تنابنده که این روزها دوران استراحتش را بعد از پایان سریال پایتخت 4 می گذارند، به گل مکانی گفته بود که در فیلمنامه گینس نام یکی از سه برادر فیلم فردین آورده شده اما از آنها خواسته شده که این نام را تغییر دهند. ماجرای این تغییر نام خواسته و ناخواسته ذهن کسانی را که درگیر اخبار مربوط به ممیزی آثار هنری است، به سمت اتفاقات مشابهی می کشاند که تا به حال برای نویسندگان، کارگردانان و شاعران مختلفی رخ داده است. همه این اتفاقات اما زیر سر ممیزی نیست. به قول بهرام بیضایی «گاهی اوقات قرار نیست در سینما آنچه فیلمساز آرزو دارد ساخته شود.» (کتاب گفت و گو با بهرام بیضایی، ژاون قوکاسیان، ص 67)
پایان این سریال ها را عوض کردند؟
پایان زورکی داستان قیصر و سید
شاید پایان فیلم «قیصر» مسعود کیمیایی را بشود توجیه کرد و ادامه منطقی داستان دانست اما خیلی از کسانی که فیلم «گوزن ها» را دیده اند هنوز هم نمی دانند که چرا باید خانه سید و قدرت در پایان فیلم بر اثر شلیک گلوله منفجر شود. طرفداران کیمیایی البته برای این پایان ها دلایل هنری و زیبایی شناسانه خودشان را می آورند اما خود کیمیایی بارها در مصاحبه هایش گفته که پایان این فیلم ها را مجبور شده این گونه رقم بزند.
قیصر بعد از ساختن کار آخرین برادر خانواده آب منگول، طبق توصیه های وقت مسوولان نمی توانسته از زیر بار بی قانونی هایی که مرتکب شده در برود و همین باعث می شود تا کیمیایی برخلاف آنچه در ذهن داشته صحنه پایانی را با حضور پلیس و شلیک به قیصر رقم بزند.
این ماجرا برای دزد در باطن سیاسی فیلم «گوزن ها» هم رقم می خورد و او هم نمی تواند از خانه سید که در آن پناه گرفته زنده بیرون بیاید. پلیس تیراندازی را شروع می کند و مثل فیلم های وسترن خانه منفجر می شود اما قبل از این صحنه خبری از مهمات یا دینامیت در این خانه نیست.
پایان این سریال ها را عوض کردند؟
سکانس باشکوهی که «هزاردستان» از دست داد
این طور که احمد بخشی دستیار و دوست نزدیک علی حاتمی می گوید، سکانس پایانی و فینال «هزاردستان» همان چیزی نیست که ما در نسخه پخش شده می بینیم: «در این نسخه حسین گیل (سید مرتضی) چشم های جمشید مشایخی (رضا تفنگچی) را که روی سنگفرش خیابان سقوط کرده می بندد و به بالا نگاه می کند. این اتفاق روز هفتم محرم رخ می دهد؛ یعنی سه روز مانده به عاشورا.»
او چند سال پیش در گفت و گو با خبر آنلاین واقعیت ماجرا را گفت؛ اینکه «فینالی که علی برای «هزاردستان» درنظر گرفته بود به این شکل بود که روز عاشورا سران کشور- از جمله خان مظفر- در میدان توپحانه و ایوان شهرداری حضور دارند و کارناوال عزاداران که صحنه های روز عاشورا را به شکل تعزیه بازسازی کرده اند از مقابل اینها می گذرند. در این صحنه حسین گیل که نقش حر را بازی می کند، با اسب به خان مظفر نزدیک شده و با شمشیر سر او را قطع می کند.»
پایان این سریال ها را عوض کردند؟
اینجا دیگر پای ممیزی و نگاه مدیران در بین نبوده؛ «این صحنه به خاطر نبود بودجه کافی گرفته نشد. برآورد ما حد.د سه و نیم میلیون تومان بود اما تلویزیون این پول را به ما نداد.» ممیزی اما جای دیگری در این مجموعه خودش را نشان می دهد. به گفته بخشی هزاردستان به طریقه 35 میلی متری فیلم برداری شد. ما حدود 28 قسمت فیلم برداری کرده و تحویل تلویزیون دادیم اما فقط 15 قسمت آن روی آنتن رفت. دلیل اصلی این حذف ها حجاب بازیگران زن بود.»
دردسرهای پیش بینی نشده فرمان آرا
برخی از کارگردانان سینمای ایران، در زمان ساخت فیلم، چند دقیقه ای اضافه فیلم برداری می کنند تا اگر فیلم دچار ممیزی شد، دست شان در پوست گردو نماند. یکی از این کارگردان ها ناصر تقوایی است که سال ها پیش به احمد طالبی نژاد گفته که حدود 10 دقیقه اضافه می نویسد و فیلم برداری می کند.
بهمن فرمان آرا اما شگرد دیگری دارد، او در یک مصاحبه تصویری گفته بود که من تعمدا در فیلم هایم یک مورد میمزی گل درشت و شعاری می گذارم تا حواس همه را پرت کند و باعث شود همان بخشی از فیلم من حذف شود که خودم برای حذف گذاشته ام. این زرنگی آقای کارگردان اما یک بار کار دستش می دهد، کسانی که مسوول بررسی فیلم «خانه ای روی آب» بوده اند اصلاحیه ای را دست او می دهند که در کمال تعجب بخش شعاری و گل درشت فیلم در آن حذف نشده بود.
پایان این سریال ها را عوض کردند؟
وقتی صدا به تقوایی نرسید
اگر فیلم «ای ایران» ناصر تقوایی را دیده باشید ممکن است با خودتان فکر کرده باشید که یک چیزی در این فیلم کم است. انگار نخی مثل نخ تسبیح لازم بوده تا ساختار فیلم را تقویت کند. تقوایی در گفت و گو با احمد طالبی نژاد (کتاب به روایت تقوایی) می گوید که در این فیلم می خواسته از عنصر صدا استفاده کند، اما چون آرشیو رادیو، صداها را به او نمی دهد، به ناچار مجبور می شود این بخش ها را حذف کند؛ «داستان با روی کار آمدن بختیار شروع و با رفتن شاه تمام می شود، همه اینها هم از طریق صدای رادیو مطرح می شود، هر رادیو [در هر خانه ای] چیزی می گوید، یکی از نفت می گوید، یکی از درگیری های تهران و هر رادیو دارد گوشه ای از حوادث را بیان می کند.»
تقوایی برای اینکه فیلمش لطمه نخورد، پنج نامه از انوار معاونت سینمایی وقت وزارت ارشاد می گیرد و به رادیو می برد اما آنها می گویند آرشیو سری است و این وارها را نمی دهیم. در آخر کار یکی از مسوولان رادیو به او می گوید اگر فیلم جدی بود، نوارها را می دادم، ولی چون کمدی است من مخالفم.
این اتفاق جدا از لطمه ای که به فیلم می زند، مانع از خلق یک موقعیت کمدی و خاص در فیلم هم می شود؛ «صحنه ای در فیلم (ای ایران) است که صدایش آماده نشد؛ یعنی نوار آخرین سخنرانی شاه را به من ندادند، همان سخنرانی که گفت: «من صدای انقلاب شما را شنیدم.» در آن صحنه که گروهبان خطاب به عکس شاه می گوید گفتم دو روز این مملکت را دست من بده و ناگهان تصویر خودش را در قاب عکس شاه می بیند، قرار بود با صدای واقعی شاه آن سخنرانی بده بستان داشته باشد. طنز کوبنده ای در می آمد ولی صدا را ندادند.»
گاهی اوقات همه چیز دست به دست هم می دهند تا در نهایت، این جمله برای خیلی ها از جمله بهرام بیضایی پررنگ شود: «قرار نیست در سینما آنچه فیلمساز آرزو دارد ساخته شود.»
پایان این سریال ها را عوض کردند؟
پشت پرده اسیرشدن شاملو در زندان متفقین
سینما و تئاتر تنها حوزه هایی نیستند که تا به حال با چنین ماجراهایی مواجه شده اند، اگر سری به بازار ادبیات و کتاب بزنیم، با نمونه های جالبی از این اتفاق مواجه می شویم. شاید خیلی از مخاطبان شعرهای احمد شاملو و عاشقان و هواداران او ندانند که عبارت «زندان متفقین» که پای یکی از شعرهای معروف این شاعر آمده، از پایه و اساس دروغ بوده است. آن هم دروغی که مکتوب شده و سال های سال هم در ذهن هواداران شاملو به حیاتش ادامه داده است.
ماجرا به زمانی بر می گردد که احمد شاملو مجموعه شعر «شکفتن در مه» را برای چاپ به انتشارات نیل می دهد تا روانه بازار کتاب شود. آن سال ها روی تاریخ هایی که به نوعی یادآور کودتان 28 مرداد سال 1332 بوده حساسیت وجود داشته و حتی آوردن سال 1332 به عنوان تاریخ پای یک شعر می توانسته باعث تعبیرهای مختلفی شود، خصوصا آنکه پای شاعری مثل شاملو در میان باشد و شعری با رنگ و بوی سیاسی. «البته هنوز ساواک در آن سال ها قدرت نگرفته و وارد جزئیات کتاب نشده بود، نظارت و فشار و مشکلات بود اما ما هم شگردهای گریختن از چنگ سانسور را بلد بودیم.»
این جملات را جهانگیر منصور می گوید؛ یکی از افراد اصلی دوران طلایی نشر «نیل» و ادامه می دهد: «موردی را برای مثال عرض می کنم: شعر اول کتاب شکفتن در مه، سروده شاملو اگر تاریخ 1332 زیر شعر چاپ می شد، با مشکل رو به رو می گردید، چون معلوم می شد ماجرا چیست. من برداشتم و تاریخ را تغییر دادم و نوشتم: زندان متفقین 1320. هنوز هم می بینم که این مکان و زمان را نقل می کنند، بدون اینکه از خود بپرسند شاملو که در 1320 بیش از 15 سال نداشته، در زندان متفقین چه می کرده است؟»
شعری که منصور از آن در کتاب «تاریخ شفاهی نشر ایران» حرف می زند، قصیده ای است که حالا در مجموعه اشعار این شاعر پای آن نوشته شده «زندان قصر».
ارسال نظر