"سفتهباز نیستم و میگویم بورس حبابی است"
پیشنهاد نگارنده آن است افرادی که مرتبا مدعی هستند بورس حبابی نیست، تعداد سهام خود را در بورس اعلام کنند تا مشخص شود این حضرات دغدغه سهام خود را دارند یا به فکر بازار و منافع عمومی هستند!
غلامحسین دوانی در روزنامه بهار نوشت:
در حالی که عملکرد رشد اقتصادی کشور منفی و شاخصهای کلیدی اقتصاد، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و نرخ تورم همگی نامساعد و بعضا منفی هستند، اما روند افزایش شاخص بورس که ظاهرا هیچگونه ارتباطی هم به شاخصههای اقتصادی ندارد کماکان با جهشهای دیوانهوار صعودی است؛ بهطوری که نرخ رشد شاخص حتی از نرخ جذب اعضای هیات علمی (24000 عضو در عرض هشت سال) هم بیشتر است!
جالب آنکه همه مسئولان سازمان بورس و بازار سرمایه هم با جدیت اعلام میدارند که روند صعودی شاخصها طبیعی است و آثار حبابی مشاهده نمیشود. دلیل اصلی این ادعا را هم «انتظارات آتی فعالان بازار» و بهویژه تاثیر سیاستهای اقتصادی دولت جدید میدانند! این ادعا از بیخ و بن نادرست و انحرافی است زیرا افزایش صعودی شاخصها قبل از تصدی دولت جدید و از دوران ریاستجمهوری سابق ادامه داشته که دلیل این افزایش در همان دوره نیز «انتظارات آتی سهامداران» ذکر میشد. تنها موردی که به دولت جدید مربوط میشود سرعت افزایش شاخص بوده والا همگان میدانند که شاخص 9/459 واحدی سال 1384 قبل از تصدی دولت جدید در پایان سال 1391 به 37/667 واحد (25/906=1390) رسیده بود که رشدی معادل 398درصد را نشان میدهد. جالب آنکه این افزایشها در دورهای رخ داده که امروز ثابت شده اقتصاد کشور از رشدی معادل 5/1 درصد منفی برخوردار بوده است!
یعنی بورسی که مشتمل بر شرکتهای بزرگ کشور که تشکیلدهنده توليد ناخالص داخلي هستند، دارای رشدی معادل 90 الی 904درصد برای بعضی شرکتها اما خود اقتصاد کشور ( توليد ناخالص داخلي) دارای رشد منفی 5/1 درصدی است! جلالخالق! احتمالا کینز و آدام اسمیت و حضرت آقای فریدمن هم باید بیایند ایران سهم بخرند تا متوجه شوند یافتههای اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک ورقه پارهای بیش نیستند! زیرا در تاریخ 26/7/1392 شاخص بورس بیش از 71هزار واحد، ارزش بازار سرمایه 340هزارمیلیارد تومان (حدود 114میلیارد دلار) و حجم معاملات روزانه بورس به 641میلیارد تومان و تعداد سهامداران به شش ميليون و 721 هزار و 363 نفر رسیده است!
شاخص بورس در تیرماه سال جاری (قبل از تصدی دولت جدید) به 50هزار واحد و در 30 مردادماه به 59 هزار و 281 رسيد و در 22 مهرماه از 71 هزار عبور کرده است! یعنی در عرض هفت ماه شاخص شاهد بیش از 88درصد افزایش بوده است! در حالیکه دولت در ادایتکلیف یارانهای عاجز است بورس همچنان بدون ارتباط منطقی با شاخصههای کلیدی اقتصاد راه خود را میرود. بد نیست رییسکل بانک مرکزی که مضطربانه اعلام فرمودند مگر چه شده که قیمت ارز ارزان شود، پاسخ دهند چه اتفاقی افتاده که شاخص بورس به قله 71هزار رسیده است؟!
بررسی گزارش شش ماهه اول سالجاری نشان میدهد که از حدود 350 شرکت بورسی تعداد 101 شرکت دارای بازدهی (شامل افزایش قیمت Capital gain) بیش از صددرصد که 46 شرکت از این تعداد دارای بازدهی بیش از 200درصد، 19 شرکت بیش از 300درصد، هشت شرکت بیش از 400درصد و سه شرکت پالایش نفت تهران، پاکسان و لاستیک کویر تایر بیش از 600درصد افزایش داشتهاند!
تجربه نگارنده و بررسی تجربیات قبلی بورس تهران
(91- 1371) نشان میدهد که خبری هست؟! صراحتا اعلام ميکنیم چگونه میشود شرکتی سود هر سهم خود را 19 ریال و سپس 220 ریال و در حال حاضر 520 ریال اعلام کند! آیا ماشین حساب مدیر مالی شرکت دچار مشکل شده و صفرها را جابهجا میکند؟ آیا قبل و بعد از واگذاری سهام مدیران ارشد و سهام واگذاری به از ما بهتران کنترل شده؟! آیا در افشای اطلاعات تقلب یا تخلف صورت گرفته که در شرایطی که عامه مردم و جامعه کار و تولید کشور زیرفشار تحریم و افزایش قیمتها و اوضاع بغرنج اقتصادی کمر خرد کردهاند عدهای شش ماهه 904درصد سود بردهاند یا میبرند؟! آیا دسترسی به اطلاعات محرمانه باعث افزایشها نبوده است؟!
آقایان اخم نکنند و خم هم به ابرو نیاورند که خوشبختانه دولتمردان جدید هم متوجه این بازی خطرناک شدهاند. میگویند چون ارز رو به افول و بازار طلا کساد و بازار مسکن هم راکد شده همه پولهای سرگردان روانه بورس و درنتیجه شاخص از هجوم این همه پول وحشتزده شده و مرتبا رو به صعود میرود! جالب آنجاست که وقتی قیمت سهام رو به کاهش نهاد، رییسکل بانک مرکزی شتابزده و وحشتزده اعلام کرد مثل شیر بر سر قیمت سههزار تومانی ایستاده و کاهش نرخ ارز را صوری و غیرواقعی اعلام کرد، اما ایشان و سایر دولتمردان درقبال افزایش موشکی شاخص بورس هیچگونه شتاب یا وحشتی از خود نشان نمیدهند که همین موضعگیری افراد خبره را به صرافت انداخته که نکند «فعلیها هم مثل قبلیها» فقط نگران پایین آمدن باشند اما بالا رفتن به هر طریق را واجب کفایی میدانند.
اما نگاهی به بازار مسکن، سکه، طلا و ارز و مصاحبه رییسکل بانک مرکزی نشان میدهد که اتفاقا برعکس این تحلیل سایر بازارها نیز کماکان به قوت خود باقی هستند! مثلا دلار در آستانه انتخابات 33 هزار ریال بوده که در حال حاضر کمتر از 30 هزار و 300 ریال قابل خرید است یعنی حداکثر هشتدرصد کاهش یافته است یا سکه بهار آزادی كه به 947هزار تومان در حال حاضر رسیده (کمتر از چهاردرصد کاهش). بنابراین با مقایسه این اقلام و حاصل بررسی آن با شاخص بورس و تدقیق در ظرفیت تولیدی کارخانهها و حتی ارقام حاصل از صادرات ارزی آنان (درقبال بدهیهای ارزی آنان که متاسفانه نرخ ارز قابل بازیافت بدهیهای ارزی آنان نیز چندان شفاف و روشن نیست) موید آن است که شاخص اضطراب دارد و اضطراری است! یعنی در آن حباب وجود دارد!
فراموش نکنید که در سال 83 یک شیر پاک خوردهای به دبیرکل وقت بورس تهران درباره حبابی بودن سهام نامه نوشت اما همگان فقط خندیدیم ولی پس از حداکثر پنج ماه بعد همه گریان شدیم! آن موقع هم بعضیها میگفتند اینجوری ننویسید، علیه بازار سرمایه است و اعتماد عمومی سلب میشود، غافل از اینکه آن حرکت مذموم، مشکوک و متقلبانه آن سالها برای مدت بیش از پنج سال اعتماد عمومی را از بازار سلب کرد بنابراین حق داریم نگران باشیم بهویژه آنکه هیچ دستی در سفتهبازی و سهمبازی هم نداریم!
وقتی شاخص بورس از 47/000 واحد در 26/3/1392 به 69/000 واحد در 26/7/1392 میرسد آیا نباید هیچ عقل سلیمی بیندیشد مگر امید و آرزو چقدر تاثیر بر اقتصاد دارد؟ آیا اساسا در اقتصاد «میتوان بر اگر نشست» زیرا از قدیم گفتهاند «براگر نتوان نشست» در حالی که تمامی دولتمردان کنونی تصویر ابهامآمیز و مسالهداری از اقتصاد ایران اعلام میدارند و صندوق مالی دولت تهی است و در حالی که بزرگترین کارخانههای خودرویی عملا ورشکسته و بانکهای کشور در صورت لحاظ ذخایر مناسب معوق و... چیزی در چنته ندارند! چگونه میتوان انتظارات سفتهبازان را جانشین عقل و تدبیر در اقتصاد بورس کرد؟ و مثلا دلخوش کنیم روزی که ما آمدیم شاخص 8/000 واحد بوده و اینک که آن را ترک میکنیم 69/000 واحد است پس ملت صلوات و تکبیر بفرستید!
نگارنده نیز اعتقاد دارد که جو مناسب و امید پس از دولت تخریب امیدهای بسیاری را بهویژه برای سفتهبازان و ثروتاندوزان کاغذی فراهم آورده اما واقعیت نشانهها و علائم نگرانکنندهای نیز وجود دارد که حتی در صورت حل مناقشه تحریم، کشور عملا نیازمند رقمی حدود 200میلیارد دلار جهت انجام تعهدات شروع شده، تکمیل پروژههای عمرانی و توسعه منابع نفت و گاز دارد که منبع آن حداقل تاکنون روشن نیست. نگاهی به تغییرات شاخص که عمدتا ناشی از تغییرات و فعل و انفعالات گروه معدنی، پتروشیمی و نفت و گاز است که عموما هم بهتازگی وارد بورس شدهاند این شبهه را فراهم میسازد که شاید مدیران دولتی بنگاههای به اصطلاح خصوصی شده در پی یافتن کلاهی از نمد سهام هستند که قرائن هم آن را تشدید میکند.
تارنمای بانک مرکزی 620 صرافی مجاز، 7 موسسه مالی اعتباری، 20 موسسه لیزینگ، 21 بانک غیردولتی، پنج بانک تخصصی، پنج صندوق قرضالحسنه، 820 تعاونی اعتبار مجاز و دو بانک قرضالحسنه را شامل میشود که بسیاری از اینان متعلق به مدیران سابق دولتی (اگرچه به نام افراد غیر) است و همگی آنان در بازار بورس فعال هستند! بدیهی است با این حجم موسسات مالی و منابع عظیمی که دراختیار آنان است بازار ثروت کاغذی رونق داشته و شاخص تحتتاثیر این موسسات نوسان و لرزش خواهد داشت، از طرف دیگر حضور 107 شرکت کارگزاری بورس بههمراه حدود 71 هزار بنگاه معاملات ملکی مسکن و 10 شرکت برتر بورس که حدود 47درصد بورس را دراختیار دارند، نشان میدهد که حقوقیها (و نه سهامداران حقیقی) میتوانند به هر طریقی بورس را برانند!
بهطور مثال در حالی که طبق روال سنتی ماههای نخست هر سال اساسا فعالیت اقتصادی چندانی در کشور صورت نمیگیرد (بهویژه آنکه بودجه سال 1392 تا ماه اردیبهشت هم به تصویب شورای نگهبان نرسیده بود) اما شاهد آن بودیم که در دو ماهه نخست سال 1392 شاخص بورس پنجهزار واحد رشد کرد و این در حالی بود که حداقل تا یک هفته قبل از انتخابات بسیاری بر آن بودند که محافظهکاران و تندروان برنده انتخابات خواهند بود! مگر آنکه قبول کنیم شاخص بورس یک عدد کمی نیست بلکه پدیدهای است دارای هوش مصنوعی و عقل و تدبیر که از همان آغاز سال برنده انتخابات خردادماه را پیشبینی و آثار آن را در شاخص سه ماهه اول سال لحاظ کرده است!
یادآور میشود اساسا بورس ایران از همان ابتدای سالهای تجدید حیات دوباره (دهه 1370)، تحتتاثیر چند نماد اصلی قرار داشته بهطوری که در حال حاضر حداکثر 5 صنعت اصلی جلودار یا عقبدار شاخص هستند (درواقع 47درصد بورس دراختیار 10 شرکت قرار دارد) که این موضوع در بلندمدت هر بورسی را آسیبپذیر میسازد اما ظاهرا متولیان بورس در ایران آن را یک مزیت تاریخی میدانند! پیشنهاد نگارنده آن است افرادی که مرتبا مدعی هستند بورس حبابی نیست، تعداد سهام خود را در بورس اعلام کنند تا مشخص شود این حضرات دغدغه سهام خود را دارند یا به فکر بازار و منافع عمومی هستند! بدیهی است ما نیز علاقهمندیم بازار سرمایه جایگاه مناسبی در روند توسعه اقتصادی کشور ایفا کند و بتواند سرمایههای سرگردان (و نه سرمایه سفتهبازان) را در فعالیتهای خدماتی - تولیدی بهکار گیرد تا علاوه بر مهار نقدینگی، امکان تامین مالی بنگاههای کشور را فراهم سازد، اما بهنظر میرسد ثروتاندوزان و سفتهبازان اساسا چنین هدفی را دنبال نکرده و در پی دستاندازی به منابع ملی هستند و در بزنگاه همچون دفعات قبل بار مصیبت سهام را به دوش دولت و سهامداران حقیقی خواهند انداخت.
غلامحسین دوانی در روزنامه بهار نوشت:
در حالی که عملکرد رشد اقتصادی کشور منفی و شاخصهای کلیدی اقتصاد، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و نرخ تورم همگی نامساعد و بعضا منفی هستند، اما روند افزایش شاخص بورس که ظاهرا هیچگونه ارتباطی هم به شاخصههای اقتصادی ندارد کماکان با جهشهای دیوانهوار صعودی است؛ بهطوری که نرخ رشد شاخص حتی از نرخ جذب اعضای هیات علمی (24000 عضو در عرض هشت سال) هم بیشتر است!
جالب آنکه همه مسئولان سازمان بورس و بازار سرمایه هم با جدیت اعلام میدارند که روند صعودی شاخصها طبیعی است و آثار حبابی مشاهده نمیشود. دلیل اصلی این ادعا را هم «انتظارات آتی فعالان بازار» و بهویژه تاثیر سیاستهای اقتصادی دولت جدید میدانند! این ادعا از بیخ و بن نادرست و انحرافی است زیرا افزایش صعودی شاخصها قبل از تصدی دولت جدید و از دوران ریاستجمهوری سابق ادامه داشته که دلیل این افزایش در همان دوره نیز «انتظارات آتی سهامداران» ذکر میشد. تنها موردی که به دولت جدید مربوط میشود سرعت افزایش شاخص بوده والا همگان میدانند که شاخص 9/459 واحدی سال 1384 قبل از تصدی دولت جدید در پایان سال 1391 به 37/667 واحد (25/906=1390) رسیده بود که رشدی معادل 398درصد را نشان میدهد. جالب آنکه این افزایشها در دورهای رخ داده که امروز ثابت شده اقتصاد کشور از رشدی معادل 5/1 درصد منفی برخوردار بوده است!
یعنی بورسی که مشتمل بر شرکتهای بزرگ کشور که تشکیلدهنده توليد ناخالص داخلي هستند، دارای رشدی معادل 90 الی 904درصد برای بعضی شرکتها اما خود اقتصاد کشور ( توليد ناخالص داخلي) دارای رشد منفی 5/1 درصدی است! جلالخالق! احتمالا کینز و آدام اسمیت و حضرت آقای فریدمن هم باید بیایند ایران سهم بخرند تا متوجه شوند یافتههای اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک ورقه پارهای بیش نیستند! زیرا در تاریخ 26/7/1392 شاخص بورس بیش از 71هزار واحد، ارزش بازار سرمایه 340هزارمیلیارد تومان (حدود 114میلیارد دلار) و حجم معاملات روزانه بورس به 641میلیارد تومان و تعداد سهامداران به شش ميليون و 721 هزار و 363 نفر رسیده است!
شاخص بورس در تیرماه سال جاری (قبل از تصدی دولت جدید) به 50هزار واحد و در 30 مردادماه به 59 هزار و 281 رسيد و در 22 مهرماه از 71 هزار عبور کرده است! یعنی در عرض هفت ماه شاخص شاهد بیش از 88درصد افزایش بوده است! در حالیکه دولت در ادایتکلیف یارانهای عاجز است بورس همچنان بدون ارتباط منطقی با شاخصههای کلیدی اقتصاد راه خود را میرود. بد نیست رییسکل بانک مرکزی که مضطربانه اعلام فرمودند مگر چه شده که قیمت ارز ارزان شود، پاسخ دهند چه اتفاقی افتاده که شاخص بورس به قله 71هزار رسیده است؟!
بررسی گزارش شش ماهه اول سالجاری نشان میدهد که از حدود 350 شرکت بورسی تعداد 101 شرکت دارای بازدهی (شامل افزایش قیمت Capital gain) بیش از صددرصد که 46 شرکت از این تعداد دارای بازدهی بیش از 200درصد، 19 شرکت بیش از 300درصد، هشت شرکت بیش از 400درصد و سه شرکت پالایش نفت تهران، پاکسان و لاستیک کویر تایر بیش از 600درصد افزایش داشتهاند!
تجربه نگارنده و بررسی تجربیات قبلی بورس تهران
(91- 1371) نشان میدهد که خبری هست؟! صراحتا اعلام ميکنیم چگونه میشود شرکتی سود هر سهم خود را 19 ریال و سپس 220 ریال و در حال حاضر 520 ریال اعلام کند! آیا ماشین حساب مدیر مالی شرکت دچار مشکل شده و صفرها را جابهجا میکند؟ آیا قبل و بعد از واگذاری سهام مدیران ارشد و سهام واگذاری به از ما بهتران کنترل شده؟! آیا در افشای اطلاعات تقلب یا تخلف صورت گرفته که در شرایطی که عامه مردم و جامعه کار و تولید کشور زیرفشار تحریم و افزایش قیمتها و اوضاع بغرنج اقتصادی کمر خرد کردهاند عدهای شش ماهه 904درصد سود بردهاند یا میبرند؟! آیا دسترسی به اطلاعات محرمانه باعث افزایشها نبوده است؟!
آقایان اخم نکنند و خم هم به ابرو نیاورند که خوشبختانه دولتمردان جدید هم متوجه این بازی خطرناک شدهاند. میگویند چون ارز رو به افول و بازار طلا کساد و بازار مسکن هم راکد شده همه پولهای سرگردان روانه بورس و درنتیجه شاخص از هجوم این همه پول وحشتزده شده و مرتبا رو به صعود میرود! جالب آنجاست که وقتی قیمت سهام رو به کاهش نهاد، رییسکل بانک مرکزی شتابزده و وحشتزده اعلام کرد مثل شیر بر سر قیمت سههزار تومانی ایستاده و کاهش نرخ ارز را صوری و غیرواقعی اعلام کرد، اما ایشان و سایر دولتمردان درقبال افزایش موشکی شاخص بورس هیچگونه شتاب یا وحشتی از خود نشان نمیدهند که همین موضعگیری افراد خبره را به صرافت انداخته که نکند «فعلیها هم مثل قبلیها» فقط نگران پایین آمدن باشند اما بالا رفتن به هر طریق را واجب کفایی میدانند.
اما نگاهی به بازار مسکن، سکه، طلا و ارز و مصاحبه رییسکل بانک مرکزی نشان میدهد که اتفاقا برعکس این تحلیل سایر بازارها نیز کماکان به قوت خود باقی هستند! مثلا دلار در آستانه انتخابات 33 هزار ریال بوده که در حال حاضر کمتر از 30 هزار و 300 ریال قابل خرید است یعنی حداکثر هشتدرصد کاهش یافته است یا سکه بهار آزادی كه به 947هزار تومان در حال حاضر رسیده (کمتر از چهاردرصد کاهش). بنابراین با مقایسه این اقلام و حاصل بررسی آن با شاخص بورس و تدقیق در ظرفیت تولیدی کارخانهها و حتی ارقام حاصل از صادرات ارزی آنان (درقبال بدهیهای ارزی آنان که متاسفانه نرخ ارز قابل بازیافت بدهیهای ارزی آنان نیز چندان شفاف و روشن نیست) موید آن است که شاخص اضطراب دارد و اضطراری است! یعنی در آن حباب وجود دارد!
فراموش نکنید که در سال 83 یک شیر پاک خوردهای به دبیرکل وقت بورس تهران درباره حبابی بودن سهام نامه نوشت اما همگان فقط خندیدیم ولی پس از حداکثر پنج ماه بعد همه گریان شدیم! آن موقع هم بعضیها میگفتند اینجوری ننویسید، علیه بازار سرمایه است و اعتماد عمومی سلب میشود، غافل از اینکه آن حرکت مذموم، مشکوک و متقلبانه آن سالها برای مدت بیش از پنج سال اعتماد عمومی را از بازار سلب کرد بنابراین حق داریم نگران باشیم بهویژه آنکه هیچ دستی در سفتهبازی و سهمبازی هم نداریم!
وقتی شاخص بورس از 47/000 واحد در 26/3/1392 به 69/000 واحد در 26/7/1392 میرسد آیا نباید هیچ عقل سلیمی بیندیشد مگر امید و آرزو چقدر تاثیر بر اقتصاد دارد؟ آیا اساسا در اقتصاد «میتوان بر اگر نشست» زیرا از قدیم گفتهاند «براگر نتوان نشست» در حالی که تمامی دولتمردان کنونی تصویر ابهامآمیز و مسالهداری از اقتصاد ایران اعلام میدارند و صندوق مالی دولت تهی است و در حالی که بزرگترین کارخانههای خودرویی عملا ورشکسته و بانکهای کشور در صورت لحاظ ذخایر مناسب معوق و... چیزی در چنته ندارند! چگونه میتوان انتظارات سفتهبازان را جانشین عقل و تدبیر در اقتصاد بورس کرد؟ و مثلا دلخوش کنیم روزی که ما آمدیم شاخص 8/000 واحد بوده و اینک که آن را ترک میکنیم 69/000 واحد است پس ملت صلوات و تکبیر بفرستید!
نگارنده نیز اعتقاد دارد که جو مناسب و امید پس از دولت تخریب امیدهای بسیاری را بهویژه برای سفتهبازان و ثروتاندوزان کاغذی فراهم آورده اما واقعیت نشانهها و علائم نگرانکنندهای نیز وجود دارد که حتی در صورت حل مناقشه تحریم، کشور عملا نیازمند رقمی حدود 200میلیارد دلار جهت انجام تعهدات شروع شده، تکمیل پروژههای عمرانی و توسعه منابع نفت و گاز دارد که منبع آن حداقل تاکنون روشن نیست. نگاهی به تغییرات شاخص که عمدتا ناشی از تغییرات و فعل و انفعالات گروه معدنی، پتروشیمی و نفت و گاز است که عموما هم بهتازگی وارد بورس شدهاند این شبهه را فراهم میسازد که شاید مدیران دولتی بنگاههای به اصطلاح خصوصی شده در پی یافتن کلاهی از نمد سهام هستند که قرائن هم آن را تشدید میکند.
تارنمای بانک مرکزی 620 صرافی مجاز، 7 موسسه مالی اعتباری، 20 موسسه لیزینگ، 21 بانک غیردولتی، پنج بانک تخصصی، پنج صندوق قرضالحسنه، 820 تعاونی اعتبار مجاز و دو بانک قرضالحسنه را شامل میشود که بسیاری از اینان متعلق به مدیران سابق دولتی (اگرچه به نام افراد غیر) است و همگی آنان در بازار بورس فعال هستند! بدیهی است با این حجم موسسات مالی و منابع عظیمی که دراختیار آنان است بازار ثروت کاغذی رونق داشته و شاخص تحتتاثیر این موسسات نوسان و لرزش خواهد داشت، از طرف دیگر حضور 107 شرکت کارگزاری بورس بههمراه حدود 71 هزار بنگاه معاملات ملکی مسکن و 10 شرکت برتر بورس که حدود 47درصد بورس را دراختیار دارند، نشان میدهد که حقوقیها (و نه سهامداران حقیقی) میتوانند به هر طریقی بورس را برانند!
بهطور مثال در حالی که طبق روال سنتی ماههای نخست هر سال اساسا فعالیت اقتصادی چندانی در کشور صورت نمیگیرد (بهویژه آنکه بودجه سال 1392 تا ماه اردیبهشت هم به تصویب شورای نگهبان نرسیده بود) اما شاهد آن بودیم که در دو ماهه نخست سال 1392 شاخص بورس پنجهزار واحد رشد کرد و این در حالی بود که حداقل تا یک هفته قبل از انتخابات بسیاری بر آن بودند که محافظهکاران و تندروان برنده انتخابات خواهند بود! مگر آنکه قبول کنیم شاخص بورس یک عدد کمی نیست بلکه پدیدهای است دارای هوش مصنوعی و عقل و تدبیر که از همان آغاز سال برنده انتخابات خردادماه را پیشبینی و آثار آن را در شاخص سه ماهه اول سال لحاظ کرده است!
یادآور میشود اساسا بورس ایران از همان ابتدای سالهای تجدید حیات دوباره (دهه 1370)، تحتتاثیر چند نماد اصلی قرار داشته بهطوری که در حال حاضر حداکثر 5 صنعت اصلی جلودار یا عقبدار شاخص هستند (درواقع 47درصد بورس دراختیار 10 شرکت قرار دارد) که این موضوع در بلندمدت هر بورسی را آسیبپذیر میسازد اما ظاهرا متولیان بورس در ایران آن را یک مزیت تاریخی میدانند! پیشنهاد نگارنده آن است افرادی که مرتبا مدعی هستند بورس حبابی نیست، تعداد سهام خود را در بورس اعلام کنند تا مشخص شود این حضرات دغدغه سهام خود را دارند یا به فکر بازار و منافع عمومی هستند! بدیهی است ما نیز علاقهمندیم بازار سرمایه جایگاه مناسبی در روند توسعه اقتصادی کشور ایفا کند و بتواند سرمایههای سرگردان (و نه سرمایه سفتهبازان) را در فعالیتهای خدماتی - تولیدی بهکار گیرد تا علاوه بر مهار نقدینگی، امکان تامین مالی بنگاههای کشور را فراهم سازد، اما بهنظر میرسد ثروتاندوزان و سفتهبازان اساسا چنین هدفی را دنبال نکرده و در پی دستاندازی به منابع ملی هستند و در بزنگاه همچون دفعات قبل بار مصیبت سهام را به دوش دولت و سهامداران حقیقی خواهند انداخت.
پیشنهاد نگارنده آن است افرادی که مرتبا مدعی هستند بورس حبابی نیست، تعداد سهام خود را در بورس اعلام کنند تا مشخص شود این حضرات دغدغه سهام خود را دارند یا به فکر بازار و منافع عمومی هستند!
غلامحسین دوانی در روزنامه بهار نوشت:
در حالی که عملکرد رشد اقتصادی کشور منفی و شاخصهای کلیدی اقتصاد، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و نرخ تورم همگی نامساعد و بعضا منفی هستند، اما روند افزایش شاخص بورس که ظاهرا هیچگونه ارتباطی هم به شاخصههای اقتصادی ندارد کماکان با جهشهای دیوانهوار صعودی است؛ بهطوری که نرخ رشد شاخص حتی از نرخ جذب اعضای هیات علمی (24000 عضو در عرض هشت سال) هم بیشتر است!
جالب آنکه همه مسئولان سازمان بورس و بازار سرمایه هم با جدیت اعلام میدارند که روند صعودی شاخصها طبیعی است و آثار حبابی مشاهده نمیشود. دلیل اصلی این ادعا را هم «انتظارات آتی فعالان بازار» و بهویژه تاثیر سیاستهای اقتصادی دولت جدید میدانند! این ادعا از بیخ و بن نادرست و انحرافی است زیرا افزایش صعودی شاخصها قبل از تصدی دولت جدید و از دوران ریاستجمهوری سابق ادامه داشته که دلیل این افزایش در همان دوره نیز «انتظارات آتی سهامداران» ذکر میشد. تنها موردی که به دولت جدید مربوط میشود سرعت افزایش شاخص بوده والا همگان میدانند که شاخص 9/459 واحدی سال 1384 قبل از تصدی دولت جدید در پایان سال 1391 به 37/667 واحد (25/906=1390) رسیده بود که رشدی معادل 398درصد را نشان میدهد. جالب آنکه این افزایشها در دورهای رخ داده که امروز ثابت شده اقتصاد کشور از رشدی معادل 5/1 درصد منفی برخوردار بوده است!
یعنی بورسی که مشتمل بر شرکتهای بزرگ کشور که تشکیلدهنده توليد ناخالص داخلي هستند، دارای رشدی معادل 90 الی 904درصد برای بعضی شرکتها اما خود اقتصاد کشور ( توليد ناخالص داخلي) دارای رشد منفی 5/1 درصدی است! جلالخالق! احتمالا کینز و آدام اسمیت و حضرت آقای فریدمن هم باید بیایند ایران سهم بخرند تا متوجه شوند یافتههای اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک ورقه پارهای بیش نیستند! زیرا در تاریخ 26/7/1392 شاخص بورس بیش از 71هزار واحد، ارزش بازار سرمایه 340هزارمیلیارد تومان (حدود 114میلیارد دلار) و حجم معاملات روزانه بورس به 641میلیارد تومان و تعداد سهامداران به شش ميليون و 721 هزار و 363 نفر رسیده است!
شاخص بورس در تیرماه سال جاری (قبل از تصدی دولت جدید) به 50هزار واحد و در 30 مردادماه به 59 هزار و 281 رسيد و در 22 مهرماه از 71 هزار عبور کرده است! یعنی در عرض هفت ماه شاخص شاهد بیش از 88درصد افزایش بوده است! در حالیکه دولت در ادایتکلیف یارانهای عاجز است بورس همچنان بدون ارتباط منطقی با شاخصههای کلیدی اقتصاد راه خود را میرود. بد نیست رییسکل بانک مرکزی که مضطربانه اعلام فرمودند مگر چه شده که قیمت ارز ارزان شود، پاسخ دهند چه اتفاقی افتاده که شاخص بورس به قله 71هزار رسیده است؟!
بررسی گزارش شش ماهه اول سالجاری نشان میدهد که از حدود 350 شرکت بورسی تعداد 101 شرکت دارای بازدهی (شامل افزایش قیمت Capital gain) بیش از صددرصد که 46 شرکت از این تعداد دارای بازدهی بیش از 200درصد، 19 شرکت بیش از 300درصد، هشت شرکت بیش از 400درصد و سه شرکت پالایش نفت تهران، پاکسان و لاستیک کویر تایر بیش از 600درصد افزایش داشتهاند!
تجربه نگارنده و بررسی تجربیات قبلی بورس تهران
(91- 1371) نشان میدهد که خبری هست؟! صراحتا اعلام ميکنیم چگونه میشود شرکتی سود هر سهم خود را 19 ریال و سپس 220 ریال و در حال حاضر 520 ریال اعلام کند! آیا ماشین حساب مدیر مالی شرکت دچار مشکل شده و صفرها را جابهجا میکند؟ آیا قبل و بعد از واگذاری سهام مدیران ارشد و سهام واگذاری به از ما بهتران کنترل شده؟! آیا در افشای اطلاعات تقلب یا تخلف صورت گرفته که در شرایطی که عامه مردم و جامعه کار و تولید کشور زیرفشار تحریم و افزایش قیمتها و اوضاع بغرنج اقتصادی کمر خرد کردهاند عدهای شش ماهه 904درصد سود بردهاند یا میبرند؟! آیا دسترسی به اطلاعات محرمانه باعث افزایشها نبوده است؟!
آقایان اخم نکنند و خم هم به ابرو نیاورند که خوشبختانه دولتمردان جدید هم متوجه این بازی خطرناک شدهاند. میگویند چون ارز رو به افول و بازار طلا کساد و بازار مسکن هم راکد شده همه پولهای سرگردان روانه بورس و درنتیجه شاخص از هجوم این همه پول وحشتزده شده و مرتبا رو به صعود میرود! جالب آنجاست که وقتی قیمت سهام رو به کاهش نهاد، رییسکل بانک مرکزی شتابزده و وحشتزده اعلام کرد مثل شیر بر سر قیمت سههزار تومانی ایستاده و کاهش نرخ ارز را صوری و غیرواقعی اعلام کرد، اما ایشان و سایر دولتمردان درقبال افزایش موشکی شاخص بورس هیچگونه شتاب یا وحشتی از خود نشان نمیدهند که همین موضعگیری افراد خبره را به صرافت انداخته که نکند «فعلیها هم مثل قبلیها» فقط نگران پایین آمدن باشند اما بالا رفتن به هر طریق را واجب کفایی میدانند.
اما نگاهی به بازار مسکن، سکه، طلا و ارز و مصاحبه رییسکل بانک مرکزی نشان میدهد که اتفاقا برعکس این تحلیل سایر بازارها نیز کماکان به قوت خود باقی هستند! مثلا دلار در آستانه انتخابات 33 هزار ریال بوده که در حال حاضر کمتر از 30 هزار و 300 ریال قابل خرید است یعنی حداکثر هشتدرصد کاهش یافته است یا سکه بهار آزادی كه به 947هزار تومان در حال حاضر رسیده (کمتر از چهاردرصد کاهش). بنابراین با مقایسه این اقلام و حاصل بررسی آن با شاخص بورس و تدقیق در ظرفیت تولیدی کارخانهها و حتی ارقام حاصل از صادرات ارزی آنان (درقبال بدهیهای ارزی آنان که متاسفانه نرخ ارز قابل بازیافت بدهیهای ارزی آنان نیز چندان شفاف و روشن نیست) موید آن است که شاخص اضطراب دارد و اضطراری است! یعنی در آن حباب وجود دارد!
فراموش نکنید که در سال 83 یک شیر پاک خوردهای به دبیرکل وقت بورس تهران درباره حبابی بودن سهام نامه نوشت اما همگان فقط خندیدیم ولی پس از حداکثر پنج ماه بعد همه گریان شدیم! آن موقع هم بعضیها میگفتند اینجوری ننویسید، علیه بازار سرمایه است و اعتماد عمومی سلب میشود، غافل از اینکه آن حرکت مذموم، مشکوک و متقلبانه آن سالها برای مدت بیش از پنج سال اعتماد عمومی را از بازار سلب کرد بنابراین حق داریم نگران باشیم بهویژه آنکه هیچ دستی در سفتهبازی و سهمبازی هم نداریم!
وقتی شاخص بورس از 47/000 واحد در 26/3/1392 به 69/000 واحد در 26/7/1392 میرسد آیا نباید هیچ عقل سلیمی بیندیشد مگر امید و آرزو چقدر تاثیر بر اقتصاد دارد؟ آیا اساسا در اقتصاد «میتوان بر اگر نشست» زیرا از قدیم گفتهاند «براگر نتوان نشست» در حالی که تمامی دولتمردان کنونی تصویر ابهامآمیز و مسالهداری از اقتصاد ایران اعلام میدارند و صندوق مالی دولت تهی است و در حالی که بزرگترین کارخانههای خودرویی عملا ورشکسته و بانکهای کشور در صورت لحاظ ذخایر مناسب معوق و... چیزی در چنته ندارند! چگونه میتوان انتظارات سفتهبازان را جانشین عقل و تدبیر در اقتصاد بورس کرد؟ و مثلا دلخوش کنیم روزی که ما آمدیم شاخص 8/000 واحد بوده و اینک که آن را ترک میکنیم 69/000 واحد است پس ملت صلوات و تکبیر بفرستید!
نگارنده نیز اعتقاد دارد که جو مناسب و امید پس از دولت تخریب امیدهای بسیاری را بهویژه برای سفتهبازان و ثروتاندوزان کاغذی فراهم آورده اما واقعیت نشانهها و علائم نگرانکنندهای نیز وجود دارد که حتی در صورت حل مناقشه تحریم، کشور عملا نیازمند رقمی حدود 200میلیارد دلار جهت انجام تعهدات شروع شده، تکمیل پروژههای عمرانی و توسعه منابع نفت و گاز دارد که منبع آن حداقل تاکنون روشن نیست. نگاهی به تغییرات شاخص که عمدتا ناشی از تغییرات و فعل و انفعالات گروه معدنی، پتروشیمی و نفت و گاز است که عموما هم بهتازگی وارد بورس شدهاند این شبهه را فراهم میسازد که شاید مدیران دولتی بنگاههای به اصطلاح خصوصی شده در پی یافتن کلاهی از نمد سهام هستند که قرائن هم آن را تشدید میکند.
تارنمای بانک مرکزی 620 صرافی مجاز، 7 موسسه مالی اعتباری، 20 موسسه لیزینگ، 21 بانک غیردولتی، پنج بانک تخصصی، پنج صندوق قرضالحسنه، 820 تعاونی اعتبار مجاز و دو بانک قرضالحسنه را شامل میشود که بسیاری از اینان متعلق به مدیران سابق دولتی (اگرچه به نام افراد غیر) است و همگی آنان در بازار بورس فعال هستند! بدیهی است با این حجم موسسات مالی و منابع عظیمی که دراختیار آنان است بازار ثروت کاغذی رونق داشته و شاخص تحتتاثیر این موسسات نوسان و لرزش خواهد داشت، از طرف دیگر حضور 107 شرکت کارگزاری بورس بههمراه حدود 71 هزار بنگاه معاملات ملکی مسکن و 10 شرکت برتر بورس که حدود 47درصد بورس را دراختیار دارند، نشان میدهد که حقوقیها (و نه سهامداران حقیقی) میتوانند به هر طریقی بورس را برانند!
بهطور مثال در حالی که طبق روال سنتی ماههای نخست هر سال اساسا فعالیت اقتصادی چندانی در کشور صورت نمیگیرد (بهویژه آنکه بودجه سال 1392 تا ماه اردیبهشت هم به تصویب شورای نگهبان نرسیده بود) اما شاهد آن بودیم که در دو ماهه نخست سال 1392 شاخص بورس پنجهزار واحد رشد کرد و این در حالی بود که حداقل تا یک هفته قبل از انتخابات بسیاری بر آن بودند که محافظهکاران و تندروان برنده انتخابات خواهند بود! مگر آنکه قبول کنیم شاخص بورس یک عدد کمی نیست بلکه پدیدهای است دارای هوش مصنوعی و عقل و تدبیر که از همان آغاز سال برنده انتخابات خردادماه را پیشبینی و آثار آن را در شاخص سه ماهه اول سال لحاظ کرده است!
یادآور میشود اساسا بورس ایران از همان ابتدای سالهای تجدید حیات دوباره (دهه 1370)، تحتتاثیر چند نماد اصلی قرار داشته بهطوری که در حال حاضر حداکثر 5 صنعت اصلی جلودار یا عقبدار شاخص هستند (درواقع 47درصد بورس دراختیار 10 شرکت قرار دارد) که این موضوع در بلندمدت هر بورسی را آسیبپذیر میسازد اما ظاهرا متولیان بورس در ایران آن را یک مزیت تاریخی میدانند! پیشنهاد نگارنده آن است افرادی که مرتبا مدعی هستند بورس حبابی نیست، تعداد سهام خود را در بورس اعلام کنند تا مشخص شود این حضرات دغدغه سهام خود را دارند یا به فکر بازار و منافع عمومی هستند! بدیهی است ما نیز علاقهمندیم بازار سرمایه جایگاه مناسبی در روند توسعه اقتصادی کشور ایفا کند و بتواند سرمایههای سرگردان (و نه سرمایه سفتهبازان) را در فعالیتهای خدماتی - تولیدی بهکار گیرد تا علاوه بر مهار نقدینگی، امکان تامین مالی بنگاههای کشور را فراهم سازد، اما بهنظر میرسد ثروتاندوزان و سفتهبازان اساسا چنین هدفی را دنبال نکرده و در پی دستاندازی به منابع ملی هستند و در بزنگاه همچون دفعات قبل بار مصیبت سهام را به دوش دولت و سهامداران حقیقی خواهند انداخت.
غلامحسین دوانی در روزنامه بهار نوشت:
در حالی که عملکرد رشد اقتصادی کشور منفی و شاخصهای کلیدی اقتصاد، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و نرخ تورم همگی نامساعد و بعضا منفی هستند، اما روند افزایش شاخص بورس که ظاهرا هیچگونه ارتباطی هم به شاخصههای اقتصادی ندارد کماکان با جهشهای دیوانهوار صعودی است؛ بهطوری که نرخ رشد شاخص حتی از نرخ جذب اعضای هیات علمی (24000 عضو در عرض هشت سال) هم بیشتر است!
جالب آنکه همه مسئولان سازمان بورس و بازار سرمایه هم با جدیت اعلام میدارند که روند صعودی شاخصها طبیعی است و آثار حبابی مشاهده نمیشود. دلیل اصلی این ادعا را هم «انتظارات آتی فعالان بازار» و بهویژه تاثیر سیاستهای اقتصادی دولت جدید میدانند! این ادعا از بیخ و بن نادرست و انحرافی است زیرا افزایش صعودی شاخصها قبل از تصدی دولت جدید و از دوران ریاستجمهوری سابق ادامه داشته که دلیل این افزایش در همان دوره نیز «انتظارات آتی سهامداران» ذکر میشد. تنها موردی که به دولت جدید مربوط میشود سرعت افزایش شاخص بوده والا همگان میدانند که شاخص 9/459 واحدی سال 1384 قبل از تصدی دولت جدید در پایان سال 1391 به 37/667 واحد (25/906=1390) رسیده بود که رشدی معادل 398درصد را نشان میدهد. جالب آنکه این افزایشها در دورهای رخ داده که امروز ثابت شده اقتصاد کشور از رشدی معادل 5/1 درصد منفی برخوردار بوده است!
یعنی بورسی که مشتمل بر شرکتهای بزرگ کشور که تشکیلدهنده توليد ناخالص داخلي هستند، دارای رشدی معادل 90 الی 904درصد برای بعضی شرکتها اما خود اقتصاد کشور ( توليد ناخالص داخلي) دارای رشد منفی 5/1 درصدی است! جلالخالق! احتمالا کینز و آدام اسمیت و حضرت آقای فریدمن هم باید بیایند ایران سهم بخرند تا متوجه شوند یافتههای اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک ورقه پارهای بیش نیستند! زیرا در تاریخ 26/7/1392 شاخص بورس بیش از 71هزار واحد، ارزش بازار سرمایه 340هزارمیلیارد تومان (حدود 114میلیارد دلار) و حجم معاملات روزانه بورس به 641میلیارد تومان و تعداد سهامداران به شش ميليون و 721 هزار و 363 نفر رسیده است!
شاخص بورس در تیرماه سال جاری (قبل از تصدی دولت جدید) به 50هزار واحد و در 30 مردادماه به 59 هزار و 281 رسيد و در 22 مهرماه از 71 هزار عبور کرده است! یعنی در عرض هفت ماه شاخص شاهد بیش از 88درصد افزایش بوده است! در حالیکه دولت در ادایتکلیف یارانهای عاجز است بورس همچنان بدون ارتباط منطقی با شاخصههای کلیدی اقتصاد راه خود را میرود. بد نیست رییسکل بانک مرکزی که مضطربانه اعلام فرمودند مگر چه شده که قیمت ارز ارزان شود، پاسخ دهند چه اتفاقی افتاده که شاخص بورس به قله 71هزار رسیده است؟!
بررسی گزارش شش ماهه اول سالجاری نشان میدهد که از حدود 350 شرکت بورسی تعداد 101 شرکت دارای بازدهی (شامل افزایش قیمت Capital gain) بیش از صددرصد که 46 شرکت از این تعداد دارای بازدهی بیش از 200درصد، 19 شرکت بیش از 300درصد، هشت شرکت بیش از 400درصد و سه شرکت پالایش نفت تهران، پاکسان و لاستیک کویر تایر بیش از 600درصد افزایش داشتهاند!
تجربه نگارنده و بررسی تجربیات قبلی بورس تهران
(91- 1371) نشان میدهد که خبری هست؟! صراحتا اعلام ميکنیم چگونه میشود شرکتی سود هر سهم خود را 19 ریال و سپس 220 ریال و در حال حاضر 520 ریال اعلام کند! آیا ماشین حساب مدیر مالی شرکت دچار مشکل شده و صفرها را جابهجا میکند؟ آیا قبل و بعد از واگذاری سهام مدیران ارشد و سهام واگذاری به از ما بهتران کنترل شده؟! آیا در افشای اطلاعات تقلب یا تخلف صورت گرفته که در شرایطی که عامه مردم و جامعه کار و تولید کشور زیرفشار تحریم و افزایش قیمتها و اوضاع بغرنج اقتصادی کمر خرد کردهاند عدهای شش ماهه 904درصد سود بردهاند یا میبرند؟! آیا دسترسی به اطلاعات محرمانه باعث افزایشها نبوده است؟!
آقایان اخم نکنند و خم هم به ابرو نیاورند که خوشبختانه دولتمردان جدید هم متوجه این بازی خطرناک شدهاند. میگویند چون ارز رو به افول و بازار طلا کساد و بازار مسکن هم راکد شده همه پولهای سرگردان روانه بورس و درنتیجه شاخص از هجوم این همه پول وحشتزده شده و مرتبا رو به صعود میرود! جالب آنجاست که وقتی قیمت سهام رو به کاهش نهاد، رییسکل بانک مرکزی شتابزده و وحشتزده اعلام کرد مثل شیر بر سر قیمت سههزار تومانی ایستاده و کاهش نرخ ارز را صوری و غیرواقعی اعلام کرد، اما ایشان و سایر دولتمردان درقبال افزایش موشکی شاخص بورس هیچگونه شتاب یا وحشتی از خود نشان نمیدهند که همین موضعگیری افراد خبره را به صرافت انداخته که نکند «فعلیها هم مثل قبلیها» فقط نگران پایین آمدن باشند اما بالا رفتن به هر طریق را واجب کفایی میدانند.
اما نگاهی به بازار مسکن، سکه، طلا و ارز و مصاحبه رییسکل بانک مرکزی نشان میدهد که اتفاقا برعکس این تحلیل سایر بازارها نیز کماکان به قوت خود باقی هستند! مثلا دلار در آستانه انتخابات 33 هزار ریال بوده که در حال حاضر کمتر از 30 هزار و 300 ریال قابل خرید است یعنی حداکثر هشتدرصد کاهش یافته است یا سکه بهار آزادی كه به 947هزار تومان در حال حاضر رسیده (کمتر از چهاردرصد کاهش). بنابراین با مقایسه این اقلام و حاصل بررسی آن با شاخص بورس و تدقیق در ظرفیت تولیدی کارخانهها و حتی ارقام حاصل از صادرات ارزی آنان (درقبال بدهیهای ارزی آنان که متاسفانه نرخ ارز قابل بازیافت بدهیهای ارزی آنان نیز چندان شفاف و روشن نیست) موید آن است که شاخص اضطراب دارد و اضطراری است! یعنی در آن حباب وجود دارد!
فراموش نکنید که در سال 83 یک شیر پاک خوردهای به دبیرکل وقت بورس تهران درباره حبابی بودن سهام نامه نوشت اما همگان فقط خندیدیم ولی پس از حداکثر پنج ماه بعد همه گریان شدیم! آن موقع هم بعضیها میگفتند اینجوری ننویسید، علیه بازار سرمایه است و اعتماد عمومی سلب میشود، غافل از اینکه آن حرکت مذموم، مشکوک و متقلبانه آن سالها برای مدت بیش از پنج سال اعتماد عمومی را از بازار سلب کرد بنابراین حق داریم نگران باشیم بهویژه آنکه هیچ دستی در سفتهبازی و سهمبازی هم نداریم!
وقتی شاخص بورس از 47/000 واحد در 26/3/1392 به 69/000 واحد در 26/7/1392 میرسد آیا نباید هیچ عقل سلیمی بیندیشد مگر امید و آرزو چقدر تاثیر بر اقتصاد دارد؟ آیا اساسا در اقتصاد «میتوان بر اگر نشست» زیرا از قدیم گفتهاند «براگر نتوان نشست» در حالی که تمامی دولتمردان کنونی تصویر ابهامآمیز و مسالهداری از اقتصاد ایران اعلام میدارند و صندوق مالی دولت تهی است و در حالی که بزرگترین کارخانههای خودرویی عملا ورشکسته و بانکهای کشور در صورت لحاظ ذخایر مناسب معوق و... چیزی در چنته ندارند! چگونه میتوان انتظارات سفتهبازان را جانشین عقل و تدبیر در اقتصاد بورس کرد؟ و مثلا دلخوش کنیم روزی که ما آمدیم شاخص 8/000 واحد بوده و اینک که آن را ترک میکنیم 69/000 واحد است پس ملت صلوات و تکبیر بفرستید!
نگارنده نیز اعتقاد دارد که جو مناسب و امید پس از دولت تخریب امیدهای بسیاری را بهویژه برای سفتهبازان و ثروتاندوزان کاغذی فراهم آورده اما واقعیت نشانهها و علائم نگرانکنندهای نیز وجود دارد که حتی در صورت حل مناقشه تحریم، کشور عملا نیازمند رقمی حدود 200میلیارد دلار جهت انجام تعهدات شروع شده، تکمیل پروژههای عمرانی و توسعه منابع نفت و گاز دارد که منبع آن حداقل تاکنون روشن نیست. نگاهی به تغییرات شاخص که عمدتا ناشی از تغییرات و فعل و انفعالات گروه معدنی، پتروشیمی و نفت و گاز است که عموما هم بهتازگی وارد بورس شدهاند این شبهه را فراهم میسازد که شاید مدیران دولتی بنگاههای به اصطلاح خصوصی شده در پی یافتن کلاهی از نمد سهام هستند که قرائن هم آن را تشدید میکند.
تارنمای بانک مرکزی 620 صرافی مجاز، 7 موسسه مالی اعتباری، 20 موسسه لیزینگ، 21 بانک غیردولتی، پنج بانک تخصصی، پنج صندوق قرضالحسنه، 820 تعاونی اعتبار مجاز و دو بانک قرضالحسنه را شامل میشود که بسیاری از اینان متعلق به مدیران سابق دولتی (اگرچه به نام افراد غیر) است و همگی آنان در بازار بورس فعال هستند! بدیهی است با این حجم موسسات مالی و منابع عظیمی که دراختیار آنان است بازار ثروت کاغذی رونق داشته و شاخص تحتتاثیر این موسسات نوسان و لرزش خواهد داشت، از طرف دیگر حضور 107 شرکت کارگزاری بورس بههمراه حدود 71 هزار بنگاه معاملات ملکی مسکن و 10 شرکت برتر بورس که حدود 47درصد بورس را دراختیار دارند، نشان میدهد که حقوقیها (و نه سهامداران حقیقی) میتوانند به هر طریقی بورس را برانند!
بهطور مثال در حالی که طبق روال سنتی ماههای نخست هر سال اساسا فعالیت اقتصادی چندانی در کشور صورت نمیگیرد (بهویژه آنکه بودجه سال 1392 تا ماه اردیبهشت هم به تصویب شورای نگهبان نرسیده بود) اما شاهد آن بودیم که در دو ماهه نخست سال 1392 شاخص بورس پنجهزار واحد رشد کرد و این در حالی بود که حداقل تا یک هفته قبل از انتخابات بسیاری بر آن بودند که محافظهکاران و تندروان برنده انتخابات خواهند بود! مگر آنکه قبول کنیم شاخص بورس یک عدد کمی نیست بلکه پدیدهای است دارای هوش مصنوعی و عقل و تدبیر که از همان آغاز سال برنده انتخابات خردادماه را پیشبینی و آثار آن را در شاخص سه ماهه اول سال لحاظ کرده است!
یادآور میشود اساسا بورس ایران از همان ابتدای سالهای تجدید حیات دوباره (دهه 1370)، تحتتاثیر چند نماد اصلی قرار داشته بهطوری که در حال حاضر حداکثر 5 صنعت اصلی جلودار یا عقبدار شاخص هستند (درواقع 47درصد بورس دراختیار 10 شرکت قرار دارد) که این موضوع در بلندمدت هر بورسی را آسیبپذیر میسازد اما ظاهرا متولیان بورس در ایران آن را یک مزیت تاریخی میدانند! پیشنهاد نگارنده آن است افرادی که مرتبا مدعی هستند بورس حبابی نیست، تعداد سهام خود را در بورس اعلام کنند تا مشخص شود این حضرات دغدغه سهام خود را دارند یا به فکر بازار و منافع عمومی هستند! بدیهی است ما نیز علاقهمندیم بازار سرمایه جایگاه مناسبی در روند توسعه اقتصادی کشور ایفا کند و بتواند سرمایههای سرگردان (و نه سرمایه سفتهبازان) را در فعالیتهای خدماتی - تولیدی بهکار گیرد تا علاوه بر مهار نقدینگی، امکان تامین مالی بنگاههای کشور را فراهم سازد، اما بهنظر میرسد ثروتاندوزان و سفتهبازان اساسا چنین هدفی را دنبال نکرده و در پی دستاندازی به منابع ملی هستند و در بزنگاه همچون دفعات قبل بار مصیبت سهام را به دوش دولت و سهامداران حقیقی خواهند انداخت.
بورس اصلا حبابی نیست و گزارشات سه ماهه موید همین مطلب هستند و اقتصاد داخلی خیلی توانمند دارد حرکت می کند.
و تولید ناخالص ملی نیز همین را می گوید
و لی ... چی شده که همه شرکت ها یک دفعه بطور یکدست گزارشات شش ماهه رو با وجود حجم فروش 2 برابری نسبت به گزارش سه ماهه، سود خیلی کمتر از انتظاری را اعلام نمودند...
شک جایز است!!!!! ( یعنی اقتصاد درون زا چرا ناتوان ... ))!؟
منافع افراد سوذجو دولتی است که شاخص بورس را اینگونه غیرواقعی کرده و رانتهای زیادی را برایشان دارد