طنز/ بازگشت پیربرناش (گودزیلای سابق)
پارسینه: ایمان پیربرناش
قانون: چند روزی به خاطر مشغله کاری نتوانستیم مطلب بنویسیم اما مجددا با توپ پر به میادین برگشتیم. دروغ چرا؟ اصلا هم مشغله کاری نداشتیم. گفتیم چند وقتی نمینویسیم، شما هی پیامک میزنید که چرا فلانی دیگر نمینویسد، هی ما نمینویسیم، هی شما پیامک میزنید که چرا فلانی نمینویسد، باز ما نمینویسیم و باز شما همان پیامک ها را میفرستید. این قدر این کار را ادامه میدهیم تا شارژتان تمام شود و مجبور شوید از طرح تابستانه همراه چندم استفاده کنید اما دریغ از یک میس کال! یعنی یک نفر پیدا نشد پیامک بدهد بپرسد این ایمان پیربرناش زنده است یا مرده؟ خبر مرگش چرا نمینویسد؟ مرگش چیست؟ نونش نبود؟ آبش نبود؟ به این نتیجه رسیدیم که لوس بازی را کنار بگذاریم و مثل یک مرد سرمان را بیندازیم پایین، برگردیم سر کارمان. از بس هم مطلب ننوشتیم دیگر سوژه پیدا کردن هم برایمان سخت شده بود تا اینکه همکاری گفت:« شنیدی ورود سیم کارت به ایران 19 ساله شد؟».
ابتدا فکر کردیم «ورود سیم کارت به ایران» اسم دختر همسایه شان است. خیلی خوشحال شدیم که به سن ازدواج رسیده و میتوانیم به خوبی و خوشی کنار هم زندگی کنیم اما خیلی زود صحبت هایش را تکمیل کرد تا ما هزار و سیصد و هفتاد و هشتمین شکست عشقیمان در هفته اخیر را متحمل شویم. بله، ورود سیم کارت به ایران 19 ساله شد. باورتان میشود؟ همین 19 سال پیش مهندس غرضی به همراه دوستانش سیم کارت را به ایران وارد کردند. متولدین دهههای پایین آن گوشی های صاایران که با باز کردن آنتنش دو متر و هجده سانت طول داشت را یادشان هست. وقتی گوشی زنگ میخورد از ترس اینکه کسی فکر نکند دیوانه هستید باید در خیابانی خلوت پناه میگرفتید و با گوشی صحبت میکردید. از ما پول میگرفتند تا کاری کنند شماره طرف مقابل روی گوشی مان بیفتد. شماره را که میدیدیم چنان ذوق میکردیم انگار به پاریکال تی تاپ داده اند. بعد یک پولی اضافه میدادیم تا شماره ما به روی گوشی باقی مردم نمایش داده نشود.
آخر ما از اول نوجوانی آزار داشتیم و نمیخواستیم کسی شماره ما را داشته باشد. حالا میآمدیم گوشی دست پدرش بود. والا. خلاصه گذشت تا گوشی های هفت رنگ به بازار آمد. گوشی را روی یک کیف سیاه که به کمرمان وصل بود میبستیم. هر لحظه احتمال سقوط شلوارمان به دلیل سنگینی تلفن همراه وجود داشت. اس ام اس هم تازه آمده بود و اسمش هنوز پیامک نشده بود. آن هم گذشت و به یکباره تلفن هایی آمد که میتوانستیم با استفاده از کابل، آهنگ بریزیم داخلش و در مواقع بیکاری که همانا اکثر اوقات مان را تشکیل میداد آهنگ گوش کنیم.
بعد یک گوشی هایی آمد که اینفررد داشت. یعنی آلیس در سرزمین عجایب آنقدری تعجب نکرده بود که ما از دیدن سیستم اینفررد تعجب کردیم. گذشت و 6600 به بازار آمد. بعدها به 66 خز تغییر نام داد ولی آن زمان برای خودش بروبیایی داشت. بلوتوث آمد و بی آبرویی پشت سرش وارد منازل ایرانی ها شد. گذشت و گذشت و گذشت تا امروز که اَپل 5 و گلکسی دارند کله هم را میکنند. یکی با گوشی اش قلیان چاق میکند و آن یکی گوشی اش را میفرستد بازار برایش خرید میکند و برمیگردد و چه و چه. نمیدانیم چرا مطلب به اینجا کشید ولی شما هم ما را درک کنید. خیلی وقت است نبودیم نمیدانیم مطلب را چطور جمع میکنند. شما هم بگذرید بروید یک مطلب دیگر بخوانید. ما حالمان خوب نیست.
ارسال نظر