حسن عباسی: فرصتی مانند برگزاری اجلاس اخير برای هيچيك از ائمه نبود
به گزارش خبرگزاری دانشجو، حسن عباسی در همانديشي فعالان بين المللي جبهه فرهنگي انقلاب گفت:
ما در اجلاس اخير غيرمتعهدها ديديم كه بيش از دو سوم جهان مسئولانشان آمدند و هيچكدام از ائمه و امامان(ع) چنين فرصتي را نداشتند.
و اين جهاد اصغر و اين حركت را ما در عصر مقام معظم رهبري هم ميبينيم ايشان هم همين رويكرد خالص را دارند و كليد واژهها و روشهايشان نيز مانند امام راحل است.
امام با كليدواژههاي خالص قرآني آمد و اول مبارزه دروني با خودش را شروع كرد، امام در كتاب جهاد اكبرشان از مبارزه دروني از فعل يقض استفاده ميكند كه اين به معناي بيدارشدن است اما الان براي بيداري اسلامي از كلمه ديگري استفاده ميشود.
ما خيليها را داريم كه در آرمهايشان از فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما نوشتند اما عليه اسلام و قرآن و جهاد عمل كردند و پروندهاشان كاملاً مشخص است.
علم و مبارزهاي كه امام پايه گذاري كردند در ادامه پنجاه و نه نفر زعيمي بود كه در غيبت كبري حضرت وظيفهاشان اين بود كه كار را عملياتي كنند تا آنچه كه آرزوي ائمه بود تحقق يابد.
و ما در اجلاس اخير غيرمتعهدها ديديم كه بيش از دو سوم جهان مسئولانشان آمدند و هيچكدام از ائمه و امامانمان چنين فرصتي را نداشتند علم مبارزه خالص، علم مبارزهاي است كه از سرسجاده شروع ميشود.
موج اول بيداري اسلامي از 15 خرداد 42 شروع نشد بلكه از عدم تحقق غدير شروع شد تا به انقلاب اسلامي رسيد.
موج دوم توسط مردم لبنان و فلسطين با مقاومت اسلامي نه علم مبارزه آغاز شد و آنها اسمش را مقاومت اسلامي گذاشتند در مقابل انواع مبارزه ماركسيستي و غيره و نتيجهاش شد حزب الله كه موفق شد موج دوم بيداري اسلامي را رقم بزند.
موج سوم بيداري اسلامي با يك فاصله سيساله از دو سال پيش در 12 كشور آغاز شد و در كمتر از يك سال يك حركت عمومي شكل گرفت و چهاررئيس دولت سقوط كردند.
و هشت كشور ديگر نيز دستخوش تحولات اساسي شدند از مغرب مراكش و بحرين گرفته تا اردن و عربستان، كه يكيشان هم در اين وسط فشار به جبهه مقاومت وارد ميشود و آن هم كشور سوريه است.
موج سوم كه به اينجا رسيد مقام معظم رهبري فرمودند كه موج چهارم در متن اروپا شكل ميگرفت كه البته آنجا اسلامي نيست و براساس فطرت انسانهاست.
يعني وقتي جهان اسلام مبارزه علني خودش را رو كند تضادهاي دروني غرب آرام آرام خودش را نشان ميدهد و يك دفعه از درون غرب فوران ميكند.
موج پنجم به طور چشمگير و يك باره در ايالات متحده رو شد و جنبش وال استريت نام گرفت و وقتي از آنها ميپرسيدند كه شما از كجا الگو گرفتيد، ميگفتند ما از ميدان التحرير قاهره الگو گرفتيم.
نكتهاي كه بايد اينجا بگوييم اين است كه الهام بخشي حركت مبارزه كه روزي ماركسيسم بود و در درون اروپا جنبش دانشجويي 1960 فرانسه را رقم زد و بعد در جنبش دانشجويي 1968 آمريكا در شيكاگو تكرار شد و آمريكا به سرعت آن را سركوب كرد همه آنها از مدل چپ استفاده كردند در آن دوره آن قدر فضاي جامعه آمريكا بسته است و آمريكا نميخواهد مردم به سمت كمونيسم برود كه به آن دوره مككارتيسم ميگويند و در اين دوره تمام سينماگران، كارگردان و نويسندگان را ميگيرند و عقايدشان را تفتيش ميكنند، دادگاه عليهشان تشكيل ميدهند كه مشخص كند كه آنها ماركسيسم هستند يا نه.
آمريكا اين كار را انجام داد تا مبادا ايدئولوژي چپ در آنجا شكل بگيرد. اما ايندفعه كاري انجام ميشود كه مردم آمريكا از جهان اسلام الگو ميگيرد و جنبش 99 درصد وال استريت در آمريكا شكل ميگيرد خوب اين خيلي براي آمريكاييها سنگين بود.
در اروپا و آمريكا فوران بيعدالتيها و اقتصاد سرمايهگرها به وجود ميآيد و مردم متوجه مشكلاتشان ميشوند و حالا ديوار آمريكا كوتاه است.
و حالا وقتي كنسولگيري آمريكا را ميگيرند همه چيز را آتش ميزنند و اين كاري بود كه مردم ما در علم مبارزه خودشان در اين سفارتخانهها انجام دادند. كاري كه چپ و راست در كشورهاي مختلف سفارتخانهها را تسخير ميكنند الگوگيري از انقلاب اسلامي است.
علم مبارزه در اسلام چندويژگي دارد كه اولاً اين است كه مبارزه در اسلام مجاهده است و انسان جهاد ميكند و همانطور كه ما به روزه توصيه شديم به مقاتله و جنگ نيز توصيه شده است پس علم مبارزه، علم مجاهدت ميشود و اين مجاهدت پيشنيازهاي دارد اما اين پيشنيازها آموزش فيلمسازي، وبلاگ و اينها نيست بلكه اين پيشنياز خودسازي است.
امام حسين(ع) 60 سال مجاهدت مي كند تا به شب عاشورا برسد اما امام حسيني كه ما ميشناسيم همين امام حسين(ع) دو، سه ماه آخرشان است اما اباعبدالله پنجاه سال تحمل ميكند و خود اين صبرو تحمل انسانساز است.
امام راحل و حتي شخصيت مقام معظم رهبري در مقوله علم مبارزه هم قبل و هم بعد از انقلاب و هم در دوره رهبريشان در بخشهاي طولاني صبر و تحملي عظيم داشتند كه اينها از اركان مبارزه است.
هركس بيشتر خودش را ساخته باشد در علم مبارزه بيروني موفقتر است، هر كس علم مبارزه بيرونياش با هايوهوي بيشتري باشد و درون خودش را نساخته باشد مطمئن باشيد كه دچار ريزش ميشود.
علم مبارزه اسلامي تنها علمي است كه از مبارزه با نفس شروع ميكند، در دفاع مقدس نيز در كتابهاي كه نوشته شده و در سخنرانيهاي كه علماي ديني انجام ميدادند به رزمندگان توصيه به جهاد با نفس ميكردند و ميگفتند تو به عنوان مبارز مسلمان در علم مبارزه اولين و اساسيترين كاري كه انجام دهي خودسازي است.
از منظر ديگر كه بخواهيم نگاه كنيم كلاً شهدا و فضاي دفاع مقدس يك حس و حال خاص دارد كه اين حس خاص از همان جهاد با نفس ميآيد.
سينماگراني كه ميخواهند آن روزها را نشان دهند فقط توپ و تفنگ آن را نشان ميدهند البته اين مسئله سرجاي خودش درست است اما اين جنگ در اصل در درون خود آدمها بود و دفاع مقدس بهانهاي بود كه خدا يك سري از انسانهاي را كه دوست داشت به اين ميدان بياورد و عيار طلاي وجودشان را براي خودش خالص كند و ببرد.
هر علم مبارزهاي بهانه است براي اينكه خدا خوبان خودش را به ميدان بياورد و طي يك شرايطي براي خودش برابري كند و جذب كند.
