خیانت همسر؛ انگیزه ارتکاب جنایت
پارسینه: مردی به نام بهرام، آخرین روز تیرماه سال86 با پلیس تماس گرفت و گفت شخصی را در خانهاش به قتل رسانده است. این مرد گفت: «مقتول را نمیشناسم وقتی به خانهام برگشتم او را در حالیکه در منزل مخفی شده بود، دیدم و با چاقو زدم.»
مردی که بعد از دیدن جوانی در خانهاش او را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود برای بار دوم پای میز محاکمه رفت و اینبار نیز مدعی شد خیانت همسرش دلیل این جنایت بود.
به گزارش شرق، مردی به نام بهرام، آخرین روز تیرماه سال86 با پلیس تماس گرفت و گفت شخصی را در خانهاش به قتل رسانده است. این مرد گفت: «مقتول را نمیشناسم وقتی به خانهام برگشتم او را در حالیکه در منزل مخفی شده بود، دیدم و با چاقو زدم.»
پرونده با توجه به تحقیقات انجامگرفته و ادعای متهم مبنی بر اینکه مقتول و همسرش با هم ارتباط داشتند تشکیل و شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران مسوول رسیدگی به آن شد. قضات ادعای متهم را پذیرفتند و وی را به پرداخت دیه محکوم کردند اما پدر مقتول بهعنوان ولیدم به رای اعتراض کرد و دیوانعالی کشور حکم صادره را نقض و پرونده را برای رسیدگی مجدد به شعبه همعرض ارسال کرد. بهرام روز گذشته برای دومینبار پای میز محاکمه رفت. در این جلسه بعد از اینکه نماینده دادستان تهران کیفرخواست را خواند و برای متهم درخواست مجازات کرد بهدلیل فوت پدر مقتول، فرزندان او بهعنوان وارثان برای متهم درخواست قصاص کردند.
یکی از برادران مقتول گفت: «پدرم در دادسرا درخواست قصاص کرد، پرونده قتل برادرم دست یکی از بازپرسان دادسرای شهرری بود که چندروز بعد از قتل برادرم، توسط یکی از متهمان کشته شد، به همین دلیل، رسیدگی به این پرونده طولانی شد. این بازپرس نیز در تحقیقات خود که در پرونده نیز منعکس است خواسته پدرمان را نوشته، ضمن اینکه پدرم به ما گفت قصد ندارد رضایت بدهد.»
در ادامه، متهم در جایگاه حاضر شد. او یکبار دیگر ماجرای قتل را شرح داد و گفت: «روز حادثه مادرم با من تماس گرفت و گفت یکی از آشنایان فوت شده و باید به مراسم خاکسپاری او برویم. رسم خانواده متوفی این بود که آنها شبانه جسد را دفن میکردند. به مادرم گفتم بعد از کار میآیم وقتی کارم تمام شد به خانه رفتم به زنم گفتم آماده شو به خانه مادرم برویم. او هر روز به من میگفت شب میترسد تنها بماند و از من میخواست که زود برگردم. اما آن شب گفت به خانه مادرم نمیآید. او گفت بچهها خوابیدهاند. گفتم پس من میروم و زود برمیگردم از خانه من تا خانه مادرم نزدیک به هفتدقیقه راه بود وقتی به منزل مادرم رسیدم متوجه شدم هنوز جسد را نیاوردهاند. به یکی از دوستانم که او هم در خیابان منتظر رسیدن خانواده متوفی بود گفتم بیا با هم به خانه مادر من برویم به محض اینکه رسیدم برادرم گفت همسرت زنگ زده و میخواهد با تو صحبت کند. فریبا به من گفت موقع برگشتن سهشاخه برق هم بیاور. تلفن او من را به شک انداخت، به سمت خانه رفتم. زنگ زدم در را باز نکرد بلافاصله از بالای در داخل خانه پریدم متوجه شدم زنم نیست به اتاق خواب رفتم و دیدم اتاق به هم ریخته
است در حمام را باز کردم زنم آنجا بود، گفت: دوش حمام خراب شده پرسیدم چرا خانه به هم ریخته و چرا انباری بالای حمام نامنظم است؟ به حرف زنم اهمیتی ندادم. پایم را روی بخاری خاموش که کنار دیوار بود گذاشتم و بالا رفتم و متوجه شدم شخصی در آنجاست. بلافاصله به آشپزخانه رفتم و چاقو آوردم آن فرد را بیرون کشیدم لباس زیر تنش بود او را با چاقو زدم. دو ضربه وارد کردم خون زیادی از بدنش بیرون آمد بعد به سمت زنم رفتم تا او را هم بزنم قسم داد و گفت نزن این مرد به زور وارد خانه شده و من نمیشناسمش.»
متهم ادامه داد: «وقتی زنم این حرف را زد رهایش کردم و بعد به پلیس خبر دادم و گفتم چه
اتفاقی افتاده است. البته چندماه قبل از این حادثه نیز متوجه شده بودم زنم با کسی رابطه دارد و او را هم میشناختم برای اینکه این ارتباط قطع شود خانهام را عوض کردم اما فکر نمیکردم زنم باز هم دست به این کار بزند و به من خیانت کند.»در این هنگام قاضی از متهم پرسید چرا به محض دیدن آن مرد پلیس را خبر نکردی؟ متهم جواب داد: «در آن لحظه آنقدر عصبانی شدم که دیگر نمیتوانستم به چیزی فکر کنم فقط از زنم خواستم بچهها را بردارد و بیرون برود بعد هم به پلیس خبر دادم.»
متهم در پاسخ به این سوال که آیا از قبل با همسرش اختلاف داشت یا نه گفت: من تریاک میکشیدم و همسرم از این موضوع ناراحت بود و با هم جروبحث میکردیم اما درگیری دیگری نداشتیم. البته در حال حاضر همسرم را طلاق دادهام اما یکی از مطلعان پرونده که حالا فوت شده اگر زنده بود توضیح میداد که من واقعا مقتول را نمیشناختم، او وارد حریم خانهام شده بود. فریبا هم در بازجوییها گفته با این مرد رابطه داشت و بعد از رفتن من مقتول را به خانه راه داده است. قضات شعبه74 بعد از پایان دفاعیات متهم و وکیلمدافع او، برای صدور رای وارد شور شدند.
حالا بدبخت بیچاره را اعدام می کنند.