روایت عباس آخوندی از پیگیری دلایل عدم احراز صلاحیتش در انتخابات ریاست جمهوری
پارسینه: عباس آخوندی وزیر پیشین راه وشهرسازی و نامزد ردصلاحیت شده انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم در نامهای به حسن روحانی رئیسجمهور نسبت به آینده ایران ابراز نگرانی کرد.
عباس آخوندی در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ طی یادداشتی با برشمردن برخی از دغدغههای خود نوشت: نگران ایرانم.
در یادداشت این وزیر پیشین کابینه روحانی که با عنوان "گزارش به ملّت شریف ایران" آغاز شده، آمده است:
با سلام و آرزوی تندرستی و سربلندی برای شما
نگران ایرانم. نگران یکپارچگی سرزمینی ایران و همبستگی ملّی ایرانیان هستم. نگران فقر، نزاعهای قومی و نبود صلح در حوزهی تمدنی ایرانم. نگران درگیریهای بیپایان در گوشهگوشهی منطقه از یک سوی، و نفوذ اسرائیل در آسیای میانه و غرب آسیا از سوی دیگر هستم. آنچه من در سپهر سیاست در این منطقه میبینم تقسیم مجدد منطقه به دو حوزهی نفوذ روسیه و بلوک امریکا-بریتانیا است. کموبیش رخدادهایی شبیه سالهای پایانی قرن نوزدهم در حال وقوع است. با این تفاوت که برتری هر یک از این دو قطب و زیاندیدن هر یک از ملّتهای منطقه، یک برندهی قطعی دارد و آن اسرائیل است. در عمل، کشورهای منطقه برای حفظ امنیت خود در نهایت یا به دامان یکی از این دو بلوک قدرت جهانی پناه برده و یا بهنحوی از درگیری با آنان احتراز کرده و میکنند. لیکن، نکتهی مهمی که شاید کمتر بدان توجه میشود این است که هر انتخابی که بکنند، اسرائیل شریک استراتژیک بلوک منتخَب است. بهواقع، جای خالی ایرانِ امنیّتبخش، مسلمان و توسعهگرای منطقهای توسط یک نیروی بیگانه پُر شدهاست.
از این رو، با اندیشهی بازآفرینی ایدهی ایران بهمنظور ایجاد برادری و استقرار صلح در منطقه غرب آسیا و حوزهی تمدنی ایران، رفع فقر و توسعهی ملّتهای منطقه به میان آمدم. مبنای من توسعهی گفتمانی و راهبردی در حوزهی تمدنی ایران بود و در پی شخصیّتمحوری نبوده و نیستم. تا حدّی که فرصت یافتم، ارکان ایدهی ایران و تحوّل ۱۴۰۰ را بیان نمودم. لیکن، در ادامه با تصمیم عدم احراز صلاحیّت از سوی شورای نگهبان روبهرو شدم. از منظر قانونی هیچ دلیلی برای این تصمیم نمیدیدم و نمیبینم. از همین روی، بدون توجه به رد و یا تایید این شورا وارد این میدان شدم.
اکنون نیز فراتر از ظلم و جفایی که در حقِّ شخص اینجانب روا داشتهشد، حق انتخابی است که از مردم سلب شد. بیگمان، حذف سیاستمردان ملّی از صحنهی انتخابات ضربهی سهمگینی به سرمایهی اجتماعی و همبستگی ملّی است و موجب از دستشدنِ فرصتها و عقبماندگی تاریخی میگردد؛ و پیامدهای ویرانگر آن بسیار فراتر از تخریب شخصیّتهاست. پیامدهای این اقدام در قالب نازایی ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران برای مدتی نسبتا طولانی آن هم در جهانی که با سرعت برق و باد بهپیش میرود، خود را نشان میدهد. جبران این عقبافتادگی ساده نخواهد بود و چندین نسل آینده هزینهی آن را خواهند داد. در چنین فضایی، جز ناامیدی، فروپاشی همبستگی اجتماعی، فرار سرمایههای انسانی و مادی و نزارشدن ایران آیندهی دیگری نمیتوان انتظار داشت. تنها یک چیز میتواند آینده را تغییر دهد و آن اندیشیدن این نسل و نسلهای بعدی به ایدهی ایران است.
ایران هرچند زخمخورده و نزار، باقی خواهد ماند. لیکن، چگونگی آن مهم است. آیا میتوان وضعیّتی را پذیرفت که ایران زیستگاه میلیونها تهیدست شدهباشد و در همسایگی ملّتهایی ثروتمند قرار گیرد؟ بیگمان در چنین وضعیّتی و در چنین شرایطی نمیتوان انتظار تعادل و صلح پایدار در منطقه را داشت؛ و این همان نکتهای است که از دید بسیاری از کوتاهاندیشان وطنی و زورمندان بیرونی، یا مخفی ماده و یا از سرِ غرور و خودخواهی متعمّدانه آن را نمیبینند. این چیزی نیست که با خستگی و دلزدگی بتوانیم از کنارِ آن بگذریم. ایران هویّت و کانون وجود معنوی ماست و بدون آن نمیتوانیم زندگی کنیم. باید بدان بیندیشیم. از اینرو ما همچنان، با ایدهی ایران در حوزهی تمدنی ایران و غرب آسیا صبوری میکنیم و به ایران بالنده میاندیشیم. به امید روزهایی بهتر که تنها با آگاهی ملّتها به بار خواهد آمد.
و، اما آخرین سخن در باره انتخابات ۱۴۰۰، من بهحکم وظیفهی ملّی و قانونی خود و پس از آنکه از اعتراض به شورای نگهبان در ۵ /۳/ ۱۴۰۰ پاسخ درخوری نگرفتم، در روز ۱۳ /۳/ ۱۴۰۰ به رییس جمهور نامه نوشتم. در آن نامه نوشتم که از منظر قانون اساسی، شورای نگهبان نمیتواند به صِرفِ اینکه نتوانسته صلاحیّت کسی را احراز کند، حقّی را از او سلب و یا حقِّ انتخابی را از ملّتی دریغ کند. معیار تشخیص صلاحیّت عقل و عرف است. با توجه به حقوق شهروندی اصل بر صلاحیّت است مگر خلاف آن ثابت شود. بنابراین، ردِّ صلاحیّت و نه احراز دلیل میخواهد. بههرروی، از آقای رییس جمهور در مقام مجری قانون درخواست اظهار نظر حقوقی کردم. ایشان نامه را به معاون حقوقی خود ارجاع کردند. پاسخ این معاونت در ۱۹ /۳/ ۱۴۰۰ تایید مدعای من بود. لذا، در نامهی بعدی که در ۲۰ /۳/ ۱۴۰۰ بود از رییس جمهور خواستم که در اجرای تذکر مقام معظم رهبری و بهعنوان مجری قانون اساسی و قانون به وظیفهی قانونی خود عمل کنند و به سوگند خود در حفظ حقوق ملّت پایبند باشند. امیدوارم که پیش از روز اخذ رای ایشان اقدام موثری معمول دارند.
در یادداشت این وزیر پیشین کابینه روحانی که با عنوان "گزارش به ملّت شریف ایران" آغاز شده، آمده است:
با سلام و آرزوی تندرستی و سربلندی برای شما
نگران ایرانم. نگران یکپارچگی سرزمینی ایران و همبستگی ملّی ایرانیان هستم. نگران فقر، نزاعهای قومی و نبود صلح در حوزهی تمدنی ایرانم. نگران درگیریهای بیپایان در گوشهگوشهی منطقه از یک سوی، و نفوذ اسرائیل در آسیای میانه و غرب آسیا از سوی دیگر هستم. آنچه من در سپهر سیاست در این منطقه میبینم تقسیم مجدد منطقه به دو حوزهی نفوذ روسیه و بلوک امریکا-بریتانیا است. کموبیش رخدادهایی شبیه سالهای پایانی قرن نوزدهم در حال وقوع است. با این تفاوت که برتری هر یک از این دو قطب و زیاندیدن هر یک از ملّتهای منطقه، یک برندهی قطعی دارد و آن اسرائیل است. در عمل، کشورهای منطقه برای حفظ امنیت خود در نهایت یا به دامان یکی از این دو بلوک قدرت جهانی پناه برده و یا بهنحوی از درگیری با آنان احتراز کرده و میکنند. لیکن، نکتهی مهمی که شاید کمتر بدان توجه میشود این است که هر انتخابی که بکنند، اسرائیل شریک استراتژیک بلوک منتخَب است. بهواقع، جای خالی ایرانِ امنیّتبخش، مسلمان و توسعهگرای منطقهای توسط یک نیروی بیگانه پُر شدهاست.
از این رو، با اندیشهی بازآفرینی ایدهی ایران بهمنظور ایجاد برادری و استقرار صلح در منطقه غرب آسیا و حوزهی تمدنی ایران، رفع فقر و توسعهی ملّتهای منطقه به میان آمدم. مبنای من توسعهی گفتمانی و راهبردی در حوزهی تمدنی ایران بود و در پی شخصیّتمحوری نبوده و نیستم. تا حدّی که فرصت یافتم، ارکان ایدهی ایران و تحوّل ۱۴۰۰ را بیان نمودم. لیکن، در ادامه با تصمیم عدم احراز صلاحیّت از سوی شورای نگهبان روبهرو شدم. از منظر قانونی هیچ دلیلی برای این تصمیم نمیدیدم و نمیبینم. از همین روی، بدون توجه به رد و یا تایید این شورا وارد این میدان شدم.
اکنون نیز فراتر از ظلم و جفایی که در حقِّ شخص اینجانب روا داشتهشد، حق انتخابی است که از مردم سلب شد. بیگمان، حذف سیاستمردان ملّی از صحنهی انتخابات ضربهی سهمگینی به سرمایهی اجتماعی و همبستگی ملّی است و موجب از دستشدنِ فرصتها و عقبماندگی تاریخی میگردد؛ و پیامدهای ویرانگر آن بسیار فراتر از تخریب شخصیّتهاست. پیامدهای این اقدام در قالب نازایی ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران برای مدتی نسبتا طولانی آن هم در جهانی که با سرعت برق و باد بهپیش میرود، خود را نشان میدهد. جبران این عقبافتادگی ساده نخواهد بود و چندین نسل آینده هزینهی آن را خواهند داد. در چنین فضایی، جز ناامیدی، فروپاشی همبستگی اجتماعی، فرار سرمایههای انسانی و مادی و نزارشدن ایران آیندهی دیگری نمیتوان انتظار داشت. تنها یک چیز میتواند آینده را تغییر دهد و آن اندیشیدن این نسل و نسلهای بعدی به ایدهی ایران است.
ایران هرچند زخمخورده و نزار، باقی خواهد ماند. لیکن، چگونگی آن مهم است. آیا میتوان وضعیّتی را پذیرفت که ایران زیستگاه میلیونها تهیدست شدهباشد و در همسایگی ملّتهایی ثروتمند قرار گیرد؟ بیگمان در چنین وضعیّتی و در چنین شرایطی نمیتوان انتظار تعادل و صلح پایدار در منطقه را داشت؛ و این همان نکتهای است که از دید بسیاری از کوتاهاندیشان وطنی و زورمندان بیرونی، یا مخفی ماده و یا از سرِ غرور و خودخواهی متعمّدانه آن را نمیبینند. این چیزی نیست که با خستگی و دلزدگی بتوانیم از کنارِ آن بگذریم. ایران هویّت و کانون وجود معنوی ماست و بدون آن نمیتوانیم زندگی کنیم. باید بدان بیندیشیم. از اینرو ما همچنان، با ایدهی ایران در حوزهی تمدنی ایران و غرب آسیا صبوری میکنیم و به ایران بالنده میاندیشیم. به امید روزهایی بهتر که تنها با آگاهی ملّتها به بار خواهد آمد.
و، اما آخرین سخن در باره انتخابات ۱۴۰۰، من بهحکم وظیفهی ملّی و قانونی خود و پس از آنکه از اعتراض به شورای نگهبان در ۵ /۳/ ۱۴۰۰ پاسخ درخوری نگرفتم، در روز ۱۳ /۳/ ۱۴۰۰ به رییس جمهور نامه نوشتم. در آن نامه نوشتم که از منظر قانون اساسی، شورای نگهبان نمیتواند به صِرفِ اینکه نتوانسته صلاحیّت کسی را احراز کند، حقّی را از او سلب و یا حقِّ انتخابی را از ملّتی دریغ کند. معیار تشخیص صلاحیّت عقل و عرف است. با توجه به حقوق شهروندی اصل بر صلاحیّت است مگر خلاف آن ثابت شود. بنابراین، ردِّ صلاحیّت و نه احراز دلیل میخواهد. بههرروی، از آقای رییس جمهور در مقام مجری قانون درخواست اظهار نظر حقوقی کردم. ایشان نامه را به معاون حقوقی خود ارجاع کردند. پاسخ این معاونت در ۱۹ /۳/ ۱۴۰۰ تایید مدعای من بود. لذا، در نامهی بعدی که در ۲۰ /۳/ ۱۴۰۰ بود از رییس جمهور خواستم که در اجرای تذکر مقام معظم رهبری و بهعنوان مجری قانون اساسی و قانون به وظیفهی قانونی خود عمل کنند و به سوگند خود در حفظ حقوق ملّت پایبند باشند. امیدوارم که پیش از روز اخذ رای ایشان اقدام موثری معمول دارند.
شماها چرا وقتی از قدرت دور میشوید خطرها را متوجه میشوید ؟؟؟؟
آیا یک بال از دوبال این سیستم شماها نبودید ؟؟ تا زمانیکه سهمی از قدرت داشته باشید به برکت وجود شماها !!! خطرات مرتفع میگردد .. والا سقوط میکند ؟؟؟
حکایت دنیا را آب برد مورچه را آب برد است ؟؟
شماها از زمان خاتمی تا کنون مسئول در جا زدن جامعه ایران هستید . مردم به شماها اعتماد کردند ولی شماها با سهمی که از قدرت گرفتید سکوت کردید .
هنوز خاطرات هاشمی دارد منتشر میشود همانجا که خود جنابعالی در دهه 70 شمسی در حضور هاشمی نگران کاهش نفوذ رهبری بودید !!!!
مردم درست میگن که دیگه تمومه ماجرا .. بیخود تئوری توطئه نچین آقای باجناق ناطق و داماد .. !
طرف را تو ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را میگرفت شده حکایت عباس اخوندی.ایشان با عملکرد انتضاحش در وزارت راه و شهرسازی نشان داد که حتی عرضه و لیاقت اداره یک وزارتخانه را هم ندارد انوقت نگران منطقه و ایران شده و میخواسته با ورود به پاستور منجی ایران و منطقه و شکست بلوک بندی های شرق و عرب در عالم شود.امیدوارم خداوند از شر بیماری خودشیفتگی و توهم نجاتت دهد انشالله.