در توليد ريزگرد خودکفا شديم صادر هم ميكنيم!
پارسینه: براي اولين بار مسئولان استانداري خوزستان اعتراف کرده اند که انحراف آب کارون و سدهاي واقع در شمال استان باعث کاهش آب ورودي به تالابهاي غرب و جنوب خوزستان شده و اين مساله يکي از عوامل وقوع اين پديده بوده است.
به گزارش پارسینه، روزنامه ابتکار در سرمقاله خود نوشت:
تقويم ميگويد که در ميانه زمستان قرار داريم، اما از برف و باران خبري نيست. تجربه ميگويد که جلگه خوزستان و دامنه هاي غربي رشته کوه زاگرس به جز امسال در گذشته هاي دور و نزديک هم زمستان هايي را بدون باران و البته بدون گردو غبار از سرگذرانده است. خوزستاني ها ميگويند در سالهاي اخير در همه فصول ريزگرد و گرد و غبار را تجربه کرده اند، جز در وسط زمستان، که آن را هم امسال دارند تجربه ميکنند. مسئولان هواشناسي و محيط زيست ميگويند مسير ريزگردهاي اخير خوزستان برخلاف هميشه از جنوب شرق به سمت شمال و شمال غرب بوده است. آمارهاي وزارت نيرو ميگويد که در دو سه دهه اخير دهها سد بزرگ و کوچک در شمال خوزستان ساخته شده که راه را بر مسير طبيعي حوضه آبريز زاگرس بسته است. علم ميگويد که اگر اکوسيستم را دستکاري کنيم و سهميه آب تالاب ها و رودخانه ها را جايي ديگر خرج کنيم، بايد منتظرعواقب آن باشيم.
حدود يک دهه است که اهالي غرب و جنوب کشور در فصولي از سال پديده گرد و غبارهاي موسمي را تجربه ميکنند. سال به سال اين پديده جدي تر شده و پيش آمده است. با اين حال اما مردمان خوزستان و ديگر استانهاي مبتلا کمابيش به اين وضعيت البته در بهار و تابستان و گاهي پاييز عادت کرده اند. ريزگردهايي که تا همين چندماه پيش ميآمدند را باد موسوم به شمال ميآورد. اين باد که معمولا از خرداد تا شهريور فعال است، در شمال خاورميانه شکل ميگيرد و با گذر از ترکيه و شمال عراق به بيابانهاي عراق و سوريه سرازير ميشود و با حرکت در مسيري مورب از نيمه جنوبي ايران تا خليج فارس و رسيدن به آبهاي آزاد اقيانوس هند جلو ميرود. باد شمال با عبور از بيابان هاي سر راه و باتلاق هاي خشک شده جنوب عراق، منشاء غبارسازي ميشود و خاک خشک و نرم بيابان و بستر باتلاقهاي خشکيده را با خود همراه کرده و تا اعماق جغرافياي ايران پيش ميبرد.
اين پديده از همان ابتدا و در اواسط دهه هشتاد «ريزگرد عراقي» و گاهي «ريزگرد عربي» نام گرفت و انگشت اتهام در داخل کشور همواره متوجه همسايه غربي و ديگر کشورهاي عربي منطقه بود. هرازگاهي هم که ردپاهايي از گردو غبارهاي با منشاء داخلي در خوزستان مشاهده شد، باز هم ديوار حاشا بلند شد و اصلا کسي به روي خودش نياورد که به مدد سياست هاي وزارتخانه هاي نيرو و نفت، بيش از دو سوم تالاب هاي هورالعظيم و شادگان و... بي آب شده است. سدهاي متعدد سر راه حجم آب رودخانه ها را در انتهاي راه و البته کيلومترها پيش از رسيدن به خليج فارس حداقلي کرد. شرکت چيني پيمانکار ميدان نفتي منطقه هم براي راحتي کار با ترفندهاي مختلف نيمي از هور و تالاب را نابود کرد تا در برابر چشم داخلي ها به قيمت نابودي محيط زيست کشور هزينه هاي استخراج خود را کم کند. اواخر بهار امسال در کسري از ساعت طوفاني از ماسه و غبار بر سر اهالي پايتخت آوار شد.
گردو غباري که منشاء آن نه عراقي و نه عربي و نه حتي خوزستاني که تهراني بود و بيخ گوش پايتخت و در دشت هاي جنوب غربي تهران شکل گرفته بود و بي دفاعي قلب کشور در مقابل اين پديده را به همه گوشزد کرد. تا پيش از اين اتفاق هربار که حرف از گرد و غبار به ميان ميآمد، ذهن همگان تا بغداد و جنوب و غرب عراق پيش ميرفت و احتمالا زير لب هم بد و بيراهي به صدام، امريکايي ها و به عنوان عوامل خارجي اين پديده داده ميشد. اما طوفان خردادماه تهران باعث شده تا حداقل در پايتخت کشور حناي قطعيت دادن به عراقي بودن ريزگردها ديگر رنگي نداشته باشد. حالا هم که در خوزستان بالاخره مسوولان استاني به ساخت داخل بودن ريزگردها اعتراف ميکنند و ميگويند که تا سال گذشته کانون اين پديده کشورهاي همسايه بود اما مطالعات جديد نشان ميدهد که شرايط تغيير کرده و عامل اصلي گرد و غبارها ديگر خارج از کشور نيست.
براي اولين بار مسئولان استانداري خوزستان اعتراف کرده اند که انحراف آب کارون و سدهاي واقع در شمال استان باعث کاهش آب ورودي به تالابهاي غرب و جنوب خوزستان شده و اين مساله يکي از عوامل وقوع اين پديده بوده است. تجربه محلي هم ميگويد که در زمستان از باد شمال خبري نيست و جهت باد در اين فصل از سال معمولا از جنوب شرق به شمال است. مديرکل محيط زيست خوزستان هم تغيير وضع در اين منطقه را تاييد کرده و گفته است که «گرد و خاک هاي اخير از ماهشهر در جنوب شرق اهواز به سمت شمال غرب يعني مرکز استان و شهرهاي شادگان، انديمشک، دزفول و شوش حرکت کرد». با توجه به منشاء و مسير جديد ريزگردها و جهت باد، احتمالا اين بار علاوه بر اين که در ساخت ريزگرد خودکفا شدهايم با عبور موج زمستانه ريزگردها از مرز، احتمالا براي اولين بار به عراق هم ريزگرد صادر کرده ايم!
تقويم ميگويد که در ميانه زمستان قرار داريم، اما از برف و باران خبري نيست. تجربه ميگويد که جلگه خوزستان و دامنه هاي غربي رشته کوه زاگرس به جز امسال در گذشته هاي دور و نزديک هم زمستان هايي را بدون باران و البته بدون گردو غبار از سرگذرانده است. خوزستاني ها ميگويند در سالهاي اخير در همه فصول ريزگرد و گرد و غبار را تجربه کرده اند، جز در وسط زمستان، که آن را هم امسال دارند تجربه ميکنند. مسئولان هواشناسي و محيط زيست ميگويند مسير ريزگردهاي اخير خوزستان برخلاف هميشه از جنوب شرق به سمت شمال و شمال غرب بوده است. آمارهاي وزارت نيرو ميگويد که در دو سه دهه اخير دهها سد بزرگ و کوچک در شمال خوزستان ساخته شده که راه را بر مسير طبيعي حوضه آبريز زاگرس بسته است. علم ميگويد که اگر اکوسيستم را دستکاري کنيم و سهميه آب تالاب ها و رودخانه ها را جايي ديگر خرج کنيم، بايد منتظرعواقب آن باشيم.
حدود يک دهه است که اهالي غرب و جنوب کشور در فصولي از سال پديده گرد و غبارهاي موسمي را تجربه ميکنند. سال به سال اين پديده جدي تر شده و پيش آمده است. با اين حال اما مردمان خوزستان و ديگر استانهاي مبتلا کمابيش به اين وضعيت البته در بهار و تابستان و گاهي پاييز عادت کرده اند. ريزگردهايي که تا همين چندماه پيش ميآمدند را باد موسوم به شمال ميآورد. اين باد که معمولا از خرداد تا شهريور فعال است، در شمال خاورميانه شکل ميگيرد و با گذر از ترکيه و شمال عراق به بيابانهاي عراق و سوريه سرازير ميشود و با حرکت در مسيري مورب از نيمه جنوبي ايران تا خليج فارس و رسيدن به آبهاي آزاد اقيانوس هند جلو ميرود. باد شمال با عبور از بيابان هاي سر راه و باتلاق هاي خشک شده جنوب عراق، منشاء غبارسازي ميشود و خاک خشک و نرم بيابان و بستر باتلاقهاي خشکيده را با خود همراه کرده و تا اعماق جغرافياي ايران پيش ميبرد.
اين پديده از همان ابتدا و در اواسط دهه هشتاد «ريزگرد عراقي» و گاهي «ريزگرد عربي» نام گرفت و انگشت اتهام در داخل کشور همواره متوجه همسايه غربي و ديگر کشورهاي عربي منطقه بود. هرازگاهي هم که ردپاهايي از گردو غبارهاي با منشاء داخلي در خوزستان مشاهده شد، باز هم ديوار حاشا بلند شد و اصلا کسي به روي خودش نياورد که به مدد سياست هاي وزارتخانه هاي نيرو و نفت، بيش از دو سوم تالاب هاي هورالعظيم و شادگان و... بي آب شده است. سدهاي متعدد سر راه حجم آب رودخانه ها را در انتهاي راه و البته کيلومترها پيش از رسيدن به خليج فارس حداقلي کرد. شرکت چيني پيمانکار ميدان نفتي منطقه هم براي راحتي کار با ترفندهاي مختلف نيمي از هور و تالاب را نابود کرد تا در برابر چشم داخلي ها به قيمت نابودي محيط زيست کشور هزينه هاي استخراج خود را کم کند. اواخر بهار امسال در کسري از ساعت طوفاني از ماسه و غبار بر سر اهالي پايتخت آوار شد.
گردو غباري که منشاء آن نه عراقي و نه عربي و نه حتي خوزستاني که تهراني بود و بيخ گوش پايتخت و در دشت هاي جنوب غربي تهران شکل گرفته بود و بي دفاعي قلب کشور در مقابل اين پديده را به همه گوشزد کرد. تا پيش از اين اتفاق هربار که حرف از گرد و غبار به ميان ميآمد، ذهن همگان تا بغداد و جنوب و غرب عراق پيش ميرفت و احتمالا زير لب هم بد و بيراهي به صدام، امريکايي ها و به عنوان عوامل خارجي اين پديده داده ميشد. اما طوفان خردادماه تهران باعث شده تا حداقل در پايتخت کشور حناي قطعيت دادن به عراقي بودن ريزگردها ديگر رنگي نداشته باشد. حالا هم که در خوزستان بالاخره مسوولان استاني به ساخت داخل بودن ريزگردها اعتراف ميکنند و ميگويند که تا سال گذشته کانون اين پديده کشورهاي همسايه بود اما مطالعات جديد نشان ميدهد که شرايط تغيير کرده و عامل اصلي گرد و غبارها ديگر خارج از کشور نيست.
براي اولين بار مسئولان استانداري خوزستان اعتراف کرده اند که انحراف آب کارون و سدهاي واقع در شمال استان باعث کاهش آب ورودي به تالابهاي غرب و جنوب خوزستان شده و اين مساله يکي از عوامل وقوع اين پديده بوده است. تجربه محلي هم ميگويد که در زمستان از باد شمال خبري نيست و جهت باد در اين فصل از سال معمولا از جنوب شرق به شمال است. مديرکل محيط زيست خوزستان هم تغيير وضع در اين منطقه را تاييد کرده و گفته است که «گرد و خاک هاي اخير از ماهشهر در جنوب شرق اهواز به سمت شمال غرب يعني مرکز استان و شهرهاي شادگان، انديمشک، دزفول و شوش حرکت کرد». با توجه به منشاء و مسير جديد ريزگردها و جهت باد، احتمالا اين بار علاوه بر اين که در ساخت ريزگرد خودکفا شدهايم با عبور موج زمستانه ريزگردها از مرز، احتمالا براي اولين بار به عراق هم ريزگرد صادر کرده ايم!
چند سال است که فریاد می زنیم که کارون نابود شده
اینقدر اب را برای صنعت انتقال ندهید
سد نزنید
حالا 5 میلیون نفر در عذاب هستند.
مملکت با همین افکار و برنامه ها به این روز افتاده.
موقعیت من جور بشه از این منطقه مهاجرت می کنم.
خوبه بالاخره در یک چیزی خودکفا شدیم!
حرفها را زدهایم؛ حالا هنگام عمل است!
همیشه در مواجهه با هر چالشی – به ویژه در حوزه محیط زیست – این امید در نگارنده شکل میگیرد که شاید از پس این چالش و دشواری، قرار است که توجهی درخورتر به محیط زیست شده و جایگاه ملاحظات محیط زیستی به مرتبهی سزاوارانهاش در سبد اولویتهای راهبردی کشور بازگردد.
از همین رو، ماجرای طغیان ریزگردها در طول هفتهی جاری و قدرتنمایی ایشان در آسمان ۱۸ استان کشور، برایم نویدبخش روزهایی طلایی و سبز برای طبیعت وطن است. چرا که تاکنون کمتر با چنین حجمی از خبرهای محیط زیستی و تفاسیر و تحلیلهای علمی منتج از آن در صدر اخبار رسانههای دیداری و شنیداری و صفحات نخست روزنامههای پرشمارگان کشور مواجه بودهایم.
امّا شوربختانه، این سکه یک روی دیگر هم دارد! این که چرا باید معضلات و بحرانهای محیط زیستی تا نزدیکیهای کاخ پاستور و سعدآباد برسد تا ما دریابیم که باید برای یک بار هم که شده با عالیترین مقامات کشورهای همسایه برای رفع معضلات محیط زیستی به گفتگو بنشینیم؟ مگر آنها که در اهواز و آبادان و ماهشهر و بوشهر و ایلام و سنندج و کرمانشاه و … زندگی میکنند، هموطنان ما نیستند؟ مگر مردم محروم میانکنگی که سالهاست در دشت سیستان مهمان همین گرد و غبار هستند، خون کمرنگتری از ما دارند؟ پس چرا برای تحقق عملی و عینی شعار عدالتمحوری هم که شده، محیط زیست را جدی نگیریم و به پایداریاش در گسترهی کشور نیاندیشیم؟ اصلاً مگر روح نهفته در اصل ۵۰ قانون اساسی ما همین را به من و تو دیکته نمیکند؟
اتفاقاً نخستین گروهی که از تخریب محیط زیست همواره در معرض بیشترین آسیب قرار داشته و دارند، همین اقشار آسیبپذیر و محروم هستند. بنابراین، دولت عدالت محور باید بیشتر از هر دولت دیگری در اندیشهی حفظ محیط زیست برآید و کارمایههایش را در این مسیر به قلیان و حرکت درآورد. نه این که وقتی پای احداث جادهای در میان آمد؛ زمانی که خواستیم کارخانهای را بسازیم و هنگامی که درصدد بنای یک سد جدید مخزنی برآمدیم، ماتریسهای ارزیابی را به گونهای تحلیل و ترسیم کنیم که بشود به راحتی گرایههای محیط زیستی را در پای مزیتهای اقتصادی طرح ذبح کرد.
چنین است که امیدوارم این بار، توجه به حل ریشهای معضل گرد و غبار فزاینده درکشور، از مرز مدیریت بحران گذر کرده و از منظر مدیریت پیشگیری بکوشیم تا مناسبترین سرمایهگذاریها را در این حوزه سامان داده و مدیریت کنیم.
نمونهبرداری از ریزگردهای موجود در هوای کشور، تعیین منشاء دقیق این ریزگردها – به تفکیک درون و برون کشوری - تعیین سهم هر کشور در تولید این ریزگردها، یافتن دقیق محلهای برداشت در داخل کشور و نیز کشورهای عراق، سوریه، عربستان، کویت، قطر و امارات متحده عربی و سرانجام بررسی مناسبترین گزینه برای تثبیت زیستشناختی (بیولوژیک) عرصهها و کانونهای فعال فرسایش بادی، در شمار مهمترین اولویتها و دستور کار پیمان مشترکی باشد که از تعامل فرامنطقهای کشورهای یادشده با محوریت ایران میتواند بوجود آید. پیمانی که درصورت شکلگیری میتواند علاوه بر مقاصد زیستمحیطی، گامی استوار در مسیر نزدیکی دولتها و ملتهای منطقه محسوب شده و از دامنهی کدورتها بکاهد. چرا که وجود یک دشمن واحد در حوزهی محیط زیست می تواند این پیام سبز را به همهی مردم منطقه بازتاب دهد که: ما همه با هم هستیم و آمادهی مقابله با هر تهدیدی که پایداری زیستگاه مشترکمان را خدشهدار کند.
در این میان، البته نباید نقش کشور ترکیه را نادیده گرفت. درحقیقت، ترکیه نیز با زدن سدهای متعدد بر سرشاخههای دجله و فرات، همان بلایی را بر سر این دو رودخانه و اراضی پایابش در دشت حاصلخیز بینالنهرین آورده است که افغانستان بر سر هامون و صدام حسین بر سر هورالعظیم و خودمان بر سر گاوخونی و پریشان و طشک و بختگان و ارومیه و هورالهویزه و … آورده و میآوریم.
درحقیقت، اگر قرار است که عرصههای تولید رسوب را مهار کرده و تثبیت کنیم، باید دولتهای منطقه را ملزم کنیم تا حقآبهی تالابها را بپردازند و بدینترتیب از بوجود آمدن یا گسترش سطوح جدیدی برای تولید رسوب ممانعت به عمل آوریم. همچنین باید از گسترش دیمزارها در دامنههای پرشیب ممانعت آوریم و به بهای خودکفایی موقتی تیشه به ریشهی پایداری منطقه نزنیم.
واپسین نکته برمیگردد به تالابهای هورالعظیم و هورالهویزه که بیش از نیم میلیون هکتار از اراضی همجوار خود را متأثر میکنند. بررسیهای دورسنجی نشان میدهد که دریاچهی این تالابها یکی از مناطق رسوبگذاری توفانهایی بوده است که از سوی صحرای ربالخالی در عربستان سعودی سرچشمه میگرفته. اینک اما به دلیل خشک شدن این تالابها و محیطهای آبی ارزشمند، نهتنها خاصیت مکش رسوب خود را از دست دادهاند، بلکه با انباشت نهشتههای ریزدانهی حاصل، به همراه رسوبات بسیار ریز نمکی کف بستر خود، در هنگام وزش بادهای جنوب غرب به شمال شرق، بر وخامت و غلظت آلودگی هوا نیز میافزایند. رخدادی که مردم ایران بیشتر از هر زمان دیگری آن را در طول دومین و سومین هفته از تیرماه ۱۳۸۸ درک کردهاند. و البته خوزستانیهای خونگرم دو سال است که آن را با پوست و خون خود تاب آوردهاند.
امید که این بار درس گرفته و به جای شعار دادن، عمل کنیم و بکوشیم تا چالش پیش رو را به فرصت و مزیتی ناهمتا بدل سازیم.
از منطقه که هیچ، شرایط طوری شده که خیلی ها به فکر مهاجرت از این کشور به کشور دیگر هستند.
مدام اعصاب خورد کنی؛ مدام حرص و جوش
همه جوره: از اقتصاد، سیاست، فرهنگ، محیط زیست، مواد خوراکی و...
طبق آخرین گزارش سازمان بهداشت جهانی ، شهر اهواز چهارمین شهر آلوده جهان شناخته شد . کسب مقام چهارمی جهان را که در سایه تلاش شبانه روزی مسئولان بدست آمده به همه مسئولان کشوری و لشکری تبریک عرض می نمایم .