ورود غرب به خلیج فارس ۱۹۸۵ ۱۹۸۷
پارسینه: مقاله حاضر قسمت دوم فصل دهم کتاب غرب و خلیج [فارس] است.
نویسندگان
آنتونی کردزمن1 ؛ پریسا کریمی نیا2
1
مقاله حاضر قسمت دوم فصل دهم کتاب غرب و خلیج [فارس] است. در قسمت نخست این مقاله، که در شماره 3 فصلنامه نگین ایران به چاپ رسید، زمینه های مداخله غرب در خلیج فارس، حملات ایران در فاو و شرق بصره، فروش پنهانی سلاح به ایران از سوی امریکا، تلاشهای ایران در تقویت توان دریایی خود و اقدامات عراق در تشدید جنگ نفتکشها مورد بررسی قرار گرفت. در این شماره، سیاست دو وجهی امریکا در اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران بررسی می شود. هر چند کردزمن از دیدگاه یک کارشناس امریکایی به موضوع نگاه می کند که مشخصاً، مورد قبول فصلنامه نیست اما کتاب وی نظرها و اطلاعات در خور توجهی در بردارد که می تواند خوانندگان فصلنامه را بیش از پیش با دیدگاههای نویسندگان غربی و وقایع این دوره آشنا کند.
اشاره
مقاله حاضر قسمت دوم فصل دهم کتاب غرب و خلیج [فارس] است. در قسمت نخست این مقاله، که در شماره 3 فصلنامه نگین ایران به چاپ رسید، زمینه های مداخله غرب در خلیج فارس، حملات ایران در فاو و شرق بصره، فروش پنهانی سلاح به ایران از سوی امریکا، تلاشهای ایران در تقویت توان دریایی خود و اقدامات عراق در تشدید جنگ نفتکشها مورد بررسی قرار گرفت. در این شماره، سیاست دو وجهی امریکا در اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران بررسی می شود. هر چند کردزمن از دیدگاه یک کارشناس امریکایی به موضوع نگاه می کند که مشخصاً، مورد قبول فصلنامه نیست اما کتاب وی نظرها و اطلاعات در خور توجهی در بردارد که می تواند خوانندگان فصلنامه را بیش از پیش با دیدگاههای نویسندگان غربی و وقایع این دوره آشنا کند. در زیر، ترجمه متن مزبور، که با رعایت اصل امانت در ترجمه صورت گرفته است، ارائه می شود.
تشدید بین المللی شدن جنگ نفتکشها
تلاشهای ایران برای جلوگیری از برتری عراق در جنگ نفتکشها و تلاش کویت برای پرچم گذاری مجدد کشتیهایش باعث شد تا منازعه دریایی در خلیج فارس جنبه بین المللی پیدا کند. در آغاز، این امر با رویارویی ایران و شوروی آغاز شد، اما طولی نکشید که درگیری ایران با امریکا شدت گرفت. شوروی موافقت کرده بود که سه نفتکش خود را که در اجاره کویت بود، اسکورت کند؛ موضعی که در ماه آوریل [فروردین ماه سال 1367]، واکنش شدید ایران را در پی داشت و این کشور در پانزدهم همان ماه [26 فروردین ماه]، اخطار داد که اجاره دادن نفتکشهای شوروی به کویت می تواند موقعیت بسیار خطرناکی را ایجاد کند.(1) چهار روز بعد در 19 آوریل [30 فروردین ماه سال 1367]، ایران ضمن واکنش نشان دادن نسبت به سفر ولادیمیر پتروفسکی، معاون وزیر امور خارجه شوروی، به کویت، به مسکو اخطار داد که احتمال دارد خلیج فارس هم به افغانستان دوم تبدیل شود(2) و در ادامه اخطارهای خود، یادآور شد که: < این اقدامات خام و نامعقول شوروی در نظر مردم ایران، درست مثل حضور ناوگان امریکا در خلیج فارس می باشد> .
رفسنجانی نیز در 20 آوریل [در 31 فروردین ماه همین سال]، هشدار مشابهی را به امریکا داد.(3) روز بعد، کارشناسان اطلاعاتی امریکا گزارش دادند که ایران موشکهای کرم ابریشم خود را در فاو مستقر کرده است.(4) همچنین، منابع دولت واشنگتن گزارش دادند که از آغاز جنگ تاکنون، هر دو طرف سیصد فروند کشتی را هدف قرارداده اند.
حسین علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه، در 27 آوریل [7 اردیبهشت ماه 1367] اعلام کرد: < ایران کنترل کامل قسمت شمالی خلیج فارس را در اختیار دارد و منطقه یک دریایی سپاه را ایجاد کرده است> . محمدحسین ملک زادگان، فرمانده نیروی دریایی ایران، نیز طی سخنرانی رادیویی در 28 آوریل [8 اردیبهشت ماه]، ادعا کرد که ایران از آغاز جنگ، 1200 فروند کشتی را بازرسی و سی فروند کشتی باری را توقیف کرده است. وی همچنین اخطار داد که اگر در صادرات و واردات ایران خللی ایجاد شود، این کشور تنگه هرمز را خواهد بست.(5)
این ادعاها به دلیل جغرافیای منطقه معنای خاصی داشتند. عراق نسبتاً آرام تر بود و فقط منطقه ای با عرض 29 درجه و 30 دقیقه شمالی را به عنوان منطقه جنگی دریایی خود اعلام کرده بود که هرچند جزیره خارک را نیز در بر می گرفت، اما بخش وسیعی از آبهای قابل کشتی رانی خلیج فارس را شامل نمی شد، در حالی که ایران هم بر آبهای ساحلی دوازده مایلی خود و هم بر منطقه انحصاری ادعای مالکیت داشت. باید یادآور شد که این منطقه انحصاری در امتداد خلیج فارس قرار داشت و عرض آن از ساحل چهل مایل بود.
اقدام در این مناطق با توجه به قوانین دریایی، مشروع تلقی می شد. طبق این قوانین، هر کشوری می تواند یک منطقه خطر برای خود ادعا کند. البته به این شرط که منطقه مزبور با تجارت بین الملل تداخل نداشته باشد، اما ایران عملاً ادعای مالکیت بر منطقه وسیعی را داشت که خارج از آن، تنها مسیر بسیار باریکی برای رفت و آمد به کویت باقی می ماند. در آبهای جنوب جزیره فارسی نیز، وضع به همین منوال بود، یعنی خارج از قلمرو انحصاری، تنها منطقه ای به عرض دو مایل برای کشتی رانی باقی می ماند، در حالی که عرض شصت مایل با عمق این منطقه متناسب بود. قلمرو انحصاری ایران نفتکشها را وادار می کرد تا از منطقه خطرناکی عبور کنند؛ زیرا، مسیر عبور نفتکشها محدود و قابل پیش بینی می شد. در نتیجه، ایران به راحتی می توانست در این مسیرها اقداماتی را انجام دهد یا به شکلهای مختلف نفتکشها را هدف قرار دهد.
از اوایل اردیبهشت ماه، ایران فعالیت دریایی خود را افزایش داد و در 2 ماه می 1986 [12 اردیبهشت ماه سال 1366]، واحدهای دریایی این کشور چهارده نفتکش را بازرسی و گارد ساحلی آن به نفتکش 89450 تنی هند به نام آمبدکار در سواحل شارجه حمله کرد. نیروهای سپاه در روز 3 ماه می [14 اردیبهشت ماه]، به نفتکش 31120 تنی پتروباک رجنت و روز بعد از آن، به نفتکش 258000 تنی ژاپنی به نام شومارو در 48 کیلومتری سواحل عربستان سعودی حمله کردند.
واحدهای دریایی سپاه بیشتر از پایگاههای نزدیک به بحرین و عربستان سعودی به نفتکشها حمله می کردند. این پایگاه ها در جزیره کوچک فارسی که بین سواحل ایران و قسمت شمالی عربستان قرار دارد، تأسیس شده بودند.(6) واحدهای نیروی دریایی سپاه از چهار پایگاه سکوی نفتی نزدیک جزیره حلول، جزیره سیری، ابوموسی و لارک برای حمله استفاده می کردند. روش رایج حمله این نیروها بدین صورت بود که در شب، به سوی نفتکشها حرکت می کردند، نام و مقصد آنها را می پرسیدند و به آنها اجازه ادامه مسیر می دادند و پس از چند ساعت بر می گشتند. در این حمله ها، معمولاً از مسلسل و راکت استفاده می شد. نکته در خور توجه آنکه خسارت این اسلحه ها در حالت عادی جدی نیست، اما در آن مقطع با هدف قراردادن قسمتهای حساس کشتی به آنها خسارات جدی وارد می کردند.
سیاست دو وجهی امریکا در خلیج فارس
تغییرات صورت گرفته در تواناییهای ایران باعث شد که امریکا در قبال این کشور سیاستی دو وجهی را اتخاذ کند. وجه نخست آن، این بود که به جای برقراری صلح طبق معاهده 1975 الجزایر، در صدد برآمد از طریق سازمان ملل، با برقراری آتش بس دو کشور را به عقب نشینی به پشت مرزهای بین المللی وادارد. این موضوع باعث شد تا امریکا بدون اعلان قبلی، با شوروی، چین، انگلستان و فرانسه در سازمان ملل دیدار و در زمینه ابتکارات جدیدی برای برقراری صلح، مذاکره کند.(7)
وجه دوم سیاست امریکا برداشتن گامهایی برای توقف جنگ در منطقه خلیج فارس، محدود کردن نفوذ فزاینده شوروی و واداشتن ایران برای پذیرش آتش بس بود. در این راستا، ابزار برگزیده امریکا عملی کردن توافق خود با کویت مبنی بر پرچم گذاری مجدد یازده نفتکش این کشور بود. رابرت مورفی ، فرستاده ویژه امریکا به خاورمیانه اعلام کرد که این مذاکرات با تأیید کمیته امور خارجی کاخ سفید در 21 آوریل [1 اردیبهشت ماه] و انجام گفت وگوهای تکنیکی بعدی بین شرکت نفت کویت و گارد ساحلی در 22 آوریل [2 اردیبهشت ماه]، در حال پیشرفت و تکمیل است.
اقدامات مزبور و اجرای مراحل اولیه اجاره نفتکشهای شوروی از سوی کویت، واکنش ایران در نخستین هفته ماه می [اواسط اردیبهشت ماه] و انجام حملات سیاسی جدیدی علیه کویت را در پی داشت. کشتیهای کوچک بدون نشان ایران با استفاده از مسلسل و راکت به کشتی باری 6459 تنی شوروی به نام ایوان کورتویف، که در نزدیکی منطقه نفتی سلمان و حدود سی مایلی سکوی نفتی رستم در حال حرکت بود، حمله کردند.
