گوناگون

جلالی: لیدرهای اصولگرا میز و عنوان را رها نمی‌کنند

پارسینه: شكاف فراكسيون رهروان بيشتر و بيشتر مي‌شود؛ فراكسيوني كه قرار است نام آن تابلويي بشود براي تاسيس حزبي اصولگرا با محوريت علي لاريجاني. حالا همين حزب‌سازي نزديكان لاريجاني هم خودش مزيد علت شده تا اختلافات ميان رهرواني‌ها افزايش پيدا كند


شكاف فراكسيون رهروان بيشتر و بيشتر مي‌شود؛ فراكسيوني كه قرار است نام آن تابلويي بشود براي تاسيس حزبي اصولگرا با محوريت علي لاريجاني. حالا همين حزب‌سازي نزديكان لاريجاني هم خودش مزيد علت شده تا اختلافات ميان رهرواني‌ها افزايش پيدا كند؛ اختلافاتي كه بارقه ظهور آن از جريان استيضاح رضا فرجي‌دانا شروع شد، جايي كه عده‌اي از رهرواني‌ها در صف موافقان او و عده‌اي ديگر در صف مخالفانش قرار گرفتند. آن روزها اما چيزي كه دامنه اختلافات را بيشتر كرد تلاش‌هاي محمدرضا باهنر به نفع استيضاح‌كنندگان بود.

حالا اما روايت باهنر از آن «لابي»ها هم خودش محل اختلاف جديدي شده است. او گفته بود كه «مقصر» استيضاح فرجي دانا است. روي ديگر اين حرف اين است كه اگر باهنر نمي‌خواست، استيضاح راي نمي‌آورد. حالا اما كاظم جلالي، رييس فراكسيون رهروان و از نزديكان علي لاريجاني در مجلس حرف‌هاي ديگري دارد.

او كه اين روزها بيشترين تلاش را براي بر پا كردن بناي اوليه حزب رهروان از خود نشان مي‌دهد در گفت‌وگو با «اعتماد» مي‌گويد كه اوضاع آن‌طور كه باهنر هم گفته، نبوده است:«چون استيضاح خيلي لب‌مرزي بود هر كسي مي‌تواند بگويد من نقش منفي را ايفا كردم يا به نوعي مسووليت استيضاح با من بود.»

ناراحتي جلالي از تلاش براي گره خوردن نام افراد با فراكسيون‌هاست: «نمي‌توان نقش فراكسيون‌ها را به نوعي به نام اشخاص و افراد گره زد و به نظر مي‌رسد اين كار غلط است و خود اشخاص هم نبايد اجازه بدهند كه به نوعي با برجسته‌سازي نقش افراد، نقش فراكسيون‌ها تضعيف شود.»

او البته گلايه‌هاي بيشتري هم نسبت به سخنان باهنر دارد، مخصوصا نسبت به اظهارات نايب‌رييس مجلس درباره حزب علي لاريجاني: « من هنوز متوجه نشدم كه اين تشكل چه منافاتي با اهداف آقاي باهنر دارد.»متن گفت‌و گوي« اعتماد» با كاظم جلالي را در صفحه ٢ بخوانيد.

اخيرا صحبت‌هايي درباره تاثيرگذاري برخي نمايندگان بر استيضاح وزير علوم مطرح شده است و برخي افراد معتقدند كه عامل اصلي اين استيضاح بوده‌اند، با توجه به اينكه گفته مي‌شود در آن زمان از سوي هيات رييسه مجلس تلاش‌هايي جهت پس گرفتن امضاها صورت گرفت، اگر ممكن است شما نيز توضيحاتي در مورد روند استيضاح آقاي فرجي‌دانا ارايه بفرماييد؟
در جريان استيضاح آقاي فرجي‌دانا تلاش‌هاي زيادي صورت گرفته بود تا اين استيضاح انجام نشود، در همين راستا آقاي لاريجاني جلسه‌اي گذاشتند كه در آن جلسه از بنده و آقاي حداد عادل به عنوان روساي دو فراكسيون مجلس دعوت كردند تا با حضور آقاي فرجي‌دانا و برخي استيضاح‌كنندگان دور هم جمع شويم. در آن جلسه توافقاتي شده بود تا وزير علوم در چند حوزه پيگيري‌هايي را انجام دهد كه يكي از موارد پيگيري همان بحث پرحاشيه «بورسيه‌ها» بود و ديگري هم بحث چند نفري بود كه به عنوان مسوول در وزارت علوم منصوب شده بودند كه حساسيت‌هايي را در مجلس برانگيخته بود. از همان تاريخ برخي بحث دوماه فرصت به وزير را مطرح كرده بودند ولي برخي دوستان گفتند كه پس از دو ماه مجلس به روزهاي تعطيلات خود مي‌رسد لذا بحث يك ماه مطرح شده بود.

اين براي قبل از جريان اعلام وصول استيضاح بود؟
بله، پس از آنكه استيضاح اعلام وصول شد ما در فراكسيون اصولگرايان رهروان ولايت دو جلسه را با آقاي فرجي‌دانا به عنوان هيات رييسه فراكسيون برگزار كرديم و در آن جلسه بنده خدمت ايشان گفتم كه همه دم از مصلحت نظام و انقلاب و كشور مي‌زنيم ولي مرتب انتظار داريم ديگري مصلحت نظام، انقلاب، كشور و دولت را رعايت كند، ولي درباره خودمان چنين قضاوتي را نمي‌كنيم. لذا بنده در آن جلسه استدلال كردم كه بعضي از اشخاصي كه مجلس روي آنها حساس هست مي‌توانند در جاي ديگري مشغول به خدمت بشوند و چه دليلي دارد وقتي بحث ماندن و نماندن شما به بودن يا نبودن چند نفر منوط شده است بر بقاي اين افراد اصرار شود؟ اينها چهره‌هاي علمي و دانشگاهي هستند و شايد خودشان هم خيلي به پُست علاقه‌مند نباشند و بعد از آن هم مي‌روند و در دانشگاه خدمت مي‌كنند.

نظر آقاي فرجي دانا در مورد اين استدلال چه بود؟
آقاي فرجي‌دانا كليت استدلال ما را اگرچه دير، ولي بالاخره پذيرفت و از همين مسير به سمت حل موضوع مي‌رفتيم كه در جلسه دومي كه ما با آقاي فرجي‌دانا داشتيم در وسط جلسه بود كه از دفتر آقاي لاريجاني گفتند كه با بنده كار دارند و خدمت ايشان رسيدم و در آنجا هم اين بحث مطرح شد كه آقاي باهنر اعلام كرده‌اند كه دوستان استيضاح‌كننده گفته‌اند كه اگر اين چند نفر از مسووليت كناره‌گيري كنند ما استيضاح را پس مي‌گيريم؛ بنده گفتم البته الان خيلي دير شده ضمن آنكه بعيد است آقاي باهنر بتواند همه استيضاح‌كنندگان را اقناع كند، فكر مي‌كنم اين حرف‌ها براي روز سه‌شنبه‌اي بود كه روز بعد از آن استيضاح انجام مي‌شد و فرمولي هم براي اين پيدا شده بود كه چگونگي كنار رفتن اينها كاملا مشخص شده بود كه به شكلي اين افراد كنار بروند و روي اين موضوع هم توافق شده بود. آقاي لاريجاني به بنده گفتند كه شما با آقاي باهنر هم در اين خصوص صحبت كنيد.

پاسخ شما چه بود؟
من خدمت آقاي لاريجاني گفتم كه طيف استيضاح‌كنندگان متنوع هستند، الان شايد خيلي دير شده باشد اگر افراد كنار گذارده شوند، بشود همه استيضاح‌كنندگان را قانع كرد كه استيضاح را پس بگيرند ولي با آقاي فرجي‌دانا روي اينكه اين افراد كنار گذاشته شوند به فرمول و تفاهم‌ رسيده بوديم كه پس از انجام اين تفاهم خدمت آقاي باهنر رفتم و به ايشان گفتم كه ما با آقاي فرجي‌دانا روي اين اشخاص به تفاهم رسيده‌ايم تا با يك فرمول آبرومندانه‌اي اين اشخاص كنار گذارده شوند. آقاي باهنر در آن زمان اشاره كرد شايد خيلي دير شده باشد و نشود استيضاح‌كنندگان را به نوعي قانع كرد تا قبول كنند كه استيضاح را پس بگيرند، ضمن اينكه نسبت به فرمول ما هم نقد داشتند.

يعني نماينده خاصي بر راي نمايندگان تاثير نداشت؟
به نظر مي‌رسد چون استيضاح خيلي لب‌مرزي بود هر كسي مي‌تواند بگويد من نقش منفي را ايفا كردم يا به نوعي مسووليت استيضاح با من بود، چون به هرحال آقاي فرجي‌دانا با فاصله آراي كمي افتاد و البته مي‌توانست با همان چند راي بر مسند وزارت باقي بماند. در داخل مجلس هم آدم‌هايي هستند كه بتوانند روي اين مقدار راي تاثير بگذارند. آقاي باهنر از همان صبح نظر منفي خود را بيان مي‌كردند كه موافق استيضاح هستند و حتما در حد بسياري از ديگر نمايندگان موثر مجلس، مي‌تواند تاثيرگذار باشد.

يعني بحث لابي‌گري در زمان استيضاح مطرح بود؟
اينجا بحث لابي نيست. بحث اينجاست كه فراكسيون اصولگرايان رهروان ولايت در بحث استيضاح به صورت فراكسيوني نظري نداد، دليلش هم اين بود كه در فراكسيون كساني بودند كه جزو امضا‌كنندگان استيضاح بودند و در موافقت با استيضاح صحبت كردند و هم افرادي بودند كه در مخالفت با استيضاح صحبت كردند يا به شكل قوي مخالف استيضاح بودند، لذا ما در اين خصوص تصميم فراكسيوني نگرفتيم. اما بايد نگاه كنيم كه اين استيضاح با چند راي انجام شد. در آن جلسه تعداد آراي موافق استيضاح ١٤٥ و تعداد آراي مخالف استيضاح ١١٠‌راي بود كه بسيار نزديك بود. بله در حد چند راي آدم‌هايي بودند كه ايفاي نقش كنند. ولي اينگونه نيست و اين برجسته‌سازي‌هايي كه برخي مي‌كنند تا نقش فراكسيون‌ها در مجلس را به اشخاص ارتباط بدهند كار اشتباهي است، البته تمام اشخاص و شخصيت‌هاي كه در داخل مجلس هستند محترم و قابل احترام هستند ولي نمي‌توان نقش فراكسيون‌ها را به نوعي به نام اشخاص و افراد گره زد و به نظر مي‌رسد اين كار غلط است و خود اشخاص هم نبايد اجازه بدهند كه به نوعي با برجسته‌سازي نقش افراد، نقش فراكسيون‌ها تضعيف شود.

يعني در جلسه استيضاح راي فردي بر راي فراكسيوني برتري داشت؟
همان‌گونه كه عرض شد فراكسيون اصولگرايان رهروان ولايت در بحث استيضاح آقاي فرجي دانا اعلام موضع نكرد. در اين مجلس كاملا نشان داده شد كه فراكسيون‌ها مي‌توانند نقش مهمي داشته باشند، مثلا خود آقاي باهنر در جلسه فراكسيون ما با يكي ديگر از دوستان براي نايب رييسي مجلس راي مساوي آوردند و خود دوستان هم مي‌دانند كه تلاش بسيار زيادي انجام شد كه ايشان بتواند به عنوان نايب‌رييس در داخل مجلس راي بياورد و در داخل فراكسيون راي ايشان با راي يكي ديگر از دوستان مساوي بود و آن همكار با تقاضاي آقاي لاريجاني و گفت‌وگوهاي انجام شده به نفع باهنر كناره‌گيري كرد. ضمن آنكه خودم براي آقاي باهنر احترام قائلم و ايشان را شخصيت موثري مي‌دانم ولي دوستان در داخل فراكسيون نقدهايي را به برخي بيانات ايشان دارند مثل همين چيزهايي كه ايشان در مخالفت با تشكل بيروني رهروان به نام حزب يا هر عنوان ديگري مطرح مي‌كنند. خب ما همواره با آقاي لاريجاني جلسه داريم و ايشان همواره تشويق مي‌كنند كه به نوعي داراي تشكل باشيم ولي آقاي باهنر مصاحبه مي‌كنند و مي‌گويند كه چنين تشكلي وجود ندارد يا وجود نخواهد داشت، يا آقاي دكتر لاريجاني با آن مخالف هستند.

به نظر مي‌رسد آقاي باهنر چندان موافق تشكيل اين حزب يا تشكل نباشد؟
من هنوز متوجه نشدم كه اين تشكل چه منافاتي با اهداف آقاي باهنر دارد در حالي كه من به صورت خصوصي هم با ايشان صحبت كردم و گفتم كه همين دوستان اصولگراي ما كه تشكل ما را موجب تفرق مي‌دانند چطور ديروز وقتي تشكل درست مي‌كردند عامل تفرقه نبودند؟ مثلا جريان رهپويان و ايثارگران، دو جريان در داخل اصولگرايي است كه به هر حال هم‌فكر هستند و معمولا در جلسات همگرايي اصولگرايي اين دو جريان داراي كرسي هستند ولي هنگامي كه به ما مي‌رسد كه بخش بزرگي از جريان اصولگرايي در داخل كشور هستيم گفته مي‌شود كه هويت شما چيست و اساسا براي چه مي‌خواهيد كرسي داشته باشيد و همين الان هم برخي برافروخته شدند كه چرا شما بايد تشكل داشته باشيد. ما مي‌گوييم تشكل عامل تفرق نيست، كما اينكه وقتي اصولگرايان دور هم جمع مي‌شوند تشكل‌هاي مختلف اصولگرايي هستند. خود جبهه پيروان خط امام و رهبري مي‌گويند كه ما ٣٠ تشكل هستيم و بعد شوراي هماهنگي تشكيل دادند. حالا چطور اگر تشكيلات ديگري مثل «اصولگرايان رهروان ولايت» به اين جمع اضافه شود «موي دماغ» خواهد بود و بايد عليه آن موضع گرفت. اين چه رفتار ناصوابي است كه در حال انجام است؟

چنين رفتارهايي به وحدت رويه جريان اصولگرايي خدشه وارد نمي‌كند؟
به نظر مي‌رسد اين رفتارها، رفتارهاي درستي نيست و با اين برخوردها نمي‌توان به سمت وحدت پيش رفت. اينكه بگوييم در جريان اصولگرايي هيچ كسي جز ما وجود ندارد و ما ليدر اصولگرايي هستيم، درست نيست. اتفاقا ما با همين موضوع مشكل داريم، چراكه وقتي صحبت از اصولگرايي مي‌شود يكي از مشكلات ما همين است كه در اين جريان عده‌اي به شكل سنتي ليدر جريان اصولگرايي نام گرفته‌اند.

كمي بيشتر در مورد اين ليدرهاي سنتي توضيح مي‌دهيد؟
اين ليدرها به هيچ‌وجه هم نمي‌خواهند اين ميز و عنوان را رها كنند و حتي به قيمت قرباني كردن كل اصولگرايي حاضر نيستند صحنه را به نسل جديدتر و افرادي كه داراي فكر هستند و مسائل جديد را مي‌فهمند واگذار كنند. با اين‌گونه عملكرد، جريان اصولگرايي به سمت تصلب در مديريت و اينكه خودي‌ها را به نوعي بزنيم كه تنها خودما باقي بمانيم، مي‌رود. متاسفانه زماني‌كه جريان اصولگرايي در قدرت است خيلي‌ها را مي‌رانند و مي‌گويند شما نمي‌توانيد در قدرت نقش داشته باشيد چون اساسا اصولگرا نيستيد، وقتي هم كه از قدرت كنار مي‌روند باز مجدد دنبال سياه لشگر در اصولگرايي مي‌گردند يعني ديگران را اصولگرا مي‌دانند اما مي‌گويند بياييد لشگر ما را اضافه كنيد كه اين كار غلط است.

پس تعريف شما از اصولگرايي با تعريف آنها فرق دارد؟
اصولگرايي نياز به تعريف اشخاص ندارد، چرا كه اصول قطعي، مشخص و مبرهن هستند، ما بايد به معناي واقعي اصولگرا باشيم، يعني به معناي واقعي اصولگرايي، راستگويي، به معناي واقعي كلمه ترجيح انقلاب و ارزش‌ها آن و مصالح ملي و منافع ملي بر منافع شخصي و جناحي است و داشتن برنامه براي اداره كشور و رشد دادن شايستگان در عرصه حاكميت و حكومت است، وگرنه

اينكه افرادي بنشينند و فقط خودشان را اصولگرا بدانند و بخواهند لفاظي كنند و هركسي بخواهد در اصولگرايي نفس بكشد او را به نوعي برانند و با پاپوش‌سازي او را از صحنه خارج كنند، غلط است. در برهه‌هايي مختلف شاهد اين هستيم كه برخي گروه‌هاي اصولگرا مرتبا روي «وحدت»، حتي با جريان‌هاي افراطي تاكيد مي‌كنند. علت چيست؟
درباره وحدت سوال نخستين اين است كه چرا سه سال پيش برخي‌ها با وجود اينكه شخصيت عظيم‌القدري مثل حضرت آيت‌الله مهدوي‌كني با آن كهولت سن و با بيماري براي وحدت اصولگرايي به صحنه آمدند، حرف او را زمين زدند؟ مشروح ملاقات‌هاي‌شان با ايشان وجود دارد و بنده هم به عنوان شاگرد آيت‌الله مهدوي‌كني بارها با ايشان گفت‌وگو كردم و درد دل‌هاي ايشان را در سه سال پيش شنيدم. دوستان در آن زمان مي‌گفتند كه وحدت ضرورتي ندارد و حتي كرسي‌هايي كه براي‌شان درنظر گرفته شده بود را تا آخر خالي گذاشتند. پس اينها ابتدا بايد پاسخ بدهند كه چرا وحدت ديروز بد بود و امروز خوب شده است؟مطلب دوم اين است كه وحدت براي چيست؟ وحدت براي حفظ آرمان‌هاي امام (ره) و رهبر معظم انقلاب و انقلاب اسلامي و انتخاب برجستگان است يا وحدت براي جاروجنجال‌هاي جناحي و سياسي و بازي‌هاي سياسي است؟ و مطلب سوم اينكه وحدت براي پيروزي است يا شكست؟ اگر وحدت براي پيروزي است پس اصولگرايي بايد كساني را كه مي‌توانند عامل شكست اين جريان باشند و مواضع آنها مواضعي نيست كه مورد اقبال افكار عمومي باشد بايد به نوعي آنها را از خود دور كند يا حتي اگر آن سلايق و افراد خيلي دل‌شان براي انقلاب مي‌سوزد بايد خودشان اجازه بدهند تا گفتماني كه بتواند مورد اقبال افكار عمومي در جريان اصولگرايي قرار بگيرد، تقويت شود. لذا فكر مي‌كنم دقيقا در همين‌گونه مواضع است كه ما شخصيت خود و نوع نگاه به انقلاب و ارزش‌هاي آن و ترجيح منافع شخصي به منافع ملي را مي‌توانيم نشان دهيم.

منبع: روزنامه اعتماد
شكاف فراكسيون رهروان بيشتر و بيشتر مي‌شود؛ فراكسيوني كه قرار است نام آن تابلويي بشود براي تاسيس حزبي اصولگرا با محوريت علي لاريجاني. حالا همين حزب‌سازي نزديكان لاريجاني هم خودش مزيد علت شده تا اختلافات ميان رهرواني‌ها افزايش پيدا كند؛ اختلافاتي كه بارقه ظهور آن از جريان استيضاح رضا فرجي‌دانا شروع شد، جايي كه عده‌اي از رهرواني‌ها در صف موافقان او و عده‌اي ديگر در صف مخالفانش قرار گرفتند. آن روزها اما چيزي كه دامنه اختلافات را بيشتر كرد تلاش‌هاي محمدرضا باهنر به نفع استيضاح‌كنندگان بود.

حالا اما روايت باهنر از آن «لابي»ها هم خودش محل اختلاف جديدي شده است. او گفته بود كه «مقصر» استيضاح فرجي دانا است. روي ديگر اين حرف اين است كه اگر باهنر نمي‌خواست، استيضاح راي نمي‌آورد. حالا اما كاظم جلالي، رييس فراكسيون رهروان و از نزديكان علي لاريجاني در مجلس حرف‌هاي ديگري دارد.

او كه اين روزها بيشترين تلاش را براي بر پا كردن بناي اوليه حزب رهروان از خود نشان مي‌دهد در گفت‌وگو با «اعتماد» مي‌گويد كه اوضاع آن‌طور كه باهنر هم گفته، نبوده است:«چون استيضاح خيلي لب‌مرزي بود هر كسي مي‌تواند بگويد من نقش منفي را ايفا كردم يا به نوعي مسووليت استيضاح با من بود.»

ناراحتي جلالي از تلاش براي گره خوردن نام افراد با فراكسيون‌هاست: «نمي‌توان نقش فراكسيون‌ها را به نوعي به نام اشخاص و افراد گره زد و به نظر مي‌رسد اين كار غلط است و خود اشخاص هم نبايد اجازه بدهند كه به نوعي با برجسته‌سازي نقش افراد، نقش فراكسيون‌ها تضعيف شود.»

او البته گلايه‌هاي بيشتري هم نسبت به سخنان باهنر دارد، مخصوصا نسبت به اظهارات نايب‌رييس مجلس درباره حزب علي لاريجاني: « من هنوز متوجه نشدم كه اين تشكل چه منافاتي با اهداف آقاي باهنر دارد.»متن گفت‌و گوي« اعتماد» با كاظم جلالي را در صفحه ٢ بخوانيد.

اخيرا صحبت‌هايي درباره تاثيرگذاري برخي نمايندگان بر استيضاح وزير علوم مطرح شده است و برخي افراد معتقدند كه عامل اصلي اين استيضاح بوده‌اند، با توجه به اينكه گفته مي‌شود در آن زمان از سوي هيات رييسه مجلس تلاش‌هايي جهت پس گرفتن امضاها صورت گرفت، اگر ممكن است شما نيز توضيحاتي در مورد روند استيضاح آقاي فرجي‌دانا ارايه بفرماييد؟
در جريان استيضاح آقاي فرجي‌دانا تلاش‌هاي زيادي صورت گرفته بود تا اين استيضاح انجام نشود، در همين راستا آقاي لاريجاني جلسه‌اي گذاشتند كه در آن جلسه از بنده و آقاي حداد عادل به عنوان روساي دو فراكسيون مجلس دعوت كردند تا با حضور آقاي فرجي‌دانا و برخي استيضاح‌كنندگان دور هم جمع شويم. در آن جلسه توافقاتي شده بود تا وزير علوم در چند حوزه پيگيري‌هايي را انجام دهد كه يكي از موارد پيگيري همان بحث پرحاشيه «بورسيه‌ها» بود و ديگري هم بحث چند نفري بود كه به عنوان مسوول در وزارت علوم منصوب شده بودند كه حساسيت‌هايي را در مجلس برانگيخته بود. از همان تاريخ برخي بحث دوماه فرصت به وزير را مطرح كرده بودند ولي برخي دوستان گفتند كه پس از دو ماه مجلس به روزهاي تعطيلات خود مي‌رسد لذا بحث يك ماه مطرح شده بود.

اين براي قبل از جريان اعلام وصول استيضاح بود؟
بله، پس از آنكه استيضاح اعلام وصول شد ما در فراكسيون اصولگرايان رهروان ولايت دو جلسه را با آقاي فرجي‌دانا به عنوان هيات رييسه فراكسيون برگزار كرديم و در آن جلسه بنده خدمت ايشان گفتم كه همه دم از مصلحت نظام و انقلاب و كشور مي‌زنيم ولي مرتب انتظار داريم ديگري مصلحت نظام، انقلاب، كشور و دولت را رعايت كند، ولي درباره خودمان چنين قضاوتي را نمي‌كنيم. لذا بنده در آن جلسه استدلال كردم كه بعضي از اشخاصي كه مجلس روي آنها حساس هست مي‌توانند در جاي ديگري مشغول به خدمت بشوند و چه دليلي دارد وقتي بحث ماندن و نماندن شما به بودن يا نبودن چند نفر منوط شده است بر بقاي اين افراد اصرار شود؟ اينها چهره‌هاي علمي و دانشگاهي هستند و شايد خودشان هم خيلي به پُست علاقه‌مند نباشند و بعد از آن هم مي‌روند و در دانشگاه خدمت مي‌كنند.

نظر آقاي فرجي دانا در مورد اين استدلال چه بود؟
آقاي فرجي‌دانا كليت استدلال ما را اگرچه دير، ولي بالاخره پذيرفت و از همين مسير به سمت حل موضوع مي‌رفتيم كه در جلسه دومي كه ما با آقاي فرجي‌دانا داشتيم در وسط جلسه بود كه از دفتر آقاي لاريجاني گفتند كه با بنده كار دارند و خدمت ايشان رسيدم و در آنجا هم اين بحث مطرح شد كه آقاي باهنر اعلام كرده‌اند كه دوستان استيضاح‌كننده گفته‌اند كه اگر اين چند نفر از مسووليت كناره‌گيري كنند ما استيضاح را پس مي‌گيريم؛ بنده گفتم البته الان خيلي دير شده ضمن آنكه بعيد است آقاي باهنر بتواند همه استيضاح‌كنندگان را اقناع كند، فكر مي‌كنم اين حرف‌ها براي روز سه‌شنبه‌اي بود كه روز بعد از آن استيضاح انجام مي‌شد و فرمولي هم براي اين پيدا شده بود كه چگونگي كنار رفتن اينها كاملا مشخص شده بود كه به شكلي اين افراد كنار بروند و روي اين موضوع هم توافق شده بود. آقاي لاريجاني به بنده گفتند كه شما با آقاي باهنر هم در اين خصوص صحبت كنيد.

پاسخ شما چه بود؟
من خدمت آقاي لاريجاني گفتم كه طيف استيضاح‌كنندگان متنوع هستند، الان شايد خيلي دير شده باشد اگر افراد كنار گذارده شوند، بشود همه استيضاح‌كنندگان را قانع كرد كه استيضاح را پس بگيرند ولي با آقاي فرجي‌دانا روي اينكه اين افراد كنار گذاشته شوند به فرمول و تفاهم‌ رسيده بوديم كه پس از انجام اين تفاهم خدمت آقاي باهنر رفتم و به ايشان گفتم كه ما با آقاي فرجي‌دانا روي اين اشخاص به تفاهم رسيده‌ايم تا با يك فرمول آبرومندانه‌اي اين اشخاص كنار گذارده شوند. آقاي باهنر در آن زمان اشاره كرد شايد خيلي دير شده باشد و نشود استيضاح‌كنندگان را به نوعي قانع كرد تا قبول كنند كه استيضاح را پس بگيرند، ضمن اينكه نسبت به فرمول ما هم نقد داشتند.

يعني نماينده خاصي بر راي نمايندگان تاثير نداشت؟
به نظر مي‌رسد چون استيضاح خيلي لب‌مرزي بود هر كسي مي‌تواند بگويد من نقش منفي را ايفا كردم يا به نوعي مسووليت استيضاح با من بود، چون به هرحال آقاي فرجي‌دانا با فاصله آراي كمي افتاد و البته مي‌توانست با همان چند راي بر مسند وزارت باقي بماند. در داخل مجلس هم آدم‌هايي هستند كه بتوانند روي اين مقدار راي تاثير بگذارند. آقاي باهنر از همان صبح نظر منفي خود را بيان مي‌كردند كه موافق استيضاح هستند و حتما در حد بسياري از ديگر نمايندگان موثر مجلس، مي‌تواند تاثيرگذار باشد.

يعني بحث لابي‌گري در زمان استيضاح مطرح بود؟
اينجا بحث لابي نيست. بحث اينجاست كه فراكسيون اصولگرايان رهروان ولايت در بحث استيضاح به صورت فراكسيوني نظري نداد، دليلش هم اين بود كه در فراكسيون كساني بودند كه جزو امضا‌كنندگان استيضاح بودند و در موافقت با استيضاح صحبت كردند و هم افرادي بودند كه در مخالفت با استيضاح صحبت كردند يا به شكل قوي مخالف استيضاح بودند، لذا ما در اين خصوص تصميم فراكسيوني نگرفتيم. اما بايد نگاه كنيم كه اين استيضاح با چند راي انجام شد. در آن جلسه تعداد آراي موافق استيضاح ١٤٥ و تعداد آراي مخالف استيضاح ١١٠‌راي بود كه بسيار نزديك بود. بله در حد چند راي آدم‌هايي بودند كه ايفاي نقش كنند. ولي اينگونه نيست و اين برجسته‌سازي‌هايي كه برخي مي‌كنند تا نقش فراكسيون‌ها در مجلس را به اشخاص ارتباط بدهند كار اشتباهي است، البته تمام اشخاص و شخصيت‌هاي كه در داخل مجلس هستند محترم و قابل احترام هستند ولي نمي‌توان نقش فراكسيون‌ها را به نوعي به نام اشخاص و افراد گره زد و به نظر مي‌رسد اين كار غلط است و خود اشخاص هم نبايد اجازه بدهند كه به نوعي با برجسته‌سازي نقش افراد، نقش فراكسيون‌ها تضعيف شود.

يعني در جلسه استيضاح راي فردي بر راي فراكسيوني برتري داشت؟
همان‌گونه كه عرض شد فراكسيون اصولگرايان رهروان ولايت در بحث استيضاح آقاي فرجي دانا اعلام موضع نكرد. در اين مجلس كاملا نشان داده شد كه فراكسيون‌ها مي‌توانند نقش مهمي داشته باشند، مثلا خود آقاي باهنر در جلسه فراكسيون ما با يكي ديگر از دوستان براي نايب رييسي مجلس راي مساوي آوردند و خود دوستان هم مي‌دانند كه تلاش بسيار زيادي انجام شد كه ايشان بتواند به عنوان نايب‌رييس در داخل مجلس راي بياورد و در داخل فراكسيون راي ايشان با راي يكي ديگر از دوستان مساوي بود و آن همكار با تقاضاي آقاي لاريجاني و گفت‌وگوهاي انجام شده به نفع باهنر كناره‌گيري كرد. ضمن آنكه خودم براي آقاي باهنر احترام قائلم و ايشان را شخصيت موثري مي‌دانم ولي دوستان در داخل فراكسيون نقدهايي را به برخي بيانات ايشان دارند مثل همين چيزهايي كه ايشان در مخالفت با تشكل بيروني رهروان به نام حزب يا هر عنوان ديگري مطرح مي‌كنند. خب ما همواره با آقاي لاريجاني جلسه داريم و ايشان همواره تشويق مي‌كنند كه به نوعي داراي تشكل باشيم ولي آقاي باهنر مصاحبه مي‌كنند و مي‌گويند كه چنين تشكلي وجود ندارد يا وجود نخواهد داشت، يا آقاي دكتر لاريجاني با آن مخالف هستند.

به نظر مي‌رسد آقاي باهنر چندان موافق تشكيل اين حزب يا تشكل نباشد؟
من هنوز متوجه نشدم كه اين تشكل چه منافاتي با اهداف آقاي باهنر دارد در حالي كه من به صورت خصوصي هم با ايشان صحبت كردم و گفتم كه همين دوستان اصولگراي ما كه تشكل ما را موجب تفرق مي‌دانند چطور ديروز وقتي تشكل درست مي‌كردند عامل تفرقه نبودند؟ مثلا جريان رهپويان و ايثارگران، دو جريان در داخل اصولگرايي است كه به هر حال هم‌فكر هستند و معمولا در جلسات همگرايي اصولگرايي اين دو جريان داراي كرسي هستند ولي هنگامي كه به ما مي‌رسد كه بخش بزرگي از جريان اصولگرايي در داخل كشور هستيم گفته مي‌شود كه هويت شما چيست و اساسا براي چه مي‌خواهيد كرسي داشته باشيد و همين الان هم برخي برافروخته شدند كه چرا شما بايد تشكل داشته باشيد. ما مي‌گوييم تشكل عامل تفرق نيست، كما اينكه وقتي اصولگرايان دور هم جمع مي‌شوند تشكل‌هاي مختلف اصولگرايي هستند. خود جبهه پيروان خط امام و رهبري مي‌گويند كه ما ٣٠ تشكل هستيم و بعد شوراي هماهنگي تشكيل دادند. حالا چطور اگر تشكيلات ديگري مثل «اصولگرايان رهروان ولايت» به اين جمع اضافه شود «موي دماغ» خواهد بود و بايد عليه آن موضع گرفت. اين چه رفتار ناصوابي است كه در حال انجام است؟

چنين رفتارهايي به وحدت رويه جريان اصولگرايي خدشه وارد نمي‌كند؟
به نظر مي‌رسد اين رفتارها، رفتارهاي درستي نيست و با اين برخوردها نمي‌توان به سمت وحدت پيش رفت. اينكه بگوييم در جريان اصولگرايي هيچ كسي جز ما وجود ندارد و ما ليدر اصولگرايي هستيم، درست نيست. اتفاقا ما با همين موضوع مشكل داريم، چراكه وقتي صحبت از اصولگرايي مي‌شود يكي از مشكلات ما همين است كه در اين جريان عده‌اي به شكل سنتي ليدر جريان اصولگرايي نام گرفته‌اند.

كمي بيشتر در مورد اين ليدرهاي سنتي توضيح مي‌دهيد؟
اين ليدرها به هيچ‌وجه هم نمي‌خواهند اين ميز و عنوان را رها كنند و حتي به قيمت قرباني كردن كل اصولگرايي حاضر نيستند صحنه را به نسل جديدتر و افرادي كه داراي فكر هستند و مسائل جديد را مي‌فهمند واگذار كنند. با اين‌گونه عملكرد، جريان اصولگرايي به سمت تصلب در مديريت و اينكه خودي‌ها را به نوعي بزنيم كه تنها خودما باقي بمانيم، مي‌رود. متاسفانه زماني‌كه جريان اصولگرايي در قدرت است خيلي‌ها را مي‌رانند و مي‌گويند شما نمي‌توانيد در قدرت نقش داشته باشيد چون اساسا اصولگرا نيستيد، وقتي هم كه از قدرت كنار مي‌روند باز مجدد دنبال سياه لشگر در اصولگرايي مي‌گردند يعني ديگران را اصولگرا مي‌دانند اما مي‌گويند بياييد لشگر ما را اضافه كنيد كه اين كار غلط است.

پس تعريف شما از اصولگرايي با تعريف آنها فرق دارد؟
اصولگرايي نياز به تعريف اشخاص ندارد، چرا كه اصول قطعي، مشخص و مبرهن هستند، ما بايد به معناي واقعي اصولگرا باشيم، يعني به معناي واقعي اصولگرايي، راستگويي، به معناي واقعي كلمه ترجيح انقلاب و ارزش‌ها آن و مصالح ملي و منافع ملي بر منافع شخصي و جناحي است و داشتن برنامه براي اداره كشور و رشد دادن شايستگان در عرصه حاكميت و حكومت است، وگرنه

اينكه افرادي بنشينند و فقط خودشان را اصولگرا بدانند و بخواهند لفاظي كنند و هركسي بخواهد در اصولگرايي نفس بكشد او را به نوعي برانند و با پاپوش‌سازي او را از صحنه خارج كنند، غلط است. در برهه‌هايي مختلف شاهد اين هستيم كه برخي گروه‌هاي اصولگرا مرتبا روي «وحدت»، حتي با جريان‌هاي افراطي تاكيد مي‌كنند. علت چيست؟
درباره وحدت سوال نخستين اين است كه چرا سه سال پيش برخي‌ها با وجود اينكه شخصيت عظيم‌القدري مثل حضرت آيت‌الله مهدوي‌كني با آن كهولت سن و با بيماري براي وحدت اصولگرايي به صحنه آمدند، حرف او را زمين زدند؟ مشروح ملاقات‌هاي‌شان با ايشان وجود دارد و بنده هم به عنوان شاگرد آيت‌الله مهدوي‌كني بارها با ايشان گفت‌وگو كردم و درد دل‌هاي ايشان را در سه سال پيش شنيدم. دوستان در آن زمان مي‌گفتند كه وحدت ضرورتي ندارد و حتي كرسي‌هايي كه براي‌شان درنظر گرفته شده بود را تا آخر خالي گذاشتند. پس اينها ابتدا بايد پاسخ بدهند كه چرا وحدت ديروز بد بود و امروز خوب شده است؟مطلب دوم اين است كه وحدت براي چيست؟ وحدت براي حفظ آرمان‌هاي امام (ره) و رهبر معظم انقلاب و انقلاب اسلامي و انتخاب برجستگان است يا وحدت براي جاروجنجال‌هاي جناحي و سياسي و بازي‌هاي سياسي است؟ و مطلب سوم اينكه وحدت براي پيروزي است يا شكست؟ اگر وحدت براي پيروزي است پس اصولگرايي بايد كساني را كه مي‌توانند عامل شكست اين جريان باشند و مواضع آنها مواضعي نيست كه مورد اقبال افكار عمومي باشد بايد به نوعي آنها را از خود دور كند يا حتي اگر آن سلايق و افراد خيلي دل‌شان براي انقلاب مي‌سوزد بايد خودشان اجازه بدهند تا گفتماني كه بتواند مورد اقبال افكار عمومي در جريان اصولگرايي قرار بگيرد، تقويت شود. لذا فكر مي‌كنم دقيقا در همين‌گونه مواضع است كه ما شخصيت خود و نوع نگاه به انقلاب و ارزش‌هاي آن و ترجيح منافع شخصي به منافع ملي را مي‌توانيم نشان دهيم.

منبع: روزنامه اعتماد

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار