نامه ای از یک بیمار مسافر شهرستانی به پزشکی تهرانی!
پارسینه: آقای دکتر! امروز تمام قد ایستادم و شاهد قساوت تمام قدتان در مقابل مادر در رنج بودم و تاکید بر اینکه بچه ی شما به زودی می میرد ....
آقای دکتر سلام !
آقای دکتر نمی دانم چند سال است در تهران زندگی می کنید؟ و نمی دانم آیا گذارتان به شهرستانها افتاده است اصلا یا خیر؟
نمی دانم مطلع هستید که سالیان سال است دیگر کسی برای گردش و تفریح و عوض شدن حال و هوایش از شهرستان به تهران سفر نمی کند.
نمی دانم هیچ مطلع هستید که سالیان سال است آنها که به حکم سرنوشت گرفتار زندگی در کلانشهر دودآلود و نفس تنگی دار پایتخت شده اند در حتی معدود ساعات تعطیلی به سوی شهرستانها روانه می شوند و حتی برای ساعاتی خارج شدنشان از این دودسرا ، دم غنیمت است. نمی دانم اینها را می دانید یا خیر؟
آقای دکتر !
نمی دانم مطلع هستید که این روزها و روزهای روز است که دیگر کسی حتی برای تفنن نیز به تهران سفر نمی کند تا چه رسد به اینکه بیمار باشد یا بدتر، بیمار داشته باشد! و چه احساس و رنجی غلبه دارد بر روح و روان فردی که پاره ی جانش روی تخت بیمارستان روبرویش نفس نفس می زند می توانید خودتان را جایش بگذارید؟ رنجش را؟ دردش را؟ زجر روح و روانش را؟ درد وجودش را؟
تمام اینها را شک ندارم جز به جز می شناسید و می دانید و همین دانستن است که مایه ی رنج است. و اینکه اطمینان داشته باشی که شما می دانید تمام این رنج رفته بر تمام جسم و روح مادری رنجور را، و باز ظرفی از نمک برمی دارید و لحظه لحظه لحظه ی گفتمانتان سرزنش و سرزنش و سرزنش می کنید
که این رفتارتان به حیرت وامیدارد انسان را، مقام انسانیت را، جایگاه تعقل و تدبیر را، جایگاه اندیشه و اخلاق را. و کجاست آموزه های غنی اخلاق پزشکی که در کنگره های عظیم ملی و بین المللی فریاد آن بر بام است و در عمل.... وااسفاه... واسفاه به روزگاری که طبیب، ملکه ی ملامت و سرزنش بیمارش بشود. و کجایند آنانکه آوازهای خوش در تحمید اخلاق پسندیده ی پزشکی می سرایند و می خوانند؟ و نمی دانم شما که درس آموخته بزرگانی در زمینه طب این کشورید که کم نظیرند در این رفتارها به کجا و به که تاسی می کنید؟
آقای دکتر ، تمام ذره ذره ذره خرد کردن مادری نحیف که برای نجات جان کودکش ،نوزادش را به توصیه ی متخصصان متعددی از شهرستان روانه ی بیمارستان تخصصی پایتخت کرده است گوشه ی کدام درس پزشکی به شما آموخته اند و در حاشیه ی کدام تعلیم فرا گرفته ایدش؟
آقای دکتر! امروز که گذشت. دلهایی که ازشان عبور کردید هم گذشت. بیمار و بیماران امروزتان هم گذشتند. اما مگر اثر عمل شما می گذرد؟ مگر آنچه در هستی جاری کردید امروز می گذرد؟ مگر آنچه خراشه و جراحت زدید بر روانی و روحی مگر می گذرد؟
که بی شک ردی که از این رفتار امروز شما بر روزگار برجای ماند تمام ناشدنی است. مگر می شود پاک کرد این خراش عمیق را باور کرد که به روح مادری که غرق در رنج در شرف از دست دادن نوزادش هست توسط پزشکی که به او پناه آورده شده زده شود؟
آقای دکتر ! برای شما متاسف نیستم. برای خودم متاسفم. برای روزگاری که مرا در مسیر شما قرار داد تا شاهد این قباحت باشم تا شاهد خرد شدن مادری رنجیده در مقابل صلابت کلمات محکم شما باشم که پتک گون مادر را محکوم کنید که احساس غرور کنید از اینهمه دانستن از غیب. که ملامت کنید که چرا در شهرتان نماندید تا همشهریهایتان درمانتان کنند. و مگر می شود باور کرد که این زخمه ها تمامش برای اینست که مادر رنجیده خاطر، از توصیه ی از راه دور شما (در خصوص امتناع از مسافرت درمانی به پایتخت) متابعت نکرده و به توصیه ی متخصصان و فوق تخصصان بالای سر نوزاد بیمارشان در شهرستان عمل کرده و راهی پایتخت بی سامان شده تا شاهد بهبود بهتر نوزادش باشد.
آقای دکتر!
امروز تمام قد ایستادم و شاهد قساوت تمام قدتان در مقابل مادر در رنج بودم که میان تمام بیست دقیقه گفتگوی ناامیدکننده تان و تاکید بر اینکه بچه ی شما به زودی می میرد و انتقال شما از شهرستان کودک را زودتر می کشد را شاهد بودم و تاسف خوردم از اینکه بی تفاوتانه شاهد اشکهای مادری بودم که تفاوتی با شکنجه ای رسمی نداشت! مگر شکنجه به شلاق است؟ مگر شکنجه به زندان است؟ مگر شکنجه ی روح و روان جز این است؟
که پیاپی شلاق کلماتتان در ملامت مادری که به تجویز پزشکان شهرستان کودکش را به بیمارستان تخصصی تهران انتقال داده جاری شود... اقای دکتر امروز هیچ دقت کردید هیچ کجای حرفهایتان تفهیم بیماری نبود؟ روشن کردن وضعیت بیمار برای مادرش نبود؟ هیچ کجای حرفهایتان تذکری پزشکی به مادر نوزاد نبود؟ دقت کردید حرفهایتان از سر روشن کردن وضعیت مادر برای مادرش نبود؟ فقط و فقط سرزنش بود. ملامت بود. و شرح اینکه حالا که انتقالش دادید چه قدر زود نوزاد خواهد مرد. و جقدر چقدر همین الان هم مرده است.! اقای دکتر دست مریزاد. کجای دستورالعملهای پزشکی بند "ملامت" را تدریس می کند؟ و کجای روزگار پزشکی روشهای ملامت همراه یک بیمار را آموزش می دهد؟ و در کدامین مقطع آموزش پزشکی توصیه می کند مادری که به توصیه ی پزشک معالج کودکش بیمارش را به بیمارستان تخصصی پایتخت منتقل می کند دقایق ممتد سرزنش کنید؟
وااسفاه... و کجاست آموزه های اخلاق پزشکی؟ کجاست تمام آنها که در صفحه صفحه ی جزوات حقوق بیمار خواندیم و خواندید؟ و کجاست تمام آنچه سوگند بدان یاد کردید؟ و تازه بر فرض صحت تمام گفته هایتان، از کجا به چنین نیابت قدرتمندی از سوی خدا رای بر قطعیت مرگ نوزادی می دهید که هنوز نزدیک به یکماه بیشتر نیست از وجود مادری که روبرویتان ایستاده می دهید؟
آقای دکتر از ما که گذشت. از امروز که گذشت از این روز و روزگار که گذشت اما مراقب روح و روان بیمارانی که نه به امید شما، که به امید خدا اما ناچار از حصر امکانات تخصصی پزشکی در کلانشهر تهران راهی این دودزذه ی پایتخت می گردند و به عمل امثال حضرتعالی برای یک عمر تخریب می شوند.
آقای دکتر!
شما تذکر ندادید. تدبر نخواستید شما امروز رسما فروریختید روح و روان مادری نازنین را که از رنج کلمات بیرحم شما ذره ذره فرو ریخت. این نگاهتان را به ننگی عمیق در تاریخ این روزهای خاطراتم ثبت می کنم و یادم می ماند این کلمات تقبیح گون تهرانی به شهرستانی گون شما ی تهرانی را به مای شهرستانی! مبارکتان باشد آقای دکتر که اینهمه تهرانی اید. مبارکمان باشد که تمرکز امکاناتمان چنین در کلانشهر دود زده متمرکز باشد و در بزنگاه مصیبتها و نیازها زبان به سخن های شگرف گشودن برای شما آسان شدن هم مبارکتان باشد. و مبارک تمام آنها که تمام امکانات بزرگ این مرز و بوم که حق یکایک ماست را در کلانشهری متمرکز کرده اند که گاهی حتی یک پزشک توهم زده بشود که بیمار برای گردشگری و از سر خوشی بیمارش را با میلیونها تومان هزینه به تهران منتقل کرده کرده باشد.
با احترام بیماری که این روزها از کنار شما گذشته و طعم تلخ پرکنایه ی شمای پزشک تهرانی! را به همراه بیماری شهرستانی! به عمق جان چشیده! و خدایا زمانی به من موهبتی از موهبتهایت را عطا بفرما که ظرف وجودم آنقدر بزرگ شده باشد که شایستگی پذیرش آن موهبت را داشته باشد و نه انکه همچنان آنقدر کوچک باشم و بمانم که ذره ی ناخالصی و ناصاف کننده ی موهبت پاک تو باشم . آمین.
آقای دکتر نمی دانم چند سال است در تهران زندگی می کنید؟ و نمی دانم آیا گذارتان به شهرستانها افتاده است اصلا یا خیر؟
نمی دانم مطلع هستید که سالیان سال است دیگر کسی برای گردش و تفریح و عوض شدن حال و هوایش از شهرستان به تهران سفر نمی کند.
نمی دانم هیچ مطلع هستید که سالیان سال است آنها که به حکم سرنوشت گرفتار زندگی در کلانشهر دودآلود و نفس تنگی دار پایتخت شده اند در حتی معدود ساعات تعطیلی به سوی شهرستانها روانه می شوند و حتی برای ساعاتی خارج شدنشان از این دودسرا ، دم غنیمت است. نمی دانم اینها را می دانید یا خیر؟
آقای دکتر !
نمی دانم مطلع هستید که این روزها و روزهای روز است که دیگر کسی حتی برای تفنن نیز به تهران سفر نمی کند تا چه رسد به اینکه بیمار باشد یا بدتر، بیمار داشته باشد! و چه احساس و رنجی غلبه دارد بر روح و روان فردی که پاره ی جانش روی تخت بیمارستان روبرویش نفس نفس می زند می توانید خودتان را جایش بگذارید؟ رنجش را؟ دردش را؟ زجر روح و روانش را؟ درد وجودش را؟
تمام اینها را شک ندارم جز به جز می شناسید و می دانید و همین دانستن است که مایه ی رنج است. و اینکه اطمینان داشته باشی که شما می دانید تمام این رنج رفته بر تمام جسم و روح مادری رنجور را، و باز ظرفی از نمک برمی دارید و لحظه لحظه لحظه ی گفتمانتان سرزنش و سرزنش و سرزنش می کنید
که این رفتارتان به حیرت وامیدارد انسان را، مقام انسانیت را، جایگاه تعقل و تدبیر را، جایگاه اندیشه و اخلاق را. و کجاست آموزه های غنی اخلاق پزشکی که در کنگره های عظیم ملی و بین المللی فریاد آن بر بام است و در عمل.... وااسفاه... واسفاه به روزگاری که طبیب، ملکه ی ملامت و سرزنش بیمارش بشود. و کجایند آنانکه آوازهای خوش در تحمید اخلاق پسندیده ی پزشکی می سرایند و می خوانند؟ و نمی دانم شما که درس آموخته بزرگانی در زمینه طب این کشورید که کم نظیرند در این رفتارها به کجا و به که تاسی می کنید؟
آقای دکتر ، تمام ذره ذره ذره خرد کردن مادری نحیف که برای نجات جان کودکش ،نوزادش را به توصیه ی متخصصان متعددی از شهرستان روانه ی بیمارستان تخصصی پایتخت کرده است گوشه ی کدام درس پزشکی به شما آموخته اند و در حاشیه ی کدام تعلیم فرا گرفته ایدش؟
آقای دکتر! امروز که گذشت. دلهایی که ازشان عبور کردید هم گذشت. بیمار و بیماران امروزتان هم گذشتند. اما مگر اثر عمل شما می گذرد؟ مگر آنچه در هستی جاری کردید امروز می گذرد؟ مگر آنچه خراشه و جراحت زدید بر روانی و روحی مگر می گذرد؟
که بی شک ردی که از این رفتار امروز شما بر روزگار برجای ماند تمام ناشدنی است. مگر می شود پاک کرد این خراش عمیق را باور کرد که به روح مادری که غرق در رنج در شرف از دست دادن نوزادش هست توسط پزشکی که به او پناه آورده شده زده شود؟
آقای دکتر ! برای شما متاسف نیستم. برای خودم متاسفم. برای روزگاری که مرا در مسیر شما قرار داد تا شاهد این قباحت باشم تا شاهد خرد شدن مادری رنجیده در مقابل صلابت کلمات محکم شما باشم که پتک گون مادر را محکوم کنید که احساس غرور کنید از اینهمه دانستن از غیب. که ملامت کنید که چرا در شهرتان نماندید تا همشهریهایتان درمانتان کنند. و مگر می شود باور کرد که این زخمه ها تمامش برای اینست که مادر رنجیده خاطر، از توصیه ی از راه دور شما (در خصوص امتناع از مسافرت درمانی به پایتخت) متابعت نکرده و به توصیه ی متخصصان و فوق تخصصان بالای سر نوزاد بیمارشان در شهرستان عمل کرده و راهی پایتخت بی سامان شده تا شاهد بهبود بهتر نوزادش باشد.
آقای دکتر!
امروز تمام قد ایستادم و شاهد قساوت تمام قدتان در مقابل مادر در رنج بودم که میان تمام بیست دقیقه گفتگوی ناامیدکننده تان و تاکید بر اینکه بچه ی شما به زودی می میرد و انتقال شما از شهرستان کودک را زودتر می کشد را شاهد بودم و تاسف خوردم از اینکه بی تفاوتانه شاهد اشکهای مادری بودم که تفاوتی با شکنجه ای رسمی نداشت! مگر شکنجه به شلاق است؟ مگر شکنجه به زندان است؟ مگر شکنجه ی روح و روان جز این است؟
که پیاپی شلاق کلماتتان در ملامت مادری که به تجویز پزشکان شهرستان کودکش را به بیمارستان تخصصی تهران انتقال داده جاری شود... اقای دکتر امروز هیچ دقت کردید هیچ کجای حرفهایتان تفهیم بیماری نبود؟ روشن کردن وضعیت بیمار برای مادرش نبود؟ هیچ کجای حرفهایتان تذکری پزشکی به مادر نوزاد نبود؟ دقت کردید حرفهایتان از سر روشن کردن وضعیت مادر برای مادرش نبود؟ فقط و فقط سرزنش بود. ملامت بود. و شرح اینکه حالا که انتقالش دادید چه قدر زود نوزاد خواهد مرد. و جقدر چقدر همین الان هم مرده است.! اقای دکتر دست مریزاد. کجای دستورالعملهای پزشکی بند "ملامت" را تدریس می کند؟ و کجای روزگار پزشکی روشهای ملامت همراه یک بیمار را آموزش می دهد؟ و در کدامین مقطع آموزش پزشکی توصیه می کند مادری که به توصیه ی پزشک معالج کودکش بیمارش را به بیمارستان تخصصی پایتخت منتقل می کند دقایق ممتد سرزنش کنید؟
وااسفاه... و کجاست آموزه های اخلاق پزشکی؟ کجاست تمام آنها که در صفحه صفحه ی جزوات حقوق بیمار خواندیم و خواندید؟ و کجاست تمام آنچه سوگند بدان یاد کردید؟ و تازه بر فرض صحت تمام گفته هایتان، از کجا به چنین نیابت قدرتمندی از سوی خدا رای بر قطعیت مرگ نوزادی می دهید که هنوز نزدیک به یکماه بیشتر نیست از وجود مادری که روبرویتان ایستاده می دهید؟
آقای دکتر از ما که گذشت. از امروز که گذشت از این روز و روزگار که گذشت اما مراقب روح و روان بیمارانی که نه به امید شما، که به امید خدا اما ناچار از حصر امکانات تخصصی پزشکی در کلانشهر تهران راهی این دودزذه ی پایتخت می گردند و به عمل امثال حضرتعالی برای یک عمر تخریب می شوند.
آقای دکتر!
شما تذکر ندادید. تدبر نخواستید شما امروز رسما فروریختید روح و روان مادری نازنین را که از رنج کلمات بیرحم شما ذره ذره فرو ریخت. این نگاهتان را به ننگی عمیق در تاریخ این روزهای خاطراتم ثبت می کنم و یادم می ماند این کلمات تقبیح گون تهرانی به شهرستانی گون شما ی تهرانی را به مای شهرستانی! مبارکتان باشد آقای دکتر که اینهمه تهرانی اید. مبارکمان باشد که تمرکز امکاناتمان چنین در کلانشهر دود زده متمرکز باشد و در بزنگاه مصیبتها و نیازها زبان به سخن های شگرف گشودن برای شما آسان شدن هم مبارکتان باشد. و مبارک تمام آنها که تمام امکانات بزرگ این مرز و بوم که حق یکایک ماست را در کلانشهری متمرکز کرده اند که گاهی حتی یک پزشک توهم زده بشود که بیمار برای گردشگری و از سر خوشی بیمارش را با میلیونها تومان هزینه به تهران منتقل کرده کرده باشد.
با احترام بیماری که این روزها از کنار شما گذشته و طعم تلخ پرکنایه ی شمای پزشک تهرانی! را به همراه بیماری شهرستانی! به عمق جان چشیده! و خدایا زمانی به من موهبتی از موهبتهایت را عطا بفرما که ظرف وجودم آنقدر بزرگ شده باشد که شایستگی پذیرش آن موهبت را داشته باشد و نه انکه همچنان آنقدر کوچک باشم و بمانم که ذره ی ناخالصی و ناصاف کننده ی موهبت پاک تو باشم . آمین.
سلام
حرف دل همه ما را زده . کمتر کسی است که به بیمارستانی مراجعه کرده باشد و راضی بیرون آمده باشد . پول جای انسانیت را از آن خودش کرده و برای پول حتی نفس ها را می گیرند . همیشه طلبکار بیمارند حتی آن پرستاری که تازه دو روز است آمده سر کار ، هم این اخلاق را دارد نمی دانم از کی به ارث می برند از کجا می آورند و هر چند دکترهای مردصفتی هم هستند که باید جور این نامردان بکشند اما آن قدرند کمند که در میان آن ها گم می شوند . البته به این شهرستانی عزیز بگویم که این رقتار بسیار زیبای دکتر ها نه فقط تهرانی ها بلکه همه جای کشور دیده می شود . به امید روزی که انسانیت به جایگاه خود نزد این قبیل افراد برگردد .
ننگ بر اين پزشك بي غيرت
متاسفانه بخش اعظمی از پزشکان متخصص در کشور ما تبدیل به مزخرفترین قشر جامعه شده اند.
سلام
واقعامتاسفم کاش انسانیت به پول علم مقام نبود به شعور انسانها بود
دکتر خوب زیاد هس اما بعضی دکترا فک میکنن خدای مردمن. در صورتی که نمیدونن کم کم باید جاشونو بدن به دکترای طب سنتی