کتاب نویسنده بهایی در فرودگاه مهر آباد
پارسینه: فروش کتاب نویسنده بهایی در فرودگاه مهر آباد
فضلالله مهتدی فرزند محمدحسن مهتدی از بهائیان کاشان که شرح زندگی خود را در «کتاب صبحی» و «پیام پدر» نوشتهاست و چنانکه خود شرح میدهد، سالیان درازی را در قفقاز ، عشقآباد ، بخارا ، سمرقند ، تاشکند و مرو گذرانده و سپس به ایران آمدهاست. صبحی پس از خاتمه جنگ جهانی اول، برای دیدن عبدالبهاء از راه بادکوبه و استانبول و بیروت به حیفا رفت و کاتب عبدالبها شد. [۲] وی در سال ۱۳۱۹ وارد رادیو شده و در آنجا قصه ظهر جمعه را اجرا میکرد. سنت قصهگویی برای کودکان توسط وی در ایران پایهریزی شد. [۳]
خدااگاه است وخدا دانا به همه امور پس خداوند هرکه را بخواهد به راه راست هدایت خواهد کرد پس خدایا چنان کن سرانجام کار
توخشنود باشی وما رستگار
ایشان کتابی هم نوشته اند که به کتاب صبحی مشهور است و در آن در باره فرقه بهایی افشاگری کرده و اعلام نموده اند که به دامان اسلام بازگشته اند.
صبحي بنده خدا در اواخر عمرش اظهار ندامت كرد. بيخود به مردم برچسب نزنين.
صبحی از بهائیت برگشت و چندین کتاب علیه رهبراشون نوشت. الان هم توی قبرستان شیعیان دفن شده.. پس لطفن دیگه از این چرندیات ننویسید
فضل الله مهتدی معروف به صبحی
صبحی فرزند محمد حسین مهتدی از بهائیان معروف «کاشان» از مقربترین نزدیکان راز دار میرزا حسینعلی نوری، معروف به بهاءالله مؤسس فرقهی استعماری «بهائیت» بود.
موقعیت صبحی در بهائیت: بهائیان او را به لحاظ مقام کاتبی بهاء «کاتب وحی» میخواندند و میشناختند و برایش احترام غیر قابل وصف و تصور قائل بودند. او به حریمی راه داشت که هیچ کس را نصیب نشده بود، قرب و نزدیکی که اجازه داشت از ملاقاتهای پشت پرده رئیس فرقه استعماری بهائیت نه فقط مطلع باشد؛ بلکه در میان آن حضور داشته باشد و در کنار مأموران طراز اول سیاسی و جاسوسی روس تزار و انگلیس و هر استعمارچی در خلوتی که هیچ احدی در آن راه نداشت ، با عنوان محرم دستگاه بهائیت در حضور میرزا حسینعلی نوری، رئیس این گروه گمراه و گمراه کننده بوده تا آنچه را مطرح میشود به خاطر بسپارد. به همین لحاظ صبحی سینهای پر از اسرار پشت پرده تظاهر و ریای بابیان، بهائیان، ازلیان، غصان و افنان داشت.
استبصار : آنگاه که سحاب عنایت الهی بر او باریدن میگیرد، نورباران میگردد، از تاریکیِ آن همه نزدیکی بیرون کشیده میشود و ظلمات انحرافات بی محتواترین و بیحیثیتترین استخدام شدههای روس و انگلیس را پشت سر میگذارد، زیر سایه معارف آسمانی تشیع قرار میگیرد.با اینکه تهدیدهای خطرناکتر از هر خطری از راه میرسیدند و نقشههای بیرحمانه ترور و دزدیدن به خوبی آشکار و قابل توجه بود، بیباکانه دست به قلم برده و جهت هوشیاری دادن به جوانان عزیز وطن که بهائیان جهت صید در کمین آنها بودند ، ماهیت واقعی بهائیت را به روی کاغذ آورده، دو اثر ارزشمند «کتاب صبحی» و «پیام پدر» را تدوین نمود ، تا تمام کودکان روزگارش که جوانان فردا خواهند بود و جوانان عصرش که اداره کنندگان فرد و جامعه ایرانی هستند هر کدام یک ضد بهایی به تمام معنا آگاه باشند و نقشههای شوم این گروه استخدام شده را خنثی کرده، تلههائی که در رهگذر فرزندان ایران اسلامی شیعی فراهم آوردهاند کارآئی خود را از دست بدهند.
زندگی سخت پس از استبصار: صبحی بعد از کناره گیری شجاعانه از بهائیت که مکرر در مکرر از کشته شدن جان سالم به در برد با وضع بسیار رقت باری زندگی کرد و به سختی امرار معاش نمود. به لحاظ نفوذ بیش از تصور بهائیان در رأس مقامات کلیدی کشور، در هیچ مرکز دولتی جائی برای استخدام و تأمین مایحتاج زندگی نداشت و اگر دور از جاسوسان خبرچین بهایی در جایی دولتی مشغول به کار میشد به یک ماه نمیرسید که فورا اخراجش میکردند. به استناد آثار بازمانده ، او غریبی در وطن بود که شب و روزش را در کوچه پس کوچهها میگذرانید. سرانجام پس از یک دوره عسرت مادی فراوان، به عنوان آموزگار استخدام شد و بعدها در ادارهی انتشارات و رادیو، برنامهی کودکان را تنظیم کرد. برای بچهها بعد از ظهرهای جمعه قصههای شیرین میگفت. در اندک زمانی مهرش به دل نسل جوان آینده ساز ایران راه یافت. در این مسیر چنان زحمتی را تحمل کرد که شایسته عضویت «انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی» شناخته شد.
آثار صبحی:
پس از یک زندگی بسیار سخت و پر از فراز و نشیب و نگارش کتابهای سودمند مانند کتاب صبحی که در سال ۱۳۱۲ شمسی به چاپ رسید – افسانهها در دو جلد به سال ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ – داستانهای ملل در سال ۱۳۲۷ – حاج ملا نفسعلی در سال ۱۳۲۶ – افسانههای کهن در دو جلد به سال ۱۳۲۸ و ۱۳۳۱ – دژپوش ربا در سال ۱۳۳۰ – داستانهای دیوان بلخ در ۱۳۳۱ – افسانههای باستانی ایران و مجاور در سال ۱۳۳۲ – افسانههای بو علی سینا در سال ۱۳۳۳ – پیام پدر در سال ۱۳۳۵ – عمو نوروز در سال ۱۳۳۹ که نوشت و تا امروز هر کدام چند نوبت به چاپ رسیده حتی به زبانهای آلمانی، چکی و روسی ترجمه شده است. در آبان ماه ۱۳۴۱ شمسی در تهران دیده ازدنیا برگرفت تشییع جنازه با شکوه و جلالی از او به عمل آمد.
از سنا تاریخ پرسیدم نوشت در صباحی عمر صبحی شد بشام
دانلود کتب صبحی