گوناگون

ای مردم بی‌اخلاق شوید!

پارسینه: معروف است سالیان سال قبل از این، یکی از عرفای صاحب‌نفس تهران، یک روز بر منبر یکی از مساجد بنام تهران به مردم خطاب کرد: «ای مردم مُشرک شوید»! مردم که از این کلام عالم جلیل‌الرتبه متعجب شده بودند همهمه کردند. در محل سخنرانی سر و صدا شد و سخنران دوباره تکرار کرد: «مردم مُشرک شوید. فردا هم بیایید؛ بقیه این خطبه‌ام را فردا خواهم خواند». اینها را گفت و از منبر پایین آمد. فردای آن روز مردم همه از اطراف و اکناف خودشان را به مسجد رساندند. کوچه‌های منتهی به مسجد جای سوزن انداختن نبود. پشت‌بام مسجد و پشت‌بام‌های اطراف هم پر از اهالی کوچه و بازار بود که آمده بودند ادامه سخنرانی عارف نامی شهر و معلم برجسته اخلاق را گوش کنند. استاد اخلاق بالای منبر رفت. بعد از بسم‌الله گفت: «ای مردم مُشرک شوید ولی کمی هم خدا را در کارهای‌تان شریک کنید؛ ضرر نخواهید کرد». مردم که فهمیده بودند منظور این عارف بزرگوار چیست، از سر نفس عالم عامل‌شان،‌ های‌های شروع کردند به گریه و زاری. صدا از مسجد بلند شد. مایه برکتی شده بود این سخنرانی. عالم شهر با عباراتی که بر زبان آورده بود، به مردم یادآوری کرده بود «خدا را هم در نظر بگیرند» چون خیلی وقت‌ها خیلی‌ها شهادت می‌دهند به یگانگی خداوند اما خدا را در نظر نمی‌گیرند. گره خیلی از کارها همین جاست.

معروف است سالیان سال قبل از این، یکی از عرفای صاحب‌نفس تهران، یک روز بر منبر یکی از مساجد بنام تهران به مردم خطاب کرد: «ای مردم مُشرک شوید»! مردم که از این کلام عالم جلیل‌الرتبه متعجب شده بودند همهمه کردند. در محل سخنرانی سر و صدا شد و سخنران دوباره تکرار کرد: «مردم مُشرک شوید. فردا هم بیایید؛ بقیه این خطبه‌ام را فردا خواهم خواند». اینها را گفت و از منبر پایین آمد. فردای آن روز مردم همه از اطراف و اکناف خودشان را به مسجد رساندند. کوچه‌های منتهی به مسجد جای سوزن انداختن نبود. پشت‌بام مسجد و پشت‌بام‌های اطراف هم پر از اهالی کوچه و بازار بود که آمده بودند ادامه سخنرانی عارف نامی شهر و معلم برجسته اخلاق را گوش کنند. استاد اخلاق بالای منبر رفت. بعد از بسم‌الله گفت: «ای مردم مُشرک شوید ولی کمی هم خدا را در کارهای‌تان شریک کنید؛ ضرر نخواهید کرد». مردم که فهمیده بودند منظور این عارف بزرگوار چیست، از سر نفس عالم عامل‌شان،‌ های‌های شروع کردند به گریه و زاری. صدا از مسجد بلند شد. مایه برکتی شده بود این سخنرانی. عالم شهر با عباراتی که بر زبان آورده بود، به مردم یادآوری کرده بود «خدا را هم در نظر بگیرند» چون خیلی وقت‌ها خیلی‌ها شهادت می‌دهند به یگانگی خداوند اما خدا را در نظر نمی‌گیرند. گره خیلی از کارها همین جاست.
***
حالا هم در میانه این غوغای سیاسی، خیلی‌ها ادعای اخلاق دارند. اما کدامیک راست می‌گویند؟ معیار اخلاق‌مداری چیست؟ اخلاق که نسبی نیست، بگوییم هم «الف» راست می‌گوید و هم «ب». پس چه کنیم؟ این روزها ادعای اخلاق چماق شده است روی سر اصول دیگر. مثلا تا می‌خواهی از فلان سیاست فلان مسؤول محترم انتقاد کنی، می‌گویند: «مبادا بگی بالای چشم فلانی ابروست، ایشان انسان بااخلاقی هستند» یا وقتی می‌خواهی به مسؤول دیگری اشتباهش را بفهمانی منعت می‌کنند که مبادا با فلانی طوری حرف بزنی که بی‌اخلاقی شود! حتی بعضی وقت‌ها که می‌خواهی درباره چرایی «بداخلاقی» مسؤول محترم حرف بزنی، خود «اخلاق» را چماق می‌کنند! خب اگر قرار باشد جواب «بداخلاقی» را ندهی یا به مسؤول «بی‌اخلاق» نفهمانی که «بی‌اخلاقی» کرده است، خود این زیر پا گذاشتن «اخلاق» نیست؟ «اخلاق» و «بداخلاقی» چطور باهم جمع می‌شوند؟ جمع ضدین چگونه ممکن است؟
آخرالزمان است دیگر، اخلاق را چماق می‌کنند برای زدن دین. این روزها حرف‌های عجیب‌تری هم از آدم‌هایی که انتظارش را نداریم می‌شنویم. می‌گویند چون ممکن است حرف سیاسی در مجلس عزاداری با بی‌اخلاقی به یکی از مسؤولان و... همراه شود، اصلا حرف سیاسی نزنید. پس تکلیف ما با «سیاست ما عین دیانت ماست» مدرس چه می‌شود؟ اسلام سیاسی امام‌(ره) را که نمی‌توانیم گوشه تاقچه بگذاریم؟ «هیأت سکولار نداریم» که رهبری فرموده را هم بخواهیم تعطیل کنیم که چیزی نمی‌ماند! به فرموده امام عزیز(ره): «یک وقت بازی نخورید! یک وقت این شیاطین نیایند بگویند که به شما چه دخالت در اسلام... این اشکال اولش به نبی اکرم(ص) وارد است. اگر ایشان هم به سرمایه‌دارهای مکه و حجاز کاری نداشت و تو مسجد می‌نشست و مساله می‌گفت، جنگ پیش نمی‌آمد، کشتار نمی‌شد، عموی معظمش کشته نمی‌شد. و به سیدالشهدا(ع) وارد است. اگر سیدالشهدا(ع) می‌رفت پیش یزید و بیعت می‌کرد و مساله‌گو، مساله می‌گفت، با او می‌ساخت و مساله می‌گفت، یزید خیلی هم احترام می‌کرد، دستش [را] هم می‌بوسید. ولی تکلیف این بود؟»
این روزها اما در میان جریانات سیاسی یکی از شبهه‌های عظیم که گاه متدینان نیز به آن گرفتار می‌شوند همین ادعای اخلاق‌مداری‌هاست. وقتی نشریه فرانسوی در یک بی‌حرمتی غیرقابل بخشش، پیامبر عظیم‌الشأن ما (ص) را مورد هتک حرمت قرار می‌دهد و مسؤول دستگاه دیپلماسی حتی از مسؤولان آن کشور توضیح هم نمی‌خواهد که چرا این کار را کردید و این توهین را روا داشتید و حتی در همان روزهای پیاده‌روی و توهین به پیامبر(ص) توسط نشریه فرانسوی با روی خندان با وزیر خارجه کشور هتاک دیدار می‌کند، حالا مدعیان اخلاق بیایند با اخلاق باشند، یعنی با ادعای اخلاق زبان در کام بگیرند، توهین فروکش می‌کند؟ منفعتی بالاتر از پیامبر(ص) داریم که به خاطرش با ادعای اخلاق سکوت کردند و دم برنیاوردند؟ یا پس از فاجعه منا که مطمئنا قلب حضرت ولی‌عصر(عج) را نیز به درد آورد و اعلام عزای عمومی توسط رهبر معظم انقلاب، فاجعه سکوت دیپلماسی یک آخ نمی‌خواست که مدعیان اخلاق حرفی نزدند؟ اخلاقی که در برابر قربانی شدن عزیزترین انسان‌ها در روز عید قربان سکوت می‌کند، اخلاق است؟
شاید باز صاحب‌نفسی نیاز است که در یکی از منابر خطاب کند: «ای مردم بی‌اخلاق شوید». چند روز پیش 6 سال قمری از «بی‌اخلاقی» فتنه‌گران در روز عاشورا گذشت. مدعیان اخلاق که آن روز هم از قافله عشق مردم عقب ماندند، حالا حرف از اخلاق می‌زنند. اخلاقی که در برابر بی‌حرمتی به اباعبدالله(ع) سکوت کند، اخلاق است؟ ‌ای مردم بی‌اخلاق شوید!


منبع: وطن امروز

ارسال نظر

  • ناشناس

    امروز برای خدا چه کردیم ؟

  • ناشناس

    عارف، صاحب نفس، عالم عامل
    آقای وطن امروز، الان هم تو این مملکت داریم از این عارفان شریف، پس چرا شما مدعی دعوت مردم شدین؟ یا حداقل چرا ما صدای آنها را نمی شنویم؟ شاید مشکل از خودمان هست که هر وقت حرف حساب هم می زنیم، سعی می کنیم آخرش هم که شده، به دیگران گوشزد کنیم که یادتون نره ها.....

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار