"بازی آزادیخواهی احمدی نژاد" به روایت زیباکلام
پارسینه: تلاش های آقای احمدی نژاد برای تغییر چهره سیاسی ای که ظرف این هشت سال از او بوجود آمده، خیلی اندک و خیلی دیرهنگام است. به قول انگلیسی ها: Too little too late. معادل فارسی اش می شود نوشدارو بعد از مرگ سهراب! موضع گیری های احمدی نژاد درباره حقوق ملت و نقش تعیین کننده رای مردم برای انتخاب رئیس جمهور و نماینده مجلس، خیلی دیرهنگام و ناچیز است.
پس از نامه احمدی نژاد به وزیر علوم در خصوص برکناری روسای دانشگاههای تهران و تربیت مدرس، صادق زیباکلام با نگارش نامه ای سرگشاده به احمدی نژاد، از سکوت او در قبال فضای ایجاد شده در دانشگاههای کشور در چهار سال اخیر، سوال کرد و مدعی شد که رئیس دانشگاه تهران، عملکردش به مراتب بهتر از وزیر علوم دولت احمدی نژاد و یا کسانی چون رئیس دانشگاه چون علامه طباطبایی بوده است.
زیباکلام در گفتگو با عصر ایران، درباره دلایل نامه نگاری اش به محمود احمدی نژاد و نیز چرایی چند و چون "بازی آزادیخواهی" آقای رئیس جمهور می گوید.
***
* با توجه به اینکه در این ماههای پایانی دولت دهم، نقد احمدی نژاد کاری آسان و فراگیر شده است، شما اصلاً چه ضرورتی دیدید که احمدی نژاد را نقد کنید؟
من آقای احمدی نزاد را نقد نکردم. اگر شما محتوای نامه مرا با دقت بیشتری بخوانید، می بینید که من سیاست های اتخاذ شده اصولگرایان در قبال دانشگاه ها، به ویژه سیاست های پس از 22 خرداد 88 را نقد کرده ام؛ فضایی به شدت سنگین، امنیتی و محدود برای فعالیت های سیاسی، که توأم با زمین گیر شدن کامل دفتر تحکیم وحدت و جنبش مستقل دانشجویی بوده است.
من در نامه ام این فضا را نقد کرده ام و فکر نمی کنم که بتوان احمدی نژاد را مقصر اصلی پیدایش این وضع قلمداد کرد. دست کم او قطعاً متهم ردیف اول ایجاد این فضا در دانشگاه ها نیست.
* ولی شما مشخصاً از وزارت علوم احمدی نژاد بیشترین انتقاد را کرده اید.
بله، ولی من معتقدم که سیاست های وزارت علوم بیش از آنکه ملهم و متاثر از شخص وزیر علوم و حتی خود آقای احمدی نژاد باشد، ملهم از شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
* احمدی نژاد هم رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است دیگر!
بله، ولی مگر شخص احمدی نژاد چقدر در سیاست های دیکته شده از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، سهیم است؟ من فکر نمی کنم احمدی نژاد بیشترین سهم را در سیاست های اتخاذ شده از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی داشته باشد. ورود به این بحث تا حدی دشوار است. ما نباید از این نکته اساسی غافل شویم که جریان ها و کانون های قدرت دیگری خیلی بیشتر از آقای احمدی نژاد و کامران دانشجو، در ایجاد این فضا در دانشگاهها نقش داشته اند.
* خود آقای احمدی نژاد چقدر در پیدایش این وضع مقصر بوده و دقیقاً در کدام موارد؟
بزرگترین انتقادی که می توان در این زمینه به خود احمدی نژاد وارد کرد، این است که او به عنوان کسی که مسئول حسن اجرای قانون اساسی است، به وظایف قانونی خودش در قبال وضعیت دانشگاهها عمل نکرد و در برابر روندی که منجر به پیدایش این وضع شد، موضع گیری و ایستادگی نکرد. بی توجهی احمدی نژاد به بسته شدن فضای دانشگاهها، به گونه ای بود که گویی این وقایع در کشور دیگری در حال وقوع است!
* به نظر شما، دستور احمدی نژاد در خصوص برکناری روسای دانشگاههای تهران و تربیت مدرس، اقدامی انتخاباتی بود؟
من فکر می کنم این اقدام بیش از انتخاباتی بودن، نوعی تسویه حساب سیاسی با دکتر فرهاد رهبر و رئیس دانشگاه تربیت مدرس بود. یعنی چیزی شبیه همان برخوردی که با منوچهر متکی و خانم مرضیه وحید دستجردی اتفاق افتاد. احتمالاً احمدی نژاد درخواستی از آنها داشته و آنها خواسته او را اجابت نکرده اند و کار نهایتاً به این جا کشیده است.
احمدی نژاد در این هشت سال نشان داده است که وقتی چیزی را می خواهد، خواسته اش باید اجرا شود و وقتی خواسته اش اجرا نشود، فرد نافرمان فارغ از اینکه چه نقشی در دستگاه احمدی نژا داشته باشد، دیگر باید خودش را مستعفی بداند. به نظر من این دستور احمدی نژاد هیچ ربطی به انتخابات ندارد.
* شما عملکرد فرهاد رهبر را خیلی بهتر از رئیس دانشگاه علامه طباطبایی قلمداد کردید. چرا؟
آقای احمدی نژاد خودش موجب شد که من بر روی این نکته دست بگذارم. دلیل احمدی نژاد برای دستور عزل فرهاد رهبر این بود که فضای دانشگاه تهران سیاست زده و امنیتی است. من منکر این واقعیت نیستم که در دانشگاه تهران پس از 22 خرداد 88، فضایی امنیتی حاکم شده است؛ ولی همه حرفم در آن نامه این بود که این فضای سیاست زده ساکن و خاموش و امنیتی، در دانشگاه علامه طباطبایی به مراتب بیشتر از دانشگاه تهران بوده است.
در واقع فرهاد رهبر باید آخرین رئیس دانشگاهی باشد که می تواند به این دلیل کنار گذاشته شود. قبل از او، صفی طولانی از روسای دانشگاهها وجود دارد که دقیقاً باید به همین اتهام مورد بازخواست قرار گیرند. در راس همه این افراد نیز وزیر علوم و دکتر شریعتی رئیس دانشگاه علامه طباطبایی است.
شما فقط تعداد اساتیدی را که آقای شریعتی ظرف چهار سال گذشته در دانشگاه علامه بازنشسته و اخراج کرده است، مقایسه کنید با اساتید کنار گذاشته شده دانشگاه تهران. اصلاً قابل مقایسه نیستند و دانشگاه علامه، از این حیث کارنامه به مراتب بدتری دارد.
* اگر قائل باشیم که این کنش های سیاسی احمدی نژاد حاوی نوعی ژست آزادیخواهانه است، آیا بهتر نیست احمدی نژاد به جای این کارها، یکبار شجاعانه بابت اقدامات گذشته اش عذرخواهی کند؟
من فکر می کنم تلاش های آقای احمدی نژاد برای تغییر چهره سیاسی ای که ظرف این هشت سال از او بوجود آمده، خیلی اندک و خیلی دیرهنگام است. به قول انگلیسی ها: Too little too late ؛ معادل فارسی اش می شود نوشدارو بعد از مرگ سهراب!
موضع گیری های احمدی نژاد درباره حقوق ملت و نقش تعیین کننده رای مردم برای انتخاب رئیس جمهور و نماینده مجلس، خیلی دیرهنگام و ناچیز است. من گمان نمی کنم این موضع گیری های به تغییر تصویری که طی این هشت سال از احمدی نژاد شکل گرفته است، کمکی بکند. ضمناً این تصمیمات و اقدامات با روش های اجرایی احمدی نژاد مغایرت دارد.
احمدی نژاد از یکسو از حقوق ملت حرف می زند و از سوی دیگر به طرفة العینی، خانم وحید دستجردی را برکنار می کند چرا که حاضر نشده است رئیس دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران را به دستور شخص رئیس جمهور کنار بگذارد. یعنی این احمدی نژاد کنونی، از این حیث هنوز همان احمدی نژاد سال 84 است.
* چرا احمدی نژاد این بازی آزادیخواه نمایی را این قدر دیر شروع کرد؟
پاسخ دادن به این سوال کمی مشکل است. اینکه احمدی نژاد چقدر با اصولگرایان مخالف بود و از نظر سیاسی واقعاً به چه مواضعی اعتقاد دارد، به نظر من مسائلی ست که بعدها مورخین و صاحبنظران علوم سیاسی باید به آن بپردازند. قدر مسلم این است که ما نمی توانیم احمدی نژاد را یک اصولگرا یا یا فرد معتقد به تفکرات جناح راست بدانیم.
حتی اگر او را یک راستگرا بدانیم، یک تفاوت عمده بین احمدی نژاد و اصولگرایان وجود دارد و آن هم گرایش احمدی نژاد به روش های پوپولیستی در اداره کشور است.
دستکم تا قبل از احمدی نژاد، کسی در بین اصولگرایان به فکر استفاده از روش های پوپولیستی نیفتاده بود. ولی آقای احمدی نژاد این شیوه را از سال 84 به کار بسته و موفق هم بوده است. یعنی اگر خود احمدی نژاد بتواند در انتخابات آتی کاندیدا شود، بین ده تا پانزده میلیون رای کسب می کند؛ در حالی که بالاترین میزان رای یک چهره اصولگرا - مثلاً دکتر ولایتی - می تواند کسب کند، احتمالاً از 5 میلیون بیشتر نخواهد شد.
توجه احمدی نژاد به سبک و سیاق پوپولیستی، موضوعی است که قابل بحث است. یعنی می توان در این باره بحث کرد که آیا این تفکر، تفکر خود احمدی نژاد بود یا تفکر رحیم مشایی و یا که؟ ولی نکته مسلم است این است که از 22 بهمن 57 تا زمان به قدرت رسیدن احمدی نژاد، کسی به فکرش خطور نکرده بود با چنین پوپولیسمی کشور را اداره کند.
* ولی سوال من بی جواب ماند: احمدی نژاد چرا این بازی آزادیخواهی را این قدر دیر شروع کرد؟
برای اینکه او قبلاً نمی توانست به سمت و سوی دموکراسی خواهی برود تا اقشار مدرن جامعه را جلب خودش کند. احمدی نژاد پیش از شروع این بازی، تمام تلاشش این بود با روش های پوپولیستی، آن 15-10 میلیون نفر متعلق به اقشار کم سوادتر و محرومتر جامعه را جلب کند. احمدی نژاد نمی توانست در آن واحد کاری کند که اقشار مدرن و محروم جامعه به سمت او بیایند. یعنی اتخاذ چنین سیاستی، با موانع اجرایی روبرو بود و در عمل امکان پذیر نبود.
* اگر هدف احمدی نژاد باقی ماندن در قدرت است، آیا بهتر نبود این بازی آزادیخواهی را شروع نمی کرد و با همان دست فرمان قبل از اردیبهشت 1390 پیش می رفت؟
اگر احمدی نژاد با همان گفتمان سوم تیر 84 پیش می رفت، احتمالاً الان می توانست کسانی چون نیکزاد و شیخ الاسلامی را رئیس جمهور کند. یعنی آن 15-10 میلیون رای خودش را به علاوه آن 5 میلیون رای اصولگرایان را، الان می توانست به سمت نیکزاد یا چهره هایی چون او سرازیر کند. ولی نباید فراموش کنیم که احمدی نژاد تنهاست؛ یعنی تفکرش با یک احزاب و جریان های اجتماعی مرتبط نیست. به علاوه، او اهل شور و مشورت و کار جمعی نیست.
این عوامل موجب شد که او نتواند حرکتی را که از تیر 84 شروع کرده بود، تا به اخر ادامه دهد. اگر احمدی نژاد قائل به کار جمعی بود و مثل اسلامگرایان در ترکیه یا اخوان المسلمین در مصر، با تفکر و تشکیلات جمعی کارش را ادامه می داد، می توانست کسی از مجموعه خودش را رئیس جمهور آینده ایران کند. اما او چنین مسیری را طی نکرد و نتوانست جریان نوپای خودش را نهادینه کند. جریان احمدی نژاد، عمدتا خصلت فردی داشت و در شخص خود احمدی نژاد خلاصه می شد.
* و سوال آخر: احمدی نژاد انتخابات را می برد یا می بازد؟
اگر احمدی نژاد بتواند تایید صلاحیت مشایی را بگیرد و اصلاح طلبان و هاشمی هم در انتخابات نباشند، احمدی نژاد انتخابات را می برد. اما اگر رحیم مشایی تایید صلاحیت نشود، احمدی نژاد تمام می شود.
ارسال نظر