عباس عبدی: احمدينژاد مهمترين آزمون اصولگرايي در سالهاي پس از انقلاب است
پارسینه: نوشتن درباره امكان يا امتناع وحدت ميان اصولگرايان از سوي كسي كه منتسب به جناح اصلاحطلب است، ممكن است موجب سوءتعبير شود كه گويي قصد اختلاف انداختن ميان طرف مقابل وجود دارد.
به علاوه مکن ایت اين پرسش نيز مطرح شود كه اصلاحطلبان چه كار به اين موضوع دارند، به قول معروف «كَل (كچل) اگر طبيب بودي/ سر خود دوا نمودي». اصلاحطلبان هم آن قدر ميان خود مشكلات دارند كه برای خودشان پرداختن به آنها اولويت بيشتري دارد تا اينكه خود را درگير امكان يا امتناع وحدت اصولگرايان نمايند. ولي هدف از پرداختن به اين موضوع فقط يك بحث و تحليل سياسي است كه آموزههاي آن براي اصلاحطلبان نيز ميتواند مفيد باشد. بنابراين نه قصد اختلاف انداختن ميان اصولگرايان است و نه حتي خوشحالي از عدم ائتلاف و اتحاد ميان آنان، بلكه هدف فقط فهم فرآيندهاي سياسي و اتحاد و اختلافها ميان افراد است.
يكي از مهمترين ائتلافهاي مشابهي كه در گذشته نه چندان دور طرح و اجرا شد، در انتخابات سال 1392 بود كه از مدتها پيش از انتخابات آقايان قاليباف، حداد و ولايتي اتحاد را برمبناي برخي ضوابط تشكيل دادند، در همان زمان در گفتگو با يك نشريه اصولگرا درباره اين اتحاد و ائتلاف پس از بیان توضیحاتی چنين نتیجه گرفتم كه: "این سه به لحاظ ماهیتی هم یک سنخ نیستند؛ نهايتاً ائتلاف 1+2 هم به نظرم ثمر چنداني ندارد ".
سرنوشت آن ائتلاف را همه ميدانند. هر سه در انتخابات حاضر شدند. آقاي حداد پس از حضور در مناظرات تلويزيوني، خود را كنار كشيد ولي نه به نفع يكی از این دو نفر ديگر. آن دو نفر هم تا پايان ماندند و حتي به طور ضمني ميشد فهميد كه هر دو در رقابت حاد با يكديگر و عليه هم هستند و در عمل آقاي ولايتي نيز به نفع آقاي روحاني رفتار كرد تا به نفع آقاي قاليباف. نكته جالب اينكه اگر اين ائتلاف را نميداشتند به نفع آنان بود چرا كه از يك سو وقت زيادي از خود را صرف يك كار بيثمر و بيپايه كردند و از سوي ديگر هزينه عدم پايبندي آنان به تفاهم اوليه براي هر سه نفر مشكلساز شد. ساختماني را ساختند كه نمیتوانستند از آن استفاده كنند، ضمن اينكه تخريب و جمعآوري آوار آن نيز مشكلآفرين و هزينه و زمانبر شد.
چرا اين ائتلافها به چنين سرنوشتي دچار ميشود؟ پاسخ ساده است فقط کافی است اندکی تامل کنیم. زيرا شخصی و احساسی است و مبتني بر هيچ واقعيت اجتماعي نيست، و حتي واقعيت اجتماعي در تعارض با آن قرار دارد.
الآن هم كه ميخواهند توصيه به وحدت كنند، در ختم از دنيا رفتگان و با استفاده از زمينههاي عاطفي و احساسي و مرثيه خواندن براي درگذشتگان خواهان وحدت ميشوند، همچنان كه آقاي حداد عادل به عنوان سخنگوی ائتلاف اصولگرایی از سالگرد فوت مرحوم پرورش استفاده كرد و سخنرانی کرد و گفت: "این اصطلاح اصولگرایی در آن زمان اسمش نبود اما رسمش وجود داشت به همین دلیل میتوانم بگویم مرحوم پرورش یک اصولگرای به معنای واقعی کلمه بود و از نظر فکر و عمل در اردوگاه اصولگرایی قرار داشت و آقای پرورش هم در دوران امام (ره) و هم در زمان حضرت آیتالله خامنهای با سربلندی بیرون آمد و اگر امروز زنده بود توصیهاش به همه ما این بود که قدر اصولگرایی را بدانیم. وی بابیان اینکه مرحوم پرورش اگر اکنون زنده بود میگفت حول پرچم اصولگرایی جمع شوید که تفرقه شما را به شکست نکشاند. ازاینرو ما باید از این فرصتی که امشب ایجادشده نتیجه بگیریم که راه سختی در پیش داریم و بههیچوجه هفتهها و ماههای آینده سهل و ساده نیست و خطر تفرقه اصولگرایی را تهدید میکند.
وی تأکید کرد: همهکسانی که خود را پیرو راه امام و رهبری و اسلام میدانند این است که اختلافهای جزئی کنار گذاشته شود و بدانند یک امتحان بزرگ در پیش روداریم." وی در ادامه با ترساندن اصولگرايان تأكيد كرد كه: "اگر به وحدت نرسيم اسفند ماه غرق ميشويم".
واقعيت اين است كه ترساندن اصولگرايان از لولوي اصلاحطلبان براي ائتلاف كارساز نيست و نتايج مثبتي ندارد. اين كار در ميان اصلاحطلبان هم جواب نميدهد كه ائتلاف را براساس ترساندن از سلطه اصولگرايان تبليغ كنند. اين نوع ائتلاف سلبي است. و فقط در شرايط خاصي پاسخ ميدهد. مثل كشورهايي كه در حالت جنگ قرار ميگيرند، ولي نميتوان در هر شرايطي ائتلاف را براساس خطر بيروني توصيه و تجويز كرد. در واقع اصولگرايان اگر ائتلاف نكنند، كشتي آنان در اسفند وضعي بدتر از امروز نخواهد داشت. همچنان كه اگر اصلاحطلبان به چنين ائتلافي نرسند، زمين و آسمان به هم دوخته نميشود.
ائتلاف برمبناي اهداف سلبي، به طور معمول ناپايدار و شكننده است، هر ائتلافي بايد شامل حدي از امور و اهداف ايجابي نيز باشد. اصولگرايان در وضعيتي نيستند كه نقاط ايجابي میان آنها قويتر از نقاط سلبي آنان باشد. براي نمونه چند موضوع بسيار مهم پيش روي آنان است كه بدون حل آنها نميتوانند فقط با اتکا و به دليل ترس از اصلاحطلبان وحدت كنند. موضع آنان نسبت به دوره 8 ساله يا حداقل 4 سال دوم احمدينژاد و نيز موضع آنان نسبت به برجام و بالاخره رابطه آنان با دولت بايد مشخص شود. دولت احمدينژاد مهمترين آزمون اصولگرايي در سالهاي پس از انقلاب است. هیچگاه پیش از آن، اين جناح به صورت يكدست و متمركز بر اداره امور اجرايي كشور تسلط و حكومت نداشته است. بنابراين اكنون كه قصد حضور جدي سياسي دارند، به ناچار بايد درباره اين دوره مهم اظهارنظر و موضعگيري كنند. به ميزاني كه درباره اين مسأله اتحاد نظر داشته باشند، قادر خواهند بود كه يك ائتلاف را شكل دهند. البته برخي از جناحهاي آنها ميكوشند با مسكوت گذاشتن دوره احمدينژاد و عمده كردن خطر اصلاحطلبان، اين مسأله را دور بزنند، بويژه آنان كه براي حمايت از آن رییس دولت، از امام زمان
مایه گذاشته و از ايشان كد آوردند، امروز خود را به فراموشي زده، و سكوت اختيار نمودهاند. گويي كه اصلاً آن دوره وجود نداشته است. در حالي كه آنان بايد در تأييد يا رد آن دوره نظر دهند. ولي مثل روز روشن است كه شكاف و تنش ميان اصولگرايان درباره ارزيابي از عملكرد احمدينژاد بسيار عميق و ريشهاي است. جناح پايداري كماكان آن دوره را مدينه فاضله حكومتداري خود ميداند، و جناح طرفدار آقاي لاريجاني و بسياري ديگر از اصولگرايان آن را فاجعهاي بزرگ براي كشور ميدانند. از اين رو حتي عليه يكديگر اقدام كردهاند. كاري كه در يكشنبه سياه مجلس كردند و يا كاري كه در قم با رييس مجلس انجام دادند، نمودهايي از اين كوه يخ اختلافات است كه از آب بيرون آمد و ديده شد.
مشكل مهمتر از ارزيابي نسبت به دوره احمدينژاد، موضوع برجام است. اگر بتوان احمدينژاد را به گذشته ربط داد و آن را ناديده گرفت، درباره برجام چه ميتوان گفت که موضوع روز ما است. شكاف عظيمي كه ميان جناحهاي اصولگرا در مجلس و در عرصه عمومي سياست ايران نسبت به برجام رخ داد، سهمگين بود، و نه تنها در سطح نظري و تحليلي اين شكاف وجود داشت، بلكه به لحاظ عملي هم در تخريب يكديگر چيزي كم و كسر نگذاشتند. این مورد در آینده کشور نیر همچنان خبرساز و اختلاف انگیز خواهد بود. موضوع سوم نيز موضعگيري نسبت به دولت است. در حالي كه يك گروه اصولگرا بطور نسبی براي تعامل با دولت کوشش ميكند، گروه ديگر حداكثر سنگاندازي را وجه همت خود قرار داده. با وجود چنين شكافي، ائتلاف براي كسب كرسيهاي نمايندگي مجلس بيمعنا خواهد بود.
تا وقتي كه اين اختلاف و نيز موارد ديگري كه كماهميتتر نسبت به اين سه مورد هستند، حل نشود، ائتلاف معنا و مفهوم نخواهد داشت و براي آنان مفيد هم نيست. يك دليلي ساده اين است كه هرگونه ائتلافي بايد يك شعار را سرلوحه خود قرار دهد. اين شعار بايد براي مردم جذابيت داشته باشد. وقتي كه دو گروه تا اين حد اختلاف دارند، بنابراين شعار آنان بايد بر فراز اين اختلافات شكل بگيرد. در این صورت شعاري خواهد بود كه بسيار كلي و فاقد برندگي و نفوذ ميشود. به علاوه نامزدهاي آنان در عمل و در مواجهه با مسايل روز بر ضد يكديگر سخن خواهند گفت و همين امر موجب تضعيف بيشتر آنان و سردرگمي مخاطبان خواهد شد و این به نغع فعالیتهای انتخاباتی اصلاحطلبان است.
چنين ائتلافي جز ضرر براي آنان چيز ديگر ندارد. حتماً به ياد داريد كه در مناظرات تلويزيوني سال 1392، آقاي ولايتي و روحاني بسيار نزديكتر به هم سخن گفتند تا آقاي ولايتي و قاليباف.
وحدت برمبناي توهم ناشي از ترس اصلاحطلبان و يا نابودي كشتي اصولگرايي در اسفندماه هيچ اثري بر شكلگيري ائتلاف ندارد. آنچه كه مهم است، ائتلاف در امور ايجابي است كه حداقل بايد در سه زمينه مذکور صورت گيرد. سه زمينهاي كه با گذشت زمان شكاف اصولگرايي پيرامون آنها بيشتر از گذشته ميشود نه كمتر.
عباس عبدی/روزنامه اعتماد
امثال آقای عبدی و حجاریان هم مهمترین آزمون اصلاح طلبی در تاریخ بشریت هستند :)