تغییر بزرگ در مناقشات هسته ای ایران و غرب
پارسینه: با پایان نخستین دور گفتوگوهای هستهای با تیم مذاکره جدید و به تازگی عملگرای ایرانی، موضوع مناقشات سیاسی واشنگتن در خصوص ایران، از «آیا دستیابی به توافق امکانپذیر است» به «چه توافقی قابل پذیرش است» ، تغییر یافته است. در حالی که چنین مباحثاتی میتواند اغلب ناشی از فضای بدبینانهای به نظر برسد که حول تعداد سانتریفیوژها و سطح غنیسازی ایران وجود دارد، اما در حقیقت نیز، دو روش متمایز را میتوان برای دستیابی به توافقی هستهای با ایران متصور شد.
در این یاد داشت آمده است: با پایان نخستین دور گفتوگوهای هستهای با تیم مذاکره جدید و به تازگی عملگرای ایرانی، موضوع مناقشات سیاسی واشنگتن در خصوص ایران، از «آیا دستیابی به توافق امکانپذیر است» به «چه توافقی قابل پذیرش است» ، تغییر یافته است.
در حالی که چنین مباحثاتی میتواند اغلب ناشی از فضای بدبینانهای به نظر برسد که حول تعداد سانتریفیوژها و سطح غنیسازی ایران وجود دارد، اما در حقیقت نیز، دو روش متمایز را میتوان برای دستیابی به توافقی هستهای با ایران متصور شد.
نویسنده تاکید کرده است: در روش نخست، تهران در برابر اعمال محدودیتهایی جدی بر فعالیتهای هستهای خود، مثلا مانند محدود کردن سطح غنیسازی اورانیوم به درجات خلوص پایینتر، از امتیاز کاهش میزان و شدت تحریمها برخوردار خواهد شد.
موفقیت چنین توافقی به اطمینان از این مسئله بستگی خواهد داشت که ایران نمیتواند از فعالیتهای مجاز اعلامشده هستهای خود به عنوان پوششی برای فعالیتهای مخفیانه با هدف ساخت یک سلاح هستهای بهرهبرداری کند.
به علاوه این توافق به اطمینان از این مسئله نیز بستگی خواهد داشت که شروط ذکر شده در قرارداد به سادگی قابل بازگشت نبوده، و بنابراین تهران نخواهد توانست به محض کاهش فشارها، تعهدات خود را زیر پا بگذارد.
این اندیشکده در ادامه با تاکید بر اینکه نمیتوان پس از تخفیف تحریمها، به امکان اعمال مجدد فشارها اطمینان کامل داشت، آورده است: راههای متعددی برای کاهش تحریمها وجود دارد به گونهای که بتوان به سادگی آنها را دوباره به اجرا گذاشت -برای مثال، انتقال پول نفت به ایران، از طریق سازوکار واحدی که بتواند در صورت عدم همکاری تهران به راحتی مسدود شود -با این حال هیچ یک از این روشها کاملاً ایمن و مطمئن نیست.
کارآمدی و پایداری قراردادی مبتنی بر محدودیت سطح غنیسازی، به میزان شفافیت عملکرد ایران بستگی خواهد داشت.
تنها در صورتی میتوان شفافیت عملکرد ایران را قابل قبول دانست که تهران مجوزی برای دسترسی آزادانه بازرسان به سایتهای مورد نظرشان، و نه فقط مکانهایی که از سوی مقامات ایرانی اعلام شده است، صادر کرده و گزارش جامعی از فعالیتهای هستهای ایران در گذشته و حال ، ارائه کند.
در این یاداشت آمده است: احتمال اندک تغییر نیت سران ایران، روش دومی را نیز پیش رو قرار میدهد، که به شیوه مستقیمتری دستیابی به توافقی هستهای را امکانپذیر میسازد: ملزم ساختن ایران به حذف جنبههای تسلیحاتی برنامه هستهای خود در برابر کاهش تحریمهایی که در صورت عدم موافقت تهران با این معامله، افزایش خواهند یافت.
در این شیوه، ایران در کنار برخی اقدامات دیگر، باید غنیسازی و فعالیتهای بازفرآوری اورانیوم در خاک خود را، طبق خواسته شورای امنیت سازمان ملل متحد، به حالت تعلیق درآورد، تأسیسات غنیسازی زیرزمینی فردو را تعطیل کرده، و ذخایر اورانیوم خود را به خارج از خاک کشور منتقل کند.
کاملاً واضح است که چنین توافقی، به این علت که دستیابی به آن بسیار دشوار به نظر میرسد، مورد انتقاد قرار خواهد گرفت؛ حتی مذاکرهکنندگان آمریکایی نیز چنین موضعی را «حداکثرگرایی» نامیدهاند. با این حال، هر قراردادی [از سوی ایران] در مقایسه با جایگزینهای احتمالی مورد ارزیابی قرار گیرد، و نه به تنهایی، و در حال حاضر جایگزینهایی که ایران در اختیار دارد، کاملاً غیرقابل قبول هستند. اقتصاد ایران تحت فشار شدید تحریمها قرار دارد. آمریکا و اسرائیل به وضوح اعلام کردهاند که در صورتی که ایران برای «گریزی هستهای» خیز بردارد، با یک حمله نظامی مواجه خواهد شد.
نویسنده ادعا کرده است: آمریکا در مذاکرات هستهای، اهرم قدرتمندی در دست دارد. موضع واشنگتن در این گفتوگوها به طور برجستهای عقلانی است.
غرب در برابر چیزی که با توجه به انکار تهران در خصوص علاقهمندی خود به ساخت سلاحهای هستهای، به وضوح کاربردی برای ایران ندارد -غنیسازی و بازفرآوری اورانیوم- در حال پیشنهاد دادن چیزی است که این کشور به آن نیاز دارد -سبک شدن تحریمها. چنین موضعی را به سختی میتوان حداکثرگرایانه برشمرد.
در این یادداشت با تاکبد بر اینکه رفتار روحانی، امیدها را زنده میکند، تصریح شده است: امید صادقانه آمریکا و همپیمانانش به اینکه ایران مسیر شفافیت و همکاری حقیقی را انتخاب خواهد کرد، بسیار ستودنی است؛ و صد البته که تهاجم دل فریبی حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، از آنجا که این امیدها را زنده میکند، بسیار گمراه کننده است.
اما ما، و شاید حتی روحانی، نمیتوانیم ایران را متقاعد کنیم که چنین تغییر بنیادینی را در دیدگاهها و شیوه رفتار خود ایجاد کند.
با این حال میتوانیم، با عزم راسخ در پشت میز مذاکره، و تکیه بر اهرم فشاری که در اختیار داریم، گزینههای جایگزین را با شفافیت کامل پیش روی مذاکرهکنندگان ایرانی قرار داده و تهران را به مواجه و نه فرار از پیامدهای انتخابهای خود، وادار سازیم.
ارسال نظر