حالا يكي از اين افراد ميشود امام راحل كه در مبارزه هفتاد و هشتاد ساله خود جوري خالص ميشود كه وقتي ميخواهند از اين دنيا برود مي گويد با دلي شاد و ضميري آرام و قلبي مطمئن از خدمت برادران و خواهران مرخص ميشوم يعني خدا از ما اين را ميخواهد.
علم مبارزه، علمي است كه آن كسي كه رفته مبارزه كند در آن مبارزه خودش را ميسازد، حالا اين علم مبارزه ويژگي اولش مجاهدت است، جهاداكبر و جهاد اصغر.
ويژگي دوم ، ولايتپذيري است كه اينجا جنگ اصلي ما شروع ميشود ولايت عام است يعني هم ولايت از آن طاغوت است و هم از آن الله.
ولايت الله را كه ميپذيري، مومن مي شوي و از ظلمت به سمت نور ميروي. ولايت طاغوت را كه ميپذيري در جبهه كفر قرار مي گيري و از نور به سمت ظلمت ميروي.
ما نتوانستيم علم مبارزه خالص اسلامي را مبتني بر قرآن معرفي كنيم، الان در جامعه خودمان اينجور جا افتاده است كه هر كس طرفدار ولايت فقيه است ولايت دارد و آن كس كه نيست ولايت ندارد.
مبارزه اين است كه انسان تا انسان است حب ميورزد و برخود ولايت ايجاد ميكند وقتي كه شما به كسي يا چيزي حب ورزديد او بر شما ولايت دارد مگر اينكه بگوييد من انسان هستم و حب نميورزم كه اين مسئله اصلاً قابل قبول نيست. حب و بغض به انسان تولي و تبري ميدهد.
در دو فرع آخر اصول و فروع دين ما تولي و تبري است كه فروع قدرت نرم و علم مبارزه است به اين معنا كه ما بالاخره به يك سري چيزها مانند خانه، ماشين و يا كساني حب ميورزيم و آنها برما ولايت دارند و از هر چيزي و هر كسي كه بدمان بيايد و بغض داشته باشيم يعني از آن اعلام برائت كرديم.
اما تولي و تبري كاملاً مغفول مانده است در اينجا بايد به سنتي از مرحوم عبدالعظيم حسني اشاره كنم كه يك كار عظيمي را انجام دادهاند كه ميتوانند به عنوان سبك زندگي مسلمان احياء شود.
ايشان كه چهار امام معصوم را درك كرده بودند در دوره امام رضا(ع) به نزد ايشان ميروند و ميگويند من ميخواهم دينم را عرضه كنم تا ببينم دينم درست هست يا نه.
ايشان پنج اصل دين را توضيح ميدهند و به بعد به سراغ فروع دين ميروند و در فرع دين به جاي اينكه اول از صلاه شروع كنند، از ولايت شروع ميكنند و جالب اينكه امام رضا(ع) اين مسئله را به همين نظم و ترتيب ميپذيرند.
پس يكي از نقصانهاي كار ما در مسئله علم و مبارزه اين است كه علم مبارزه را همانطور كه در قرآن آمده است نتوانستيم معرفي بكنيم اينجا بايد بگوييم بشر بدان كه به چه كسي حب ميورزي اين چيزهاي كه دوست داري و كساني را كه دوست داري ميشود تابوت انسان و بر انسان حكومت خواهد كرد.
دوست داشتن هرچيز بايد در راستاي دوستداشتن خدا، رسول الله و ائمه باشد ما اگر نتوانيم اين را درست كنيم و به هر چيز و هركسي دل ببنديم اين دلبستگي ولايت بر ما ايجاد ميكند ما بايد بدانيم كه ولايت در ولايت فقيه محصور نميشود پس اگر مردم احساس كردند كه آزادند و ولايت فقيه را قبول ندارد و فقط بسيجيها و متدينين هستند كه ولايتمدارند و بقيه هيچ ولايتي ندارند اين درست نيست همه انسانها ولايتمدارند اما متدينين به اين مسئله رسيدهاند و با خودشان كنار آمدهاند اما آن كسي كه اين ولايت را قبول ندارد و فكر مي كند ولي ندارد تقصير ماست كه براي او مسئله ولايت را مشخص نكرده است و به او نگفتهايم كه تو به هر چيزي كه علاقهنداري او بر تو حكم ولايت دارد.
مفسرين مثل علامه طباطبايي و همينطور مقام معظم رهبري در خطبههاي نمازجمعه سال 72 با تفسير آيه والذين يخرجونهم من النور الي الظلمات و غيره تفسير ميكنند كه مگر كسي كه كافر است قبل در نور بوده كه حالا به سمت ظلمات برود و در اين جا بايد بگوييم كه اين نور، نور فطرت است.
انسان وقتي به دنيا ميآيد اين نور فطرت در درونش وجوددارد و حب به طاغوت ما را از نور فطرت دور ميكند و به سمت ظلمات ميبرد.
علم مبارزه يعني اين، يعني كسي كه مجاهد است مبارزه را اول از درون خودش شروع ميكند و بعد وارد جهاد اجتماعي ميشود تا بشر را نجات دهد بايد كمك كند كه بشر تحت لواي ائمه و پيامبران اولوالعزم از شر طاغوت نجات دهد و به نور فطرت خودش برساند پس قرآن دروني ما ميشود فطرت و رسول دروني ما ميشود عقل.
اول خداوند عقل بيروني يعني رسول را ميآورد و بعد فطرت بيروني يعني قرآن را به او وحي ميكند و پيامبر در اينجا كارش را شروع ميكند و اين مسئله در انسان برعكس است، پيامبر اول بايد فطرت درون ما را بيدار كند و ما به سمت آن عقل دروني مبارزه با نفس برويم و سپس در تكتك انسانهاي بيروني دين را ايجاد كنيم.
هفت ميليارد انسان، هفت ميليارد ميدان مبارزه، هفت ميليارد قلب و ذهن و هفت ميليارد فطرتي كه بايد بيدار شود و ما در مقابل تكتك اين هفت ميلياردها موظف هستيم چون در جمهوري اسلامي هستيم چون ما بيواسطه ولايت اوالعزم را پذيرفتيم چون فضاي امنيتي در اين جامعه به وجود آمده كه ميشودبه راحتي نشست و فكر كرد و ما در مقابل همه اين هفت ميليارد انسان مسئوليم.
اما حالا يك دو جلد كتاب نداريم كه اين علم مبارزه اسلامي را تئوريزه كنيم هنوز كف جامعه ما ميگويند اين فرد ولايتمدار است و ديگري نيست.
ما بايد كلمه ولايت را كنار بگذاريم و به دنبال اهداف ولايت باشيم. هركس وجدان خودش را قاضي كند و ببيند به چه كسي و چه چيزي حب ميورزد.
این عباسی پر از داده هست ولی پردازندش به اندازه یک ماشین حساب قدرت نداره
مرده تیتر انتخاب کردنتونم ... میگردین چیزی انتخاب می کنین از نظر ذهن مریض شما مضحکه و باهاش میشه عباسی رو کوبید .... ان شاالله خدا هدایتتون کنه مخاطب محترم!ضمن تشکر جهت ایراد نظر شما، تیتر این خبر عینا تیتر خبرگزاری دانشجو است که خبر به نقل از آن درج شده است:http://snn.ir/news-13910623008.aspxبا احترام
اوالا که در جواب مخاطب قبلی بگم که این صحبت خود آقای عباسی است و انتخاب تیتر از هرکجای صحبت سخنران انتخاب آزاد و به حق هر خبرگزاری یا سایت هست ولی به پارسینه که جوابیه داده هم بگم اگر شما دوست دارید مخاطب داشته باشید باید به مخاطب احترام بگذارید و نظرات رو چاپ کنید! جدیدا هرچی کامنت میذارم حتی تو تعداد غیر قابل چاپ هم آمارشو نمیدین حداقل! نکنه آخر شب سیستم نظرگیری تعطیل میشه؟ حیفه این سایت...
احسنت به دکتر عباسی