گوناگون

طنز/ نتیجه پارتی و همت مضاعف!

با پارتی وارد اداره ای شد
مشتی رجب دوباره کاره ای شد

نیومده مدیر یک بخش شد
خبر به سرعت همه جا پخش شد

می خواست بیاد و با تلاش و کوشش
قابلیّت هاشو بده نمایش

می خواست مدیرا رو بذاره تو کَف
از این تلاش و همت مضاعَف

به کارمندای خودش گفت اگر
از این به بعد می خوان حقوق بیشتر،

تلاششون رو چَن برابر کنن
باید که کارشون رو بیشتر کنن

از این میون یه کارمند تنبل
به حرف مش رجب نمی ذاشت محل

یا گرم بازی بود با کامپیوتر
یا صحبتای چرت و پرت و وِر وِر

مشتی رجب با اون همه پشتکار
خسته شد از دست جوون کم کار

گزارشی تهیه کرد کامل
بُرد به خدمت مدیر عامل،

که غیر یک جوون بی بند و بار
ما همه مثل اسب(!) می کنیم کار

باید که این جوون رو کرد بیرون
اینجا یا جای بنده است یا ایشون

نمی دونست اون طرف غائله
شوهر خواهر مدیر عامله!

بعد یکی-دو ساعتی انتظار
آخر سر مدیر تحت فشار،

به مش رجب حکمی رو ابلاغ کرد
که طفلکی با دیدنش داغ کرد

همون وسط یک دفعه رفت از حال
آخه یه آدم چِقَدر بد اقبال؟!

از خودش و از همه بیزار شد
مشتی رجب دوباره بیکار شد!


منبع: روزنامه قانون / نسیم عرب امیری

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار