گوناگون

شهر وقتی شهر است که هر روز متولد شود

پارسینه: سومین نشست تخصصی خاطره در شهر با موضوع شهر، موزه و خاطرات جمعی با حضور احمد محیط طباطبایی عضو هیات اجرایی کمیته ملی موزه‌های ایران، سعید سادات‌نیا معمار و شهرساز و دبیر انجمن صنفی معماران ارد عطارپور و محمدرضا اصلانی از مستند سازان بافت‌های تاریخی و فرهنگی و نیز محمد مطلبی عضو مجمع عمومی فدراسیون جهانی معماران منظر در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

آرمان: سعید سادات نیا معمار و شهرساز و دبیر انجمن صنفی معماران پیرامون موزه باز شهری در تهران گفت: در سال 1383 مصوبه‌ای را هیات دولت به تصویب رساند با این مضمون که مجموعه میدان مشق حدفاصل خیابان امام خمینی(ره)، خیابان سرهنگ سخایی، خیابان فردوسی و خیابان سی تیر تبدیل به مجموعه موزه‌های ملی ایران شود. وی افزود: به‌رغم مصوبات محکمی که در آن زمان وجود داشت کار متوقف شد. در مواردی پسرفت را نیز شاهد بودیم از جمله این که ساختمان شهربانی سابق باید تبدیل به موزه می‌شد که اکنون به مالکیت وزارت امور خارجه درآمده است. کارهایی شده است اما انتظاری که می‌رفت این بود که این محدوده یک فضای باز شهری باشد.

دبیر انجمن صنفی معماران افزود: امروز موزه جایی نیست که شما اشیایی را بچینید و به نظاره آنها بنشینید؛ امروز موزه یک فضاست که در آن آموزش، تحرک و زندگی شهری است، در واقع فضای برد-‌برد شهری است. ما نیز می‌توانیم همانند بسیاری از شهر‌های بزرگ در دنیا با استفاده از جاذبه توریستی بافت‌های تاریخی و با ارزش خود درآمدی بسیار بیشتر از درآمد نفت را برای شهرهایمان کسب کنیم. سادات‌نیا خاطرنشان کرد: نوع برخوردی که باید با این فضاها باشد دغدغه اصلی است.

دلیل این کم‌توجهی به محیط زیست به این برمی‌گردد که ما نتوانسته‌ایم در شهرمان یک فضای تاریخی و فرهنگی و در واقع یک هویت را مسلط و بر آن اساس حرکت کنیم، در واقع در تهران هویت گمشده‌ای وجود دارد. این شهرساز تصریح کرد: یکی از درگیری‌هایی که همواره با شهرداری تهران در بسیاری از پروژه‌هایمان داشته‌ایم این بود که یک طرح بر همه چیز مسلط بود؛ مثلا طرح جامع ترافیک بر طرح اصلی جامع و تفصیلی تهران. گویا طرح جامع و تفصیلی تهران در حالی طراحی شده بود که افراد در پشت فرمان اتومبیل خود نشسته بودند و چیزی که وجود نداشت حضور شهری و پیاده‌محوری بود. خوشبختانه آن طرح جامع سال گذشته بازنگری شد و طرح جامع جدید شکل گرفت.

سادات‌نیا ادامه داد: کاری که از میدان امام حسین(ع) تا میدان شهدا صورت گرفت کار شتابزده‌ای بود و به همین دلیل واکنش‌هایی داشت اما کاری که در محدوده مرکزی تهران تا میدان امام خمینی(ره) صورت گرفت موفق بود به این دلیل که سال‌های سال روی آن فکر شده بود. باید این عقیده به وجود بیاید که برای داشتن شهری محترم و شهروندانی که دارای شناسنامه جمعی هستند باید فضاهای تاریخی را نگه داشت و سامان داد.

اما مثلا در روزهای اخیر خانه اتحادیه (دایی‌جان ناپلئون) به ارزش یک میلیارد و هفتاد میلیون تومان برای فروش به مزایده گذاشته شد. خانه اتحادیه در سال 1371 ثبت ملی شد و در نهایت در سال 1389 با رای دیوان عدالت اداری از این فهرست خارج شد به این دلیل که پس از ثبت خانه و باغ اتحادیه در سال 1384 قیمت ملک 4 میلیارد و 900میلیون تومان کارشناسی شد که وراث اتحادیه با تخفیف 500 میلیونی راضی به فروش شدند اما پول نقد می‌خواستند، سازمان میراث از این خرید منصرف شد و شهرداری تهران با خرید به صورت تهاتری موافقت کرد اما مالکین خانه و باغ اتحادیه خواستار پول نقد بودند. خلاصه در نهایت امر مالکین به دنبال خروج ملک از لیست آثار ملی شدند که با حکم دیوان عدالت اداری موفق به این کار شدند. وی گفت: می‌بینید که این بخش مهم از خاطره جمعی تهرانی‌ها در حال حاظر تبدیل به پاساژ شده است. یکی از مالکین این خانه در گفت‌وگویی به بنده می‌گفت افرادی چون شما نبودند که به ما بگویند این اماکن را به مکان‌های کاسب کاری تبدیل نکنید. این که متخصصان بتوانند این حرف‌ها را به یک فرآیند قانونی تبدیل کنند بسیار مهم است.

در غیر این صورت عده‌ای که به تخریب این فضای تاریخی شهری و تبدیل آن به فضایی کاسب کارانه دست می‌زنند. همیشه برای گلابدره و الهیه غبطه می‌خورم و تصور می‌کنم اگر آن ویلا‌ها بود و تبدیل به مراکز فرهنگی می‌شد و زندگی پیاده در آن جریان داشت چقدر زیبا بود اما امروز همه این‌ها از دست رفته است. احمد محیط طباطبایی نیز در ادامه تصریح کرد:تعریف موزه این است که موزه مکان و فضایی است که بخشی از میراث طبیعی، تاریخی و فرهنگی بشر را معرفی می‌کند. به این مفهوم کل یک شهر، فضای مجازی ما و هر چیزی که منزلت یک فرهنگ را دارد موزه است. بخش غیرملموس خاطرات جمعی از بخش ملموس آن مهم‌تر است؛ هر چند که این دو در کنار هم شکل کاملی را ایجاد می‌کنند. مثلا بازار نائین بازسازی شد اما آن شکل زندگی گذشته و خاطره جمعی در آن حفظ نشد. برعکس بازاری در رشت وجود دارد که از نظر کالبدی از بین رفته است اما همان رفتارها، صداها و خرید و فروش‌ها در آن مشاهده می‌شود.

در جهان تغییرات مداوم زندگی می‌کنیم

محمد مطلبی عضو مجمع عمومی فدراسیون جهانی معماران منظر نیز پیرامون جایگاه بافت تاریخی شهرها در زندگی امروز گفت: ما در جهان تغییرات مداوم زندگی می‌کنیم. اگر در یک تداوم گسست نباشد نابودی ایجاد می‌شود. در جهان امروز به دلیل تغییرات موجود در فناوری گسست‌ها تمامی ندارد. این تغییرات فرصت ایجاد تحول را به ما نمی‌دهد. بنابراین دنیای ما دنیای تجربه مکرر تغییرات است که آشفتگی را چه در جوامع پیشرفته و چه در جوامع جهان سوم ایجاد می‌کند. در جوامع پیشرفته منجر به فضاهای بی محتوا و بی روح در محیط‌های شهری می‌شود و در جهان سوم فضاهای از هم گسیخته الحاقات معنایی، شنیداری و بصری که در محیط پیرامون تجربه می‌کنیم به وجود می‌آید.

به این دلیل است که در فضاهای شهری این جوامع‌، هارمونی دیده نمی‌شود و محیط پر است از تابلو‌های مختلف، صداهای مختلف، رنگ‌های مختلف، انواع وسایل نقلیه و... دلیل این همان آشفتگی ناشی از تغییرات دائمی است. تکنولوژی‌های جدید می‌آیند و ما بدون توجه به کارکرد اصلی آن بی حد و حصر و بیش از مخترع آن از این تکنولوژی استفاده می‌کنیم. نتیجه این آشفتگی در هر دو نوع جامعه تقلیل فضا به جنبه‌های کمی انسان است. ما شهر می‌سازیم که شهر ساخته باشیم نمی‌دانیم در آن فضا قرار است که چه اتفاقی بیفتد. این معمار منظر ادامه داد: در ایران قدیم سطح زندگی مردم و امکانات آنها تقریبا در یک سطح بود و تغییرات به آهستگی صورت می‌گرفت. بناها و مناظر تاریخی که امروزه در اختیار داریم همه مربوط به آن دوران ثبات است. در جهان امروز مسائل گذشته از درجه اعتبار ساقط شده است. به این وضعیت، وضعیت بی‌ثباتی گویند.

