گوناگون

پدر، کار را پشت در​خانه بگذار...

پارسینه: یاد روزهای قدیم به خیر؛ هر وقت پدربزرگ می‌خواست مغازه را تعطیل کند و به خانه بیاید، دست و صورتش را با آب می‌شست و صلوات می‌فرستاد.

حدود ساعت 7 و 30 دقیقه شب به خانه برمی‌گردد. زنگ در خانه را که می‌زند، بچه‌ها با شور و شوق به استقبالش می‌روند و چند دقیقه‌ای در آغوشش می‌مانند. لباس‌هایش را عوض می‌کند، یک فنجان چای تازه‌دم می‌نوشد و می‌رود پشت میز می‌نشیند.

دوباره کارها شروع می‌شود؛​ چند پرونده و پوشه و کلاسور روی میز پهن می‌شود، ماشین حساب و دفتر و خودکار را می‌آورد و حساب و کتاب‌هایش را از سر می‌گیرد. در این میان، هرازگاهی به دوست و همکاری هم تلفن می‌زند و درباره مسائل کاری با آنها بحث می‌کند. گاهی صدای بلندش در صحبت با همکاران، بچه‌ها را می‌ترساند و بعضی وقت‌ها هم کاغذهای بی‌شماری که روی میز ولو کرده، اجازه شام خوردن را هم به او نمی‌دهد.

اسمش این است که هر روز ساعت 7 خانه است، اما واقعا هیچ وقت نیست. شب‌ها دیرتر از همه می‌خوابد و صبح هم قبل از بیدارشدن بچه‌ها از خانه بیرون می‌رود. روزهای تعطیل هم وضع خیلی فرق ندارد، فقط تعداد پرونده‌هایی که قرار است در خانه به کارشان رسیدگی شود، بیشتر از روزهای عادی است و ساعت‌ها پشت میزنشینی و تبعید، بچه‌ها به اتاق‌شان هم خیلی بیشتر از مواقعی است که فقط شب‌ها کارش را به خانه می‌آورد.

او به این روال زندگی عادت کرده است، عادت کرده که هر روز بخشی از کارش را به خانه بیاورد و در خانه هم کار کند. البته فکر می‌کند این کار به نفع خانواده‌اش است در حالی که هم بزرگ‌ترها و قدیمی‌ترها گفته‌اند و هم کارشناسان این دوره که کار و مشکلات کاری را نباید با خود به خانه برد.

یاد روزهای قدیم به خیر؛ هر وقت پدربزرگ می‌خواست مغازه را تعطیل کند و به خانه بیاید، دست و صورتش را با آب می‌شست و صلوات می‌فرستاد. او با این کار می‌خواست مشکلاتش را هم بشوید و دور بریزد و وقتی به خانه می‌رسید همه چیز را فراموش می‌کرد. اگر کسی برای کار مغازه دنبالش می‌آمد یا از او می‌خواست چند ساعتی بیشتر در مغازه بماند، فقط می‌گفت: «حالا وقت، وقت خانه است. بگذارید فردا صبح در خدمتم.»

هیچ وقت، هیچ‌کس یادش نیست، پدربزرگ از دردسرهای مغازه‌اش در خانه حرفی‌زده یا کم و کاستی‌های کارش را در جمع خانوادگی مطرح کرده باشد. اگر از کسی طلبکار بود، اگر باید پولی جور می‌کرد و اگر ده‌ها و حتی صدها مشکل دیگر داشت، جمع خانوادگی و محیط گرم خانواده را هیچ وقت با بیان مشکلاتش به هم نمی‌ریخت.

او همیشه می‌گفت مشکلات کاری را نباید با خودمان به خانه ببریم، مشکل کار، مربوط به ساعات کاری و محل کار است. اگر خانه هم با این مشکلات، پر شود دیگر نه آرامشی می‌ماند و نه سلامت​؛ از آن بدتر، اعضای خانواده هم نمی‌توانند طعم آرامش و عشق خانوادگی را حس کنند.

با همه اینها اما خیلی‌ها حاضر نیستند مشکلات کارشان را فراموش کنند و همیشه بحث‌ها و صحبت‌هایشان در محیط خانه هم حول همین محور می‌گردد.

وقت، وقت خانواده است

از صبح تا شب که در محل کارتان هستید و دور از خانواده. پس شب‌ها که به خانه برمی‌گردید، یادتان باشد دیگر نوبت آنهاست و حالا آنها حق دارند از حضورتان بهره‌مند شوند. بچه‌ها و همسرتان، ساعت‌هاست که شما را ندیده‌اند و از شما دور بوده‌اند، برای همین هم حق دارند چند ساعتی از شما وقت بخواهند برای برقراری ارتباط‌های خانوادگی و گپ‌وگفت‌های دوستانه.

درست است که کار و مشکلاتش هیچ وقت تمامی ندارد و دست از سر شما برنمی‌دارد، اما وقتی از محل کارتان خارج می‌شوید و در راه خانه هستید، سعی کنید ذهن‌تان را از همه فکرها و مشکلات کاری پاک کنید و با آرامش به محیط خانه و بودن در جمع خانواده فکر کنید.

در طول مسیر، اگر پیاده به خانه می‌روید یا سوار تاکسی و مترو و اتوبوس هستید، فرصت خوبی دارید تا درباره مناسبت‌های خانوادگی مثل تولد، سالگرد ازدواج و... فکر کنید یا اگر با اتومبیل شخصی‌تان مسیر خانه تا اداره را طی می‌کنید، دست‌کم قبل از سوارشدن به ماشین یا در ترافیک و پشت چراغ قرمز، سعی کنید این موارد را به خاطر بیاورید.

برای این‌که ذهن‌تان هر چه بیشتر از کار و مسائل کاری فاصله بگیرد، خوب است کارها و وظایفی که در خانه به عهده دارید، به خاطر بیاورید و مشغول انجام دادن آنها شوید. خرید مایحتاج خانه، گرفتن هدیه‌ای برای همسر یا بچه‌ها و اقداماتی مانند اینها می‌تواند ذهن‌تان را از کار و مسائل مربوط به آن دور کند و آرامش بیشتری برایتان به ارمغان بیاورد. هر وقت هم مشکلات و دغدغه‌های کاری به سراغ‌تان آمد، به‌راحتی آنها را فراموش کنید و بدانید در روزهای آینده، فرصت برای این فکرها و کارها هم بسیار خواهد بود.

مهمانی‌هایی با طعم​کار

هنگام صرف ناهار، فقط درباره یک چیز حرف می‌زنند؛ آن هم کار. بعد از ناهار، چای تازه‌دم و خشان را که میل می‌کنند از کار می‌گویند و مشکلاتش، بعد از ظهر که بچه‌ها بازی می‌کنند، آنها هم می‌نشینند تا درباره مشکلات کاری بحث کنند و غروب هم از وضع کارشان می‌گویند و به فکر راهی برای بهبود شرایط هستند.

همه زندگی‌شان در همین کار خلاصه می‌شود. انگار یاد نگرفته‌اند زندگی کنند، بدون این‌که نگران مشکلات کاری باشند یا درباره این موارد حرف بزنند. همیشه همین‌طور بوده، چه وضع کار خوب باشد و چه خراب، فقط باید درباره آن حرف زد.

تازه اگر کسی هم انتقاد کند و بگوید جای این حرف‌ها در خانه نیست، شاکی می‌شوند و می‌گویند درباره چه چیزی حرف بزنیم وقتی کار همه زندگی‌ ماست؟

آنها همه زندگی‌شان را در کار و برنامه‌های کاری خلاصه کرده‌اند ولی نمی‌دانند سال‌های آینده که دیگر کارشان تمام شده و چنین برنامه‌های فشرده‌ای وجود ندارد، تازه متوجه خواهند شد برای همین کار، چه چیزهای با ارزش‌تری را از دست داده و هیچ وقت زمانی برای تجربه‌کردن‌شان نگذاشته‌اند.

کار، شما را از خانواده‌ نگیرد

همه ما به کار و فعالیت نیاز داریم و هیچ کس منکر این قضیه نمی‌شود، اما می‌گویند هر چیزی به جای خودش. به این معنی که اگر برای کارتان ارزش قائل می‌شوید و حاضر نیستید به‌راحتی برنامه‌های کاری را به هم بزنید، باید برای روابط خانوادگی، تفریح و سرگرمی‌ها و حتی استراحت هم وقت کافی در نظر بگیرید.

با این حال، خیلی‌ها هستند که نمی‌توانند مرز مشخصی بین کار و روابط خانوادگی‌شان تعیین کنند، اما آن طور که دکتر پروین ناظمی به «جام‌جم» می‌گوید: همه انسان‌ها باید در کنار کار و فعالیت‌های حرفه‌ای به تفریح، استراحت و روابط اجتماعی و خانوادگی نیز بیندیشند و آنها را هم در نظر داشته باشند.

با وجود این، در بسیاری از مواقع شاهد انسان‌هایی هستیم که حساسیت زیادی نسبت به کار و مسائل کاری دارند و به همین دلیل ساعات زیادی مشغول کار هستند. از طرفی، بیشتر اوقات درگیری‌ها و مشکلات شغلی‌شان را هم به محیط خانه می‌آورند و آنها را به اعضای خانواده منتقل می‌کنند. این روان‌شناس با بیان این مطلب توضیح می‌دهد: شاید تعجب کنید، اما خیلی هستند که اینقدر مشغول کار و فعالیت حرفه‌ای‌شان شده‌اند که دیگر خانه و خانواده را کم‌کم فراموش کرده‌اند و نمی‌توانند تعادلی میان روابط کاری و خانوادگی‌شان ایجاد کنند.

به گفته وی، در تمام مسائل زندگی باید تعادلی میان کارهایمان برقرار کنیم تا از نظر سطح سلامت روان نیز در وضع خوبی قرار بگیریم. در حقیقت، انسان علاوه بر فعالیت‌های حرفه‌ای و روابط کاری هم به روابط خانوادگی موفق نیاز دارد، هم روابط اجتماعی‌اش باید جزئی از زندگی‌ باشد و هم باید برنامه‌ای برای استراحت و تفریح در نظر بگیرد. پس حتما باید تعادلی میان این برنامه‌های مختلف برقرار شود تا زندگی هم با موفقیت هرچه بیشتر ادامه پیداکند.

حالا ممکن است این پرسش را از خودتان بپرسید که چه میزان کار لازم است و چقدر باید به فکر استراحت و رسیدن به روابط خانوادگی بود؟ اصلا چطور باید این تعادل را ایجاد و حفظ کرد؟ دکتر ناظمی براین باور است که برای رسیدن به این هدف، قدرت مدیریت و تسلط بر کار به گونه‌ای که لطمه‌ای به زندگی شخصی و خانوادگی افراد وارد نشود، مهارتی است که باید آن را بیاموزیم و از آن استفاده کنیم.

به گفته این روان‌شناس، گاهی اوقات افراد برای فاصله گرفتن از محیط خانه و فرار از آن، کار را بهانه می‌کنند و ساعات طولانی مشغول کار می‌شوند. آنها چون نمی‌توانند با دیگر اعضای خانواده که ممکن است همسر، مادر، پدر یا فرزندان‌شان باشند، صحبت کنند و ارتباط موفقی داشته باشند، بیشتر ترجیح می‌دهند خودشان را با کار سرگرم کنند. برای همین هم ممکن است حتی از رفتن به مهمانی‌ها هم اجتناب کنند و کار را بهانه‌ای برای فرار از این برنامه‌ها قرار دهند.

در صورتی که دکتر ناظمی می‌گوید: توانمندی افراد برای برقراری تعادل میان کار و زندگی بیشتر به قدرت مدیریت آنها مربوط می‌شود. بارها درباره مدیریت مالی، مدیریت خانوادگی و شغلی، مدیریت عاطفی و مدیریت احساسی صحبت شده و گفته‌اند این موارد نقش مهم و موثری در حفظ سلامت روان و همچنین موفقیت فرد در زندگی ایفا می‌کند، بنابراین برای ایجاد تعادل میان کار و زندگی نیز باید از همین قدرت مدیریت کمک گرفت.

وی می‌افزاید: زمانی که تمام نیازهای انسان از نظر روحی و روانی تامین شود، می‌توان او را انسانی سالم در این زمینه دانست، ولی وقتی برخی از این نیازها برآورده نشده و با مشکلات خاصی روبه‌رو است، مانند انسان‌هایی که همیشه مشغول کار و فعالیت حرفه‌ای بوده‌اند و از محیط خانواده فاصله گرفته‌اند، باید منتظر ایجاد مشکلات و مسائل دیگری هم باشیم.

با خانواده همسرتان شریک نشوید

آنهایی که همسران‌شان با خانواده خودشان شریک هستند و روابط کاری نزدیکی با هم دارند، خیلی خوب می‌دانند این شراکت‌ها چه دردسرهایی برای‌شان ایجاد کرده است. مثلا داماد و پدر زنی که مسائل کاری و خانوادگی را حسابی به هم می‌ریزند و به محض بروز کوچک‌ترین مشکلی به فکر گرفتن طلاق دختر یا طلاق دادن همسرشان می‌افتند، یکی از همین نمونه‌ها هستند. تازه اگر شوهر خیلی هم همسرش را دوست داشته باشد و حرفی از طلاق به میان نیاورد، حتما با نیش و کنایه، او را متوجه معایب پدر و خانواده‌اش خواهد کرد.

البته این موضوع به شخصیت افراد بستگی زیادی دارد. مثلا کسانی که از نظر فکری و ذهنی به بلوغ کافی رسیده‌اند و می‌دانند مسائل کاری را نباید به محیط خانواده منتقل کرد، وضع بهتری خواهند داشت.

با این حال، معمولا طرف مقابل در چنین شرایطی که البته در بیشتر موارد هم خانم‌ها هستند، در وضع بسیار بدی قرار می‌گیرد و اوست که نمی‌داند چه کار باید بکند. آنها هم مجبورند حرف‌های همسرشان را بشنوند و هم باید به پدر و مادر خودشان جواب بدهند. برای همین هم تحمل کردن چنین وضعی برایشان بسیار سخت و ناخوشایند خواهد بود.

به همین دلیل هم همیشه توصیه می‌شود افراد به طور مستقل مشغول کار و فعالیت حرفه‌ای شوند و تا حد امکان با خانواده همسرشان شراکت نکنند. دکتر ناظمی ضمن بیان این مطلب، می‌گوید: بویژه در دوره اول پس از ازدواج، باید به این موضوع توجه بیشتری داشته باشید. چون در این مواقع، ممکن است بسیاری از مسائل میان همسران حل نشده باشد و شناخت کاملی هم نسبت به یکدیگر پیدا نکرده باشند. برهمین اساس توصیه می‌شود اوایل ازدواج به هیچ عنوان چنین شراکت‌هایی صورت نگیرد تا احترام و جایگاه افراد حفظ شود.

کار می‌کنم برای آرامش شما

بسیاری از کسانی که همیشه مشغول کار و فعالیت هستند و هیچ وقت نمی‌توانند از برنامه‌های کاری‌شان کم کنند، حفظ آرامش خانواده و تامین نیازهای مالی آنها را بهانه می‌کنند و می‌گویند فقط برای آرامش خاطر آنهاست که از صبح تا شب کار می‌کنند.

دکتر ناظمی که به هیچ عنوان چنین حرفی را باور ندارد، توضیح می‌دهد: زمانی که فردی حاضر است از زندگی‌اش بگذرد، فقط خودش است که این شرایط را خواسته و آن را ایجاد کرده. این افراد به نوعی کار را بهانه می‌کنند تا از زیر بار پذیرش مسئولیت روابط خانوادگی شانه خالی کنند. همچنین زمانی که این افراد، فشارها و مشکلات کاری را با خودشان به محیط خانه منتقل می‌کنند هم در حقیقت می‌خواهند مسئولیت‌شان را به شخص دیگری واگذار کرده و چون خودشان نمی‌توانند آن را بپذیرند، به کمک آنها برطرف سازند.

این روان‌شناس توصیه می‌کند، برای جدا کردن روابط کاری از روابط خانوادگی و محیط خانه، مرز مشخصی میان این دو تعیین کنید.

طوری که نه مسائل و مشکلات کاری به روابط خانوادگی‌تان لطمه بزند و نه این‌که کار، شما را از خانواده‌تان دور کند.بنابراین همسران و والدین و حتی کسانی که هنوز زندگی مستقلی تشکیل نداده‌اند باید این موضوع را در نظر داشته باشند و بدانند هر انسانی چند بعدی است و فقط نباید به یک بعد مانند کار کردن و پیشرفت‌های حرفه‌ای فکر کرد. چون با این وضع ممکن است فرد چیزهایی را از دست بدهد که حتی می‌تواند غیرقابل جبران باشد.

یکی را انتخاب کن؛ یا من یا برادرهایت؟

هر وقت کوچک‌ترین مشکلی در روابط خانوادگی‌شان پیش می‌آید، شوهر مسائل کاری را به میان می‌کشد و از ناتوانی برادر زن‌هایش شکایت می‌کند و می‌گوید او هم مثل برادرهایش است. او همیشه با نیش و کنایه صحبت می‌کند و زن را مقصر اصلی همه مشکلاتش می‌داند.

اگر روزی همسرش از او بخواهد لوازم خانه را عوض کند و مبلمان جدیدی بخرند، سریع به بی‌لیاقتی برادرهای او اشاره می‌کند و می‌گوید اگر خودش تنها کار می‌کرد، الان وضع مالی‌شان بهتر از این‌ حرف‌ها بود و می‌توانستند خیلی راحت مبلمانی جدید و مدرن بخرند. پس حالا هم باید پول خرید مبلمان جدید را از برادرهایش بخواهد که مانع پیشرفت کاری او شده‌اند!

انگار مرد منتظر بهانه است تا به برادرهای زنش طعنه بزند و از آنها انتقاد و عیب‌جویی کند. البته اگر خدایی ناکرده، خانم بخواهد از برادرهایش دفاع کند، او هم متهم می‌شود به حمایت از خانواده و تنها گذاشتن همسرش.

سال‌هاست که این وضع ادامه دارد. البته برادرها هم بیکار ننشسته‌اند و هرازگاهی به خواهرشان می‌گویند چقدر شوهرش مغرور و غیرقابل تحمل است. آنها هم دوست دارند خواهرشان طرف برادرها را بگیرد و با شوهرش درباره وضع کاری و نارضایتی آنها صحبت کند.

این قضیه، همه را خسته کرده است و بیش از همه، زن خانه را. مادر او هم تحت فشار است و دائم باید سرکوفت‌های داماد و برادر زن‌ها را بشنود و دم نزند. سکوت همیشگی مادر، اخم‌ و بی‌محلی‌های برادرها، طعنه‌ها و متلک‌های مرد و فشار و مشکلاتی که زن به تنهایی تحمل می‌کند، روز به روز باعث کمرنگ‌تر شدن روابط خانوادگی‌شان می‌شود. برای همین هم این روزها دیگر هیچ یک تمایلی به حضور در خانه مادری ندارند و ترجیح می‌دهند به این زودی‌ها، دورهم‌ جمع نشوند. حالا دیدارهای‌شان فقط به مراسم خاصی مثل عزا و عروسی محدودشده و در آن برنامه‌ها هم تا جایی که بتوانند، سعی می‌کنند چشم‌شان به یکدیگر نیفتد.

گاهی زن فکر می‌کند کاش هیچ وقت به همسرش پیشنهاد نمی‌کرد با برادرهایش کار کند و کاش هیچ وقت برادرها قبول نمی‌کردند که با داماد خانواده شریک شوند.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار