بحران اقتصادی جدیدی در راه است؟
پارسینه: آیا آشفتگی اخیر بازارهای مالی، افزایش نرخهای بهره بیاثر، سقوط ارزهای بازار نوظهور همگی به دلیل تجدیدنظر بانک مرکزی آمریکا ...
آیا آشفتگی اخیر بازارهای مالی، افزایش نرخهای بهره بیاثر، سقوط ارزهای بازار نوظهور همگی به دلیل تجدیدنظر بانک مرکزی آمریکا در سیاست پولی و عقب نشینی از تدابیر محرک مالی بوده و قرار است بحران اقتصادی جدیدی رقم بخورد؟
تا مدت نه چندان قبل بازارهای نوظهور ناجی اقتصاد جهانی به شمار میرفتند. در سال 2009 که تولید ناخالص داخلی اقتصادهای توسعه یافته 3.43 درصد کاهش یافت، اقتصادهای بازار نوظهور 3.1 درصد رشد کرد. سرمایه گذارانی که به دنبال جایی برای بالا بردن ثروتشان بودند، سرمایه خود را به این بازارها سرازیر کردند.
اما پولی که پس از بحران مالی 2009 به این اقتصادها سرازیر شد، اکنون در حال خارج شدن است که در نتیجه آن ارزهای این اقتصادها سقوط و بازارهای سهامشان افت کرده و بانکهای مرکزی در تلاش برای پشتیبانی از ارز ملی اقدام به افزایش نرخهای بهره به قیمت قربانی کردن اقتصاد واقعی کرده اند.
رد پای بانک مرکزی آمریکا در آشفتگی بازارهای نوظهور
هولگر اشمایدینگ، اقتصاددان ارشد برنبرگ بانک در لندن معتقد است جهان با بحران مالی جدیدی روبرو نیست با اینهمه شماری از اقتصادهای نوظهور با چالشهای جدی مواجه شده اند که ممکن است به یک بحران مالی واقعی برای این کشورها تبدیل شود.
یک کارشناس بازار مالی نیز در این باره میگوید باید میان اقتصادهای نوظهور مختلف تمایز قائل شد. مشکلاتی که کشورهای دچار بحران سیاسی مانند ترکیه و آرژانتین با آن روبرو هستند با جنس مشکلات هند یا برزیل که ذخایر ارزی بالایی دارند و در موضع قدرتمندی برای جلوگیری از بحران هستند، تفاوت دارند.
دلیل اصلی آشفتگی ارزی تصمیم بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) برای کاهش خرید اوراق قرضه داخلی است که نشان میدهد اقتصاد آمریکا به اندازه کافی قوی شده تا نیازی به سیاستهای تسهیل مقداری پول نداشته باشد. اما آیا تغییر سیاست بانک مرکزی آمریکا عامل این آشفتگی است؟
اشمایندیگ میگوید این بار آمریکاییها واقعا مقصر نیستند. آمریکاییها مدت مدیدی برای تقویت رشد اقتصادشان سیاست پولی آسانی را اتخاذ کردند و اکنون میخواهند به نفع اقتصادشان این سیاست را سختگیرانهتر کنند.
از سوی دیگر مشکلات این اقتصادها با این حقیقت که نگرانی وحشت آفرین است و وحشت موجب بحران میشود، تشدید شده است. در واقع ترس ضعیف شدن اقتصادهای نوظهور و واکنشهای وحشت زده پیامد آن، عامل بزرگتری در کاهش ارزش ارزها نسبت به خود این ضعف بوده است. این پدیده ای بوده که در چند هفته گذشته در جریان بوده است. به عنوان مثال پزوی آرژانتین 15 درصد در 23 ژانویه سقوط کرد و این وضعیت به سرعت به بازارهای نوظهور دیگر بویژه ترکیه، آفریقای جنوبی و روسیه گسترش یافت.
بزرگترین سقوط ارزهای نوظهور در پنج سال گذشته
ارزش پزوی آرژانتین 23 درصد در ژانویه کاهش یافت که بزرگترین کاهش از بحران مالی سال 2002 این کشور بود و به دلیل تصمیم بانک مرکزی برای توقف مداخله در بازارها برای پشتیبانی از پزو روی داد زیرا مداخله مذکور هزینه بالایی داشت و ذخایر ارزی خارجی کشور را تقلیل داد.
لیر ترکیه شش درصد در ژانویه کاهش یافت. بانک مرکزی این کشور اقداماتی را برای جلوگیری از سقوط بیشتر لیر اتخاذ کرد که شامل افزایش نرخهای بهره بود. لیر پس از این تصمیم صعود کرد اما مجددا کاهش پیدا کرد.
راند آفریقای جنوبی 7.5 درصد در ژانویه کاهش یافت و به ضعیفترین سطح از سال 2008 به این سو رسید. این ارز با وجود افزایش نرخهای بهره از سوی بانک مرکزی این کشور، به کاهش ادامه داد.
روبل روسیه هفت درصد در ژانویه کاهش یافت و به پایینترین سطح در پنج سال گذشته رسید اما برخلاف بانکهای مرکزی ترکیه و آفریقای جنوبی که نرخهای بهره را افزایش دادند، بانک مرکزی روسیه مبادرت به این کار نکرد.
درسهایی که باید از آن عبارت گرفت
همان طور که اکونومیست تفسیر میکند حتی جایی که بانکهای مرکزی برای کنترل کاهش ارزش ارز اقدام میکنند، موفقیت تضمین نشده است. زیرا نرخهای بهره بالاتر برای اینکه سرمایه گذار خارجی متقاعد شود در اقتصاد ضعیف سرمایه گذاری کند، کافی نیست. تداوم کاهش ارزش ارزهای نوظهور این حقیقت را بارز میکند که افزایش نرخهای بهره کافی نبوده است.
بعلاوه نرخهای بهره بالاتر شمشیر دو لبه ای است که منجر به کندی اقتصادی بیشتر میشود. وال استریت ژورنال در گزارشی در این باره مینویسد: اگرچه نرخهای بهره بالاتر سرمایه گذاران را به ادامه سرمایه گذاری در ارزهای بازار نوظهور ترغیب میکنند، ضرری که نرخهای بالاتر به رشد اقتصادی این کشورها وارد میکنند، ممکن است بسیار بالا باشد.
این حقیقت که اقتصادهای نوظهور رشد سالهای اخیرشان را به جای انجام اصلاحات ضروری با استقراض پول ارزان از آمریکا تامین کرده اند، درسی است که باید از آن عبرت بگیرند.
به عنوان مثال برزیل و هند مشکلات ساختاری دارند و هر دو کشور اتکای زیادی به حمایت گرایی دارند که توان رقابت صنعت داخلی آنها را ضعیف نگه داشته است. در ترکیه فساد مالی منجر به بحران سیاسی شده و این امر سرمایه گذاران را محتاط کرده و به نظر میرسد پایان دوران شکوفایی بوسفور باشد. آرژانتین هرگز بر بحران پزو غلبه نکرد در حالیکه فاقد مبنای صنعتی برای احیای پایدار بوده است.
با وجود این همه تردید و نامعلومی سرمایه گذاران ترجیح میدهند پولشان را به آمریکا که اقتصاد آن در حال حاضر رشد قویتری را تجربه میکند و همچنین منطقه یورو که به نظر میرسد در حال پشت سر گذاشتن رکود است، بازگردانند.
بسیاری از ناظران سال 2014 را سال گذر برای اقتصاد جهان میدانند که برای حرکت به سمت توسعه، از سیاستهای پشتیبانی کننده بانکهای مرکزی - بواسطه تزریق نقدینگی - به رشد تکیه میکند اما این مرحله گذار بدون دشواری نخواهد بود و شاید سال پر از ناهمواری برای اقتصاد جهانی باشد.
هیچی در راه نیست بیخودی تاجرا رو نترسونیت