آبگرمکن
پارسینه: آبگرمکن خانهام یک هفته است که خراب است. برای همین نمیتوانستم دعوتت کنم. خیلی سعی کردم درستش کنم. اول خودم دست به آچار شدم. وقتی نشد به تعمیرکار زنگ زدم.
صبح تعمیرکار آمد درستش کرد. اولش خوب بود. ولی بعد همین چند دقیقه پیش با صدای بلندی منفجر شد. دقیقا همان لحظهای که تو پیام دادی این اتفاق افتاد. تو به همزمانی اعتقاد داری؟
الان که دارم مینویسم قلبم دارد از جا کنده میشود از ترس. دستانم دارند می لرزند. صدای ترکیدن آبگرمکن مهیب بود و اولین واکنش غریزی من فرار بود. اما بلافاصله بعدش به فکر شیر اصلی گاز و فلکه آب و ... افتادم تا جلوی رخدادن فاجعه احتمالی را بگیرم. اقدام بعدیام نامه نوشتن به تو بود.
چرا نوشتن برای تو اینطور فوریت پیدا کرد؟
نشستهام دارم گریه میکنم. نه به سبب اضطرابی که از این انفجار گرفتم. نه به سبب اینکه حالا باید پول قرض کنم و آبگرمکن بخرم. برای تو گریه میکنم. تو که آمدن و رفتنت رنج و عذاب بود و بس. تو که کاش هیچوقت نمیدیدمت. هیچ وقت.
بعد از تو زندگی آرام من ناآرام شد. بعد از تو چیزها جور دیگری شدهاند. من توی همین مدت کوتاه که از تو میگذرد آدم دیگری شدهام. حالا که پیغام دادهای میخواهی برای همیشه با من بمانی چرا باید آبگرمکن منفجر بشود. آن هم درست لحظهای که داشتم میآمدم ذوق کنم از این اتفاق. چیزی باید این میان غلط باشد.
خوب میدانی که من هم گرفتار توام. خوب میدانی که گذشتن از تو برایم مانند مرگ است. اما حس میکنم اشیای خانه دارند با زبان خودشان به من میگویند که تصمیمم درست نیست.
من اینطوریام. من با وسایل خانه و با خوابهایم و با کتابهایم و بسیاری چیزهای عجیب دیگر زندگی میکنم. به هر حال ادامهدادن ما ممکن نیست عزیزم. با اینکه دوستت دارم اما چیزی مانع میشود که ما یکی بشویم. چیزی از جنسی که درکش برای هرکسی جز من سخت است.
برو سفرت سلامت!
الف-شین
الان که دارم مینویسم قلبم دارد از جا کنده میشود از ترس. دستانم دارند می لرزند. صدای ترکیدن آبگرمکن مهیب بود و اولین واکنش غریزی من فرار بود. اما بلافاصله بعدش به فکر شیر اصلی گاز و فلکه آب و ... افتادم تا جلوی رخدادن فاجعه احتمالی را بگیرم. اقدام بعدیام نامه نوشتن به تو بود.
چرا نوشتن برای تو اینطور فوریت پیدا کرد؟
نشستهام دارم گریه میکنم. نه به سبب اضطرابی که از این انفجار گرفتم. نه به سبب اینکه حالا باید پول قرض کنم و آبگرمکن بخرم. برای تو گریه میکنم. تو که آمدن و رفتنت رنج و عذاب بود و بس. تو که کاش هیچوقت نمیدیدمت. هیچ وقت.
بعد از تو زندگی آرام من ناآرام شد. بعد از تو چیزها جور دیگری شدهاند. من توی همین مدت کوتاه که از تو میگذرد آدم دیگری شدهام. حالا که پیغام دادهای میخواهی برای همیشه با من بمانی چرا باید آبگرمکن منفجر بشود. آن هم درست لحظهای که داشتم میآمدم ذوق کنم از این اتفاق. چیزی باید این میان غلط باشد.
خوب میدانی که من هم گرفتار توام. خوب میدانی که گذشتن از تو برایم مانند مرگ است. اما حس میکنم اشیای خانه دارند با زبان خودشان به من میگویند که تصمیمم درست نیست.
من اینطوریام. من با وسایل خانه و با خوابهایم و با کتابهایم و بسیاری چیزهای عجیب دیگر زندگی میکنم. به هر حال ادامهدادن ما ممکن نیست عزیزم. با اینکه دوستت دارم اما چیزی مانع میشود که ما یکی بشویم. چیزی از جنسی که درکش برای هرکسی جز من سخت است.
برو سفرت سلامت!
الف-شین
لایک
آفرین که به حرف آبگرمکن گوش دادی
اين ديگه چي بود؟؟؟؟
با کی بود ؟
مال ما هم خراب شد طرف اومد بردش دوباره بعد از 2ماه خراب شد و طرف مجدد اومد بردش بقول خودش جوشش هم زد با اسید شستش هر دفعه هم 70هزار تومان گرفت با خودم گفتم حیف شد نرفتم توی کار تعمیر ابگرمکن عجب درامد توپی داره