خوب شوم، ازدواج میکنم
پارسینه: در میان همه آرزوهای رنگارنگ این جماعت، ازدواج قشنگترین آرزوست.
اینجا کهریزک، گوشهای از بهشت. جایی که روزهای تعطیلی پاتوق مردان وزنان و دختران و پسرانی است که کار دل می کنند، کاری که ثمره آن تنها توشه آخرت است و بس.
کهریزک جایگاه سالمندانی که تنهایی را با باهم بودنشان قسمت میکنند، اینجا پر است از جوانان دیروز. درست است نقش پیری بر صورتشان نقش بسته و چین و چروک را به جای چهرهای جوان در همه جا با خود یدک میکشند و امیدشان به با باهم بودنشان است.
کهریزکیها از آرزوهایشان میگویند، آرزوهای سبزی که برآورده شدن آنها قدرت خداوند متعال را میطلبد.
شاید عدهای از آنها حتی توان حرکت سرخود را هم نداشته باشند و تنها نقطهای که به آن مینگرند سقف آسایشگاه باشد، اما سرشار از امیدند و آسایشگاه را ایستگاه قبل از بهشت زهرا(س) نمیدانند.
یکی از ساکنان همیشگی آسایشگاه که با تخت میانه خوبی دارد میگوید: چندین سال است که زندگی همیشی بر روی تخت را تجربه میکنم و آرزویم جدایی همیشگی از این یار همیشگی است، آرزو میکنم خداوند شفای عاجل را نصیبم کند و بتوانم روزی را ببینم که از روی این تخت بلند شده و بر روی پاهایم راه بروم.
پیرزن 75 سالهای که روزهای عید را به دلیل حضور مردم در آسایشگاه بسیار دوست میدارد نیز آرزوی خود را اینگونه بیان کرد: دلم برای فرزندانم تنگ شده، فرزندانی که مرا از یاد بردند اما من تک تک آنها را در صندوقچه قلبم جای دادم و حتی به دیدن آنها سالی یک بار هم راضیام اما افسوس...
به سراغ یکی دیگر از مددجویان میرویم کسی که پس از گذشت بیش از 6 دهه از عمرش هنوز، ازدواج نکرده و آرزوی داشتن همسر در دلش مانده، او میگوید: آرزو ميکنم از مریضی خلاصی پیدا کنم و ازدواج کنم و به همراه همسرم به سالمندان آسایشگاه سر بزنم.
بین تمامی آرزوهای ریز و درشت ساکنان بهشت جای یک آرزو خالی بود، آرزوی من برای تک تک ساکنان آسایشگاه، آرزو میکنم تمام آرزوهای سبز آنها به لطف پروردگار برآورده شود، و خنده مهمان لبان فرشتههایی شود که حضور در میان آنها مایه سرافرازی است.
منبع:
باشگاه خبرنگاران
ارسال نظر