عابدینی: دولت به دنبال «مانور تبلیغاتی» است
پارسینه: با اعلام واگذاری ورزشگاه شهید کشوری به باشگاه استقلال و ورزشگاه درفشیفر به باشگاه پرسپولیس از سوی دولت، بعضیها این اقدام را در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، یک حرکت تبلیغاتی دانستند.
او سالهای سال است که از عناصر اصلی برنامهریزی مسابقات باشگاهی به شمار میآید و اصطلاحا پیر این کار است. حال اینکه کفاشیان رو به انتخاب مهدی تاج آورده را باید در جای خود بررسی کرد.
با اعلام واگذاری ورزشگاه شهید کشوری به باشگاه استقلال و ورزشگاه درفشیفر به باشگاه پرسپولیس از سوی دولت، بعضیها این اقدام را در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، یک حرکت تبلیغاتی دانستند. حرکتی که می تواند به سود هم کیشان دولت دهم باشد. از جمله انتقادهای وارده به این اقدام دولت این است که این امر در راستای خصوصی سازی نیست. ورزشگاه درفشی فر که سال هاست تحت اختیار و بهره برداری پرسپولیسی هاست و استادیوم کشوری هم برای قابل استفاده شدن، نیازمند تعمیرات جدی است. در این راستا، امیر عابدینی که سالها مدیریت باشگاه پرسپولیس را برعهده داشته و اکنون هم مدیریت باشگاه داماش گیلان را در دست دارد، در گفت وگویی با «قانون» نظرات کارشناسیاش را پیرامون این مسئله و البته موضوعات مهم دیگری که در فوتبال مطرح است را ارائه کرد که مشروح آن را در زیر میخوانید:
اخیرا اعلام شد دولت دو ورزشگاه شهید کشوری و شهید درفشیفر را به ترتیب به باشگاههای استقلال و پرسپولیس واگذار کرد. ماهیت این اقدام را پیش از انتخابات ریاست جمهوری چگونه ارزیابی میکنید؟
واگذاری استادیوم ها به بخش خصوصی کار خوبی است اما وقتی باشگاه های پرسپولیس و استقلال هر دو دولتی هستند؛ این اقدام به معنای واگذاری دولت به دولت است و کار خاصی صورت نمیگیرد. بنابراین اقدام دولت در این باره جز مانور تبلیغاتی پیش از انتخابات در اذهان عمومی، هیچ معنای دیگری ندارد!
این اتفاق قرار نیست برای باشگاههای دیگر هم رخ دهد؟
هنوز که نه؛ مسئولان برای این که حسن نیتشان را ثابت کنند، بیایند بقیه استادیومهای دولتی را به سایر باشگاهها از جمله باشگاههای خصوصی واگذار کنند. مثلا استادیوم سردار جنگل رشت را به باشگاه خصوصی داماش بدهند و پولش را هم 20 ساله از ما بگیرند. اما اگر این واگذاریها صرفا به دو باشگاه معروف و پرطرفدار تهرانی باشد که هنوز دولتی هستند، قطعا این کار معنا و مفهومی در اصل خصوصیسازی و کوچک کردن دولت نداشته و صرفا برای جلب توجه مردم است. واگذاری تمامی ورزشگاهها به باشگاههای لیگ برتر و لیگ دسته یک است که مطابق با تعریف اصل 44 قانون بوده و فرصت را برای شکوفایی باشگاهها در این کشور فراهم میکند. این اقدام در هر زمانی بیفتد مثبت است و ما همچنان منتظریم.
آیا ممکن است وزارت ورزش مانند چهار سال پیش که بحث واگذاری پرسپولیس و استقلال به مردم را پیش از انتخابات مطرح کرد و امسال هم دوباره آن را به جریان انداخته، قصد دارد پیش از فروش این باشگاهها به نوعی برایشان سرمایه سازی کند؟
نظر من هم تاحدی همین است و احتمال این قضیه هم وجود دارد اما به شرطی که بحث واگذاری پرسپولیس و استقلال جدی و عملی باشد. در این صورت مثلا میگویند «برند» باشگاههای پرسپولیس و استقلال را به علاوه یکسری امکانات سختافزاری این ورزشگاهها، میفروشیم. تا حالا که هر وقت بحث فروش این باشگاهها را به میان آوردند، تنها فروش برند آنها بود چون عملا پرسپولیس و استقلال صاحب هیچ امکانات سخت افزاری نبوده اند.
با تجربه و شناختی که ازصبغه بحث فروش پرسپولیس و استقلال دارید، آیا این اتفاق واقعا تا پیش از انتخابات، در یک پروسه کارشناسی و قانونی رخ میدهد؟
بعید میدانم؛ چون در حال حاضر طرح خصوصیسازی پرسپولیس و استقلال در فراکسیون ورزش مجلس در دست بررسی است و فراکسیونهای مختلف هم در این رابطه فعال هستند. برای ارزیابی بیشتر کار نظراتی را هم از اتحادیه باشگاهها، پیشکسوتان این دو تیم و... خواستهاند تا یک کار کارشناسی صورت گیرد؛ اما وقتی طرحی به مجلس شورای اسلامی میرود، بهتر است که تمام زوایای آن پیش از ورود به مجلس بررسی شده باشد و در آنجا هم وزارت ورزش نیز به عنوان موافق، از این طرح دفاع کند نه اینکه بدون بررسی این زوایا و همه جوانب کار، طرح به مجلس برود و پروسه کارشناسیها تازه آنجا روند جدی به خود گیرد! اگرچه با همه این احوالات شروع این کار مثبت است اما بهتر و کاملتر آن است که پروسه کارشناسیها به دقت پیش رود و وقتی به تطبیق آییننامهها با این موضوع هم میرسند همین دقت وجود داشته باشد؛ اگر این روند به شکل درست و جامعی پیش رود، بعید میدانم اجرایی شدن نهایی آن در دولت دهم رخ دهد و کار به دولت بعدی میکشد. امیدوارم این کار در آستانه انتخابات با سرعت غیرمنطقی پیش نرود که بعد مشکلاتی برجای بگذارد.
به موضوع تغییرات احتمالی در فدراسیون فوتبال برسیم؛ اخیرا مواضعی درباره عزم اعضای مجمع فدراسیون برای کنار گذاشتن غلامرضا بهروان رئیس سازمان لیگ و نایب رئیس دوم فدراسیون و همچنین مهدی محمدنبی دبیرکل و هادی آیتاللهی نایب رئیس اول داشتید ولی بعد آن را تکذیب کردید. واقعیت ماجرا چیست؟
من رفتن بهروان راتکذیب نکردم ، دیروز دیدید که او رفت و تاج جایگزین وی شد. اما درباره دو نفر دیگر احتمالها و نظرات مختلف اعضای مجمع را آن هم به صورت غیررسمی ارزیابی کردم که متاسفانه در مصاحبهام با یکی از رسانهها آمده بود. ببینید علی کفاشیان رئیس فدراسیون به من گفت که بهروان استعفا داده است. بعد درباره جانشین او و اینکه از نظر شما چه کسی میتواند جایگزین خوبی برای او باشد صحبت کرد که من هم علی کاظمی دبیر فعلی سازمان لیگ را پیشنهاد دادم. او سالهای سال است که از عناصر اصلی برنامهریزی مسابقات باشگاهی به شمار میآید و اصطلاحا پیر این کار است. حال اینکه کفاشیان رو به انتخاب مهدی تاج آورده را باید در جای خود بررسی کرد.
از نظر شما یعنی بهروان کفایت مسئولیت فعلی را نداشت؟
خیر من چنین نظری نداشتم. بهروان آدم سالم و شایستهای است و تاکید کردم حالا که قرار است کنار برود، باید حیثیت او حفظ شود. او تنها به خاطر قانون منع فعالیت بازنشستهها در مسئولیتهای اجرایی کنار رفت.
چرا وزارت ورزش برای بهروان مجوز فعالیت نگرفت؟ کاری که برای کفاشیان بازنشسته هم کرد!
من قبلا هم به بهروان گفته بودم که باید خودش اقدام میکرد. از آنجا که او بازنشسته آموزش و پرورش است باید درخواست بازگشت به کار میکرد و بعد هم از آن وزارتخانه حکم مامور به خدمت در فدراسیون فوتبال میگرفت. در این صورت دیگر مشکلی برای ادامه فعالیت او نبود و شخص یا نهادی هم نمیتوانست فشار بیاورد که بهروان بازنشسته است و باید برود.
درخصوص مهدی محمدنبی دبیرکل فدراسیون که این مشکل وجود ندارد؛ پس چرا نظر مجمع روی تغییر اوست؟!
ببینید اگر کسی در هر پستی بتواند با هر مدیری کار کند و هر مدیر یا رئیسی هم به فدراسیون میآید برای اینکه اداره امور با مشکلی مواجه نشود، مجبور باشد از او حساب ببرد، این یعنی وجود آن آدم در کابینه فدراسیون مضر است. ما این را در طول همه این سال ها در فدراسیون فوتبال دیدهایم.
مجمع درباره عملکرد سیدهادی آیت اللهی نایب رئیس اول هم نظر مخالف دارد؟
من موافق رفتن آیت اللهی نیستم و ایرادی به او نمیبینم اما این نظر بعضی اعضای مجمع است. نظر من این است که مجمع قبل از رای به هر کدام از این اشخاص، بهتر است هر طور شده اساسنامه فدراسیون را سریعا اصلاح کند. اساسنامهای که انتخابات هیات استانها را به شکل یک دور باطل درآورده و رئیس هیات الزاما رئیس منتخب فوتبالیهای آن استان نیست و حقوق زیادی ضایع میشود. همچنین در این شرایط حمایت رئیس فدراسیون از هریک از کاندیداهای ریاست هیات میتواند تاثیر مستقیمی بر انتخاب او داشته باشد. میدانید که روسای هیاتها هم سی و چند رای در مجمع دارند و در نهایت میتوانند سرنوشت انتخابات ریاست فدراسیون در تمام ادوار را تعیین کنند. بنابراین تغییر اساسنامه مهم ترین کاری است که مجمع باید قبل از هر چیز دیگری آن را با جدیت پیگیری کند.
یعنی اعضای مجمع در صورت این تغییرها راضی به ماندن کفاشیان میشوند؟
کفاشیان قرار است در مجمع گزارش عملکرد خود را بدهد، اگر کارنامه او با رایگیری در مجمع، مورد قبول اعضا نبود که کفاشیان استعفا میدهد و میرود اما اگر اعضا پس از شنیدن گزارشهای کفاشیان، عملکرد او و روند آتیاش را تایید کردند، آن وقت مجمع به ماندن او تازه رای مشروط میدهد. مشروط بر اینکه برخی از مدیران زیرمجموعهاش در چندین نقطه حساس تغییر کنند تا کارها به شکل بهتری جلو رود و بعضی ضعفهای که طی چندسال گذشته بوده، از بین برود یا حداقل کمتر شود.
بعد از آنکه کمیته انضباطی فدراسیون تماشاگران داماش را دو جلسه محروم کرد، شما فدراسیون را تهدید به تمکین نکردن از این رای کردید و گفتید درهای استادیوم را به روی تماشاگرانتان باز میکنید! بعد از آن این حکم تعلیق شد و تحت عنوان اعاده دادرسی باشگاه داماش قرار شد کمیته انضباطی دوباره موضوع را بررسی کند! این تصمیم ناشی از همان تهدیدها بود؟
تمکین کردن یا نکردن ما یک اخلاق است که باید مبنا داشته باشد؛ من گفتم از این رای قبل از تجدیدنظر کمیته انضباطی تمکین نمیکنم نه از حکم نهایی. رای صادر شده طبق قانون قابل تجدیدنظر بود. درخواست ما از کمیته انضباطی برای اعاده دادرسی خود به معنای تمکین کردن از قانون است. اگر میخواستند قبل از اعاده دادرسی حکم اولیه را اجرا کنند ما تمکین نمیکردیم. معتقدیم در حق یک تیم اجحاف شده و ما تصاویر دیگری مربوط به مسابقه مربوطه را به کمیته انضباطی دادیم.
به نظرتان در رای دوباره کمیته انضباطی، محرومیت داماش کاهش یافته یا بخشیده میشود؟
از نظر من دلایل مختلفی وجود دارد که میتواند حکم کمیته انضباطی را از محرومیت تماشاگران به جرایم نقدی تغییر دهد.
با اعلام واگذاری ورزشگاه شهید کشوری به باشگاه استقلال و ورزشگاه درفشیفر به باشگاه پرسپولیس از سوی دولت، بعضیها این اقدام را در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، یک حرکت تبلیغاتی دانستند. حرکتی که می تواند به سود هم کیشان دولت دهم باشد. از جمله انتقادهای وارده به این اقدام دولت این است که این امر در راستای خصوصی سازی نیست. ورزشگاه درفشی فر که سال هاست تحت اختیار و بهره برداری پرسپولیسی هاست و استادیوم کشوری هم برای قابل استفاده شدن، نیازمند تعمیرات جدی است. در این راستا، امیر عابدینی که سالها مدیریت باشگاه پرسپولیس را برعهده داشته و اکنون هم مدیریت باشگاه داماش گیلان را در دست دارد، در گفت وگویی با «قانون» نظرات کارشناسیاش را پیرامون این مسئله و البته موضوعات مهم دیگری که در فوتبال مطرح است را ارائه کرد که مشروح آن را در زیر میخوانید:
اخیرا اعلام شد دولت دو ورزشگاه شهید کشوری و شهید درفشیفر را به ترتیب به باشگاههای استقلال و پرسپولیس واگذار کرد. ماهیت این اقدام را پیش از انتخابات ریاست جمهوری چگونه ارزیابی میکنید؟
واگذاری استادیوم ها به بخش خصوصی کار خوبی است اما وقتی باشگاه های پرسپولیس و استقلال هر دو دولتی هستند؛ این اقدام به معنای واگذاری دولت به دولت است و کار خاصی صورت نمیگیرد. بنابراین اقدام دولت در این باره جز مانور تبلیغاتی پیش از انتخابات در اذهان عمومی، هیچ معنای دیگری ندارد!
این اتفاق قرار نیست برای باشگاههای دیگر هم رخ دهد؟
هنوز که نه؛ مسئولان برای این که حسن نیتشان را ثابت کنند، بیایند بقیه استادیومهای دولتی را به سایر باشگاهها از جمله باشگاههای خصوصی واگذار کنند. مثلا استادیوم سردار جنگل رشت را به باشگاه خصوصی داماش بدهند و پولش را هم 20 ساله از ما بگیرند. اما اگر این واگذاریها صرفا به دو باشگاه معروف و پرطرفدار تهرانی باشد که هنوز دولتی هستند، قطعا این کار معنا و مفهومی در اصل خصوصیسازی و کوچک کردن دولت نداشته و صرفا برای جلب توجه مردم است. واگذاری تمامی ورزشگاهها به باشگاههای لیگ برتر و لیگ دسته یک است که مطابق با تعریف اصل 44 قانون بوده و فرصت را برای شکوفایی باشگاهها در این کشور فراهم میکند. این اقدام در هر زمانی بیفتد مثبت است و ما همچنان منتظریم.
آیا ممکن است وزارت ورزش مانند چهار سال پیش که بحث واگذاری پرسپولیس و استقلال به مردم را پیش از انتخابات مطرح کرد و امسال هم دوباره آن را به جریان انداخته، قصد دارد پیش از فروش این باشگاهها به نوعی برایشان سرمایه سازی کند؟
نظر من هم تاحدی همین است و احتمال این قضیه هم وجود دارد اما به شرطی که بحث واگذاری پرسپولیس و استقلال جدی و عملی باشد. در این صورت مثلا میگویند «برند» باشگاههای پرسپولیس و استقلال را به علاوه یکسری امکانات سختافزاری این ورزشگاهها، میفروشیم. تا حالا که هر وقت بحث فروش این باشگاهها را به میان آوردند، تنها فروش برند آنها بود چون عملا پرسپولیس و استقلال صاحب هیچ امکانات سخت افزاری نبوده اند.
با تجربه و شناختی که ازصبغه بحث فروش پرسپولیس و استقلال دارید، آیا این اتفاق واقعا تا پیش از انتخابات، در یک پروسه کارشناسی و قانونی رخ میدهد؟
بعید میدانم؛ چون در حال حاضر طرح خصوصیسازی پرسپولیس و استقلال در فراکسیون ورزش مجلس در دست بررسی است و فراکسیونهای مختلف هم در این رابطه فعال هستند. برای ارزیابی بیشتر کار نظراتی را هم از اتحادیه باشگاهها، پیشکسوتان این دو تیم و... خواستهاند تا یک کار کارشناسی صورت گیرد؛ اما وقتی طرحی به مجلس شورای اسلامی میرود، بهتر است که تمام زوایای آن پیش از ورود به مجلس بررسی شده باشد و در آنجا هم وزارت ورزش نیز به عنوان موافق، از این طرح دفاع کند نه اینکه بدون بررسی این زوایا و همه جوانب کار، طرح به مجلس برود و پروسه کارشناسیها تازه آنجا روند جدی به خود گیرد! اگرچه با همه این احوالات شروع این کار مثبت است اما بهتر و کاملتر آن است که پروسه کارشناسیها به دقت پیش رود و وقتی به تطبیق آییننامهها با این موضوع هم میرسند همین دقت وجود داشته باشد؛ اگر این روند به شکل درست و جامعی پیش رود، بعید میدانم اجرایی شدن نهایی آن در دولت دهم رخ دهد و کار به دولت بعدی میکشد. امیدوارم این کار در آستانه انتخابات با سرعت غیرمنطقی پیش نرود که بعد مشکلاتی برجای بگذارد.
به موضوع تغییرات احتمالی در فدراسیون فوتبال برسیم؛ اخیرا مواضعی درباره عزم اعضای مجمع فدراسیون برای کنار گذاشتن غلامرضا بهروان رئیس سازمان لیگ و نایب رئیس دوم فدراسیون و همچنین مهدی محمدنبی دبیرکل و هادی آیتاللهی نایب رئیس اول داشتید ولی بعد آن را تکذیب کردید. واقعیت ماجرا چیست؟
من رفتن بهروان راتکذیب نکردم ، دیروز دیدید که او رفت و تاج جایگزین وی شد. اما درباره دو نفر دیگر احتمالها و نظرات مختلف اعضای مجمع را آن هم به صورت غیررسمی ارزیابی کردم که متاسفانه در مصاحبهام با یکی از رسانهها آمده بود. ببینید علی کفاشیان رئیس فدراسیون به من گفت که بهروان استعفا داده است. بعد درباره جانشین او و اینکه از نظر شما چه کسی میتواند جایگزین خوبی برای او باشد صحبت کرد که من هم علی کاظمی دبیر فعلی سازمان لیگ را پیشنهاد دادم. او سالهای سال است که از عناصر اصلی برنامهریزی مسابقات باشگاهی به شمار میآید و اصطلاحا پیر این کار است. حال اینکه کفاشیان رو به انتخاب مهدی تاج آورده را باید در جای خود بررسی کرد.
از نظر شما یعنی بهروان کفایت مسئولیت فعلی را نداشت؟
خیر من چنین نظری نداشتم. بهروان آدم سالم و شایستهای است و تاکید کردم حالا که قرار است کنار برود، باید حیثیت او حفظ شود. او تنها به خاطر قانون منع فعالیت بازنشستهها در مسئولیتهای اجرایی کنار رفت.
چرا وزارت ورزش برای بهروان مجوز فعالیت نگرفت؟ کاری که برای کفاشیان بازنشسته هم کرد!
من قبلا هم به بهروان گفته بودم که باید خودش اقدام میکرد. از آنجا که او بازنشسته آموزش و پرورش است باید درخواست بازگشت به کار میکرد و بعد هم از آن وزارتخانه حکم مامور به خدمت در فدراسیون فوتبال میگرفت. در این صورت دیگر مشکلی برای ادامه فعالیت او نبود و شخص یا نهادی هم نمیتوانست فشار بیاورد که بهروان بازنشسته است و باید برود.
درخصوص مهدی محمدنبی دبیرکل فدراسیون که این مشکل وجود ندارد؛ پس چرا نظر مجمع روی تغییر اوست؟!
ببینید اگر کسی در هر پستی بتواند با هر مدیری کار کند و هر مدیر یا رئیسی هم به فدراسیون میآید برای اینکه اداره امور با مشکلی مواجه نشود، مجبور باشد از او حساب ببرد، این یعنی وجود آن آدم در کابینه فدراسیون مضر است. ما این را در طول همه این سال ها در فدراسیون فوتبال دیدهایم.
مجمع درباره عملکرد سیدهادی آیت اللهی نایب رئیس اول هم نظر مخالف دارد؟
من موافق رفتن آیت اللهی نیستم و ایرادی به او نمیبینم اما این نظر بعضی اعضای مجمع است. نظر من این است که مجمع قبل از رای به هر کدام از این اشخاص، بهتر است هر طور شده اساسنامه فدراسیون را سریعا اصلاح کند. اساسنامهای که انتخابات هیات استانها را به شکل یک دور باطل درآورده و رئیس هیات الزاما رئیس منتخب فوتبالیهای آن استان نیست و حقوق زیادی ضایع میشود. همچنین در این شرایط حمایت رئیس فدراسیون از هریک از کاندیداهای ریاست هیات میتواند تاثیر مستقیمی بر انتخاب او داشته باشد. میدانید که روسای هیاتها هم سی و چند رای در مجمع دارند و در نهایت میتوانند سرنوشت انتخابات ریاست فدراسیون در تمام ادوار را تعیین کنند. بنابراین تغییر اساسنامه مهم ترین کاری است که مجمع باید قبل از هر چیز دیگری آن را با جدیت پیگیری کند.
یعنی اعضای مجمع در صورت این تغییرها راضی به ماندن کفاشیان میشوند؟
کفاشیان قرار است در مجمع گزارش عملکرد خود را بدهد، اگر کارنامه او با رایگیری در مجمع، مورد قبول اعضا نبود که کفاشیان استعفا میدهد و میرود اما اگر اعضا پس از شنیدن گزارشهای کفاشیان، عملکرد او و روند آتیاش را تایید کردند، آن وقت مجمع به ماندن او تازه رای مشروط میدهد. مشروط بر اینکه برخی از مدیران زیرمجموعهاش در چندین نقطه حساس تغییر کنند تا کارها به شکل بهتری جلو رود و بعضی ضعفهای که طی چندسال گذشته بوده، از بین برود یا حداقل کمتر شود.
بعد از آنکه کمیته انضباطی فدراسیون تماشاگران داماش را دو جلسه محروم کرد، شما فدراسیون را تهدید به تمکین نکردن از این رای کردید و گفتید درهای استادیوم را به روی تماشاگرانتان باز میکنید! بعد از آن این حکم تعلیق شد و تحت عنوان اعاده دادرسی باشگاه داماش قرار شد کمیته انضباطی دوباره موضوع را بررسی کند! این تصمیم ناشی از همان تهدیدها بود؟
تمکین کردن یا نکردن ما یک اخلاق است که باید مبنا داشته باشد؛ من گفتم از این رای قبل از تجدیدنظر کمیته انضباطی تمکین نمیکنم نه از حکم نهایی. رای صادر شده طبق قانون قابل تجدیدنظر بود. درخواست ما از کمیته انضباطی برای اعاده دادرسی خود به معنای تمکین کردن از قانون است. اگر میخواستند قبل از اعاده دادرسی حکم اولیه را اجرا کنند ما تمکین نمیکردیم. معتقدیم در حق یک تیم اجحاف شده و ما تصاویر دیگری مربوط به مسابقه مربوطه را به کمیته انضباطی دادیم.
به نظرتان در رای دوباره کمیته انضباطی، محرومیت داماش کاهش یافته یا بخشیده میشود؟
از نظر من دلایل مختلفی وجود دارد که میتواند حکم کمیته انضباطی را از محرومیت تماشاگران به جرایم نقدی تغییر دهد.
ارسال نظر