بهنوش بختیاری در خانه تنبل است!+تصاویر
پارسینه: بهنوش بختیاری در زمینه دکوراسیون خانه و خرید وسایل منزل خودش را صاحب سلیقه میداند. راستش ما هم همین فکر را میکنیم. اصولا آدم خوش لباسی است و روی جزئیات انتخابهایش فکر میکند.
بهنوش بختیاری در زمینه دکوراسیون خانه و خرید وسایل منزل خودش را صاحب سلیقه میداند. راستش ما هم همین فکر را میکنیم. اصولا آدم خوش لباسی است و روی جزئیات انتخابهایش فکر میکند. سلیقه خوبی دارد و درمیان بازیگران از کسانی است که به اندازه موهای سرش فیلم دیده و کتاب خوانده. وقتی حرف از خانه و زندگیاش میشود، لبخند روی صورتش شکوفتهتر هم میشود. پیداست با عشق خانهاش را چیده. عاشق شمع و وسایل خوشبوکننده است و شما را به جهان رنگها دعوت میکند. با بهنوش بختیاری، خانه سفید، سلیقه هنری و لبخند دلنشینش همراه باشید.
من از مبلمان استیل فراری ام. این مبلی که اینقدر نشستن روی آن سخت است و آدم احساس پادشاهی ظالم را پیدا میکند، نمی فهمم! آن هم در خانه ای کوچولو. از تلفیق رنگ های طلایی و نقره ای و شلوغ و تزئینات آنچنانی و بوفه درشت هیکل و وسایل تزئینی و ... کلافه میشوم. من از طرفداران مکتب «ایکهآ» هستم . به بعضی آدمها، تجمل حس آرامش میدهد. پولدار جلوه کردن احساس امنیت را برایشان تداعی میکند که آرامبخش است. عیبی هم ندارد. مثلا من واقعا از فرشهای روی هم روی هم، اصلا خوشم نمیآید. چون معتقدم جای فرش کف زمین نیست. یک فرش، اثری هنری است که جای آن روی دیوار است نه زیر پا. مادرم همیشه به من میگوید چرا در خانه تو فرش نیست؟! اما من با فرش زیر پا کنار نمیآیم. دلم نمیآید یک فرش دست بافت را زیر پا بیندازم. برای چنین فرشهایی زحمت کشیده شده است. من به فرش احترام خاصی میگذارم. به طور کل سادگی برای من حرف اول را میزند
سلیقه دروغ نمی گوید
سلیقه مثل کاریزمای هر آدمی است. در اصل تربیتی است که هر کسی از آموزههای دنیا کسب میکند. مجموعهای است از تفکرات، برخوردها، معاشرتها، مسائل و تردیدهایی که در طول زندگی به دست آوردهای یا از دست دادهای. سلیقه خودش را در نوع رفتار، نوع حرف زدن، لباس پوشیدن، وسایل مورد استفاده و... نشان میدهد. البته سلیقه چیزی نیست که بتوانی آن را بیاموزی. بخشی از سلیقه ذاتی است و بخشی دیگر اکتسابی. به نظر من 20 درصد از سلیقه، ذاتی است و 30 درصد از خانوادهای که در آن رشد کرده ای. 50 درصد باقیمانده اکتساب تو از اندوختههایت در طول زندگی است. به نظر من سلیقه مثل چشم آدمهاست؛ دروغ نمیگوید.
ما خیلی فقیریم!
من در زمینه آکسسوار منزل خودم را صاحب سلیقه میدانم. نوع چیدمان منزل ما، با اینکه چند بار عوض شده و هر بار با دفعه قبلی فرق داشته، مورد تایید و تحسین دیگران بوده است. من خانه خیلی خیلی خلوت دوست دارم. برای من یک کاناپه و یک گلدان و یک تلویزیون کافی است! اینقدر خانه من خلوت است که بعضی ها فکر میکنند ما خیلی فقیریم(میخندد)! از چیدمان شلوغ خوشم نمیآید. از قدیم هم طرز تفکرم نسبت به دکوراسیون خانه همین بوده است. اما حالا ژورنالهای جدید دکوراسیون و طراحی داخلی را که میبینم، متوجه میشوم که سلیقه باب روز، همین خلوتی و سادگی است. من حتی میز شام هم که برای مهمان میچینم، اصلا دنبال تجمل و شلوغی نیستم و سعی میکنم همه چیز کاملا ساده باشد. در خانه من هیچ چیز اضافه بر سازمانی وجود ندارد. هر چیزی در خانه ما کاربرد دارد. تنها چیزی که در خانه ما کمی جنبه تزئینی دارد، گل و گیاه است. آن هم به دلیل انرژی زیادی که به من میدهد.حتی در زمینه ظرف و ظروف هم به شیکی و کم بودن و سادگی گرایش دارم. خدا را شکر هر کسی هم که به خانه من میآید، به من میگوید چقدر سلیقهات خوب است. من اصالت را در سادگی میبینم اما این مساله در لباس پوشیدنم کاملا متفاوت است. من در لباس پوشیدن، سادگی را دوست ندارم. به من لباسها و ظاهر شلوغ بیشتر میآید. لباسهای پر از رنگ و لعاب بیشتر به من میآید.
