زندگی یک بازیگر، از افسردگی تا بازگشت به زندگی
پارسینه: زندگی ریوز بیشتر از این لحاظ مورد توجه است که خوش شانسی اش با بدبیاری های متعدد همراه بوده و همیشه پایداری و سرسختی قابل تحسینی از خود نشان داده است.
به گزارش پارسینه ، بعضی ها شکست می خورند و گروهی با اراده و سرسختی و البته با اقبال مساعد، پیروز می شوند ولی در اغلب موارد قضاوت درباره میزان تحمل و توانایی جنگندگی افراد و مشکلات زندگی آنها با دیدن ظاهرشان یا فقط آشنایی های سطحی، دور از واقعیت و نادرست است.
خطا زمانی جدی تر خواهدشد که شاهد حضور فردی بر پرده سینما باشیم که اغلب سالم، قدرتمند و شاد هم ظاهر می شود.
این نشانه ها دلایلی محکم برای اینکه زندگی را بدون گرفتاری و بی دغدغه و کمبود بدانیم، نیست. «ریوز» با ایفای نقش اصلی فیلم «جان ویک» محصول سال 2014 آمریکا چنان سالم، پرصلابت و قدرتمند ظاهر می شود که بعید نیست این ویژگی ها را آن هم در این سن و سال نتیجه زندگی راحت و بدون گرفتاری او بدانیم غافل از اینکه گاهی ماجراهای تلخ و اتفاق های ناگوار دلیل توجه به حفظ سلامت و جایگاه حرفه ای می شوند در حالی که شاید زندگی راحت و بی دردسرتر باعث کم اعتنایی به آنها می شد.
زندگی ریوز بیشتر از این لحاظ مورد توجه است که خوش شانسی اش با بدبیاری های متعدد همراه بوده و همیشه پایداری و سرسختی قابل تحسینی از خود نشان داده است؛ موضوعی که در ادامه به آن می پردازیم.
کسی را نداشتیم که با ما بازی کند
کیانو ریوز بازیگر فیلم های مطرحی مثل «سه گانه ماتریکس»، «کنستانتین»، «قدم زدن میان ابرها» و «بودای کوچک» در سال 1964میلادی در بیروت به دنیا آمد. پدرش وقتی او 3 ساله بود، خانواده را ترک کرد. دوستانش می گویند به همین دلیل همیشه احساس کمبود داشت و هیچ وقت درباره پدرش حرف نمی زد. هروقت هم در گفت و گوها اشاره ای به او می شد، موضوع را عوض می کرد. کیانو در حال حاضر هیچ ارتباطی با پدرش ندارد. مادرش 4 بار ازدواج کرد. در چنین شرایطی واضح است که دوران کودکی او از نظر ذهنی در امنیت و آسایش خاطر نگذشته و از طرف دیگر با نقل مکان های متعددی همراه بوده است.
کیانو 3 خواهر به نام های کیم، اما و کارینا دارد. ارتباط او با کیم بسیار خوب است و او را بهترین دوست زندگی اش می داند. کیم که برادرش را شاهزاده زندگی اش خوانده، درباره دوران کودکی شان این طور گفته: «هیچ وقت کسی را نداشتیم که با ما بازی یا اسب سواری من و هاکی کیانو را تماش کند. شما نمی توانید دلتنگ چیزی باشید که هرگز آن را نداشته اید.»
کیانو بعد از ورود به دنیای بازیگری و شناخته شدن در این حرفه بهترین و صمیمی ترین دوستش، «ریور فونیکس» را از دست داد؛ مرگ فونیکس که بر اثر استفاده بیش از حد مواد مخدر بود، ضربه روانی بسیار سنگینی به کیانو وارد کرد.
او هنوز هم از آن اتفاق با تلخی و اندوه یاد می کند: «مصیبتی ناگهانی بود که نمی توانم هضمش کنم.» ولی اروین استاف، مدیر برنامه های کیانو ریوز، چنین نظری دارد: «کیانو مثل هر آدم دیگری دیوانه بود و گاهی ماده مخدری را برای تجربه امتحان می کرد ولی از دست دادن رفیقی که از صمیم قلب دوستش داشت و اشتیاق فراوان به بازیگری، هوشیارش کرد. واقعیت این است که او بعد از این ماجرا بزرگ شد.»
کیانو ریوز در سال 1998 با زنی به نام «جنیفر سیم» ملاقات کرد و دیوانه وار عاشقش شد. یک سال بعد هم پدر شد و به این ترتیب در آستانه زندگی کاملی قرار گرفت اما باز هم اتفاقی غیرقابل تصور رخ داد. بچه اش مرده به دنیا آمد و جنیفر به افسردگی شدیدی مبتلا شد. کیانو سعی کرد کمکش کند ولی زندگی آنها به دلیل فقدان بچه و افسردگی جنیفر سخت و کمی سرد شد و سرانجام در سال 2001 با تصادف جنیفر و مرگش همه چیز از هم پاشید.
تا اینجا به نظر می رسد زندگی کیانو از کف تا سقف تاریک نقاشی شده و دنیا نقش تلخی را به او واگذار کرده است. ریوز در آن دوران در افسردگی عمیقی فرو رفت، اما این موضوع مدت خیلی زیادی طول نکشید. او به خودش آمد و به طور جدی حرفه اش را دنبال کرد، حرفه ای که همیشه عاشقش بوده است. کیانو در همان روزهای افسردگی بین آن همه غم و اندوه نقش قهرمان ها را به خوبی بازی کرد.
البته در همان سال های اولیه برگشت دوباره متوجه شد خواهر صمیمی اش، کیم، به سرطان مبتلا شده است. او هم بی درنگ فعالیت های خیریه اش در امور مربوط به بیماری های سرطانی را آغاز کرد، بنابراین هدف از بازگویی سختی ها و گرفتاری های زندگی ریوز ذکر فقدان و مصیبت و اندوه نیست بلکه منظور بهبود و برگشت و ادامه زندگی است.
پول آخرین چیزی که به آن فکر می کنم
کیانو ریوز یکی از بخشنده ترین بازیگران هالیوود و از بزرگ ترین افراد بشردوست امروزی به شمار می آید. شعار او این است: «همه انسان ها باید برای یکدیگر خوب باشند.» او همیشه مقداری از ثروتش را برای کمک به بی خانمان ها اختصاص داده و به ندرت چیزی در این باره گفته است. در صورتی که خیلی از مردم اگر دنیا چیزهای زیادی از آنها گرفته باشد، مهربان و سخاوتمند نخواهندبود.
از وقتی کیم محبوب ترین خواهر کیانور، به سرطان مبتلا شد، سرپرستی و حمایت او را برعهده گرفت و حالا بیشتر از یک دهه است که میلیون ها دلار برای تحقیقات سرطان و بیمارستان های مرتبط با این بیماری اهدا کرده و همچنان کمک های خود را ادامه می دهد. او در حرفه اش هم با چنین طرز تفکری پیش رفته است.
به عنوان نمونه در فیلم «وکیل مدافع شیطان» چند میلیون دلار کمتر دستمزد گرفت تا تهیه کنندگان فیلم بتوانند از عهده پرداخت دستمزد آل پاچینو بربیایند. کیانو ریوز حضور در فیلم «مخمصه» در کنار بازیگران بزرگی مثل آل پاچینو و رابرت دنیرو و بازی در قسمت دوم فیلم «سرعت» را رد کرد و از دستمزد قابل توجه آنها چشم پوشید تا روی صحنه تئاتر حضور پیدا کند و به ایفای نقش «هملت» بپردازد.
اسب سواری و موج سواری
با تماشای آخرین فیلمی که از ریوز بر پرده سینماها نمایش داده شد، کمتر کسی می تواند حدس بزند که او نیم قرن زندگی را پشت سر گذاشته است. «لیچ» و «استالسکی»، کارگردان های فیلم «جان ویک»، قصد داشتند شرایط را به شکلی که می خواستند تغییر بدهند. بنابراین برای کیانو ریوز ضروری بود که در تکنیک های مختلفی مهارت داشته باشد. آنها در نظر داشتند درگیری های واقعی بسازند که ترکیبی از هنرهای رزمی و استفاه از اسلحه باشد. پس ریوز 4 ماه تمرین سخت را پشت سر گذاشت تا جودو و جوجیتسو را بیاموزد.
ریوز در فیلم «مرد تای چی»، تنها فیلمی که تا امروز کارگردانی کرده، علاقه اش به هنرهای رزمی و مهارتش را در این رشته به نمایش گذاشته است. ریوز از همان دوران کودکی به ورزش علاقه داشت. در تیم هاکی دبیرستان دروازه بان خوبی بود و همبازی هایش به او لقب «دیوار» داده بودند. بعدها به دلیل حضور در دنیا بازیگری هاکی را کنار گذاشت اما نقش آفرینی های متعدد در فیلم های اکشن باعث شد همیشه ورزش را به شکلی جدی دنبال کند و سرگرمی هایش هم با ورزش ارتباط داشته باشد.
اسب سواری، موج سواری و موتورسواری سرگرمی های اصلی او هستند. کیانو با اینکه حین موتورسواری تصادف کرده و یک هفته هم با دنده های شکسته و طحال پاره در بیمارستان بستری شده، همچنان به موتورسیکلت و موتورسواری علاقه مند است و در زمینه تولید موتورسیکلت فعالیت خودش را آغاز و شرکتی به نام «آرک موتور سایکل» تاسیس کرده است.
خواهرم به مکث هایم گوش می دهد
کیانو ریوز آپارتمانی مجلل در نیویورک دارد اما کمتر به آن سر می زند چون درواقع در این آپارتمان ساکن نیست. او گاهی بین فیلم هایش در هتلی ساکن می شود. البته بیشتر به خانه خواهرش کیم می رود. آنجا با هم اسب سواری می کنند، غذا می پزند و حرف می زنند.
کیانو در این باره گفته: «او به هر کلمه من گوش می دهد و به هر مکث و سکوت و کلمه ای که بعد از آن می گویم نیز توجه دارد.»
به شادی احتیاجی ندارم
کیانو ریوز بازیگری است که کمتر می خندد و در بیشتر عکس هایش قیافه ای جدی دارد. قبل تر وقتی از او درباه شادی پرسیده بودند این طور جواب داده بود: «شما احتیاج دارید شاد باشید تا زندگی کنید ولی من نه.» این بازیگر هیچ وقت سعی نکرده دیگران را به اشتباه بیندازد و چهره ای خیلی راضی و خوشحال به خودش بگیرد ولی واضح است که این روزها با پشت سر گذاشتن تجربه های تلخ و سختی های زیاد می داند چطور زندگی کند. کیانو که حالا خودش را فرد شادی می داند، حضور در طبعیت، ورزش، یادگیری، گفت و گو و غذاخوردن با دوستان و خانواده را از جمله دلایل خوشحالی اش ذکر می کند.
چند نکته درباره کیانو ریوز
• معنی اسم او «نسیم خنک کوه ها» است. پیشکار او در مراحل ابتدایی شروع بازیگری اش فکر می کرده چنین اسمی عجیب و غریب است، بنابراین کیانو در تعدادی از فیلم هایش اسم هایی مثل کی. سی. ریوز، نورمن ریوز و چاک اسپادینا را انتخاب کرده است.
• کیانو روز به مطالعه علاقه فراوانی دارد. کتابخوانی جدی او با «کنت مونت کریستو» شروع شد و در سن نوجوانی، به داستایوفسکی علاقه مند شده است. «برادران کارامازوف» و «یادداشت های زیرزمینی» از کتاب های مورد علاقه او بوده اند. «در جستجوی زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست را بسیار دوست دارد و آثار ویلیام گیبسون و جان آپدایک را مطالعه کرده است. این بازیگر با وجود ابتلایش به بیماری خوانش پریشی (دیسلکسیا) مطالعه را به عنوان یکی از علاقه های جدی خود هرگز کنار نگذاشته است.
• او به طور حرفه ای گیتار باس می نوازد و مدتی با گروه dog star همکاری داشته و برای فیلم هایی آهنگسازی کرده است.
• رژیم غذایی خاصی ندارد و آن طور که بعضی تصور می کنند گیاهخوار نیست ولی به گفته خودش هیچ وقت هله هوله نخورده است.
• به دلیل انزوا و افسردگی و البته بیشتر به خاطر عکسی که در آن تنها روی نیمکتی نشسته و ساندویچ می خورده، به او لقب «کیانوی غمگین» داده بودند و تا امروز معروف ترین لقبش همین است ولی حالا که درباره آن لقب از او سوال می شود با خنده جواب می دهد: «فکر می کنم بامزه بود.»
هیچ بازگشتی وجود نداره .ما رفته رفته پیر می شیم و در نهایت می میریم .این دلخوش کنکها کوتاه و زودگذره.و حقیقت تلخ و جانگدازه !