تزریق پنیسیلین بدون تست باعث مرگ دختربچه مریوانی شد
خانه بعد از مرگ دخترشان سوت و کور شده. پیراهن سیاه به تن دارند و در غم از دست دادن فرزندشان به سوگ نشستهاند. همه آرزوهایشان بر باد رفته و لبخندهایشان به ماتم نشسته. هنوز باورشان نشده که دخترشان بهخاطر یک سرماخوردگی ساده و اشتباه پزشک معالجش دچار سرنوشت مرگبار شود.
خانواده دژهمت ٢سال پیش به خاطر یک اشتباه پزشکی مجبور شدند خانهشان را بفروشند تا «سنور» فرزند ١٣سالهشان دوباره سلامتیاش را بهدست آورد، اما چه سود که همه تلاشهایشان بینتیجه بود و دخترشان جانش را از دست داد.
محمدرشید پدر «سنور» است. او به «شهروند» گفت: «یک روز وقتی از سر کار به خانه آمدم متوجه شدم سنور دچار سرماخوردگی شده او را به بیمارستان بوعلی مریوان بردم. پزشک برای دخترم پنیسیلین تجویز کرد. داروها را از داروخانه گرفتم و دوباره نزد پزشک برگشتم تا داروهایی را که گرفته بودم ببیند. پزشک نگاه گذرا به داروها انداخت و گفت همین الان آمپولی را که تجویز کرده باید تزریق کنیم. به قسمت تزریقات بیمارستان رفتیم. پرستار آمپول پنیسیلین را بدون تست تزریق کرد و گفت که احتیاجی به تست نیست.
وی ادامه میدهد: به خانه برگشتیم. ١٠دقیقه نگذشته بود که سنور ناگهان بیهوش شد و روی زمین افتاد. وقتی او را در آغوش گرفتم متوجه شدم نفس نمیکشد. دستپاچه شده بودم و نمیدانستم چه کار باید بکنم. خیلی سریع او را با خودروی یکی از همسایهها به بیمارستان بوعلی بردیم. وقتی پزشک بیمارستان دخترم را معاینه کرد گفت هرچه سریعتر باید او را در آیسییو بستری کنیم. گیج شده بودم دخترم فقط یک سرماخوردگی داشت و حالا در مدت چندساعت کارش به اتاق آیسییو کشیده بود. وقتی از دخترم ام.آر.آی گرفتند مشخص شد او دچار تشنج شده و به همین علت خونریزی مغزی کرده است.
این سرآغاز ماجرای تلخی بود که برای سنور اتفاق افتاد. ماجرایی که ٢سال به طول انجامید و سرانجام باعث مرگش شد.
محمدرشید ادامه میدهد: پس از ٤روز، دخترم که همچنان بیهوش بود به بیمارستانی در همدان منتقل شد و ٢ماه تمام تحتنظر پزشکان قرار داشت. متاسفانه دخترم به علت این اتفاق توان حرکتش را از دست داده بود و از طرفی قدرت تکلم هم نداشت. ٢ماه تمام چشمانتظار بودیم تا او بهبود یابد و حالش بهتر شود، اما این اتفاق رخ نداد که هیچ، کلیههای او هم از کار افتاد و کارش به دیالیز کشید؛ بعد از مدتی به اتاق عمل رفت. همانجا بود که از حرف پزشکان متوجه شدیم تزریق بدون تست پنیسیلین دخترم را به این وضعیت انداخته است.
پس از ٢ماه پزشکان سنور را مرخص کردند. او به خانه بازگشت اما هیچ تغییری در وضع او ایجاد نشد. دختر ١٠ساله تنها مقداری از قدرت تکلمش را بهدست آورد، اما این وضع نیز زیاد دوام نیاورد.
محمدرشید دژهمت در ادامه از روند بیماری دخترش میگوید: «دخترم را به خانه آوردیم و فقط شاهد درد و رنج او بودیم. در تمام مدتی که در بیمارستان بستری بود امیدوار بودیم او حالش خوب شود اما این اتفاق نیفتاد. پس از ٢ماه به پیشنهاد آشنایان، سنور را به تهران آوردیم تا شاید پزشکان تهرانی بتوانند برای او کاری بکنند. متخصصان مغز و اعصاب بسیار تلاش کردند تا او بهتر شود اما فایدهای نداشت. از طرفی هزینههای درمانش هم آنقدر زیاد بود که دیگر توان پرداخت نداشتم. خانهام را فروختم تا بتوانم هزینههای بیمارستان را پرداخت کنم. در چند ماهی که سنور در تهران بستری بود در مهمانسرای وزارت جهاد بودم.
دخترک بعد از برگشت از تهران در مریوان تحت فیزیوتراپی قرار گرفت و توانست تا حدودی سلامتیاش را بهدست آورد اما ماجرا به همین جا ختم نشد و دوباره دختر کوچک دچار تشنج شد و این بار به کما رفت.
محمدرشید در اینباره میگوید: وقتی حال دخترم بد شد او را خیلی سریع به بیمارستان بوعلی بردیم. از آنجا سنور را به بیمارستانی در سنندج منتقل کردند. در این بیمارستان دخترم توسط یک پزشک متخصص تحت عمل جراحی قرار گرفت و شنت مغزی (لولهای انعطافپذیر همراه با یک دریچه که در مغز قرار میدهند تا مایع اضافی را از سر تخلیه کند) برایش گذاشتند اما این عمل نیز چارهساز نبود. خنده از لبان دخترم رخت بربسته بود. بعد از جراحی او را به مریوان آوردم.
وی ادامه میدهد: تمام زندگیام را وقف سنور کرده بودم. از آبدرمانی گرفته تا ماساژدرمانی حتی یکبار او را به اربیل عراق بردم تا شاید پزشکان آنجا بتوانند کاری انجام دهند اما این کار هم فایدهای نداشت. دخترم از دنیا رفت تا دیگر درد و رنجی را تحمل نکند.
پدر دخترک میگوید: با مرگ دخترم ٢فرزند دیگر دارم. در این مدت چوب حراج به تمام خانه و زندگیام زدم و حاضر بودم حتی کلیههایم را هم بفروشم تا شاید دخترم سلامتیاش را به دست آورد اما سرنوشت تلخی رقم خورد. حالا از پزشک و پرستار و مسئول داروخانه شکایت کردهام تا پاسخگوی مرگ دخترم باشند. با بیتوجهی آنها دخترم از دست رفت. چند کودک دیگر باید قربانی این بیتوجهیها شوند تا مسئولان کشور فکری به حال درمان و وضع بیمارستانهای مریوان کنند.
مریوان در انتظار بیمارستان و متخصص
امید کریمیان نماینده مردم مریوان در مجلس به «شهروند» میگوید: «شهر مریوان دارای دو بیمارستان است که قدمت هرکدام از آنها به حدود ٤٠ تا ٥٠سال پیش برمیگردد. هرساله مقداری بودجه برای بازسازی فضای این بیمارستانها مشخص میشود اما کافی نیست. با این اوصاف این دو بیمارستان همچنان دارای بافتی فرسوده هستند. از طرفی تجهیزات این بیمارستانها نیز دیگر پاسخگوی بیماران نبوده و از عمر استفاده آنها گذشته است. به تازگی با تلاش فراوان توانستهایم چند دستگاه پزشکی برای این بیمارستانها تهیه کنیم اما هنوز کمبود تجهیزات پزشکی احساس میشود. جاده سنندج به مریوان جادهای پرپیچوخم و خطرناک است. هر روز تصادفات زیادی در این جاده رخ میدهد اما از آنجایی که در بیمارستانهای مریوان هیچگونه امکانات و تجهیزاتی وجود ندارد، مجروحان باید به سنندج منتقل شوند که بیشتر این افراد به خاطر وخامت حالشان در مسیر بیمارستانهای سنندج جانشان را از دست میدهند.»
وی در ادامه میگوید: «موضوع دیگری که مردم مریوان از آن رنج میبرند، نبود متخصص در بیمارستانهاست. چند متخصصی هم که در این شهر وجود دارند بیشتر اوقات در مطبهایشان در حال ویزیت بیماران هستند. اگر مورد اورژانسی پیش بیاید تا زمانی که متخصص خود را به بیمارستان برساند بیمار جانش را از دست میدهد. بیشتر این کمبودها هم در بحث زایمان خانمها رخ میدهد مثلا چند وقت پیش یک مادر باردار که زمان وضعحملش بود به بیمارستان منتقل شد اما تا متخصص بخواهد از مطبش در داخل شهر به بیمارستان برسد متاسفانه مادر و نوزاد جانشان را از دست دادند.
کریمیان در ادامه اضافه میکند: تاکنون تلاشهای زیادی برای بهبود وضع درمانی مردم شهر مریوان انجام دادهایم اما همچنان در نظام درمانی این شهر کمبود احساس میشود و ما در تلاشیم با کمک مسئولان هرچه سریعتر وضع مناسبی را برای مردم شهر درخصوص بهداشت و درمان فراهم کنیم.
خانواده دژهمت ٢سال پیش به خاطر یک اشتباه پزشکی مجبور شدند خانهشان را بفروشند تا «سنور» فرزند ١٣سالهشان دوباره سلامتیاش را بهدست آورد، اما چه سود که همه تلاشهایشان بینتیجه بود و دخترشان جانش را از دست داد.
محمدرشید پدر «سنور» است. او به «شهروند» گفت: «یک روز وقتی از سر کار به خانه آمدم متوجه شدم سنور دچار سرماخوردگی شده او را به بیمارستان بوعلی مریوان بردم. پزشک برای دخترم پنیسیلین تجویز کرد. داروها را از داروخانه گرفتم و دوباره نزد پزشک برگشتم تا داروهایی را که گرفته بودم ببیند. پزشک نگاه گذرا به داروها انداخت و گفت همین الان آمپولی را که تجویز کرده باید تزریق کنیم. به قسمت تزریقات بیمارستان رفتیم. پرستار آمپول پنیسیلین را بدون تست تزریق کرد و گفت که احتیاجی به تست نیست.
وی ادامه میدهد: به خانه برگشتیم. ١٠دقیقه نگذشته بود که سنور ناگهان بیهوش شد و روی زمین افتاد. وقتی او را در آغوش گرفتم متوجه شدم نفس نمیکشد. دستپاچه شده بودم و نمیدانستم چه کار باید بکنم. خیلی سریع او را با خودروی یکی از همسایهها به بیمارستان بوعلی بردیم. وقتی پزشک بیمارستان دخترم را معاینه کرد گفت هرچه سریعتر باید او را در آیسییو بستری کنیم. گیج شده بودم دخترم فقط یک سرماخوردگی داشت و حالا در مدت چندساعت کارش به اتاق آیسییو کشیده بود. وقتی از دخترم ام.آر.آی گرفتند مشخص شد او دچار تشنج شده و به همین علت خونریزی مغزی کرده است.
این سرآغاز ماجرای تلخی بود که برای سنور اتفاق افتاد. ماجرایی که ٢سال به طول انجامید و سرانجام باعث مرگش شد.
محمدرشید ادامه میدهد: پس از ٤روز، دخترم که همچنان بیهوش بود به بیمارستانی در همدان منتقل شد و ٢ماه تمام تحتنظر پزشکان قرار داشت. متاسفانه دخترم به علت این اتفاق توان حرکتش را از دست داده بود و از طرفی قدرت تکلم هم نداشت. ٢ماه تمام چشمانتظار بودیم تا او بهبود یابد و حالش بهتر شود، اما این اتفاق رخ نداد که هیچ، کلیههای او هم از کار افتاد و کارش به دیالیز کشید؛ بعد از مدتی به اتاق عمل رفت. همانجا بود که از حرف پزشکان متوجه شدیم تزریق بدون تست پنیسیلین دخترم را به این وضعیت انداخته است.
پس از ٢ماه پزشکان سنور را مرخص کردند. او به خانه بازگشت اما هیچ تغییری در وضع او ایجاد نشد. دختر ١٠ساله تنها مقداری از قدرت تکلمش را بهدست آورد، اما این وضع نیز زیاد دوام نیاورد.
محمدرشید دژهمت در ادامه از روند بیماری دخترش میگوید: «دخترم را به خانه آوردیم و فقط شاهد درد و رنج او بودیم. در تمام مدتی که در بیمارستان بستری بود امیدوار بودیم او حالش خوب شود اما این اتفاق نیفتاد. پس از ٢ماه به پیشنهاد آشنایان، سنور را به تهران آوردیم تا شاید پزشکان تهرانی بتوانند برای او کاری بکنند. متخصصان مغز و اعصاب بسیار تلاش کردند تا او بهتر شود اما فایدهای نداشت. از طرفی هزینههای درمانش هم آنقدر زیاد بود که دیگر توان پرداخت نداشتم. خانهام را فروختم تا بتوانم هزینههای بیمارستان را پرداخت کنم. در چند ماهی که سنور در تهران بستری بود در مهمانسرای وزارت جهاد بودم.
دخترک بعد از برگشت از تهران در مریوان تحت فیزیوتراپی قرار گرفت و توانست تا حدودی سلامتیاش را بهدست آورد اما ماجرا به همین جا ختم نشد و دوباره دختر کوچک دچار تشنج شد و این بار به کما رفت.
محمدرشید در اینباره میگوید: وقتی حال دخترم بد شد او را خیلی سریع به بیمارستان بوعلی بردیم. از آنجا سنور را به بیمارستانی در سنندج منتقل کردند. در این بیمارستان دخترم توسط یک پزشک متخصص تحت عمل جراحی قرار گرفت و شنت مغزی (لولهای انعطافپذیر همراه با یک دریچه که در مغز قرار میدهند تا مایع اضافی را از سر تخلیه کند) برایش گذاشتند اما این عمل نیز چارهساز نبود. خنده از لبان دخترم رخت بربسته بود. بعد از جراحی او را به مریوان آوردم.
وی ادامه میدهد: تمام زندگیام را وقف سنور کرده بودم. از آبدرمانی گرفته تا ماساژدرمانی حتی یکبار او را به اربیل عراق بردم تا شاید پزشکان آنجا بتوانند کاری انجام دهند اما این کار هم فایدهای نداشت. دخترم از دنیا رفت تا دیگر درد و رنجی را تحمل نکند.
پدر دخترک میگوید: با مرگ دخترم ٢فرزند دیگر دارم. در این مدت چوب حراج به تمام خانه و زندگیام زدم و حاضر بودم حتی کلیههایم را هم بفروشم تا شاید دخترم سلامتیاش را به دست آورد اما سرنوشت تلخی رقم خورد. حالا از پزشک و پرستار و مسئول داروخانه شکایت کردهام تا پاسخگوی مرگ دخترم باشند. با بیتوجهی آنها دخترم از دست رفت. چند کودک دیگر باید قربانی این بیتوجهیها شوند تا مسئولان کشور فکری به حال درمان و وضع بیمارستانهای مریوان کنند.
مریوان در انتظار بیمارستان و متخصص
امید کریمیان نماینده مردم مریوان در مجلس به «شهروند» میگوید: «شهر مریوان دارای دو بیمارستان است که قدمت هرکدام از آنها به حدود ٤٠ تا ٥٠سال پیش برمیگردد. هرساله مقداری بودجه برای بازسازی فضای این بیمارستانها مشخص میشود اما کافی نیست. با این اوصاف این دو بیمارستان همچنان دارای بافتی فرسوده هستند. از طرفی تجهیزات این بیمارستانها نیز دیگر پاسخگوی بیماران نبوده و از عمر استفاده آنها گذشته است. به تازگی با تلاش فراوان توانستهایم چند دستگاه پزشکی برای این بیمارستانها تهیه کنیم اما هنوز کمبود تجهیزات پزشکی احساس میشود. جاده سنندج به مریوان جادهای پرپیچوخم و خطرناک است. هر روز تصادفات زیادی در این جاده رخ میدهد اما از آنجایی که در بیمارستانهای مریوان هیچگونه امکانات و تجهیزاتی وجود ندارد، مجروحان باید به سنندج منتقل شوند که بیشتر این افراد به خاطر وخامت حالشان در مسیر بیمارستانهای سنندج جانشان را از دست میدهند.»
وی در ادامه میگوید: «موضوع دیگری که مردم مریوان از آن رنج میبرند، نبود متخصص در بیمارستانهاست. چند متخصصی هم که در این شهر وجود دارند بیشتر اوقات در مطبهایشان در حال ویزیت بیماران هستند. اگر مورد اورژانسی پیش بیاید تا زمانی که متخصص خود را به بیمارستان برساند بیمار جانش را از دست میدهد. بیشتر این کمبودها هم در بحث زایمان خانمها رخ میدهد مثلا چند وقت پیش یک مادر باردار که زمان وضعحملش بود به بیمارستان منتقل شد اما تا متخصص بخواهد از مطبش در داخل شهر به بیمارستان برسد متاسفانه مادر و نوزاد جانشان را از دست دادند.
کریمیان در ادامه اضافه میکند: تاکنون تلاشهای زیادی برای بهبود وضع درمانی مردم شهر مریوان انجام دادهایم اما همچنان در نظام درمانی این شهر کمبود احساس میشود و ما در تلاشیم با کمک مسئولان هرچه سریعتر وضع مناسبی را برای مردم شهر درخصوص بهداشت و درمان فراهم کنیم.
بابا پنی سیلین بدون تست چه ربطی به این چیزا داره آخه
لطفا مطالب سطحی و... نزارید
پنی سیلین بخواد عوارض بده همون ثانیه ها و دقایق اولیه بعد از تزریق میده / چه ربطی به خونریزی مغزی داره آخه؟؟؟
شاید یکی از رگای مغزش گشاد شده بوده که پاره شده
پنی سیلین حتما باید درمراکزدرمانی مجهزبه داروهای اورزانسی که اصطلاحا ترالی کد گفته میشود تزریق شود وحتما بایدتست شود دربعضی مواردکه حساسیت بدن مریض بالاست ممکن است به همان تست هم واکنش نشان دهد ،اما حجم داروی مورداستفاده ازتزریق کمتراست بالطبع حساسیت ایجادشده هم کمترمی باشد فاصله بین تست وتزریق حدود20دقیقه باشد
تزریق بدون تست پنیسیلین عامل مرگ این دخترک بوده و مسببین این عمل باید پاسخگو باشند، چرت پرت هم تحویل مردم ندید!!
جمله زیر زیاد شنیده میشه.
احتیاجی به تست نیست.
میکشه آدمو اگه تست نشه.