چرا نبايد از پيشي گرفتن صادرات غيرنفتي از واردات خوشحال بود؟
قانون: چرا نبايد از پيشي گرفتن صادرات غيرنفتي از واردات خوشحال بود؟ آمارهاي گمرك نشان ميدهد حجم صادرات در سه ماهه اول سال جاري از واردات بيشتر بوده است. آيا بايد از مثبت شدن تراز تجاري ايران خرسند بود و اين اتفاق را تحقق آرزويي ديرينه دانست؟
ايران سالهاست كه روياي تبديل شدن به يك صادر كننده تمام عيار را در سر ميپروراند اما در همه اين سالها با صادرات نفت و واردات كالاهاي واسطهاي روزگار گذرانده است. در حقيقت صنايعي كه در ايران شكل گرفتهاند صنايعي هستند كه براي چرخيدن چرخشان به واردات كالا و قطعه و... نياز دارند. به اين كالاها كالاهاي واسطهاي ميگويند.
در سالهاي گذشته هر بار كه تراز منفي تجاري ايران خودنمايي ميكرد مسئولان چنين توجيه ميكردند كه بخش عمدهاي از واردات ايران واردات كالاهاي واسطهاي و سرمايهاي است و براي چرخيدن چرخ صنعت بايد اين اقلام وارد ايران شود.
يك مثال شايد بتواند اين بحث را روشنتر كند. صنعت خودروسازي ايران سالهاست كه مورد حمايت ويژه دولتها قرار دارد و توانسته است در فضايي كه با حمايت دولتيها ساخته شده است در بازار داخلي ايران تقريبا توانسته است بدون حضور اغيار و رقباي خارجي روزگار بگذراند اما همين صنعت خودروسازي كه بيش از 50 سال از عمرش ميگذرد به واردات وابستگي بالايي دارد به طوري كه با تنگ شدن حلقه تحريمها بر گردن اقتصاد و مشكل شدن واردات قطعه ميبينيم كه توليد خودرو با كاهش شگرفي روبهرو ميشود و قيمت خودرو نيز در اولين تكانه ارزي ركورد رشد دو برابري و سه برابري و... را ميشكند.
اغلب صنايع ايران همين وضعيت را دارند كاهش حجم واردات به ايران نيز در حالي رخ ميدهد كه توليد در ايران به واردات وابستگي بالايي دارد. به اين ترتيب كاهش حجم واردات و افزايش سهم صادرات كالاهاي ايراني را نميتوان اتفاق مباركي دانست چرا كه كاهش حجم واردات بدان معناست كه در يك پروسه زماني توليد نيز در كشور دچار اختلال و كاهش خواهد شد و بايد راهي براي برون رفت از اين مشكل يافت.
شايد اگر در شرايطي جز اين، با رشد صادرات غير نفتي ايران و صدور كالاهاي صنعتي، چنين اتفاقي رخ ميداد امروز بايد جشن ملي يافتن سهم بيشتر از بازار را برپا ميكرديم اما در اين فضا، نميتوان از پيشي گرفتن صادرات غيرنفتي از واردات خوشحال بود چرا كه به گفته بسياري اين وضعيت ناشي از كم شدن سهم ايران از بازارهاي جهاني است و اين طبيعتا اتفاق چندان خوشايندي نميتواند باشد.
ايران سالهاست كه روياي تبديل شدن به يك صادر كننده تمام عيار را در سر ميپروراند اما در همه اين سالها با صادرات نفت و واردات كالاهاي واسطهاي روزگار گذرانده است. در حقيقت صنايعي كه در ايران شكل گرفتهاند صنايعي هستند كه براي چرخيدن چرخشان به واردات كالا و قطعه و... نياز دارند. به اين كالاها كالاهاي واسطهاي ميگويند.
در سالهاي گذشته هر بار كه تراز منفي تجاري ايران خودنمايي ميكرد مسئولان چنين توجيه ميكردند كه بخش عمدهاي از واردات ايران واردات كالاهاي واسطهاي و سرمايهاي است و براي چرخيدن چرخ صنعت بايد اين اقلام وارد ايران شود.
يك مثال شايد بتواند اين بحث را روشنتر كند. صنعت خودروسازي ايران سالهاست كه مورد حمايت ويژه دولتها قرار دارد و توانسته است در فضايي كه با حمايت دولتيها ساخته شده است در بازار داخلي ايران تقريبا توانسته است بدون حضور اغيار و رقباي خارجي روزگار بگذراند اما همين صنعت خودروسازي كه بيش از 50 سال از عمرش ميگذرد به واردات وابستگي بالايي دارد به طوري كه با تنگ شدن حلقه تحريمها بر گردن اقتصاد و مشكل شدن واردات قطعه ميبينيم كه توليد خودرو با كاهش شگرفي روبهرو ميشود و قيمت خودرو نيز در اولين تكانه ارزي ركورد رشد دو برابري و سه برابري و... را ميشكند.
اغلب صنايع ايران همين وضعيت را دارند كاهش حجم واردات به ايران نيز در حالي رخ ميدهد كه توليد در ايران به واردات وابستگي بالايي دارد. به اين ترتيب كاهش حجم واردات و افزايش سهم صادرات كالاهاي ايراني را نميتوان اتفاق مباركي دانست چرا كه كاهش حجم واردات بدان معناست كه در يك پروسه زماني توليد نيز در كشور دچار اختلال و كاهش خواهد شد و بايد راهي براي برون رفت از اين مشكل يافت.
شايد اگر در شرايطي جز اين، با رشد صادرات غير نفتي ايران و صدور كالاهاي صنعتي، چنين اتفاقي رخ ميداد امروز بايد جشن ملي يافتن سهم بيشتر از بازار را برپا ميكرديم اما در اين فضا، نميتوان از پيشي گرفتن صادرات غيرنفتي از واردات خوشحال بود چرا كه به گفته بسياري اين وضعيت ناشي از كم شدن سهم ايران از بازارهاي جهاني است و اين طبيعتا اتفاق چندان خوشايندي نميتواند باشد.
اقتصاد بدون نفت --تو مملكتي كه ماليات ميگيرن نبايد نفتش را فروخت نگاهي به كشورهاي بالا خودمون نيگاه كنيم اونا نفت ندارن زندگي هم خوب مي چرخونن .خوشبختانه ما نفت هم ميفروشيم ماليات هم ميگيريم و خيلي چيزهاي ديگه همين خاك مملكت را هم ميفروشيم به همين دبي ولي افسوس ..نميدانم نفرين شده ايم يا سياست بلد نيستيم.به هر حال با سيلي صورت خود را سرخ ميكنيم تا.........