شغل دوم بازیگران سینما چیست؟
پارسینه: بهرام رادان، نیوشا ضیغمی، سیامک انصاری و اکبر عبدی در تهران خوب بیزینس میکنند
هر غروب از روزنامه که بیرون میآمدم، خیابان طالقانی را بهسمت چهارراه ولیعصر بیهوا آمده و اصلا به تصاویر تکراری که انتظارم را میکشید، فکر نمیکردم و هربار نیز غافلگیر میشدم. غافلگیر از تصویر مردی غولپیکر که آشنا مینمود؛ «دختردایی گمشده» و «هامون» داریوش مهرجویی را به یاد بیاورید و آن بازیگر بلندقامت که نقش غول را بازی میکرد یا صاحبخانه بهرام رادان را در «سنتوری». بازیگری که قهرمان یکی از ورزشهای رزمی هم بود، کنار خیابان دیویدی فیلم بساط میکرد
اگر گذرم به میدان ولیعصر به سمت هفتتیر یا بالاتر میافتاد، اسدالله یکتا، بازیگر کوتاهقد سالهای نهچندان دور سینما را هم میدیدم که کنار خیابان سیگار میفروشد؛ انگار استعارهای در این بلندقامتی و کوتاهقدی نهفته باشد. بعد از ادامه راه به سمت بالا پشیمان میشدم و میترسیدم نکند تاریخ سینما را کنار خط بلند و ممتد خیابان ولیعصر تا تجریش نزدیک هر چهارراه پیدا کنم. آنوقت را که میگویم، هنوز شغل دوم برای هنرپیشگان مد نشده بود یا هنوز مبارزه برای حقوقی که باید به هر صنف مخصوصا اهالی سینما تعلق میگرفت، ادامه داشت. اما امروز هنرمندان دنبال شغل دوم هستند.
اگرچه آن روزها اسدالله یکتا یا هرکسی دیگر که سیگاری میفروخت یا دیویدی بساط میکرد به شغل دوم فکر هم نمیکرد اما امروز هنرمندان به فکر بیزینس برای زندگی بهترند. خیلیها به این فکر میکنند عاقبتشان یکتا نشود. خیلیها دنبال شغل پدری را گرفته و ادامهاش میدهند و خیلیها رشتههای غیرمرتبطشان را دنبال میکنند. هرچند شهرت یک نام، کنار بیزینسشان امتیازهایی هم برایشان بهدنبال دارد. برای مثال اگر صاحبنام، سوپراستار یا هنرمند باشند و بعد تصمیم به شروع تجارت یا کار در هر رشتهای بگیرند، شهرت حتما در رونق کارشان تاثیر خواهد داشت. حال این شغل دوم هر چیز که میخواهد باشد؛ از ساخت صنایع دستی تا افتتاح شرکت ساختمانی، مزون، کافه و رستوران تا ... . این بازیگران را از نظر مالی کمی بینیاز میکند و این اطمینان را به آنها میدهد که در آینده و پس از پایان عصر طلایی چهرهشان، بیچاره نخواهند شد. این کار در تمام دنیا رواج دارد و خیلی از سوپراستارهای هالیوودی و بالیوودی نیز در کنار بازیگری به شغلهای دیگری هم مشغولند.
در این گزارش سری زدهایم به مشاغل دوم بازیگران. همه آنان قریببهاتفاق میگویند هنرپیشگی حرفه اصلیشان است و مشغلهای کنار آن بهعنوان شغل دوم برای نجات از بیکاری، بیپولی و قبولنکردن هر کار ضعیفی انتخاب کردهاند. گذشته از اینها شنیده بودیم که هدیه تهرانی، مدیر یک استخر است اما پیگیریهای ما برای پیداکردن آدرس چنین استخری بینتیجه ماند.
نیوشای پاسداران
همهچیز از مراسم افتتاح کلینیک زیبایی نیوشا ضیغمی در پاسداران شروع شد. او در عید قربان کلینیک «نیوشا» را با حضور هنرمندانی افتتاح کرد. او که بهخاطر مشکلاتی با شریک و دکتر کلینیک قبلیاش آن را تعطیل کرده، حالا کلینیک دیگری را کلید زده است.
پاسداران را که تا گلستان دهم بالا بروید، نبش این خیابان میرسید به ساختمانی که تنها تابلو یک فرشفروشی بزرگ را به پیشانی دارد. طبقه دوم اما کلینیک زیبایی بازیگر خوشسیمای سینماست که بهتازگی افتتاح شده و بههمین دلیل هنوز تابلو ندارد. نیوشا ضیغمی را در طبقه اول که یک دفتر خدمات عروسی و سفرههای عقد نقره است، میبینیم. از گفتوگوی با ما میگوید و ما را راهنمایی میکند تا از کلینیک در طبقه بالا دیدن کنیم و عکس بگیریم. روی دیوار پر است از عکسهای خودش در ژستهایی بهفراخور کلینیکهای زیبایی. کلینیک او هنوز تازهکار است و همهچیز هنوز دقیقا سر جایش نیست. اما در همین ابتدای کار دو، سهتایی مشتری هستند که منتظر میشویم تا از منطقه ممنوعه آقایان بیرون بیایند تا بتوانیم داخل شویم و عکس بگیریم. بهنظر میرسد کار خانم بازیگر بهزودی بگیرد و بیزینس خوبی برایش راه بیندازد.
