نیکی کریمی:اهل تجربهکردن هستم
پارسینه: برای همین مواردی هم بوده و هست که سخت نمیگیرم و سعی میکنم کمی آسانگیر باشم. فکر میکنم ترکیب این دو روحیه نتیجه خوبی میدهد و باعث میشود بازیگر بتواند تناوب کاریاش را حفظ کند.
نیکی کریمی به هیچ معرفی و توضیحی احتیاج ندارد. او به معنی واقعی کلمه ستاره است. ستاره در سینمایی که تعداد ستارههایش شاید به انگشتهای یک دست هم نرسد، بسیاری در بهارها آمدند و در تابستانها بار دادند و درخشیدند و برای خودشان برو بیایی پیدا کردند. در پاییز کم فروغ و زرد پژمرده شدند و در زمستان طوری یخ زدند و از بین رفتند که بهار بعد دیگر کسی آنها را به یاد هم نمیآورد، اما حساب نیکی کریمی فرق میکند. او در طول بیش از دو دهه فعالیت حرفهای در اوج بهارها، تابستانها، پاییزها و زمستانهای بسیاری دیده شده است، اما او در این بهار دست به تجربه جدیدی زد؛ تئاتر. به بهانه اولین تجربه تئاتری این ستاره شناختهشده به سراغ او رفتیم و از هر دری صحبت شد و سعی کردیم به راز ماندگاریاش پی ببریم. با ما همراه باشید.
در راه داشتم به این فکر میکردم که مصاحبهمان را با چه سوالی شروع کنم و راستش نکتهای که بیشتر از هر چیزی ذهن من را به خودش درگیر کرده این است که شما چطور آن هم در فضایی پر از رقابت توانستید بیشتر از دو دهه جزو انگشت شمار ستارگان سینمای ایران باشید و ستاره بمانید؟
فکر کنم باید در جواب این سوال قبل از هر چیز بگویم لطف دارید.
صادقانه گفتم و میخواهم بدانم چطور به این جایگاه رسیدید؟
البته این سوال خیلی کلی است و من هم نمیتوانم خیلی چیز عجیب و غریبی درباره آن بگویم جز اینکه همیشه مراقب هستم، فقط همین. همیشه سعی میکنم حواسم به یکسری چیزها جمع باشد.
فکر میکنید چقدر این نگاه جدی به شغلتان، مثل هر کسی که هر شغل دیگری دارد، به پیشرفت شما کمک کرده؟ و اصلا برداشت من درست و برای شما ماجرا همینقدر جدی است؟
اصلا غیر از این نباید باشد. برای من خیلی عجیب است اگر کسی نگاه دیگری نسبت به کار داشته باشد. به هر حال کار مهمترین دغدغه زندگی و مسالهای کاملا حرفهای و جدی است و آدم باید در آن خیلی دقیق بوده و حواسش به خیلی چیزها باشد. البته یک چیزی که هست سعی میکنم کمتر حاشیه داشته باشم.
تعریف شما از حاشیه چیست؟
حاشیه یعنی هر چیزی که تمرکز آدم را به هم بریزد.
این مستمر کار کردن در حرفه شما یک مقدار پیچیده و سخت است، چون این شما نیستید که به عنوان بازیگر نسبت به حضور در پروژههای مختلف ابراز تمایل میکنید بلکه به شما کار پیشنهاد میشود. گاهی هم ممکن است این پیشنهادها چندان خوب نباشد. چگونه این ماجرا را مدیریت میکنید که وقفه طولانی بین کارهایتان نیفتد؟ مثلا میزان سختگیری و آسانگیریتان را بالا و پایین میکنید؟
واقعا فقط کمی مدیریت است. من کارنامهای دارم که به هر حال خیلی از پیشنهادها با نگاه به آن کارنامه و تواناییهایم است. در حقیقت یک کارنامه قابل دفاع خیلی به بازیگر کمک میکند که بتواند خود و کارش را زنده نگه دارد. من خیلی وقتها سخت میگیرم و سعی میکنم به هر حال یکسری استانداردها را حفظ کنم، اما از آن طرف در مقابل این سختگیری روحیه تجربهگرایی هم دارم و اهل تجربهکردن هستم.
برای همین مواردی هم بوده و هست که سخت نمیگیرم و سعی میکنم کمی آسانگیر باشم. فکر میکنم ترکیب این دو روحیه نتیجه خوبی میدهد و باعث میشود بازیگر بتواند تناوب کاریاش را حفظ کند.
شما اوضاع و احوال سینما و اتفاقهایی را که در حیطه کاریتان میافتد، چقدر رصد میکنید؟ آیا نشریات، سایتها و رسانههای دیگر را در این حوزه دنبال میکنید؟
همیشه کاملا پیگیری کردم، همیشه.
این پیگیری مطبوعات و رسانههای دیگر در خطمشی کاری شما و انتخابهایتان تاثیر میگذارد؟
نه، دلم میخواست اصلا پیگیری نمیکردم ولی به هر حال برایم مهم است که بدانم چه خبرهایی است و از نظرها و انتقادها و... مطلع باشم.
منظورم این است مثلا در دورهای که اوضاع کار خوب نیست این مطالعه و پیگیری به شما این آگاهی را نسبت به شرایط میدهد و روی تصمیمگیریهایتان اثر میگذارد؟
نه، چون به نظرم نیازی نیست هنرمند از رسانهها و مطبوعات بخواهد متوجه اوضاع کارش بشود، مثلا همین دو، سه سال گذشته زمان خوبی برای سینما نبوده و من این آگاهی را بدون رجوع به رسانهها هم داشتم البته رسانهها هم میتوانند تاثیر مثبت خودشان را داشته باشند و در زمینه آگاهی و اطلاعرسانی کمک کنند.
شما بجز بازیگری در سینما که شهرت شما به آن است، کارهای هنری و فرهنگی دیگری مثل کارگردانی، فیلمنامهنویسی، ترجمه، عکاسی و... را هم آزمودید. امروز بازی روی صحنه تئاتر هم برای شما یک تجربه است یا آن را بخشی از کار حرفهایتان به عنوان بازیگر میدانید و تفکیکی بین بازیگری در سینما و مدیومهای دیگر قائل نیستید؟
فکر نمیکنم این دو همدیگر را رد کنند یا همپوشانی داشته باشند، یعنی هم یک تجربه جدید است و هم به نظر من بازیگری در سینما و تئاتر تفاوت چندانی با هم ندارد و این را هم بخشی از فعالیت حرفهای خودم میدانم.
با این همه تجربیات هنری و فرهنگی مختلف وقتی از شما میپرسند شغلتان چیست، چه جواب میدهید؟
هنرمند. هنرمند به نظر من کسی است که میل به تجربه هنرهای متفاوت را دارد و در میان هنرمندان شاخص شما کمتر هنرمندی را میبینید که خودش را فقط به یک شاخه هنری محدود کرده باشد و دست به تجربیات دیگری نزده باشد.
وقتی برای اولین بار با اجرای «شام با دوستان» روی صحنه رفتید و با تماشاچیها چشم در چشم شدید چه احساسی داشتید؟
خیلی هیجانانگیز بود. من فکر کردم این حس فقط برای من است که اولین تجربه حضورم در تئاتر است. بعد متوجه شدم این طور نیست و واقعا همه گروه همین قدر هیجانزده هستند و این حس طبیعی و رایج برای شروع هر اجراست. برای من البته خیلی حس متفاوت و جالبی بود؛ یک جورهایی مثل همان اولین روزی میماند که جلوی دوربین بازی کردم.
اضطراب نداشتید یا تپقی بزنید یا هول کنید چیزی را اشتباه بگویید؛ اتفاق نیفتاد؟
نه. حالا این را من نباید بگویم، اما خانم کیخایی، کارگردان این نمایش در گفتوگوی تلویزیونی که چند شب پیش داشتند به همین مسأله جواب دادند و گفتند تجربه، تجربه است؛ بنابراین فرقی نمیکند در سینما بازی کنید یا تلویزیون و تئاتر. این تجربه کمک میکند در هر کدام از این مدیومها که حاضر شوید فکر نمیکنید بار اول است دارید این کار را انجام میدهید. البته تپق و اشتباه و این چیزها هم بخشی از کار است. همه ما آدم هستیم و ممکن است در کارمان اشتباهی هم بکنیم. در همین کار من دیدم گاهی بچهها اشتباهاتی میکنند یا چیزهای خیلی واضحی را فراموش میکنند و متوجه شدم در تئاتر این مساله کاملا طبیعی و عادی است. البته هر چقدر هم اجرا جلوتر میرود به طور مشخص روانتر میشود. بعضی همکاران حتی آن شبهای اول نزدیکانشان را برای تماشای کار دعوت نمیکنند و میگذارند کمی بگذرد تا اجرا پختهتر و روانتر بشود.
معمولا وقتی ستارههای سینما به تئاتر میآیند با موجی از قضاوت و نقد مواجه میشوند. شما خودتان را برای این واکنشها آماده کرده بودید؟
بله، آماده کرده بودم و کلا هم بعد از این همه سال این چیزها دیگر برای من عادی شده است. قضاوتها، انرژیهای منفی، شایعات و... اینقدر دیگر برای من عادی شدهاند که اصلا به آنها فکر نمیکنم.
تا آنجا که به یاد میآورم شما ظاهرا خیلی هم اهل تماشای تئاتر در ایران نبودید و به قول معروف تئاتر برو نیستید. با این اوصاف چطور به آیدا کیخایی و پیشنهادش اعتماد کردید؟ ایشان را از قبل میشناختید؟
اصلا ایشان را از نزدیک نمیشناختم. سال گذشته نمایش «سی و سه درصد نیل سایمون» را با بازی ایشان دیدم. خیلی نمایش خوبی بود و خوشم آمد. خانم کیخایی و گروهشان را از آنجا شناختم. خوشحالم که این حس مثبت دو طرفه بوده و ایشان هم به من و کارم همین حس مثبت و علاقه را داشتند. همان زمان که سی و سه درصد... را دیدم چون برایم خیلی جالب بود درباره این گروه تحقیق کردم و متوجه شدم گروه حرفهای و باسابقهای هستند و کارهای مدرن انجام میدهند. برای همین وقتی خانم کیخایی با من تماس گرفتند و پیشنهاد همکاری دادند با شناختی که داشتم، قبول کردم.
نکتهای از نظر فنی و تکنیکی بوده که شما بگویید من در بیش از دو دهه فعالیتم نمیدانستم و با این تجربه تئاتری یاد گرفتم؟
نه، جز این که خب متوجه شدم در این مدیوم چه کار باید بکنم و گر نه این که بگویم نکته بارز و مهم جدیدی را یاد گرفته باشم نبوده. فقط یک تجربه جدیدی در کار همیشگیام بوده است.
نحوه برقراری ارتباط با کارگردان و بازیگران و دیگر عوامل چطور بود. با سینما برایتان فرقی میکند؟
نه، هیچ فرقی نمیکند. من یک آدم با تجربه هستم، 20 سال است دارم بازی میکنم و کلی فیلم بازی کردم، بنابراین میدانم باید با آدمها چطور برخورد کنم و سینما و تئاتر برایم فرقی نمیکند.
این تجربه شما را به این سمت برده که بخواهید همان طور که بازیگری تئاتر را تجربه کردید کارگردانی آن را هم تجربه کنید؟
نه، فکر نمیکنم.
شخصیت «کارن» چطور شکل گرفت؟
به هر حال همه ما تجاربی از زندگی خود و اطرافیان و جامعهای که در آن زندگی میکنیم بدست میآوریم. من سعی کردم از این تجربیات برای رسیدن به این نقش استفاده کنم. البته متن بیشترین کمک را به من کرد، چون بشدت زیبا نوشته شده بود و جزئیات شخصیتی «کارن» در آن کاملا مشخص بود.
مهمترین هدفی که شما امروز و در شرایط فعلی در کارتان به دنبال آن هستید و برای عملی کردنش تلاش میکنید، چیست؟
من سال پیش پروانه ساخت فیلم جدیدم با عنوان «بلور» را از ارشاد گرفتم. امروز مهمترین هدفم ساخت این فیلم است. امیدوارم واقعا با تغییرات پیش آمده فضایی ایجاد بشود که همه سینماگران بتوانند راحت فیلم بسازند. یعنی شرایطی باشد که برای فیلمهایی مثل فیلمهای من مجبور نباشیم حتما اینقدر بگردیم تا یک تهیهکننده و سرمایهگذار در بخش خصوصی پیدا کنیم. دیگر حمایت دولتی شامل حال فیلمهایی مثل فیلمهای من هم بشود. همینطور امیدوارم فضا بازتر شده و از این حجم وسیع ممیزی کاسته شود. واقعا الان فقط همین مسائل برایم مهم هستند. هدف من امروز این است که بتوانم راحتتر فیلم بسازم.
پس یعنی امروز بیشتر دغدغه ساختن را دارید تا بازی کردن؟
بله و با هم ارتباط مستقیم دارند. وقتی اینقدر آزادی وجود داشته باشد که فیلمنامههای خوب نوشته شود و کار رونق پیدا کند، میتوانم راحتتر فیلم بسازم و انتخابهای بهتری برای بازی دارم.
ساناز صفایی / جامجم
ارسال نظر