گوناگون

آسیب‌شناسی رواج سخن گفتن غیرمتخصصان در مقولات تخصصی

آسیب‌شناسی رواج سخن گفتن غیرمتخصصان در مقولات تخصصی

پارسینه: در تحریریه مشغول کار بودیم که کسی - بدون مشخص کردن مخاطب- پرسید: کلمه "بزودی" را جدا بنویسم یا متصل؟ تا آمدم جوابی بدهم، جوانی که پشت میز کناری‌ نشسته بود، همانطور که مشغول کار بود، گفت: حرف "به" کلّا جدا نوشته می‌شه.

پس از پاسخ او ناچار شدم توضیح مختصری درباره کاربردهای متفاوت حرف "به" در زبان فارسی بدهم که در مطلبی دیگر، آن توضیحات را با تفصیل بیشتری خواهم آورد؛ اما آنچه اکنون بر سر آنم، بیان نکاتی درباره این اظهارنظر غیرتخصصی است:

چند سالی است که برخی از مردم عادت کرده‌اند درباره مسائلی که هیچ تخصصی درباره آن ندارند، با قاطعیت تمام اظهارنظر کنند. حتما شما هم در کوچه و بازار و در تاکسی و مترو و اتوبوس، با اینطور افراد مواجه شده‌اید که از انرژی هسته‌ای گرفته تا پیچیده ترین مسائل علمی و اقتصادی، با قاطعیت تمام اظهارنظر می‌کنند و اگر از آنها بپرسید "شما متخصص این رشته هستید؟"، این پرسش را توهینی بزرگ به خود تلقی می‌کنند و درصدد تلافی برمی‌آیند.

صاحب این قلم خود در جمعی شاهد بود که کسی برای غلبه بر معضلات اقتصادی، "پیشنهاد چاپ اسکناس به هر میزان مورد نیاز مردم" را می‌داد و چنان با اعتماد به‌نفس در این مورد سخن می‌گفت که کمتر استاد اقتصادی اینگونه مستحکم و حق‌بجانب سخن می‌گوید؛ حال آنکه چنین پیشنهادی برای حل مشکلات اقتصادی کشور، مثل آن است که کسی برای حل معضل کم‌آبی، لوله‌کشی کردن اقیانوس‌ها به خانه‌های مردم را پیشنهاد کند.

وقتی چنین افرادی با چنین سطح فکری در جامعه به خود اجازه عرض‌اندام می‌دهند و با مخالفتی هم مواجه نمی‌شوند، محل تامل دارد. در میان گفت‌وگوهای کوچه و بازار و سخن گفتن‌های رایج سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در محافل و میهمانی‌های خانوادگی، اینگونه اظهارنظرها با چنین سطحی از آگاهی و اشراف به مسائل زیاد دیده می‌شود؛ اظهارنظرهایی که اتفاقا از سوی افرادی که به دانش و آگاهی دسترسی ندارند، بسرعت پذیرفته می‌شود و فضایی کاذب از راه‌حل‌های سطحی و غیرتخصصی برای معضلات پیچیده کشور ایجاد می‌کند.

پرواضح است که گسترش و رواج چنین فضایی مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه را دوچندان کرده و گاه می‌تواند منافع ملی را نیز بمخاطره بیندازد.

البته وجه مشترک چنین اظهارنظرهایی، استنادات نادراست و گاه دروغ است که اینگونه افراد برای اثبات حرف‌های خود می‌آورند. بعضی از آنها در اینگونه استنادات، بدلیل نداشتن اشراف کامل به موضوع، از اخبار رسانه‌های داخلی، استنباط نادرست می‌کنند و برخی دیگر نیز به اخبار رسانه‌های بیگانه تمسک می‌جویند که خود مجال دیگری را برای بحث می‌طلبد.

اما واقعا چنین فضایی چگونه در جامعه ما شکل گرفته و نهادینه شده است؟ چگونه است افراد غیرمتخصص و غیرمجرب به خود جرات چنین اظهارنظرهای سطحی و غلط را می‌دهند؟

یادم هست حدود سه دهه پیش که وارد تحریریه روزنامه شده بودم، با وجود آنکه دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی و از شاگردان مورد وثوق اساتید بزرگی چون "زنده‌یاد دکترخسرو فرشیدورد" از دانشگاه تهران بودم، حتی با دیدن برخی اشتباهات دستوری در مطالب روزنامه، اجازه طرح موضوع درفضای تحریریه را به خود نمی‌دادم و تنها به انتقال مطلب به مسئولان روزنامه بسنده می‌کردم. اکنون چه اتفاقی افتاده که اظهارنظرهای غلط تا این حد با بی‌پروایی انجام می‌شود؟

شاید یک وجه موضوع به مقوله "پوپولیسم" برگردد. پوپولیسم یا همان عوام‌گرایی، مکتبی سیاسی است که مورد استفاده و بهتر است بگوییم سوء استفاده عده‌ای از سیاسیون قرار گرفته است. پوپولیسم دارای ویژگی‌هایی از جمله جلب پشتیبانی مردم با توسل به وعده‌های کلی و مبهم، بزرگداشت و تقدیس مردم است.

شاید هم بتوان دلیل پذیرفته شدن اینگونه اظهارنظرها را وجود روح همدردی با مردم در آنها دانست؛ چنانکه جامعه ما نیز در سال‌های اخیر آن را تجربه کرده است. یعنی وقتی در جامعه‌ای که براساس اصولی که صدها سال است پذیرفته شده، نخبگان باید آن را اداره کنند، کار دست عوام‌گرایان (بهتر است بگوییم سوء‌استفاده کنندگان از عوام برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود) بیفتد، معلوم است که رواج اظهارنظرهای غیرتخصصی و سطحی و عامیانه هم طبیعی خواهد بود.

حکایت جالبی برای توصیف پوپولیسم وجود دارد که می‌گوید: در روزگاران پیشین فردی باسواد وارد یک روستا شده بود و با طرح موضوعات تازه، منافع کدخدای ده را که سال‌ها از جهل مردم سوء‌استفاده کرده بود، به چالش می‌کشید. کدخدای ده برای غلبه بر این تازه وارد،چاره‌ای اندیشید.

مردم را جمع کرد و تخته سیاهی گذاشت. آنگاه با صدای بلند به تازه واردِ باسواد گفت: شما "مار" را برای مردم بنویس. باسواد کلمه "مار" را روی تخته سیاه نوشت. کدخدای ده خطاب به مردم گفت: ای مردم این جاسوس ده بالاست که برای نابودی شما نقشه کشیده است. او می‌گوید این مار است. آنگاه خودش شکل مار را روی تخته کشید و از مردم پرسید: مردم مار این است یا آن چیزی که این فرد می‌گوید. مردم هم کتک سیری به باسواد زدند و از ده بیرونش کردند.

حدیث شریفی از رسول گرامی اسلام(ص) هست که می‌فرماید:"الناس علی دین ملوکهم".(1) و نیز روایتی از مولای متقیان علی(ع) که: "الناس باُمرائِهم اشبه منهم بآبائِهم"(2).

بر مبنای این احادیث می‌توان اینگونه قضاوت کرد که خصلت اظهارنظر غیرمتخصصانه درباره مسائل تخصصی در جامعه، نشات گرفته از چنین رفتاری درمیان برخی مسئولان است.

البته عامل این مسئله نیز انتصاب‌های غیرتخصصی برای پست‌های مختلف است. اینگونه مدیران در جامعه ما در سال‌های اخیر کم نبوده‌اند؛ مدیرانی که بجای داشتن تخصص در اداره کشور، مهارت‌شان در سوار شدن بر امواج خواست‌های عوام مردم بوده و با ارائه تزها و راه‌حل‌های عامیانه، جامعه را به عقب برده‌اند.

درعرصه ژورنالیسم که صاحب این قلم سال‌های عمر خود را در آن تباه کرده است، چنین روندی "اظهرمن المشس" است. هرکس منکر این مدعاست، بگوید چند تن از مدیران عامل رسانه‌های دولتی و وابسته به دولت(علنی و غیرعلنی) و یا رسانه‌های مرتبط و وابسته(علنی و غیرعلنی) به نهادهای عمومی، از میان کسانی که عمرشان را در این راه سپری کرده و کوله باری از تجربه و تخصصِ مورد پذیرش هم‌صنفان خود فراهم آورده‌اند، برگزیده شده‌اند.

البته مقوله "سابقه سازی" نکته‌ای است که در سال‌های اخیر برای چنین روزهایی شکل گرفته و این طیف از منصوبان، شگردهای مختلفی را برای این منظور در پیش می‌گیرند؛ از جمله آنکه سابقه مدیریتی خود را نیز درزمره سابقه تخصصی اعلام می‌کنند و مثلا کسی که پس از 3-2 سال خبرنگاری نه چندان موفق و درخشان در یک رسانه، بمدد رانت ارتباط با بالایی‌ها به مدیریت رسانه‌ای معظم رسیده و اکنون 10 سالی است که در این پست مشغول است، در رزومه خود، سال‌های متمادی کار مطبوعاتی را می‌گنجاند و آن را به پیرایه مدرک دکترایی که به لطف بورسیه‎‌های مختلف و به روالی سهل‌تر از آنچه که اجمالا به آن اشاره شد، در رشته‌ای مرتبط با پست مدیریتی خود می‌آراید تا دهان منتقدان را در چنین روزهایی ببندند.

این فضا ناشی از کمرنگ شدن نقش تخصص در جامعه است. در اجتماعی که تخصص در آن از ارزش و اهمیت برخوردار است، مردم حرف غیرمتخصص را در یک زمینه تخصصی نمی‌پذیرند و اتفاقا سوال از تخصص افرادی که در موردی نظر می‌دهند، سوالی کاملا رایج است.

البته در چنان فضایی غیرمتخصص‌ها هم به خود اجازه اظهارنظر تخصصی نمی‌دهند؛زیرا بخوبی می‌دانند که با چه واکنش‌های رسواکننده‌ای مواجه خواهند شد. اما در جامعه ما شرایط کاملا متفاوت است. وقتی بی‌تخصص‌ها و کم‌تخصص‌ها هیاهو به راه می‌اندازند، فرجام متخصصین سکوت است؛ چنانکه "بتهون"، نابغه جهانی موسیقی گفته است: "جایی که هزاران نوازنده ناوارد، دیوانه‌وار به نواختن مشغولند، من ساز خود را بر زمین می‌نهم."

از آنجا که پدیده‌های اجتماعی، مقولاتی منتزع و منفرد نیستند و زنجیره‌ای از پدیده‌های مرتبط را شکل می‌دهند، شاید بتوان گفت دلیل بی‌توجهی به تخصص در جامعه ما، رنگ باختن معیار اصلی آن است. معیار اصلی تخصص در همه جوامع، "مدرک دانشگاهیِ مرتبط" است؛ حال آنکه در شرایط فعلی، جامعه ما پر است از فوق‌لیسانس‌ها و دانشجویان دوره دکتری که نه تنها اطلاعات عمومی‌شان به نسبت مدرکی که کسب کرده‌اند، بسیار اندک است، بلکه از تخصص کافی در رشته تحصیلی خویش هم بهره‌مند نیستند.

دلیل این امر هم بر همه کسانی که در شرایط فعلی با محیط‌های دانشگاهی آشنا هستند، کاملا واضح است. محیط‌های دانشجویی در روزگار ما مملو از دانشجویانی است که دانشجویی، کار دوم و حتی سوم آنهاست؛ شاغلانی که اغلب نه به عشق دانش‌اندوزی که به شوق کسب مدرک لیسانس و فوق‌لیسانس و دکتری، بعضا عجولانه، با تاخیرهای بسیار، کم‌انگیزه، با غیبت‌های مکرر و صرفا پیگیر نحوه امتحان و تعیین نمره، سرکلاس‌ها حاضر می‌شوند و تحقیق‌های کلاسی را نیز بمدد اینترنت و کپی‌کاری سرهم بندی می‌کنند و بنوعی تمرین ارائه پایان‌نامه‌هایی با همین مشخصات(!) را در طول تحصیل بخوبی انجام می‌دهند و در این راه حتی از "انتحال" نیز روگردان نیستند و جالبتر اینکه بسیاری از اساتید نیز از چنین روندی بخوبی آگاهند و بطورغیررسمی آن را پذیرفته‌اند.

ماجرای قدیمی "فروش پایان‌نامه" که هنوز هم پس از سال‌ها که از لو رفتن ماجرا و رسانه‌ای شدن آن می‌گذرد، چاره‌ای برای آن اندیشیده نشده، گواه این مدعاست و چندی پیش نیز اعلام شد که حتی فروش پایان‌نامه در رشته‌های پزشکی هم که با جان مردم سروکاردارد، صورت می‌گیرد.

البته در ادامه زنجیره کمرنگ شدن تخصص در جامعه، برخی از دانشجویان نیز کم‌تخصصی برخی مدرسان دانشگاهی و نیز جدی نبودن آنها در روند آموزش دانشجویان را مورد توجه قرار می‌دهند و آنها را عامل پایین آمدن سطح سواد دانشجویان قلمداد می‌کنند که این موضوع نیز محل تامل است.

شاید هیچکس به اندازه خود مدّرسانی که در دانشگاه‎‌ها و مراکز آموزش عالی تدریس می‌کنند، بر این امر وقوف نداشته باشند. موارد زیادی از وادار شدن اساتید به ارائه سوالات امتحان پایان ترم به دانشجویان در جلسه آخر کلاس و حتی ارائه پاسخ آن سوالات گزارش شده که اساسا کلیت روند آموزشی را زیر سوال می‌برد. مدرسانی که برای پوشاندن ضعف تخصصی خود به دادن نمره‌های سهل‌الوصول به دانشجویان می‌پردازند، گاه برای توجیه این کار، خود را خیرخواه آنان جا می‌زنند که واقعا محل تامل دارد.

درست است که جوانگرایی، راهکاری است که جامعه باید برای شادابی و نشاط اجتماعی در پیش بگیرد، اما این کار در زمینه گزینش مدرسین دانشگاه‌ها باید با وسواس بسیار صورت گیرد و صرفا نخبگانی که نخبگی آنان به اثبات رسیده، شامل این جوانگرایی واقع شوند؛ نه اینکه خیل مدرسان دانشگاه‌های نوبنیاد را جوانان نورسی تشکیل دهند که صرفا بدلیل داشتن مدرک کارشناسی ارشد، چنین جایگاه خطیری را غصب کرده باشند.

اکنون که سخن به اینجا رسید، پیشنهادی ارائه می‌کنم که این نوشتار، صرفا انتقاد یکسویه تلقی نشود: یک راهکار مناسب برای اصلاح این امر، سپردن گزینش مدرسان، بویژه در واحدهای آموزش علی نوظهور و نوپا و البته گسترده و پرمخاطب، مثل دانشگاه جامع علمی-کاربردی، دانشگاه پیام نور و خیل واحدهای غیرانتفاعی آموزش عالی، به شورایی از اساتید خوشنام و باسواد هر مرکز دانشگاهی است تا هر صاحب مدرکی، با هر سطحی از سواد و تخصص، امکان ورود به این عرصه ارزشمند را نداشته باشد.

به هرحال آنچه در وضع فعلی در جامعه در زمینه اظهارنظرهای افراد غیرمتخصص در موارد تخصصی رواج یافته، بازتاب دهنده سطح علمی اجتماع ماست که وجهه‌ای خوشایند را دستِ کم از نگاه ناظرِ بیرونی برای ما بهمراه نخواهد آورد و متولیان امور برای فرهنگسازی در این زمینه باید چاره‌ای بیندیشند.

1- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 10، ص 8.
2- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 78، ص 46، روایت 57، باب 16.

مجید رزازی/روزنامه نگار پیشکسوت

ارسال نظر

  • رضا

    جانا سخن از زبان ما میگویی. واقعا درست نوشتن. الان هر کسی با هر سطح سواد و شعوری، هر چی دلش میخواد میگه. کجای دنیا اینطوریه؟

  • محمد

    نوشته بسیار پر بار و جالی بود خیلی استفاده کردیم جناب رزازی

  • بهزاد

    درود بر استاد رزازی! که از شنیده ای کوتاه، چنین مقاله جان پروری به قلم درآوردند!

  • ناشناس

    طبیعی است وقتی عده ای با علوم انسانی مشکل دارند با متخصصین این علوم هم مشکل جدی دارند.و همواره نظرات عوامانه در این موارد میدهند

  • سارا

    هر چه میکشیم از همین اظهارنظرهای غیرتخصصی است. تا این مشکل حل نشود، وضع مملکت همین است. وقتی همه عادت کردیم حرف تخصصی را فقط از متخصص بشنویم، آنوقت میتوانیم امیدوار باشیم که کارها سرو سامان بگیرد

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار