همسرم را كشتم تا ديگر به من نگويد معتاد!
پارسینه: همه ديگر شنيده بودند كه حسين پدر 44 ساله الناز اين كار را كرده است. همه ديده بودند كه «شهناز» مثل هر روز براي سركشي به شاليزار همراه همسرش رفته بود. «شهناز» مشغول كار شده بود و نميدانست در «بيجار» آنها قرار است چه اتفاقي روي دهد. ضربه بيل، سبزي نشاهاي برنج را به آخرين تصويري كه اين زن جوان از دنيا ديد تبديل كرد و نتوانست شاهد تبريك گفتن 3 فرزندش در روز مادر باشد.
اعتماد: «چرا مادرم در كانال آب افتاده، چشمانش چرا باز مانده؟ چرا همه داريد او را تماشا ميكنيد؟، اينجا چه خبر است»، الناز اين سوالها را ميپرسيد. آن روز از خانه خانواده شوهرش به شفت آمده بود تا روز مادر را در كنار مادر 37 سالهاش باشد. همه اعضاي خانواده دور جسد مادر حلقه زده بودند. «الناز» جيغ ميزد. ميگفت سياه بخت ميشدم نميديدم اين روز را. همه اين جملات را عروس جوان به گيلكي ميگفت.
همه ديگر شنيده بودند كه حسين پدر 44 ساله الناز اين كار را كرده است. همه ديده بودند كه «شهناز» مثل هر روز براي سركشي به شاليزار همراه همسرش رفته بود. «شهناز» مشغول كار شده بود و نميدانست در «بيجار» آنها قرار است چه اتفاقي روي دهد. ضربه بيل، سبزي نشاهاي برنج را به آخرين تصويري كه اين زن جوان از دنيا ديد تبديل كرد و نتوانست شاهد تبريك گفتن 3 فرزندش در روز مادر باشد.
ماجرا از كجا آغاز شد
صبح يازدهمين روز از ارديبهشت ماه سال 92 بود كه حسين و همسرش براي نشاي برنج به بيجار روستاي خود رفتند. هنوز كارشان تمام نشده بود كه حسين از پشت سر و با بيل دو ضربه به سر همسر 37 سالهاش وارد كرد و او را بر زمين انداخت. پدر شهناز گفت كه دامادش اين?گونه اعتراف كرده است. هنوز همسرش تكان ميخورد و با اينكه توان سخن گفتن نداشت، با نگاهي متعجب به او مينگريست حسين طنابي كه از قبل تهيه كرده بود را دور گردن همسر خود انداخت به صورت ضربدري دور گردنش تا آنجايي فشرد كه رنگ همسرش كبود شد. وقتي از مرگ همسر خود مطمئن شد دست و پاي او را با طناب بست و جسد او را به كانال عميقي در روستاي خودشان انداخت.
جسد كجا كشف شد
به گزارش «اعتماد»، دايي بزرگ شهناز (مقتول) مشغول كار در بيجاري در نزديكي بيجار خواهر زادهاش بود كه صداي «شهناز را كشتم، بياييد جنازهاش را ببريد» را از دور شنيد كه مدام تكرار ميشد. وقتي به سمت صدا دويد از دور داماد خواهرش را ديد كه با دستان خوني و صورتي آشفته ميگويد: «كشتمش تا ديگر به من تهمت نزند» دايي شهناز كه ابوالحسن نام دارد به سرعت به سمت كانال رفت و جسد خواهرزادهاش را در آن ديد كه با سري خوني و چشماني باز در آب افتاده است. به سرعت به سمت حسين رفت و با او گلاويز شد. هنوز مدت زيادي از شروع درگيري نگذشته بود كه همه اهالي روستا دور اين دو نفر جمع شدند. كمي بعد نيز پليس به جمعشان اضافه شد.
فرزندان، جسد مادر خود را ديدند
هنوز پنج ماه از عقدكنان «الناز» كه تنها فرزند متاهل اين زوج بود نگذشته بود كه اين اتفاق براي مادرش افتاد. وي درباره لحظهيي كه متوجه اين خبر شد به خبرنگار «اعتماد» گفت: شب قبل از حادثه خانه پدري همسرم بودم. ساعت 10 صبح با همسرم به مناسبت روز مادر به سمت خانه پدريام در روستاي شالدره در حركت بوديم كه به محض نزديك شدن به كوچه خودمان افراد زيادي را ديديم كه دور كانال وليعصر(عج) جمع شده بودند. الناز افزود: با ديدن خالههايم، خواهر و دختر داييهايم به سمت آنها رفتم و مادرم را ديدم كه در كانال عميق شالدره افتاده، روي آب آمده و چشمانش نيمه باز است. الناز همانطور كه گريه ميكرد، ادامه داد: خواهرم به من گفت: بابا، مامان را كشته است. جيغ ميزدم و همه را به كنار هل ميدادم تا به مادرم برسم و او را از آب بيرون بكشم كه پدرم به من و همسرم حمله كرد و ما را كتك زد.
تا پدرمان قصاص نشود آرام نميگيريم
الناز در ادامه گفتوگوي خود با «اعتماد» گفت: «در اين روستا از هر كس بپرسيد تاييد ميكند مادر من آزارش به مورچه هم نميرسيد و بسيار مهربان بود». وي افزود: «من هرگز از خون مادرم نميگذرم و تا پدرم قصاص نشود آرام نميگيرم». فرزندان ديگر اين زن جوان و همچنين پدر او نيز خواستار قصاص همسر شهناز هستند و هيچ يك حاضر به دادن رضايت نيستند.
مرد معتاد دست بزن نيز داشت
حسين يازدهمين روز از ارديبهشت امسال دوباره گرفتار پليس و ماموران كلانتري مركزي شهرستان شفت شد. بار اولي نبود كه دستبند بر دست خود ميديد. گزارشهاي «اعتماد» حاكي از آن است كه حسين 44 ساله كه اعتياد به كرك نيز دارد بارها همسر و فرزندانش را بهشدت مورد ضرب و جرح قرار داده است تا جايي كه آخرين بار در دي ماه سال گذشته توسط ماموران كلانتري مركزي بازداشت شده، به زندان افتاده و درست 20 روز به نوروز 92 باقيمانده آزاد شده است. آقاي ايزدپناه؛ پدر شهناز درباره دامادش كه اكنون متهم به قتل است به «اعتماد» گفت: وي بهشدت اعتياد دارد، كارهاي نادرستي ميكند و روي همسر و فرزندانش هم دست بلند ميكرد. پدر شهناز ادامه داد: در روستاي ما طلاق اتفاق بسيار بدي است ولي آنقدر كه حسين دخترم را كتك ميزد و آزار ميداد همه ما از او ميخواستيم به خانه من بيايد و از همسرش جدا شود ولي او هميشه ميگفت من سه فرزند دارم و براي آنها هرگز اين كار را نميكنم. پرس و جوهاي خبرنگار «اعتماد» از محل زندگي مقتول در روستاي شالدره و منزل پدري او (كه به فاصله 50 متري هم بودند) حاكي از آن است كه مقتول زندگي بسيار ساده و دور از رفاهي را داشته كه همان
اندازه از رفاه را نيز پدرش برايش تهيه كرده بود. بر اساس اين گزارش شهناز اين منزل بدون حمام و بدون هيچ امكانات ديگري را در حالي تاب آورده بود كه همسرش اوستاكار نجاري بود و درآمد نسبتا خوبي داشت. به گزارش «اعتماد» يازدهم ارديبهشت ماه امسال حسين به اتهام قتل همسرش بازداشت و فرداي آن روز روانه زندان در رشت شد. وي در اعترافات خود انگيزهاش را از اين قتل اين?گونه اعلام كرده بود: همه به من تهمت معتاد بودن به كرك ميزدند، تصميم داشتم پس از كشتن همسرم فرزندانم را نيز بكشم ولي مردم نگذاشتند.
ارسال نظر