همایون: ایرج افشار پدر ایرانپژوهی ماست
پارسینه: ناصر تکمیل همایون گفت: ممکن است خیلیها در این روزگار درباره پدر علم ایرانپژوهی ادعا داشته باشند اما پدر واقعی ایرانپژوهی، ایرج افشار است.
پارسینه- گروه فرهنگی: نشست ایران و ایرانشناسی به مناسبت روز ایرانگردی و جهانگردی عصر دیروز دوشنبه 30 اردیبهشت با حضور ناصر تکمیل همایون، جامعهشناس و تاریخنگار و علی بلوکباشی، زبانشناس و مردمشناس در فروشگاه مرکزی شهر کتاب برگزار شد.
تکمیلهمایون در این برنامه گفت: لفظ «شناسی» را ما به جای «لوژی» گذاشتهایم و لغاتی از این دست را مانند فیزیولوژی یا بیولوژی شنیدهایم، اما ایرانولوژی یک عبارت مندرآوری است چون «لوژی» را به عنوان پسوند علمهای مختلف به کار میبرند و ایران هم یک علم نیست. من در این زمینه به چیزی که آقای بهاءالدین خرمشاهی گفته، اعتقاد دارم. یعنی اینکه بگوییم ایران پژوهی یا قرآن پژوهی.
وی افزود: ایرانپژوهی به آن کیفیت سنتی و تاریخیاش، از زمان هرودت و مورخان جهان باستان شروع میشود، اما به معنی جدید علمیاش، بعد از پایان دوره سفرنامهنویسیها شروع شد. یعنی زمانی که سفرنامهنویسهای عصر تیمور تا سفرنامهنویسهای عصر صفوی و قاجار به نوشتن مبادرت داشتند. سفرنامهنویسی در این زمانها، نه به آن شدتی که جلال آل احمد میگوید ولی به نوعی یکی از نتایج استعمار بوده است.
این تاریخشناس ادامه داد: یعنی غربیها برای بهتر شناختن و تسلط بهتر، به این کار روی آوردند، اما خود آن بیچارهها هم، همه از دم قصد استعمارگری نداشتند و برخیشان هم واقعا در پی آشنایی با فرهنگهای مشرق زمین بودند. پس خیال نکنیم هر اروپایی که درباره ایران و شرق تحقیق میکرده است، نوکر استعمار بوده است. با این حال سفرنامهنویسان و محققان غربی هم از «لوژی» برای ایران استفاده نمیکردند.
تکمیل همایون گفت: ایرانشناسی یا ایرانپژوهی در زمان قاجار بیشتر فلسفی، تاریخی و هنری بوده است؛ حالا چه در سفرنامهها و چه در کار آنهایی که مستقیما و مستمرا با ایران سر و کار داشتند. در گذشته، کنگرههایی هم در این زمینه تشکیل شده است. نخستین کنگره ایرانشناسی در زمان ناصرالدین شاه برگزار شد، اما در آن زمان از لفظ شرقشناسی استفاده میشد و ایرانشناسی بخشی از آن بوده است. تا سال 1985 که بیست و نهمین کنگره برگزار شد، چنین نامی داشت و از آن به بعد نام این مطالعات و تحقیقات را مطالعات آسیایی گذاشتند.
این محقق همچنین گفت: بعد از آن و به مرور، مطالعات آسیایی تبدیل به یک رشته شد. ما ایرانیها هم در دوره قاجار، روحاً ایرانشناس بودیم؛ یعنی همدیگر را میشناختیم، ولی عالما ایرانشناس نبودیم. در آن زمان بود که قصد کردیم از درون خود را بشناسیم.
مولف کتاب «تاریخ ایران در یک نگاه» گفت: به تازگی مُد شده برای هر علمی یک پدر معرفی میکنند. به این ترتیب علامه قزوینی را میتوانیم به عنوان پدر علم مطالعات ادبی جدید ایران معرفی کنیم یا دکتر صدیقی را به عنوان پدر مطالعات جامعهشناسی ایران اسم ببریم، اما در مورد ایرانپژوهی یا ایرانشناسی ممکن است خیلیها ادعا داشته باشند. البته به معنی واقعی، ایرج افشار پدر ایرانپژوهی ماست. او همیشه در خط شناسایی ایران به معنی آثار تاریخی، نوشتاری، قصهها، نسخههای خطی، افسانهها و ... بود. ایرج افشار وجب به وجب ایران را دیده بود. به طوری که دو بار که با او به سفرهای ایرانپژوهیاش رفتم، گفتم آقا من مخلص شما هم هستم، اما من یک ایران دوستم.
وی در بخشی از سخنانش گفت: اگر به وطنمان علاقه داریم، اول باید آن را بشناسیم. امروز چند نفر از مسئولان و متصدیان امر واقعا ایران را میشناسند؟ بله به طور احساسی ممکن است همه ایران را بشناسیم. متاسفانه یکی از دوستانم از من پرسید، سامانیان قبل از اسلام بودهاند یا قبل از ورود اسلام به ایران؟ جامعهشناس یا محقق نمیتواند سطح جامعه را مطالعه کند، بلکه باید به عمق برود.
تکمیل همایون در ادامه برنامه با اشاره به ایران گفت: به قول شفیعی کدکنی من دختری را دوست دارم که بالای کوچهشان دریای خزر و پایین کوچهشان خلیج فارس است. من همه سندهای مربوط به مرزهای جغرافیایی ایران را که در آرشیوهای کشورمان موجودند، دیدهام. در مطالعاتم هم یک کلمه مبنی بر این که ایرانیها مرز تعیین کرده باشند، ندیدهام. یعنی همیشه این روسها، انگلیسیها یا عثمانیها بودهاند که مرزهای جدید به مردم ایران تحمیل کردهاند. با ایران سیاسی و حکومتی کاری ندارم و منظورم ایران فرهنگی است.
نویسنده کتاب «گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایران زمین» گفت: یک بار که به سمرقند و قبر تیمور رفته بودم با یک ازبک دیدار و گفتگو کردم. داشتیم به مقبره نگاه میکردیم که آن ازبک گفت این قبر را یک ازبک ساخته است. گفتم آن بالا را بخوان و به بالای مقبره اشاره کردم. گفت عربی است و نمیتوانم بخوانم. گفتم نه خیر این نوشته فارسی است و نوشته است «عمل استاد حسین اصفهانی»!
در ادامه این نشست بلوکباشی نیز به بیان سخنانی درباره ایران و ایرانشناسی پرداخت.
تکمیلهمایون در این برنامه گفت: لفظ «شناسی» را ما به جای «لوژی» گذاشتهایم و لغاتی از این دست را مانند فیزیولوژی یا بیولوژی شنیدهایم، اما ایرانولوژی یک عبارت مندرآوری است چون «لوژی» را به عنوان پسوند علمهای مختلف به کار میبرند و ایران هم یک علم نیست. من در این زمینه به چیزی که آقای بهاءالدین خرمشاهی گفته، اعتقاد دارم. یعنی اینکه بگوییم ایران پژوهی یا قرآن پژوهی.
وی افزود: ایرانپژوهی به آن کیفیت سنتی و تاریخیاش، از زمان هرودت و مورخان جهان باستان شروع میشود، اما به معنی جدید علمیاش، بعد از پایان دوره سفرنامهنویسیها شروع شد. یعنی زمانی که سفرنامهنویسهای عصر تیمور تا سفرنامهنویسهای عصر صفوی و قاجار به نوشتن مبادرت داشتند. سفرنامهنویسی در این زمانها، نه به آن شدتی که جلال آل احمد میگوید ولی به نوعی یکی از نتایج استعمار بوده است.
این تاریخشناس ادامه داد: یعنی غربیها برای بهتر شناختن و تسلط بهتر، به این کار روی آوردند، اما خود آن بیچارهها هم، همه از دم قصد استعمارگری نداشتند و برخیشان هم واقعا در پی آشنایی با فرهنگهای مشرق زمین بودند. پس خیال نکنیم هر اروپایی که درباره ایران و شرق تحقیق میکرده است، نوکر استعمار بوده است. با این حال سفرنامهنویسان و محققان غربی هم از «لوژی» برای ایران استفاده نمیکردند.
تکمیل همایون گفت: ایرانشناسی یا ایرانپژوهی در زمان قاجار بیشتر فلسفی، تاریخی و هنری بوده است؛ حالا چه در سفرنامهها و چه در کار آنهایی که مستقیما و مستمرا با ایران سر و کار داشتند. در گذشته، کنگرههایی هم در این زمینه تشکیل شده است. نخستین کنگره ایرانشناسی در زمان ناصرالدین شاه برگزار شد، اما در آن زمان از لفظ شرقشناسی استفاده میشد و ایرانشناسی بخشی از آن بوده است. تا سال 1985 که بیست و نهمین کنگره برگزار شد، چنین نامی داشت و از آن به بعد نام این مطالعات و تحقیقات را مطالعات آسیایی گذاشتند.
این محقق همچنین گفت: بعد از آن و به مرور، مطالعات آسیایی تبدیل به یک رشته شد. ما ایرانیها هم در دوره قاجار، روحاً ایرانشناس بودیم؛ یعنی همدیگر را میشناختیم، ولی عالما ایرانشناس نبودیم. در آن زمان بود که قصد کردیم از درون خود را بشناسیم.
مولف کتاب «تاریخ ایران در یک نگاه» گفت: به تازگی مُد شده برای هر علمی یک پدر معرفی میکنند. به این ترتیب علامه قزوینی را میتوانیم به عنوان پدر علم مطالعات ادبی جدید ایران معرفی کنیم یا دکتر صدیقی را به عنوان پدر مطالعات جامعهشناسی ایران اسم ببریم، اما در مورد ایرانپژوهی یا ایرانشناسی ممکن است خیلیها ادعا داشته باشند. البته به معنی واقعی، ایرج افشار پدر ایرانپژوهی ماست. او همیشه در خط شناسایی ایران به معنی آثار تاریخی، نوشتاری، قصهها، نسخههای خطی، افسانهها و ... بود. ایرج افشار وجب به وجب ایران را دیده بود. به طوری که دو بار که با او به سفرهای ایرانپژوهیاش رفتم، گفتم آقا من مخلص شما هم هستم، اما من یک ایران دوستم.
وی در بخشی از سخنانش گفت: اگر به وطنمان علاقه داریم، اول باید آن را بشناسیم. امروز چند نفر از مسئولان و متصدیان امر واقعا ایران را میشناسند؟ بله به طور احساسی ممکن است همه ایران را بشناسیم. متاسفانه یکی از دوستانم از من پرسید، سامانیان قبل از اسلام بودهاند یا قبل از ورود اسلام به ایران؟ جامعهشناس یا محقق نمیتواند سطح جامعه را مطالعه کند، بلکه باید به عمق برود.
تکمیل همایون در ادامه برنامه با اشاره به ایران گفت: به قول شفیعی کدکنی من دختری را دوست دارم که بالای کوچهشان دریای خزر و پایین کوچهشان خلیج فارس است. من همه سندهای مربوط به مرزهای جغرافیایی ایران را که در آرشیوهای کشورمان موجودند، دیدهام. در مطالعاتم هم یک کلمه مبنی بر این که ایرانیها مرز تعیین کرده باشند، ندیدهام. یعنی همیشه این روسها، انگلیسیها یا عثمانیها بودهاند که مرزهای جدید به مردم ایران تحمیل کردهاند. با ایران سیاسی و حکومتی کاری ندارم و منظورم ایران فرهنگی است.
نویسنده کتاب «گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایران زمین» گفت: یک بار که به سمرقند و قبر تیمور رفته بودم با یک ازبک دیدار و گفتگو کردم. داشتیم به مقبره نگاه میکردیم که آن ازبک گفت این قبر را یک ازبک ساخته است. گفتم آن بالا را بخوان و به بالای مقبره اشاره کردم. گفت عربی است و نمیتوانم بخوانم. گفتم نه خیر این نوشته فارسی است و نوشته است «عمل استاد حسین اصفهانی»!
در ادامه این نشست بلوکباشی نیز به بیان سخنانی درباره ایران و ایرانشناسی پرداخت.
منبع:
خبرگزاری مهر
ارسال نظر