کمد رنگی من
من عاشق رنگم. دو سه تا لباس مشکی بیشتر ندارم که آنها را برای مراسمهایی مانند ختم کنار گذاشتهام. بقیه لباس های من همگی رنگی هستند. کمد من پر از رنگ است. آبی، قرمز، زرد، سبز و... دنیایی از رنگها هستند که کمد من را تشکیل میدهند. من دوست دارم با رنگ، به اطرافیانم انرژی مثبت بدهم. وقتی شمال میرویم، من اجازه نمیدهم کسی لباس تیره بپوشد. همان اول داخل چمدان همه را میگردم و رنگهای شاد را بیرون میکشم و وادارشان میکنم که لباسهای رنگی بپوشند. در شمال، فضا باز است و به همه میگویم که من به سفر آمدهام تا لذت بصری ببرم. اصولا هم چون شوخ طبع هستم، کسی در این زمینهها از دستم ناراحت نمیشود.
در خانوادهام کسی اجازه ندارد لباسهای تیره بپوشد
من در میان رنگها، رنگ بژ را خیلی دوست دارم. رنگ خاص و باشکوهی است. رنگ آبی-طوسی، یشمی و سبز هم رنگهای بعدی هستند. این رنگها، انتخابهای اولم هستند. ولی اصلا تعجب نکنید اگر من را با ترکیب آبی،زرد،قرمز،سبز در کنار هم دیدید! همه رنگی را با هم میپوشم و لذت میبرم. امیدوار هم هستم که چاینطور رنگی رنگی پوشیدن باعث ایجاد انرژی در دیگران شود. ما به اندازه کافی اطرافمان، مشکل و غم وجود دارد. بهتر است حتی به اندازه ذرهای با رنگ، این غم را کم کنیم. من آدمهایی را که با رنگهای جهان مشکل دارند، نمیفهمم. من روزی تصمیم گرفتم که مروج رنگی پوشیدن باشم. اجازه نمیدهم که کسی در خانوادهام، لباسهای تیره بپوشد. حتی اگر قضاوتهای نا به جا در مورد من بشود. معتقدم که هر کسی باید بخشی از زیبایی شهرش باشد.
چوب به من انرژی میدهد
در مورد دکوراسیون خانه سلیقه من سال به سال عوض میشود. دو سال پیش کل خانه من با رنگهای گرمی مانند نارنجی و قهوهای پوشیده شده بود. سال بعد تصمیم گرفتم در خانهای باشم که کاملا از چوب باشد چون چوب به من خیلی انرژی میدهد ولی در حال حاضر خانهای که در آن زندگی میکنم و نوع چیدمان و دکورش به من انرژی میدهد. خانه کنونی من سفید سفید است. الان رنگ خانه از سبزی گیاه گرفته میشود. البته یک «ننو» وسط خانهمان داریم که آن بمب رنگ است! در میان آن همه سفیدی، فقط این ننوست که رنگ دارد. البته این ننو تقریبا نصف خانه را گرفته است! نشیمن من تنها همین ننو، یک کاناپه و یک تلویزیون است. کتابخانه ها را هم در اتاقها گذاشتهام تا خانه شلوغ نباشد. دیوارها، سقف، کف و وسایل خانه من الان همگی سفید هستند. با سلیقه امروزم، خانه کنونیمان، خانه ایدهآل من است. البته ممکن است سال آینده کاملا متفاوت از این باشد. کما اینکه 4 سال پیش خانهای داشتیم که رنگی رنگی بود. مبلهایمان سفید با گلهای قرمز و سبز بود، وسایل آشپزخانه رنگی بودند و پردههای بلند مخمل بنفش داشتم. همه این رنگها در کنار هم، خانه را مثل باغ گل کرده بود. بعد از مدتی چشمم خسته شد و سراغ رنگ سفید رفتم. به هر حال داریم درباره سلیقه حرف میزنیم. سلیقه مثل مذاق آدم هاست. ممکن است غذایی را در کودکی لب نزنید اما حالا جزو غذاهای محبوبتان باشد. سلیقه فکری هر کسی هم سال به سال تغییر میکند اما خدا کند کسی از بیخ و بن بدسلیقه نباشد چون این مشکل قابل حل نیست.
چوب به من انرژی میدهد
در مورد دکوراسیون خانه سلیقه من سال به سال عوض میشود. دو سال پیش کل خانه من با رنگهای گرمی مانند نارنجی و قهوهای پوشیده شده بود. سال بعد تصمیم گرفتم در خانهای باشم که کاملا از چوب باشد چون چوب به من خیلی انرژی میدهد ولی در حال حاضر خانهای که در آن زندگی میکنم و نوع چیدمان و دکورش به من انرژی میدهد. خانه کنونی من سفید سفید است. الان رنگ خانه از سبزی گیاه گرفته میشود. البته یک «ننو» وسط خانهمان داریم که آن بمب رنگ است! در میان آن همه سفیدی، فقط این ننوست که رنگ دارد. البته این ننو تقریبا نصف خانه را گرفته است! نشیمن من تنها همین ننو، یک کاناپه و یک تلویزیون است. کتابخانه ها را هم در اتاقها گذاشتهام تا خانه شلوغ نباشد. دیوارها، سقف، کف و وسایل خانه من الان همگی سفید هستند.
با سلیقه امروزم، خانه کنونیمان، خانه ایدهآل من است. البته ممکن است سال آینده کاملا متفاوت از این باشد. کما اینکه 4 سال پیش خانهای داشتیم که رنگی رنگی بود. مبلهایمان سفید با گلهای قرمز و سبز بود، وسایل آشپزخانه رنگی بودند و پردههای بلند مخمل بنفش داشتم. همه این رنگها در کنار هم، خانه را مثل باغ گل کرده بود. بعد از مدتی چشمم خسته شد و سراغ رنگ سفید رفتم. به هر حال داریم درباره سلیقه حرف میزنیم. سلیقه مثل مذاق آدم هاست. ممکن است غذایی را در کودکی لب نزنید اما حالا جزو غذاهای محبوبتان باشد. سلیقه فکری هر کسی هم سال به سال تغییر میکند اما خدا کند کسی از بیخ و بن بدسلیقه نباشد چون این مشکل قابل حل نیست.
من از مبلمان استیل فراری ام. این مبلی که اینقدر نشستن روی آن سخت است و آدم احساس پادشاهی ظالم را پیدا میکند، نمی فهمم! آن هم در خانه ای کوچولو. از تلفیق رنگ های طلایی و نقره ای و شلوغ و تزئینات آنچنانی و بوفه درشت هیکل و وسایل تزئینی و ... کلافه میشوم. من از طرفداران مکتب «ایکهآ» هستم . به بعضی آدمها، تجمل حس آرامش میدهد. پولدار جلوه کردن احساس امنیت را برایشان تداعی میکند که آرامبخش است. عیبی هم ندارد. مثلا من واقعا از فرشهای روی هم روی هم، اصلا خوشم نمیآید. چون معتقدم جای فرش کف زمین نیست. یک فرش، اثری هنری است که جای آن روی دیوار است نه زیر پا. مادرم همیشه به من میگوید چرا در خانه تو فرش نیست؟! اما من با فرش زیر پا کنار نمیآیم. دلم نمیآید یک فرش دست بافت را زیر پا بیندازم. برای چنین فرشهایی زحمت کشیده شده است. من به فرش احترام خاصی میگذارم. به طور کل سادگی برای من حرف اول را میزند
سلیقه دروغ نمی گوید
سلیقه مثل کاریزمای هر آدمی است. در اصل تربیتی است که هر کسی از آموزههای دنیا کسب میکند. مجموعهای است از تفکرات، برخوردها، معاشرتها، مسائل و تردیدهایی که در طول زندگی به دست آوردهای یا از دست دادهای. سلیقه خودش را در نوع رفتار، نوع حرف زدن، لباس پوشیدن، وسایل مورد استفاده و... نشان میدهد. البته سلیقه چیزی نیست که بتوانی آن را بیاموزی. بخشی از سلیقه ذاتی است و بخشی دیگر اکتسابی. به نظر من 20 درصد از سلیقه، ذاتی است و 30 درصد از خانوادهای که در آن رشد کرده ای. 50 درصد باقیمانده اکتساب تو از اندوختههایت در طول زندگی است. به نظر من سلیقه مثل چشم آدمهاست؛ دروغ نمیگوید.
ما خیلی فقیریم!
من در زمینه آکسسوار منزل خودم را صاحب سلیقه میدانم. نوع چیدمان منزل ما، با اینکه چند بار عوض شده و هر بار با دفعه قبلی فرق داشته، مورد تایید و تحسین دیگران بوده است. من خانه خیلی خیلی خلوت دوست دارم. برای من یک کاناپه و یک گلدان و یک تلویزیون کافی است! اینقدر خانه من خلوت است که بعضی ها فکر میکنند ما خیلی فقیریم(میخندد)! از چیدمان شلوغ خوشم نمیآید. از قدیم هم طرز تفکرم نسبت به دکوراسیون خانه همین بوده است. اما حالا ژورنالهای جدید دکوراسیون و طراحی داخلی را که میبینم، متوجه میشوم که سلیقه باب روز، همین خلوتی و سادگی است. من حتی میز شام هم که برای مهمان میچینم، اصلا دنبال تجمل و شلوغی نیستم و سعی میکنم همه چیز کاملا ساده باشد. در خانه من هیچ چیز اضافه بر سازمانی وجود ندارد. هر چیزی در خانه ما کاربرد دارد. تنها چیزی که در خانه ما کمی جنبه تزئینی دارد، گل و گیاه است. آن هم به دلیل انرژی زیادی که به من میدهد.حتی در زمینه ظرف و ظروف هم به شیکی و کم بودن و سادگی گرایش دارم. خدا را شکر هر کسی هم که به خانه من میآید، به من میگوید چقدر سلیقهات خوب است. من اصالت را در سادگی میبینم اما این مساله در لباس پوشیدنم کاملا متفاوت است. من در لباس پوشیدن، سادگی را دوست ندارم. به من لباسها و ظاهر شلوغ بیشتر میآید. لباسهای پر از رنگ و لعاب بیشتر به من میآید.
کمد رنگی من
من عاشق رنگم. دو سه تا لباس مشکی بیشتر ندارم که آنها را برای مراسمهایی مانند ختم کنار گذاشتهام. بقیه لباس های من همگی رنگی هستند. کمد من پر از رنگ است. آبی، قرمز، زرد، سبز و... دنیایی از رنگها هستند که کمد من را تشکیل میدهند. من دوست دارم با رنگ، به اطرافیانم انرژی مثبت بدهم. وقتی شمال میرویم، من اجازه نمیدهم کسی لباس تیره بپوشد. همان اول داخل چمدان همه را میگردم و رنگهای شاد را بیرون میکشم و وادارشان میکنم که لباسهای رنگی بپوشند. در شمال، فضا باز است و به همه میگویم که من به سفر آمدهام تا لذت بصری ببرم. اصولا هم چون شوخ طبع هستم، کسی در این زمینهها از دستم ناراحت نمیشود.
در خانوادهام کسی اجازه ندارد لباسهای تیره بپوشد
من در میان رنگها، رنگ بژ را خیلی دوست دارم. رنگ خاص و باشکوهی است. رنگ آبی-طوسی، یشمی و سبز هم رنگهای بعدی هستند. این رنگها، انتخابهای اولم هستند. ولی اصلا تعجب نکنید اگر من را با ترکیب آبی،زرد،قرمز،سبز در کنار هم دیدید! همه رنگی را با هم میپوشم و لذت میبرم. امیدوار هم هستم که چاینطور رنگی رنگی پوشیدن باعث ایجاد انرژی در دیگران شود. ما به اندازه کافی اطرافمان، مشکل و غم وجود دارد. بهتر است حتی به اندازه ذرهای با رنگ، این غم را کم کنیم. من آدمهایی را که با رنگهای جهان مشکل دارند، نمیفهمم. من روزی تصمیم گرفتم که مروج رنگی پوشیدن باشم. اجازه نمیدهم که کسی در خانوادهام، لباسهای تیره بپوشد. حتی اگر قضاوتهای نا به جا در مورد من بشود. معتقدم که هر کسی باید بخشی از زیبایی شهرش باشد.
چوب به من انرژی میدهد
در مورد دکوراسیون خانه سلیقه من سال به سال عوض میشود. دو سال پیش کل خانه من با رنگهای گرمی مانند نارنجی و قهوهای پوشیده شده بود. سال بعد تصمیم گرفتم در خانهای باشم که کاملا از چوب باشد چون چوب به من خیلی انرژی میدهد ولی در حال حاضر خانهای که در آن زندگی میکنم و نوع چیدمان و دکورش به من انرژی میدهد. خانه کنونی من سفید سفید است. الان رنگ خانه از سبزی گیاه گرفته میشود. البته یک «ننو» وسط خانهمان داریم که آن بمب رنگ است! در میان آن همه سفیدی، فقط این ننوست که رنگ دارد. البته این ننو تقریبا نصف خانه را گرفته است! نشیمن من تنها همین ننو، یک کاناپه و یک تلویزیون است. کتابخانه ها را هم در اتاقها گذاشتهام تا خانه شلوغ نباشد. دیوارها، سقف، کف و وسایل خانه من الان همگی سفید هستند. با سلیقه امروزم، خانه کنونیمان، خانه ایدهآل من است. البته ممکن است سال آینده کاملا متفاوت از این باشد. کما اینکه 4 سال پیش خانهای داشتیم که رنگی رنگی بود. مبلهایمان سفید با گلهای قرمز و سبز بود، وسایل آشپزخانه رنگی بودند و پردههای بلند مخمل بنفش داشتم. همه این رنگها در کنار هم، خانه را مثل باغ گل کرده بود. بعد از مدتی چشمم خسته شد و سراغ رنگ سفید رفتم. به هر حال داریم درباره سلیقه حرف میزنیم. سلیقه مثل مذاق آدم هاست. ممکن است غذایی را در کودکی لب نزنید اما حالا جزو غذاهای محبوبتان باشد. سلیقه فکری هر کسی هم سال به سال تغییر میکند اما خدا کند کسی از بیخ و بن بدسلیقه نباشد چون این مشکل قابل حل نیست.
چوب به من انرژی میدهد
در مورد دکوراسیون خانه سلیقه من سال به سال عوض میشود. دو سال پیش کل خانه من با رنگهای گرمی مانند نارنجی و قهوهای پوشیده شده بود. سال بعد تصمیم گرفتم در خانهای باشم که کاملا از چوب باشد چون چوب به من خیلی انرژی میدهد ولی در حال حاضر خانهای که در آن زندگی میکنم و نوع چیدمان و دکورش به من انرژی میدهد. خانه کنونی من سفید سفید است. الان رنگ خانه از سبزی گیاه گرفته میشود. البته یک «ننو» وسط خانهمان داریم که آن بمب رنگ است! در میان آن همه سفیدی، فقط این ننوست که رنگ دارد. البته این ننو تقریبا نصف خانه را گرفته است! نشیمن من تنها همین ننو، یک کاناپه و یک تلویزیون است. کتابخانه ها را هم در اتاقها گذاشتهام تا خانه شلوغ نباشد. دیوارها، سقف، کف و وسایل خانه من الان همگی سفید هستند.
با سلیقه امروزم، خانه کنونیمان، خانه ایدهآل من است. البته ممکن است سال آینده کاملا متفاوت از این باشد. کما اینکه 4 سال پیش خانهای داشتیم که رنگی رنگی بود. مبلهایمان سفید با گلهای قرمز و سبز بود، وسایل آشپزخانه رنگی بودند و پردههای بلند مخمل بنفش داشتم. همه این رنگها در کنار هم، خانه را مثل باغ گل کرده بود. بعد از مدتی چشمم خسته شد و سراغ رنگ سفید رفتم. به هر حال داریم درباره سلیقه حرف میزنیم. سلیقه مثل مذاق آدم هاست. ممکن است غذایی را در کودکی لب نزنید اما حالا جزو غذاهای محبوبتان باشد. سلیقه فکری هر کسی هم سال به سال تغییر میکند اما خدا کند کسی از بیخ و بن بدسلیقه نباشد چون این مشکل قابل حل نیست.
خوبه بابا با این تورم هر چند وقت یک بار مبلمان رو عوض میکنه انقدر مرفه که دیگه مونده با رنگها بازی کنه یک شب که گرسنه بمونه همه چی رو سفید وسیاه میبینه
به خدا ادم هست که نان شب خود را ندارد حالا اینها مبل عوص می کنند
سلام بهنوش خانم ی نگاهی هم به ما کن جا دوری نمی ره منم ایرانیم
واقعا ادم انقدر ولخرجی کنه چقدر خوبه ادم توی زندگی سعی کنه درست زندگی کنه !
بهنوش جون خیلی بیکار تشریف داری زیاده روی نیست یکمی !تنبلی بگذار کنار و لذت کار خونه رو تجربه کن پشیمون نمی شی.