بي سعادتي در «سعادت آباد»
پارسینه: مازيار ميري را مي توان جزء كارگرداناني به شمار آورد كه در هر ژانري مي تواند فيلمي با محتوا بسازد ، چه عاشقانه اي اجتماعي در «حوض نقاشي» و چه آسيب هايي اجتماعي در «سعادت آباد» !
در ابتداي فيلم ، تصوير زني را در آئينه روبروي ماشينش مي بينيم كه مشغول كندن پوست لبش است و اين صحنه ، تصويري آشنا را براي همه ما رقم مي زند چرا كه اكثر ما در مواقع اضطراب و يا در موقع فكر كردن به موضوعي كه استرس زاست ، دچار چنين تيكي مي شويم . تكليف مخاطب از همين جا با فيلم معلوم مي شود ؛ فيلم مي خواهد از موضوعي كه باعث اضطراب مي شود صحبت كند.
سكانس ديگري از فيلم كه به نوعي معناي اسم فيلم را در بر دارد ، سكانسي ست كه ماشين همين زن كه تا به حال مشغول خريد براي يك مهماني بوده ، به سمت تابلويي كه بر روي آن نوشته شهرك غرب ، سعادت آباد مي پيچد و فيلم جهت خود را مشخص مي كند ، فيلم به سمت طبقه مرفه جامعه البته از نظر درآمدي مي رود.
اين زن را كه «ياسي» نام دارد و نقش آن را «ليلا حاتمي» ايفا مي كند با تمام خريدهايي كه انجام داده و احتمالا به سمت خانه اش رفته ، اين بار مقابل آئينه اي شكسته در حال آرايش كردن مي بينيم كه خود را براي مهماني آماده مي كند و حال اين آئينه شكسته نشانه اي ديگر را براي مخاطب در بر دارد كه در اين خانه ، دعوايي صورت گرفته كه باعث شكسته شدن آئينه شده است.
از نظر «نشانه شناسي» در فيلم «سعادت آباد» كم نيست از اين نشانه هايي كه به هر طريق سعي كرده است با مخاطب خود ارتباط برقرار كند و به هر نوعي ردّي از يك موضوع را به مخاطب القاء كند.
زوج جواني كه در خانه اي بي اثاث مشغول چيدمان ذهني خود براي خانه هستند و مرد اولين اتفاقي را كه مي بيند آن را اتاق بچه فرض مي كند و اين يعني مرد عاشق بچه است. زني ديگر در خانه اي بزرگ و وسيع ، پتويي را از روي يك كاناپه راحتي بر مي دارد و تا مي كند. كسي كه بر روي اين راحتي خوابيده ، آيا جاي ديگري براي خوابيدن در اين خانه بزرگ نداشته است؟! پيدا كردن قرص زاناكس (xanax) در جعبه قرص هاي ياسي كه همان نشانه اضطراب داشتن در اول فيلم با كندن پوست لب است ، نگراني هاي بيش از اندازه «علي» با نقش آفريني « امیر آقايي» كه به نوعي در فيلم هم گفته مي شود كه دچار پارانويا يعني حالتي غير طبيعي كه شخص فكر مي كند دلبستگي ها و هر آنچه كه دارد ، در معرض تهديد قرار دارند ، است . بددهني هاي محسن (حامد بهداد) كه نشانه لاابالي گري اين شخصيت است و اين لاابالي گري با شرابخوارگي محسن و صحبت هاي پنهانيش با شخصي ديگر ، نشان داده مي شود. ترس هاي لاله (مهناز افشار) از پاسخگويي به زنگ هاي گوشي همراهش چرا كه مي خواهد ماجراي سقط فرزندش را از همسرش علي كه همان شخصي ست كه عاشق بچه است پنهان كند. كوچك دانستن بهرام (حسين ياري) از طرف خودش به دليل
اينكه با دختر رئيس خود كه مطلقه هم مي باشد و دو پسر بزرگ دارد ازدواج كرده است و اين نخواستن همسر را با درددل كردن با ياسي به زبان مي آورد و بالاخره تهمينه (هنگامه قاضياني) كه ديگران را از قله بلندي كه دختر رئيس بودن برايش ساخته نگاه مي كند و اين تحقير ديدن و كوچك شمردن را حتي به همسر خود نيز ابراز مي كند.
حال با تمام اين نشانه ها و جمع شدن اين سه زوج به بهانه تولد ، پيش بردن فيلم در لوكيشني ثابت كه بتواند مخاطب را همچنان راغب به تماشاي فيلم نگه دارد توانايي بالايي مي خواهد ، و مازيار ميري تقريبا توانسته است داستان خطي خود را كه همچنان از نظر روايي نيز به طور خطي به جلو پيش مي رود و به گذشته و يا زمان آينده رفت و برگشتي ندارد را در لوكيشني ثابت و تنها با شش نفر به پيش ببرد.
تمام صحبت هاي رد و بدل شده و رفتارهاي پنهاني اين شش نفر ، «سعادت آباد» را به وجود آورده و آنچه بيشتر در اين «سعادت آباد» بي سعادت ديده مي شود ، پنهان كاري ها و تمام دروغ هايي است كه در روابط بين اين زوج ها وجود دارد ؛ از سقط فرزند و پول قرض دادن و سفر كاري به خارج رفتن تا فرزنددار شدن و پول قرض گرفتن و ... اين هماهنگي ها و چينش شخصيت ها به خوبي صورت گرفته است و حتي موسيقي هاي متن كه آهنگ هاي خوانندگان مي باشد و در هر شرايطي بنابر اقتضاي روحي ، توسط يكي از شخصيت ها عوض مي شود مخاطب را حتي در لوكيشني ثابت خسته نمي كند.
اما آنچه مي توان از «سعادت آباد» استنباط كرد اينست كه به واقع سعادت و خوشبختي حقيقي همانست كه در درون و روح ما جاي دارد و تنها با ظواهر زندگي و دارايي هاي دنيايي ما به دست نمي آيد چرا كه حقيقت خوشبختي ، نوريست كه در درون خود ما انسانهاست.
منبع : سینما خبر
ارسال نظر