در چنین وضعیتی توجه به نقاط ثبات بسیار مهم است. این نقاط ثبات همان بناها و مناظر تاریخی است که در همان دوران شکل گرفته. این بناها به این دلیل که به ما می‌گویند چه بوده‌ایم باارزش می‌شوند. یک بافت تاریخی شهری به مثابه موزه‌ای است که نقاط ثبات را به ما می‌دهد زیرا به ما هویت می‌دهد. وی ادامه داد: اگر یک شهر تاریخی را خوب مدیریت کنیم می‌توان آن را به یک موزه باز تبدیل کرد که نه تنها تک تک آثار آن دارای ارزش است بلکه کلیت آن نیز ارزشمند است. زمانی حتی در کنوانسیون‌های جهانی برای حفظ تاریخ بر حفظ بنا تاکید داشتند اما از 10 سال گذشته تا کنون بحث مناظر و حریم مناظر. مطرح شده است.

تنها بنا مهم نیست بلکه بستراقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که بنا روی آن قرار گرفته نیز مهم است.مطلبی با بیان این که در حال حاضر شهر‌های تاریخی همانند یک متن کهن هستند که متن جدیدی روی آن نوشته می‌شود عنوان کرد: یعنی در دوره‌های مختلف زندگی، آداب و رسوم و معماری باعث شده است که شهر به این مرحله برسد. ما نمی‌توانیم با یک بولدوزر همه چیز را از بین ببریم و از نو بسازیم. برای حفظ لایه‌های گذشته باید بتوانیم این لایه‌ها را بخوانیم. این خواندن دو روش دارد. در روش اول لایه‌ها را از هم جدا می‌کنیم و مثلا می‌گوییم این شهر در دوران قاجار این گونه بوده است، در دوران صفوی این گونه بوده است و... اما در روش دوم ساختار کلی را حفظ می‌کنیم و به دنبال متون اصلی می‌رویم که شهر بر اساس آن شکل گرفته است. با شناسایی این متون حفظ و تقویت لایه‌های گذشته را انجام می‌دهیم.

وی گفت: اگر از روش اول استفاده کنیم باید لایه‌های قدیم و جدید را از هم جدا کنیم. بنابراین دو بافت متفاوت با کارکردها و ویژگی‌های متفاوت داریم. این روش به صورت منطقی جواب نمی‌دهد و همان مشکلی را که ما امروز در بافت‌های تاریخی خود داریم ایجاد می‌کند. آن ساکنانی که در بافت تاریخی تهران بودند کوچ کرده‌اند و به مناطق بالای شهر رفته‌اند و افراد مهاجر که نمی‌دانند این بافت چه تاریخی دارد در آن ساکن شده‌اند. این نتیجه تعریف یک بافت مدرن در برابر بافت تاریخی است که شهر را به دو بخش جدا تقسیم می‌کند و زندگی روزمره ساکنان تاریخی دچار اخلال می‌شود و مجبور به مهاجرت از آن محیط می‌شوند. اما در روش دوم عناصر هویت بخش جدید را در بافت قدیم جای می‌دهیم. مثلا در بافت تاریخی که زمانی صنوف نساجی بودند، برندهای معروف لباس را جای دهیم. بنابراین هویت‌های جدید مبتنی بر کالبد ارزش‌های گذشته شکل می‌گیرد. در نتیجه احساس تعلق باعث می‌شود ساکنان به مناطق بالای شهر مهاجرت نکنند و بدین صورت توسط خود ساکنان حفاظت شود و هزینه نگهداری بافت تاریخی را برای دولت و شهرداری‌ها در پی نداشته باشد.

به شهر کم‌اعتنا بوده‌ایم

در ادامه ارد عطارپور مستند ساز بافت‌های تاریخی و فرهنگی در مورد موزه شهر گفت: تغییرات شگرفی که در مناطق مختلف تهران می‌دیدم و قطع ارتباط هویتی و از بین رفتن خاطرات گذشته من را حساس کرد. طبیعی است که بافت مرکزی تهران نیز می‌توانست یک موزه شهر باشد، اما متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد. وی افزود: در گذشته در دو مقطع یکی در انقلاب مشروطه و دیگری در زمان انقلاب اسلامی دچار برخی مسائل شهری شدیم.

در مقطع اول کریم آقا خان بوذرجمهری بود که شتابان به سمت مدرنیته به زعم خود حرکت کرد و چیزی که در سال 68 رخ داد یعنی دور شدن از تهران پر خاطره‌ای که می‌توانست به نسل بعد منتقل شود ادامه این فرآیند است. بخش‌های محله‌ای تخریب شد. می‌بینیم که تصمیم‌گیری‌ها باعث از بین رفتن منطقه شمیرانات شد. امروز کسی که در شمیرانات قدم می‌زند با هویتی روبه‌رو می‌شود که تاریخ شهری ما را نمی‌سازد. عطارپور تصریح کرد: پس از شهری که مدام در حال تغییر و تحول است و مدیریت آن در طول زمان باثبات زیادی همراه نیست، نمی‌توان انتظار داشت که به یک موزه شهر تبدیل شود.

محمدرضا اصلانی مستند ساز بافت‌های تاریخی و فرهنگی نیز با طرح این سوال که چرا ما نسبت به تاریخ دید نشانه‌شناسانه نداریم مطرح کرد: ابتدا باید دید شهر چیست؟ کلمه مُدن یعنی شهر و مدنیت یعنی شهرگرایی که به سامان نظام‌مند شده فرهنگ اشاره دارد، مدنیت فرهنگ را به نظام تبدیل می‌کند. وی با بیان این‌که شهر‌ها لحظه تولد ندارند هر چند که روز مرگ آنها را بالنسبه می‌توان مشخص کرد افزود: یک شهر هر روز متولد می‌شود.تا زمانی که این دوباره زایش‌ها برای شهر است، شهر را می‌توان شهر نامید. این باززایی به معنی دگرگونی و تغییر نیست زیرا در تغییر گسست اتفاق می‌افتد در حالی که در شهر باید یک تحول به سمت زنده بودن صورت گیرد.

این مستند ساز ادامه داد: فرهنگ بخش ناخودآگاه جمعی است که برای خودآگاه شدن در درون فشار مداوم به شهر وارد می‌کند. از سوی دیگر حضور شخص در شهر به معنای ابراز حضور در جمع است. اگر این ابراز حضور در شهر صورت نگیرد، شهر از شهر بودن خود خارج می‌شود و به یک آبادی گسترش یافته تبدیل می‌شود.به همین دلیل به تهران و شهر‌های اینچنینی باید گفت کلان آبادی نه کلانشهر. به این دلیل است که ناخودآگاه جمعی فرهنگ‌ها که خرده‌فرهنگ‌ها در آن شکل می‌گیرد، به یک فرهنگ جمعی تبدیل می‌شود نه یک فرهنگ عمومی.

اصلانی با بیان این که شهر یک زبان است، گفت: زبان ناخودآگاه قومی یک ملت است که هر صدای آن حاوی یک خاطره جمعی است. امروز ما زبان فردوسی و رودکی را می‌فهمیم و به آن افتخار می‌کنیم. زمانی که در یک شهر با زبانی متوقف روبه‌رو باشیم، ناخودآگاه فشرده‌ای وجود دارد که اجازه نمی‌دهد خودآگاه بتواند خود را بروز دهد؛ به همین دلیل به‌جای این که به یک زبان صریح و پر رابطه تبدیل شود به یک زبان نمادین تبدیل می‌شود. همه اینها مهاجمه شهر با شهروند است. در نتیجه همواره نسبت به شهر به‌جای حساس بودن کم‌‌اعتنا بوده‌ایم. این کم‌‌اعتنایی در برابر رفتار سریعی که در دنیای پیشرفته امروز است یک رفتار کند شهری را ایجاد کرده است در نتیجه مثلا پیاده‌روهای ما پیاده‌روهای گذر است نه پیاده‌روهای ارتباطی.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار