عارف ، اولین تجویز پزشکیان «برای ایران»
حمید رضا اسکندری_ چند وقتی به این صرافت افتاده بودم برای خیل نخبگانی که از سر هیچانگاری زعمای قوم ، به غربت پناه می برند مطلبی بنویسم .
داشتم با خودم کلنجار می رفتم که اینهمه انتصاب ناصواب ، از مسیر توصیه و تشبث ،آنهم بر صدر مناصبی که لاجرم بایستی نتایج و بازخورد آنها انتخاب منصب های مدیریت عالی در سطوح وکیل و وزیر و قله های اجرایی ،قانونگذاری و قضایی کشور باشد ، آینده این مملکت را به کدام ناکجاآباد خواهد کشاند ؟!
هر جا هم از سر اتفاق ،تشخیص یا هر دلیل دیگری ،رییس جمهور ادوار گذشته ،نخبگانی را بر مصادر عالی مملکت گماردند یا در نیمه های راه کم آوردند و یا در نحوه اداره مناصب تحت مدیریتشان با مقامات مافوق دچار اختلاف دیدگاه شدند .
دکتر پزشکیان بایستی در همین ابتدای راه نشان میداد پیام نخبگان را دریافت نموده است که امروز پس از تنفیذ حکم رییس جمهوری بلافاصله اولین تجویز خود بر نسخه ایران ثبت کرد .
برای نخبگان کشور ،همه آنهایی که در دانشگاه شریف ،علامه و تهران و بهشتی و ایران ، بایستی برای دیدار با صاحبان مدارک عاریتی ساعتها پشت درهای بسته تنگ نظری منتظر می ماندند انتصاب رتبه دوم کنکور سراسری سال ۱۳۴۹ در دانشکده فنی برق تهران جز شکستن انحصار علم و دانش کشور در مغزهای کوچکی که عاقبت کشورمان را به این روزها کشانده اند چه می تواند باشد ؟!
پیشگیری از مهاجرت نخبگان اولین نتیجه و مهاجرت معکوس نتیجه بعدی این انتخاب می تواند باشد اگر خطوط بعدی تجویز طبیب جمهور ،در نسخه ای که هنوزا جای خالی دواهای دیگر درآن سوسو می زند ، با همین چراغ راه تشخیص داده شود .
در آینده باز از نخبگان و ضرورت پاس داشتن جایگاهشان خواهم نوشت به امید آنکه جوهره عقلانیت که همین ابتدای راه در نسخه طبیب جمهورمان قید شد را پررنگ نگه داریم .
__ بسمه تعالی __
با سلام و احترام بر جنابعالی فرهیخته مرد منصف وبزرگوار جناب آقای اسکندری ضمن تشکر از بابت صداقت ونگرش نیکو و خردمندانه ی حضرتعالی در مواردی که قلم وزین خود را بکار می برید ، از محضر مبارکتان اجازه می خواهم با آن که خیلی بهتر از این حقیر واقفید عرض کنم ، خشک مغزهایی مانند بنده هم شاید عده ای باشند که ورد زبانمان این است : حرفی از حق هیچ برای من نزن __ باب حق شیطان به رویم کرد غزن __عاشق شیطانی ار بنشین برم __ چون در آن صورت توئی تاج سرم __ من به شیطان قول یاری داده ام __جام می خالی مباد از باده ام __ مست عشقش بوده و هستم مدام __ دوستدارت می شوم مانی بدام __ گر توهم مانند من هر صبح و شام __حال که فهمیدی دگر حرفی میار __ برلبانت از حق ای مرد عیار ( عیار = جوانمرد) . با احترام و عرض ادب وارادت ، خادم کوچکتان ، محمد مهدی اسلامی