شمخانی: اجازه ندهيم افراد از قطار انقلاب پياده شوند
پارسینه: لي شمخاني وزير دفاع دولت اصلاحات در يک برنامه تلويزيوني، درباره مهم ترين تهديد عليه امنيت ملي کشور گفت:« به جز انسجام داخلي تهديد بالفعلي نمي بينيم. خط قرمز اسرائيل ما نيستيم. انتخابات اخير اسرائيل هم نشان داد که افرادي روي کار آمدند که سرکشي هاي نظامي اسرائيل را قبول نداشتند. در آمريکا هم به همين شکل است و گفتمان ضد جنگ پيروز شد.»
شمخاني يک سال قبل در گفت وگويي تاکيد کرده بود جنگ نظامي عليه ايران در دستور کار غرب نيست.
شمخاني که پس از دوران وزارتش به عضويت شوراي راهبردي روابط خارجي در آمده است، در خصوص عملکرد اين شوراها هم گفت: شوراي روابط خارجي مثل شوراي روابط خارجي آمريکا نيست. ما بايد موضوعات مرتبط به روابط خارجي را با پيشنهادات معين تقديم مقام معظم رهبري کنيم. ايشان هستند که در نهايت تصميم مي گيرند با اين اقدامات چه کاري انجام دهند. کار شوراي راهبردي روابط خارجي يک کار بيشتر مشورتي است و چگونگي به کار گيري آن از دست ما خارج و در اختيار مقام معظم رهبري است.»
علي شمخاني، فرمانده سپاه خوزستان در دوران دفاع مقدس با بيان اينکه من نظامي هستم و نمي توانم فعال سياسي باشم، افزود: «اينطور نيست که بخواهيم بگوييم يک فرد يا نظامي است يا سياسي است! يک نظامي که از روي مصلحت هاي امنيتي، بقا، پايداري و توسعه انقلاب حرکت مي کند.وي با بيان اينکه من اهل خط هاي سياسي نيستم، گفت: شايد ديگران بگويند اين نظامي نگاه سياسي دارد در حالي که اين نگاه، سياسي نيست. ما يک نگاه سياسي داريم، يک نگاه نظامي و يک نگاه مبتني بر منفعت ملي. »شمخاني که در دوره دوم رياست جمهوري خاتمي رقيب او در انتخابات بود، در مورد علت نامزدي در انتخابات دوره هشتم رياست جمهوري گفت: «من مي خواستم نشان دهم چطور مي شود هم رقيب بود و هم رفيق. البته حرف ها و نگراني هايي هم داشتيم و به همين دليل وارد گود انتخابات شديم.»وي در مورد نقاط ضعف و قوت رقباي انتخاباتي خود در آن دوره اظهار داشت: «نقاط قوت اين بود که وقتي من راي نياوردم، آقاي خاتمي نگفت تو ديگر در کابينه من جايي نداري و باز هم از من براي حضور در کابينه دعوت کرد. نقطه ضعف هم اين بود پوتين نظامي ما را مثل پوتين رضا شاه جلوه دادند و اين درحالي بود که من براي خدمت آمده بودم.»دريادار شمخاني گفت:« براي نامزد شدن با آقاي خاتمي مشورت نکرده بودم و کانديدا شدنم براي ايشان عجيب بود(خنده).»وزير دفاع پيشين ايران در مورد اينکه چرا در اين دوره احساس تکليف نکرديد و به ميدان انتخابات نيامديد هم گفت:« چون ديدم افراد زيادي احساس تکليف کرده اند.(خنده)»
نبايد اجازه دهيم افراد از قطار انقلاب پياده شوند
شمخاني در مورد مرزبندي با دشمنان هم خاطرنشان کرد:« متاسفانه ديواره حساسيت ما فروريخته است. البته اين ديوار يک طرفه فرونريخته و افرادي اين ديوار را کلنگ زده اند. ما دستگاه توليد کلام مختصرمان خيلي قوي است و مرتب براي انگ زني واژه جديد توليد مي کنيم. بيشتر از اينکه به فکر اين باشيم که وقتي شمخاني خطا کرد آن را له کنيم، بايد به او کمک کنيم و دستش را بگيريم و به او اجازه شروع مجدد دهيم.»وي افزود:« نبايد اجازه دهيم افراد از قطار انقلاب پياده شوند. مگر ما چند نفريم؟ شما الان يک نفر را پيدا کنيد که در تقسيم بندي هايي که انجام شده، مثل فتنه گر، انحرافي، ساکت فتنه، بي بصيرت و... نباشد! ما در منطقه و دنيا در اقليت هستيم و ديگر خودمان نبايد بياييم به يک ديگر انگ بزنيم. ما همه سوار يک کشتي هستيم. دشمنان ما ضد ريش هستند، چه ريش اصلاح طلب چه ريش اصولگرا! دشمنان ما ضد امام خميني هستند، با هر قرائتي! و ضد ولايت وفقيه و ولي فيه هستند. پايداري ما در دفاع از اين اصول است.»
ماجراي دريافت نشان دولتي از عربستان
عضو شوراي راهبردي روابط خارجي در ادامه برنامه در مورد دريافت بالاترين نشان دولتي عربستان به دليل تنش زدايي در منطقه هم گفت:«من عرب هستم. وقتي به عربستان رفتم و متوجه شدند که يک آدم عرب وزير دفاع يک کشور فارس است خيلي تعجب کردند. اين موضوع بستر خوبي را فراهم کرد تا بتوانم با آن ها ارتباط بيشتري برقرار کنم. البته من چنين نشاني را از پاکستان و لبنان هم دريافت کردم.»
ماجراي نامه معروف شمخاني
شمخاني که در دوران دفاع مقدس فرمانده سپاه خوزستان بود علي شمخاني در مورد نامه معروفي که در زمان جنگ نوشته گفت:« نمي دانم اين نامه چطور رسانه اي شد. بندهايي که در اين نامه وجود دارد، انعکاس اوضاعي است که در آن به سر مي برديم.»وي ادامه داد: واقعيت اين است که دشمن پيشروي مي کرد اما علي رغم اينکه ما نيروهاي هاي پا به کاري داشتيم، به ما اجازه مقابله داده نمي شد. شايد براي ما قصد داشتيم مقابل عراق بايستيم اما سه نوع تفکر در جنگ ورود داشت. يک گروه مي گفت ما نيروي منظم داريم، ارتش عراق هم ارتش منظم است و بايد به صورت برابر با آن بجنگيم. اين تفکري بود که در ارتشي ها وجود داشت! يک گروه هم بود که اعتقاد داشت بايد پارتيزاني بجنگيم. يک گروه سومي هم وجود داشت که مي گفت بايد مردم را در جنگ دخالت دهيم و مبتني بر يک جنگ انقلابي و ترکيبي از همه روش هايي که مي توانيم با استفاده از آن با عراق مقابله کنيم، بجنگيم.»
دو خط فکري در ابتداي جنگ تحميلي
وي افزود:«در حقيقت ما در جنگ يک دشمن به نام عراق داشتيم و يک مخالف هم به نام ارتش داشتيم. البته منظور از ارتش، ارتش بني صدر است نه ارتش جمهوري اسلامي! تحول ارتش طاغوتي به ارتش حزب الله کار بسيار عظيمي بود که مردان بزرگ ارتش اين کار را انجام دادند و امروز متاسفانه کمتر از آن ها ياد مي شود. به جز دشمن و مخالف، ما يک رقيب هم داشتيم. سپاه در تهران درگير اختلافات داخلي بود. اما در نهايت روش سوم بود که توانست اين مدل را ارائه دهد که ما سازش نمي کنيم و با زور دشمن را از کشور بيرون مي کنيم.»شمخاني ادامه داد:« آن نامه انعکاسي از وضعيتي بود که مي گفت ما آماده جنگ هستيم و نياز به اسلحه داريم. البته همزمان دو خط فکري اشتباه هم وجود داشت که بايد خودمان را از اين افکار جدا مي کرديم. خط فکري اول اين بود که مي گفتند سپاه پاسداران را به سلاح سنگين مجهز کنيد. اين شعاري بود که توده اي ها مي دادند. هدف اين افراد انحلال ارتش بودند و ما خواهان انحلال ارتش نبوديم چون خلاف خواست امام و منطق بود. خط فکري دوم، تفکر منافقين خلق بود که به دنبال ارتش بي طبقه توحيدي بودند که اين افراد هم در نهايت به دنبال انحلال ارتش بودند.»
چرايي ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر
عضو شوراي راهبردي روابط خارجي در بخش ديگري از مصاحبه تلويزيوني خود در مورد ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر گفت:« پاسخ به اين سوال پيچيده نيست اما اينکه حماسه خرمشهر را تحت تاثير اين سوال قرار بدهيم، کار درستي نيست. چرا کسي سوال نمي کند خونين شهر چگونه خرمشهر شد؟ ما براي همه مراحل مختلف جنگ يک منطق پاسخگويي داريم. اين سوال بعد از پايان جنگ مطرح شد و پيامدهاي نوع پايان جنگ بود که باعث ايجاد اين سوال شد. پس اين سوال آن زمان مطرح نشد که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه مي دهيد.»وي ادامه داد:« شخصاً يک نفر را نزد نهضت آزادي فرستادم و از آن ها که بيشترين ادعا را روي اين سوال دارد خواستم سندي ارائه دهند که بعد از فتح خرمشهر بيانيه اي صادر کرده باشند که خواهان پايان جنگ شده باشند. اما هيچ سندي در اين مورد وجود ندارد و فقط بعد از عمليات رمضان صحبت هايي انجام شد که در آن مقطع جنگ وارد مرحله تازه اي شده بود.»شمخاني افزود: «يک سوال اين است که چرا بعد از خرمشهر جنگ را ادامه داديد؟ سوال بعدي اين است که چرا بعد از فتح خرمشهر که عراق شکست خورده بود، جنگ را ادامه نداديد تا عراق فرصت بازسازي پيدا نکند؟! فرض کنيد ما جنگ را ادامه نمي داديم و عراق خودش را بازسازي مي کرد و دوباره به ما حمله مي کرد، در اين صورت اگر ما دوباره اعلاميه بسيج عمومي مي داديم، مردم مي آمدند؟ مردم در اين صورت به ما مي گفتند شما که عراق را شکست داده بوديد....»
امام فرمودند جنگ ادامه پيدا کند
وي ادامه داد:« اين اتفاق هم افتاد و بعد از پذيرش قطعنامه 598، عراق خودش را بازسازي کرد و دوباره به ما حمله کرد. بعد از شکست مقابل ما هم به کويت حمله کرد. عراق از آغاز جنگ يک دليل جغرافيايي داشت و مي خواست مشکل تنفسي ِ عدم اتصال به درياي آزاد را حل کند. اين موضوع يا با گرفتن آبادان ممکن بود يا با گرفتن کويت!»علي شمخاني با بيان اينکه نظر امام بعد از فتح خرمشهر روي ادامه جنگ بود، اظهار داشت:« ادامه جنگ با عدم ورود به خاک عراق دو موضوع جداگانه است. امام فرمود جنگ ادامه پيدا کند. راه مبارزه اين بود که توان رزمي عراق را از او بگيريم تا نتواند پيشروي داشته باشد و رزمنده هاي ايران اين کار را انجام دادند.»فرمانده سپاه خوزستان در بخش ديگري از برنامه گفت:«درس هاي فراواني در جنگ وجود دارد. تصويري که از جنگ ترسيم کرده ايم، تصوير درست و کامل و غير متناقضي نيست. واقعيت اين است که نسل جوان وقتي به جنگ نگاه و در مورد آن مطالعه مي کند دچار ابهام مي شود. دليلش هم اين است که ارتش روايت خاص خودش را از جنگ ارائه مي دهد، سپاه يک جور ديگر در مورد جنگ مي نويسد. بعضي از افراد هم هستند که موضوعات جنگ را بهتر از کساني که در صحنه جنگ بوده اند، تعريف مي کنند! به نحوي که گاهي کساني که در جنگ حضور داشته اند با خودشان مي گويند اين روايت از کجا آمده و چطور بوده که ما متوجه آن نشده ايم!؟ اين موضوعات باعث مي شود که در ذهن کسي که در مورد جنگ پژوهش مي کند، ابهام ايجاد شود.»وي ادامه داد:«عراق جنگ را با 12 لشکر و 3 سپاه آغاز کرد و در پايان جنگ 60 لشکر داشت! شايد بيان اين مسائل کار آساني نيست اما بيان عاطفي جنگ کار آساني است.»
ديگر اظهارات دريادار شمخاني به شرح زير است:
ما حاضريم له شويم اما انقلاب باقي بماند. بحث شخصي با کسي نداريم و هرچه داريم از انقلاب و امام است. من تا فشنگ آخر از اين انقلاب دفاع مي کنم. من اعتقادي به سابقه ندارم. انسان بايد امروز و فردا را ببيند و کسي که در قهرماني هاي ديروز باقي مي ماند، مي ميرد.
گاهي وقتي يک حرف حقي هم زده مي شود، مي گويند ميزان حال فعلي افراد است. يا وقتي يک جانبازي مي آيد و اعتراضي انجام مي دهد، مي گوييم شمر هم جانباز بود. ببينيد چگونه با شبيه سازي هاي غلط، معاني بزرگي مثل شهادت و جانبازي را لوث مي کنيم.
3 خرداد 61 در قرارگاه کربلا حضور داشتم. ما مي دانستيم خرمشهر آزاد مي شود. خدا خرمشهر را آزاد کرد اما کساني که در خرمشهر جنگيدند سرباز خدا بودند. اينکه انسان لقب سرباز خدا را بگيرد از نظر معنوي، موضوع بزرگي است که توسط صالح ترين فرد يعني امام به رزمندگان اعطا شد.
امروز تصويري که از مجموعه فيلم هاي جنگي يا خاطره نويسي جنگي وجود دارد اين است که يک جمعي 12 ارديبهشت 61 دور هم جمع مي شوند و بعد از يک شب سينه زني و مداحي، راهي ميدان جنگ مي شوند و 3 خرداد خرمشهر را آزاد مي کنند. در حالي که اينطور نيست و همه چيز با محاسبه جلو رفته است
ارسال نظر