ویونای زنجیرهای
در راه بازگشت از کلینیک نیوشا ضیغمی، در پرسه میان خیابانهای این محل به کافهای رفتیم که بعدا فهمیدیم بخشی از دارایی بهرام رادان، بازیگر سنتوری سینمای مهرجویی است. «کافه ویونا» که زنجیری از زنجیره کافههای ویونا در ایران است. ویونا نام قدیم روستای ابیانه در نزدیکی کاشان است. قهوه لسموس سوئیس اصل به خوردت میدهد و دکور تقریبا ثابتی میان این کافه با دیگر کافههای ویونا وجود دارد. یعنی اگر روزی گذرتان به یک ویونا افتاد انگار بقیه را هم رفتهاید. مسوول یکی از شعب ویونا به ما میگوید رادان از سهامداران این کافههای زنجیرهای است اما ویونای مرکزی، او را تنها صاحب چند ویونا میداند. چیزی که دربارهاش اتفاقنظر بیشتری هست، کافه 45 نفره در پاسداران است که اغلب میگویند این یکی مال شخص خودش است و اینکه «کشیدن سیگار در این مکان ممنوع است.»
چینگاری یا رستوران هندی عمو اکبر
زیره پلو و باترچیکن؛ تکههای مرغ دودی در پوره گوجهفرنگی و ادویه هندی با پلویی که طعم زیره و کره میدهد، انتخابی است که حواسمان را به فضای هندی رستوران بیشتر جلب میکند. دیوارهایی با تاقچههای دایرهای که هرکدام مجسمهای فلزی از فیل، بودا، مجسمههای شیوا و ... روی خود دارد. «چینگاری» در هفتتیر و جایی در خیابان زهره که در طول روز به استثنای ساعتهایی در ظهر و شب نیمهتعطیل است. برخی به رستوران هندی عمواکبر میشناسندش که وقتهایی پذیرای صاحبش اکبر عبدی است. روی صندلیهای میزهای آخر رستوران که بنشینید، میتوانید آشپزخانه را هم رصد کنید. آشپزخانهای باز که آشپزهایش دیگ هم میزنند و غذا سرو میکنند. عبدی که این روزها سرش شلوغ است برخی قرارهایش را در همین رستوران میگذارد، اما کمتر به آنجا سرکشی میکند.
حجرهایهای تلویزیون
بچه خیابان بهار شیراز است و پدرش حجره فرشفروشی برایش گذاشته تا دلش نلرزد که امروز کار است و فردا نیست. خودش در جایی میگوید بعد از 18 سال کارکردن فکر نمیکند بازیگری شغلش شده، فکر میکند خب یک کاری هست میرود بازی میکند و برمیگردد. او از آن دسته بازیگرانی است که اعتقادی ندارد بازیگری میتواند شغل کسی باشد. او که از بچگی بین فرشها بزرگ شده و فرش مناطق مختلف را میشناسد، هنوز حجره فرش پدریاش را در پل رومی دارد، حجرهای که بدون هماهنگی راهت نمیدهند چون پر است از هنر دست و رنگ. او حالا در کنار فرشفروشی، گالریای از لوازم قدیمی جمعآوری کرده و برای فروش گذاشته است. درباره نمایشگاه «پچ ورک» هنر تکهدوزی فرش نیز گفته بود: «یکی از دوستانم، محسن موسوی پیشنهاد این کار را به من دادند و ما با هم این کارمان را شروع کردیم. درواقع کمک ایشان عاملی شد برای اینکه ما «پچورک»ها را تولید کنیم و بفروشیم.» اما «پچورک»؛ بازیابی تکههای فرشهایی است که پوسیدهاند، چیزهایی که بهنظر میرسد دیگر به درد نمیخورد. این تکههای فرش کنار هم دوخته میشوند و به پشت آن چسب زده میشود. درواقع قطعهای از نبوک به آن وصل و
شیرازهکاری شده و آماده فروش میشود. بهصورت صنعتی نمیتوان روی «پچورک» کار کرد. او فعلا بهصورت کارگاهی آن را پیش میبرد. نکته جالب این است که پچورکها کنار وسایل قدیمیای که با همسرش جمعآوری کرده، قرار میگیرند. حالا انصاری از آن دست بازیگرانی است که رامبد جوان هم میگوید پولدار است اما اگر به قول خودش پولدار هم نباشد، نگران بازیهای گاه و بیگاه تلویزیون نیست.
ارسال نظر