راز جنایی نو عروس فاش شد

سحرگاه 27 مردادماه سال جاری کارمند یکی از شرکت‌های ساختمانی در حوالی شهر جدید هشتگرد در نزدیکی محل کارش با بسته مشکوکی که داخل یک پلاستیک سیاه رنگ پیچیده شده بود روبه‌رو شد.وی با کنجکاوی بسته را باز کرد و خود را در برابر صحنه دلخراشی دید. به اندازه‌‌ای ترسید که بی‌اختیار شروع به فریادزدن کرد. جسد زن جوانی داخل آن کیسه بود. او بلافاصله با پلیس 110 تماس گرفت و با عکسبرداری از چهره این زن خیلی زود مشخص شد وی زنی به نام مریم است.

بازجویی از خانواده و آشنایان مریم آغاز شد. در نخستین بررسی‌ها مشخص شد وی 4 ماهی می‌شود با پسری به نام حمید ازدواج کرده است و این مرد نیز به طرز مرموزی ناپدید شده است.کارآگاهان که با سناریوی عجیبی روبه‌رو شده بودند به جست‌وجوی حمید پرداختند و با سرنخ‌هایی که داشتند پی بردند مشخصات این مرد جوان که از مجرمان قدیمی است جعلی بوده و شوهر مریم در واقع آرش نام دارد که از چند ماه پیش به خاطر جرایم افیونی تحت تعقیب پلیس استان قم قرار داشته و با ترک این استان در شهر جدید هشتگرد زندگی پنهانی‌ داشته است.

با همکاری پلیس استان قم و استان البرز ردپای آرش در استان قم شناسایی شد. آرش چهاردهم آبان ماه سال جاری در یک ساختمان نیمه کاره و هنگام مصرف موادمخدر دستگیر و تحت بازجویی کارآگاهان قرار گرفت. آرش در نخستین بازجویی‌های کارآگاهان به اقدام هولناک خود اعتراف کرد و قتل نوعروس را به گردن گرفت.وی در بیان انگیزه قتل خود گفت: مریم از مشخصات جعلی من مطلع شده بود. من خیلی ترسیده بودم. او حاضر نبود با این شرایط کنار بیاید. با او درگیر شدم و خفه‌اش کردم چند دقیقه طول نکشید و او مرد و من دیدم او را کشته‌ام.وی افزود: جسد مریم را از ساختمان خارج کردم طوری که همسایه‌ها متوجه نشدند.آنقدر شیشه مصرف کرده بودم که نمی‌دانم چگونه برخی از رفتارهای وحشیانه‌‌ام را انجام داده‌ام.

آرش آرام نشسته و چهره ناراحتی دارد.

چند سال داری؟
26 سال
چطور با مریم آشنا شدی؟
با مدرک جعلی وقتی وارد هشتگرد شدم به صورت تصادفی با مریم آشنا شدم. او دختر خوبی بود و بلافاصله پیشنهاد ازدواج دادم.

نترسیدی روزی راز دروغ‌پردازی‌هایت فاش شود؟
در آن لحظه آنقدر به مریم علاقه‌مند شده بودم که اصلاً به این موضوع فکر نمی‌کردم.

چند وقت است موادمخدر مصرف می‌کنی؟
5-4سالی می‌شود.

چرا از استان قم به استان البرز آمدی؟
به دلیل جرمی که در قم مرتکب شده بودم فرار کردم و با جعل کارت ملی و شناسنامه وارد هشتگرد شدم.

چند کلاس درس خوانده‌ای؟
تا پنجم ابتدایی.

قبلاً شغلت چه بود؟
شغل خاصی نداشتم چند وقتی فروشندگی می‌کردم.

از خانواده ات خبر داری؟
8 ساله بودم پدرم درگذشت و مادرم ازدواج کرد و من از همان موقع دیگر گرمای محبت خانواده را احساس نکردم.

منبع :روزنامه ایران معصومه مرادپور