طنز/ دانی که یار بنده کجا کار میکند؟
پارسینه: سعید سلیمانپور ارومی در تهران امروز نوشت:
در بخش صادرات جفا، کار میکند!
چشمش مدیرِعامل این شرکتاست و خود
با صدهزار ناز و ادا کار میکند!
عشّاق از برای تقاضا به کوی او
صف بستهاند چشم تو تا کار میکند!
با من نکرده چرخ ستم پیشه در جهان -
آن کار را که یار جفاکار میکند!
در حیرتم ز عشق و ندانستهام هنوز
آخر علیه بنده چرا کار میکند!
گفتا: بگو رئیسدلت کیست؟ گفتمش:
«عمریست تحت امرشما کار میکند!
دل نیز کارمند نگاه شماست، لیک
در سازمان عشق و وفا کار میکند!»
بودند اگرچه عقل و دل من شریک هم
چندیست دل ز عقل، جدا کار میکند!
شادم که دل ز کار نیفتاده کاملا
الساعه بین خوف و رجا کار میکند!
گرچه خراب گشته مرا دستگاه طبع
با یک نگاه او به خدا کار میکند!
طبعم ز چشم آهو و گیسوی عقربش
شعری شبیه راز بقا کار میکند!
مرغ خیال من ز پی ماه روی او
در صنعت هوا و فضا کار میکند!
«دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر»
(شیخی که در مجله ما کار میکند!)
از سطح شهر خواست که گیرد گزارشی
بیند چهکس؟ چهجور؟ کجا؟ کار میکند!
اینسوی شهر، مفتخوری دید ویژهخوار
با شرکت کذا و کذا کار میکند!
گاه از برای مِلک و زمین نقشه میکشد
گاه از برای ارز و طلا کار میکند!
آنسوی شهر، کارگری دید، پیر و زار
از بهر یک-دو وعده غذا کار میکند!
تا پیش ناکسان نشود دست او دراز
با جان خسته، قد دو تا کار میکند!
القصه شیخ سکته زد و حال مدتیست
قلبش به ضرب و زورِ دوا کار میکند!
ارسال نظر