در آغاز مشخص نبود که این حمله را دولت ایران طراحی کرده است یا یک گروه افراطی از سپاه پاسداران، اما شواهد بعدی نشان دادند که دولت ایران آن را ترتیب داده است. طی ماههای بعد نیز، نیروی دریایی سپاه، مستقل از دولت هیچ اقدامی را انجام نداد.
نیروی دریایی ایران از هواپیماهای پی 3 اف برای ردیابی حرکت کشتیها در خلیج فارس و نیروهای سپاه برای نشانه گیری اهدافشان از بالگردها، هواپیماهای کوچک و هواپیماهای گشت پی 3 اف استفاده می کردند. به نظر می رسید که دولت مرکزی به شدت پایگاههای سپاه را در جزیره فارسی و ابوموسی کنترل می کند. همچنین، کشتی باری ایوان کورتویف مرتباً از خلیج فارس عبور می کرد و آن روز نیز از مسیر کویت و از طریق دوبی به سوی بندر دمّام عربستان در حال حرکت بود. به همین دلیل، می توان احتمال عمدی بودن حمله را از سوی دولت ایران بسیار زیاد دانست.(8)
اقدامات ایران مانع از حمایت امریکا و شوروی از کویت نشد. شوروی ضمن آنکه بسیار مراقب بود به روابطش با ایران خللی وارد نشود، با اخطار شدیدی درصدد واکنش برآمد و با فرستادن پنجاه هواپیمای جنگی به قسمتهای مختلف مرزهای شمالی ایران قدرت هوایی خود را به دولت این کشور نشان داد. از سوی دیگر، انگلستان نیز اعلام کرد که در نظر دارد ناوگان گشتی خود را به سه فروند کشتی جنگی افزایش دهد تا بدین ترتیب دو فروند از آنها در خلیج فارس حضور دائمی داشته باشند در 10 ماه می [ 20 اردیبهشت ماه] نیز، وزیر انرژی امریکا جزئیات طرح ثبت مجدد کشتیها را بین این کشور با کویت رسماً اعلام کرد.(9)
ریچارد مورفی ضمن سفر به خلیج فارس با صدام حسین نیز گفت وگو کرد و روز بعد از آن، در پی حمله ایران به یک نفتکش دیگر کویتی، به شدت به ایران هشدار داد. هرچند خسارت وارد شده در این حمله نسبتاً اندک بود، اما نفتکشهای ژاپنی با تعلیق موقت رفت و آمد به کویت نسبت به آن واکنش نشان دادند.(10) این حمله سومین حمله ایران به نفتکشها در طی هشت روز و بیستمین حمله آن از آغاز سال بود. شانزده مورد از این حملات، به کشتیهایی با مبدا‡ و مقصد کویت انجام شده بود. (11)
امریکا نیز با تکمیل عملیات پرچم گذاری نفتکشهای کویتی نسبت به اقدامات ایران واکنش نشان داد. بدین ترتیب، گارد ساحلی امریکا در 12 ماه می [22 اردیبهشت ماه]، گروهی را به کویت اعزام کرد تا پرچم گذاری یازده نفتکش کویتی را پیگیری کند. مقامات دفاعی کویت نیز در روز بعد با فرمانده نیروهای خاورمیانه ای امریکا دیدار کردند. در 14 ماه می [24 اردیبهشت ماه]، وزارت دفاع امریکا به کویت اعلام کرد که به مدت یکسال از موضوع فقدان تجهیزات ایمنی مطابق استانداردهای امریکا در یازده نفتکش کویتی چشم پوشی و به مدت دو سال، کشتیهای مزبور را از انجام تعمیرات در امریکا معاف می کند. طبق قوانین امریکا، 75 درصد از خدمه کشتیهای امریکایی که از بنادر این کشور استفاده می کنند، باید امریکایی باشند، اما در قضیه اسکورت کشتیهای کویتی، کشتیهای مزبور از این قانون مستثنی شدند و تنها قانون داشتن کاپیتان امریکایی دربارهِ آنها اعمال شد.(12)
در این زمان، عراق حمله علیه کشتیهای ایران را گسترش داد و در 13 ماه می [23 اردیبهشت ماه]، حملات هوایی خود را علیه پالایشگاههای ایران نیز آغاز کرد و بدین ترتیب، جنگنده های این کشور پالایشگاههای اصفهان و تبریز را هدف حمله قرار دادند. همچنین، این کشور درصدد بود چند فروند از کشتیهای باری امریکا و انگلستان را برای حمل کشتیهای کوچک و قایقهای موتوری خریداری شده، اجاره کند.(13) در حالی که جنگ زمینی نسبتا فروکش کرده بود، عراق به پیشرفت حملات اتحادیه میهنی کردستان (PUK) با انجام حملات متعدد به اردوگاهها و روستاهای کردنشین، پاسخ داد. احتمالا عراق در روستاهای کردنشین و اردوگاههای اتحادیه میهنی نزدیک مرز، از گاز خردل استفاده کرد تا این روستاها را به کلی نابود کند.(14)
در این میان، ایران نیز همچنان در حال تشدید اقدامات خود بود. آسیب رساندن با مین به یکی از سه نفتکش شوروی که در اجاره کویت بودند، اقدام بعدی ایران بود که در 16 ماه می [26 اردیبهشت ماه] انجام شد. نفتکش مزبور، که مارشال چویکوف نام داشت، در منطقه بی طرف خلیج فارس منهدم شد. هرچند ممکن است این انهدام به طور تصادفی از برخورد با یک مین شناور ناشی شده باشد، اما به دلیل مکان و زمان این حادثه، احتمال این امر بسیار ضعیف است، به ویژه آنکه ایران سریعاً اعلام کرد که از توانایی انجام چنین حملاتی با دقت بالا برخوردار است.(15) همچنین، رادیوی ایران در همان روز از قول عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور، نقل کرد که شاید نیروهای ایران در حمله به نفتکشهای کویتی مردد باشند، اما در مورد حمله به کشتیهای بیگانه این طور نخواهند بود.(16)
حمله به ناوچه امریکایی استارک
اگر مسائل جاری به تغییر نقش امریکا در خلیج فارس منجر نمی شد، به احتمال زیاد، حوادث روی داده به رویارویی ایران و شوروی می انجامید. حوادث روز بعد، حمله به نفتکش مارشال چویکوف را تحت الشعاع خود قرار داد. دقیقاً در ساعت 12:21 عصر 17 ماه می [27 اردیبهشت ماه]، یک فروند هواپیمای میراژ اف 1 ای کیو عراق با شلیک دو فروند موشک اگزوسه به ناوچه امریکایی استارک در 85 مایلی شمال شرق بحرین و شصت مایلی جنوب منطقه انحصاری ایران حمله کرد. در آن زمان، احتمال وقوع هر حادثه ای جز این حمله داده می شد. با اینکه حمله مزبور غیر عمدی بود، ولی باعث شد که درباره نقش امریکا در خلیج فارس، تواناییهای دفاعی این کشور و روابط آن با عربستان سعودی مباحثاتی درگیرد.
هرچند در پی این اقدام، عراق بلا فاصله پوزش خواست و پذیرفت که خسارت وارده را جبران و همراه امریکا این حادثه را پیگیری کند، اما حمله به ناوچه استارک تأثیرات سیاسی و نظامی فراوانی بر جای گذاشت و ترکیب سیاسی موجود را که امریکا، در نظر داشت طبق آن، نفتکشهای کویتی را پرچم گذاری کند، کاملاً تغییر داد.
نخستین تأثیر سیاسی این بود که قربانی شدن 37 امریکایی، ناگهان باعث شد که مسئله حضور امریکا در خلیج فارس، که تا آن زمان موضوع سیاسی نظامی کم اهمیتی بود و به جز کارشناسان، مردم امریکا به آن چندان توجهی نداشتند، به پدید آمدن بحران سیاسی حادی در امریکا و طرح این پرسشها بینجامد که آیا حضور امریکا در خلیج فارس در چهارچوب قانون اختیارات زمان جنگ است و آیا اصلاً حضور نیروهای نظامی امریکا در منطقه ضرورت دارد؟
بسیاری از اعضای برجسته کنگره امریکا از دولت ریگان انتقاد کردند؛ زیرا، درست زمانی که قرار بود دولت وی بیانیه خود را خطاب به دولتهای منطقه اعلام کند، به منطقه نیرو اعزام کرد. این انتقادات کنگره، هر گونه ایفای نقش در دفاع از تردد کشتیها در خلیج فارس را زیر سؤال برد. علت اصلی چنین انتقاداتی تجربه جنگ ویتنام و احتمال افزایش دامنه جنگ بود. کنگره احتمال می داد که طرح پرچم گذاری مجدد به کشته شدن تعداد دیگری از سربازان امریکایی، آن گونه که در لبنان برای سربازان نیروی دریایی اتفاق افتاد، منجر شود.(17)
دومین تأثیر عمده سیاسی حمله به استارک این بود که ضعف سیاست داخلی امریکا در زمینه موضع این کشور در قبال ایران و ناهماهنگی غرب در حمایت از اقدام پرچم گذاری امریکا را آشکار کرد. معلوم نیست که ایران تا چه اندازه ای شهامت یافت تا خواسته های نظامی خود را بیازماید، اما کمترین احتمال این است که ایران فکر می کرد استراتژی جانبی مبنی بر حمله غیرمستقیم به نیروها و کشتیهای امریکایی، به نفتکشهای استیجاری یا به ملتهای حامی اقدام پرچم گذاری باعث می شود که مردم و کنگره امریکا توقف پرچم گذاری یا حتی عقب نشینی امریکا از خلیج فارس را خواستار شوند.
با وجود این، ایران تحت شرایط موجود، طی سالهای گذشته به دو پیروزی کوچک، اما چشم گیر دست یافته بود. نخستین پیروزی، بحران گروگان گیری، در پی تسخیر سفارتخانه امریکا در تهران از سوی دانشجویان رخ داد و دومین پیروزی، با عقب نشینی امریکا از لبنان به دنبال بمب گذاری در خودروی سفیر امریکا و سپس، در اقامتگاه سربازان نیروی دریایی امریکا در بیروت به دست آمد.
حمله به استارک و روابط امریکا و عربستان
سومین تأثیر سیاسی عمده آن حمله آن بود که درست در زمانی که مسائل خلیج فارس اتکای امریکا به حمایت دولتهای دوست منطقه را برجسته تر کرد، بر روابط امریکا و عربستان آسیبهای جدی وارد آورد. مشکلی که امریکا عملاً با آن روبه رو شد، این بود که جنگنده های مستقر در ناو های این کشور برای رسیدن به کویت باید مجدداً سوختگیری می کردند؛ اقدامی که باید با تانکرهای مستقر در عربستان یا یک کشور دیگر در خلیج فارس صورت می گرفت. استقرار هواپیماهای اف 15 امریکا در عربستان تحت تأثیر این حمله بود و سرانجام، موجب خدشه دار شدن روابط امریکا و عربستان شد آن هم درست زمانی که همکاری بین این دو کشور فوق العاده مهم بود. انتشار خبرهای نادرست، بلافاصله پس از حمله، از این حکایت داشت که هواپیماهای جنگنده عربستان که وظیفه اسکورت هواپیماهای آواکس را بر عهده داشتند، به هنگام حمله به کمک کشتی استارک نیامدند.(18)
این گزارش ها نقش جنگنده های عربستان در حمایت از آواکس های ایی3آ نیروی هوایی امریکا و ترتیب زمانی حوادث را نادیده گرفته بودند، چرا که این آواکسها به صورت منظم در طول شبانه روز در خلیج فارس به گشت زنی می پرداختند و فرد کنترل کننده آنها که در یک کشتی استقرار داشت با مرکز عملیاتی عربستان در خشکی در ارتباط دائم بود. بر اساس قوانین همکاری، که مدتها پیش از حمله به استارک از سوی امریکا مقرر شده بود، عربستان سعودی متعهد بود از هواپیماهای آواکس امریکا حمایت کند.73
در آن روز، نیروی هوایی عربستان با استفاده از جنگنده هایش از هواپیماهای آواکس و همچنین، حریم هوایی خود، یعنی بخش جنوبی خطی که از مرکز خلیج فارس می گذرد، دفاع کرد. از آنجا که تعداد و توان جنگنده های قابل استفاده ایران کم بود، جنگنده های عربستان وظیفه اسکورت شبانه آنها را بر عهده نداشتند و در باند فرودگاه ظهران در حالت آماده باش باقی می ماندند، اما امریکا به عربستان گفته بود که کشتیهای امریکایی به پوشش هوایی عربستان نیازی ندارند و می توانند از خود دفاع کنند؛ بنابراین، براساس مفاد موافقت نامه همکاری بین امریکا و عربستان، کشتیهای امریکایی از حمایت هواپیماهای عربستانی مستثنی شده بودند.
حمله عراق به استارک، در آن روز سومین حمله این کشور به کشتیرانی در خلیج فارس بود. هر دو حمله قبلی در روز روشن صورت گرفت و نحوه پرواز هواپیماهای مهاجم در هر دو حمله به یک شکل بود، بدین صورت که این هواپیماها برفراز آبهای بین المللی و در مرز حریم هوایی عربستان به سمت جنوب حرکت کردند و سپس به طرف شمال، دور زدند تا به بالای جُبیل رسیدند. هیچ یک از آنها با واکنش نیروهای امریکا یا عربستان روبه رو نشدند؛ زیرا، حملاتی از این دست در جنگ ایران و عراق به صورت عادی در آمده بود. تعقیب جنگنده عراقی که سرانجام، به استارک حمله کرد، با هواپیمای آواکس و بدون اسکورت جنگنده های عربستان آغاز شد. جنگنده های عربستان هنگامی که متوجه شدند جنگنده عراقی بیش از حد به طرف جنوب غربی در حال پیشروی است و احتمال دارد به هواپیمای آواکس نزدیک شود، به تکاپو افتادند و هنگامی که جنگنده عراقی ناگهان به سمت شمال شرقی دور زد، جنگنده های عربستان نزدیک آواکس باقی ماندند.(19)
نه هواپیمای آواکس و نه جنگنده های اف15 عربستان فکر نمی کردند که خلبان عراقی به سوی استارک شلیک کند. خلبان عراقی از رادار خود برای اطلاع دادن به استارک استفاده کرد، اما او، طبق روال حملات دیگر عراق، هنوز تا چند دقیقه بعد از شلیک نیز، رادار خود را بر روی این ناوچه قفل نکرده بود. به هر حال، جنگنده های عربستان برای متوقف کردن جنگنده عراقی پیش از حمله، هیچ شانسی نداشتند. جنگنده های عربستان در حال پرواز و در نزدیکی استارک نبودند؛ و آنها به هیچ وجه موظف به حمایت از استارک پیش از حمله عراق نبودند.
هرچند برخی از گزارشهای اولیه مطبوعات نشان دهنده آن بود که جنگنده های عربستان تقاضای امریکا برای کمک به استارک را رد کرده بود، اما بعد مشخص شد که هیچ یک از آنها صحت نداشته است؛ موضوعی که هرگز پیگیری نشد. در واقع، بعد از اینکه جنگنده عراقی به استارک حمله کرد و به طرف عراق برگشت، این یکی از خلبانان عربستان بود که در زمینه متوقف کردن جنگنده عراقی کسب تکلیف کرد. در واقع، دو خلبان جنگنده عربستان منتظر ماندند تا مسئول کنترل کننده در عربستان تقاضای آنها را مبنی بر متوقف کردن جنگنده عراقی به مرکز عملیاتی منطقه در ظهران ارسال کند. از آنجا که لازمه این توقف آتش گشودن به روی هواپیمای یک دولت دوست بود، تقاضای خلبانان با سلسله از دستوراتی همراه شد. عربستان سعودی درگیر جنگ نبود. همچنین، پیش از کاهش سوخت جنگنده های عربستان و برگشتن هواپیمای عراقی، امکان دسترسی به مقامات ارشد سیاسی عربستان وجود نداشت.
نکته در خور توجه آنکه متوقف کردن جنگنده عراقی نیز فایده ای برای امریکا و عربستان در بر نداشت و خلبانان عربستان با این کار، تنها اوضاع را وخیم تر می کردند. اگر خلبان عراقی به فرود اجباری در شب وادار می شد، ممکن بود حوادث نظامی بیشتری رخ دهد و تنش بین عراق و عربستان و امریکا تشدید شود. تنها چیزی که بعد از وقوع این حمله ضرورت نداشت، پیچیده و بغرنج کردن اوضاع بود.
هرچند کاخ سفید، وزارت دفاع، دفتر وزیر دفاع و دولت عربستان سعودی تمامی واقعیتهای مؤثر در نقش عربستان را طی حمله به نفتکش استارک به اطلاع عموم رساندند، اما متأسفانه، موارد ارائه شده کافی نبودند. انتشار اخبار گمراه کننده قبلی درباره ناتوانی عربستان در کمک به استارک که از سوی لابی طرفدار اسرائیل صورت گرفت، همکاریهای بین امریکا و دولتهای عرب دوست در منطقه را محدودتر کرد. هدف آنها از این اقدام، حمایت کنگره از توقف فروش اسلحه به بحرین و عربستان بود.
البته، سلاحهایی که امریکا به بحرین و عربستان سعودی پیشنهاد کرده بود، برای اسرائیل خطر چندانی نداشتند. دولت ریگان پیشنهاد فروش هفتاد فروند موشک و شانزده پرتابگر استینگر را به بحرین داد و مجموعه سلاحهای زیر را نیز به عربستان پیشنهاد کرد:(20)
1) فروش 1600 فروند موشک ماوریک آ.جی.ام65 دی ؛
2) فروش دوازده فروند هواپیمای اف 15 سی / دی که به عنوان ذخیره در امریکا باقی می ماند تا توان عملیاتی عربستان به شصت فروند هواپیما برسد؛
3) طراحی یک برنامه بهسازی چند مرحله ایبرای جنگنده های اف 15 سی / دی ؛
4) تعمیر و تجهیز 150 فروند تانک ام60 آ 3عربستان؛ و
5) فروش 93 دستگاه وسیله حمل توپخانه صحرایی ام299.
پیشنهاد فروش 1600 فروند موشک هوا به زمین ماوریک آ.جی.ام65 دی مهم ترین این موارد محسوب می شد. نیروی هوایی عربستان نخست در سال 1976 [1355]، نوعی از این موشکهای هدایت شونده تلویزیونی را دریافت و 2500 فروند موشک ماوریک آ.جی.ام65 آ . ای .بی را نیز برای نصب روی هواپیماهای اف5 ای وارد کرد. سپس، در سال 1984 [1363]، 1600 فروند دیگر از موشکهای ماوریک آ.جی.ام 65 بی را سفارش داد؛ موضوعی که به کنگره نیز اعلام شد، اما آن قدر به تأخیر افتاد تا نوع جدید و بسیار مؤثرتری از این نوع موشکها ساخته شد که با اشعه مادون قرمز هدایت می شدند.
موشک جدید نوع آ.جی.ام 66 دی در شب و در شرایطی با امکان دید بسیار کم نیز کارآیی داشت. مهم تر از همه اینکه، درصد خطای آن در شرایط تضاد بصری و آثار سایه ای، که در جنگهای صحرایی رایج است، کمتر و در برابر اهداف دریایی کوچک، مانند قایقهای موتوری و قایقهای گشتی ایران، بسیار مؤثرتر بود. جست وجو گر رادار مادون قرمز، مانند یک تلویزیون، تصویری از کشتی مورد نظر را ارائه می دهد و تفاوت بین سرمای آب و گرمای کشتی باعث می شود که این موشک هدف خود را به آسانی تعقیب کند، حتی اگر هدف مزبور با سرعت پنجاه مایل در ساعت در هرگونه اوضاع و شرایط آب و هوایی در دریا در حال حرکت باشد.(21)
موشک آ.جی.ام 66 دی همان کلاهک، موتور راکت و حمایتهای لجستیکی مدل قبل را دارا بود؛ بنابراین، تنها مشکل در مورد فروش این موشکها این بود که آیا می توان به عربستان اجازه داد تا به جای موشکهای ماوریکی هدایت شونده تلویزیونی، که قرار معامله آنها در سال 1984 [1363] گذاشته شده بود، موشکهای جدید را خریداری کند. در واقع، امریکا نیز در صدد استفاده از این فرصت بود؛ زیرا، این خرید عربستان به معنای تداوم تولید موشکهای
آ.جی.ام 65 دی با هزینه پایین تر برای نیروی هوایی امریکا بود. همچنین، قیمت معامله نیز از 119 میلیون دلار به 365 میلیون دلار افزایش می یافت.
دومین مورد مهم در معامله تسلیحاتی عربستان، فروش دوازده فروند هواپیمای اف15 سی / دی دیگر به این کشور بود. این معامله ساختار نیروی هوایی عربستان را تغییر نداد. امریکا در سال 1978 [1357]، شصت فروند هواپیمای اف15 سی / دی و در سال 1981 [1360]، دو فروند هواپیمای دیگر را نیز به عربستان فروخت تا فقدان هواپیماهای از دست رفته در حوادث عملیاتی جبران شود. تا سال 1987 [1366]، عربستان چهار فروند از جنگنده های خود را از دست داده بود. هرچند نیروی هوایی این کشور استانداردهای نیروی هوایی امریکا برای آموزش و همچنین، نگهداری هواپیما را دارا بود، اما میزان استهلاک هواپیماها بسیار بالاتر از حد پیش بینی شده بود، یعنی به ازای هر صد هزار ساعت پرواز، هشت فروند از هواپیماهای خود را از دست داده بود، در حالی که تعداد پیش بینی شده سه فروند بود. به همین دلیل، امریکا به این نتیجه رسید که نیروی هوایی عربستان در طول مدت عمر مفید هواپیماهای اف 15 در این کشور، دوازده فروند دیگر از این هواپیماها را نیز از دست خواهد داد.
دولت ریگان در سال 1987[1366]، در گزارش جاویتز در زمینه فروش اسلحه به خاورمیانه، به کنگره اعلام کرده بود که برای جبران استهلاک هواپیماهای، اف 15 سی/ دی سه فروند دیگر از این هواپیماها را به عربستان خواهد فروخت. مشکل جدید دولت امریکا این بود که طبق برنامه، خط تولید هواپیماهای اف 15 سی/ دی در ماه می 1988 [اردیبهشت ماه سال 1367] بسته می شد و به دلیل آنکه هواپیماهای اف 15 ای جدید از فناوری پیشرفته ای برخوردار بودند، کنگره امریکا در سال 1986 [1365] با فروش آنها به عربستان مخالفت کرد؛ بنابراین، عربستان مجبور شد همه دوازده هواپیمای لازم را برای جبران تلفات به قیمت 502 میلیون دلار خریداری کند.
این کشور می کوشید حل مشکل دولت ریگان، یعنی جلب موافقت کنگره را آسان تر کند؛ بنابراین، موافقت کرد که هواپیماهای مزبور در امریکا ذخیره شوند و فقط هواپیماهایی که در حال انجام وظیفه آسیب می بینند از این طریق جایگزین شوند. همچنین، طبق برنامه زمان بندی شده مورد توافق، تا سال 1991 [1370] به هیچ وجه هواپیمایی به عربستان فرستاده نمی شد. هرچند براساس پیش بینیهای امریکا، عربستان حتی اگر تا آن تاریخ، در هیچ نبردی شرکت نمی کرد، دست کم، هشت فروند از هواپیماهای خود را از دست می داد.
در این پیش بینیها، موضوع درگیری اخیر هواپیماهای عربستان با ایران و موظف بودن این هواپیماها به اسکورت هواپیماهای آواکس در خلیج فارس مد نظر نبوده است. همچنین، در این پیش بینیها ملاحظه نشده بود که نیروی هوایی امریکا سفارش عربستان برای دریافت دو اسکادران دیگر از جنگنده های پیشرفته یا 12 فروند هواپیما را پذیرفته بود.
دولت امریکا در سال 1986 [1365]، موفق نشد رضایت کنگره را برای فروش جنگنده های اف 15 ای پیشرفته به عربستان جلب کند؛ بنابراین، عربستان 72 فروند تورنادورا از انگلستان خریداری کرد که تنها 24 فروند از آنها ویژه دفاع هوایی بودند و هیچ یک از آنها تا چند سال بعد نیز به طور کامل عملیاتی نشدند. بدین ترتیب، احتمالاً، نیروی هوایی عربستان از میزان و زمان پیش بینی شده، بیشتر و زودتر خسارت دیده بود. البته، باید دلیل درصد بالایی از این خسارات را حمایت از نیروهای امریکایی دانست.
طرح بهسازی چند مرحله ای، که در مباحث پیشین به آن اشاره شد، بخشی از برنامه بهسازی نیروی هوایی امریکا در هواپیماهای اف15 سی/ دی بود. طبق این برنامه، از امکانات تصویری برای اطاقک خلبان، ابزارها و لوازم الکترونیکی و رایانه ای بیشتری در این هواپیماها استفاده می شد. در نتیجه، آنها قابل اعتماد تر بودند و می توانستند گونه های مختلف موشکهای هوا به هوا را شلیک کنند. این برنامه پانصد میلیون دلاری باعث می شد که عربستان بیشترین استفاده را از جنگنده های خود بکند و از نظر فنی، با سیستم حفاظتی و پشتیبانی نیروی هوایی امریکا که رفته رفته، از سیستمهای الکترونیکی پیشین فاصله می گرفت، هماهنگ شود.(22)
در برنامه فروش طرح بهسازی چند مرحله ای، تبدیل هواپیماهای اف 15 باقی مانده و جایگزینی هواپیماهای مستهلک عربستان در سال 1992 [1371] صورت می گرفت، در حالی که چهار سال پیش از آن، نیروی هوایی امریکا برنامه بهسازی چند مرحله ای را اجرا و اسرائیل نیز تمامی هواپیماهای خود را به گونه بسیار پیشرفته تر از این برنامه تبدیل کرده بود. برنامه بهسازی چند مرحله ای عربستان توان تهاجمی هواپیماهای اف 15 را شامل نمی شد و طوری برنامه ریزی شده بود که برخی از سیستمهای پیشرفته و فناوریهای حساس، مانند رادار آپیجی70 را حذف کند. هرچند به این کشور اجازه داده می شد از موشکهای هوا به هوای پیشرفته تری مانند موشک آمرام استفاده کند، اما موشکهای مزبور جزء تجهیزات مورد معامله نبودند و استفاده از آنها به نرم افزارهای پیشرفته امریکا وابسته بود.
بهسازی 150 تانک ام60 آ 3 عربستان با این هدف صورت می گرفت که تمامی 250 دستگاه تانک ام60 عربستان به سطح واحدی از استاندارد برسند. در آن زمان، عربستان صد دستگاه تانک ام60 آ 3 در اختیار داشت و با این بهسازی می توانست تانکهای ام60 خود را به سطح استاندارد آنها برساند. قطعات اضافه شده کارکردهای تانکهای ام60 آ 3 به شرح زیر افزایش می داد:
1) دید حرارتی تانک که ردیابی هدف در تاریکی، دود و گرد و غبار را ممکن می کرد؛
2) ردیابهای لیزری که ردیابی هدف را تسریع می کنند؛ و
3) رایانه های بالستیک ام12 که در ترکیب با دید حرارتی و ردیابهای لیزری، ردیابی هدف را سریعاً ممکن می کند و احتمال اصابت به هدف را در نخستین شلیک افزایش می دهند.
خرید این مجموعه 120 میلیون دلاری، که هدف از آن تبدیل و بهسازی بود، بسیار ضروری به نظر می رسید؛ زیرا، خط تولید تانکهای ام60 در سال 1987 یا 1988 متوقف و شاید عربستان سعودی مجبور می شد به کویت کمک کند؛ چرا که نیروهای کمتر مجهز کویت، به هر نوع کمک هرچند اندک نیاز داشتند.
بالاخره اینکه تقاضای فروش 93 دستگاه حمل مهمات توپخانه صحرایی ام299 ایجاب می کرد که دستگاه ترابری زرهی خودکار مهمات نیز خریداری شود تا از 117 توپ ام 901 هوتیزر موجود در ارتش عربستان پشتیبانی کند. دستگاه ترابری ام 299 از سیستم زرهی خودکار برخوردار است و می تواند 93 توپ 155 میلیمتری پر از مهمات و ماسوره را حمل کند. این دستگاه همچنین، توانایی جابه جایی مهمات را در شرایط جنگی دارد و بیشتر قسمتهای آن، مانند قنداق متحرک، موتور و سیستم حمایتی لجستیکی آن به توپهای ام901 شبیه است. در آن زمان، خرید این دستگاه می توانست مشکل نیروی انسانی و نگهداری را برای عربستان برطرف کند و برد آتش را برای این کشور افزایش دهد، اما میزان اثرگذاری اش در آن زمان، با سیستم قبلی تفاوت چندانی نداشت. عربستان از دستگاه ام 311 و کامیونهای خود به همین منظور استفاده می کرد. این کشور به موافقت کنگره نیاز داشت؛ زیرا، مبلغ 7/62 میلیون دلاری آن از سقف چهارده میلیون دلار تعیین شده از سوی کنگره بسیار بیشتر بود.
فروش موشک استینگر به بحرین شانزده پرتابگر و هفتاد موشک را شامل می شد که قیمت کلی آنها به هفت میلیون دلار می رسید. تحویل این موشکها به بحرین به منظور تأمین دفاع هوایی برای قایقهای گشتی و اهداف سیاسی و اقتصادی مهم شامل واحد پشتیبانی اجرایی نیروی دریایی امریکا، طراحی شده بود. دفاع هوایی بحرین، تنها به تعداد معدودی هواپیمای اف15 و موشکهای فرانسوی کروتل با پایه های ثابت پرتاب محدود می شد. بحرین موافقت کرده بود که خود را با روشهای امنیتی امریکا تطبیق دهد، اما با وجود این، قرارداد فروش هنوز حساس بود؛ زیرا، کنگره از ارسال سلاح به دشمنان اسرائیل می ترسید. البته، بسیاری از مخالفان فروش این محموله تسلیحاتی در کنگره نسبت به جزئیات فنی آن و میزان واقعی تهدید علیه اسرائیل حساسیتی نداشتند. آنها، تنها تحت فشار لابی طرفدار اسرائیل عمل می کردند. این لابی می خواست از هر گونه گسترش روابط نظامی و استراتژیک بین امریکا و دولتهای عربی، که با اسرائیل پیمان صلح نبسته اند، جلوگیری کند. این لابی از پایگاه سیاسی فوق العاده قدرتمندی در امریکا برخوردار بود و تمایل داشت اخبار نادرستی را درباره حمله به استارک در مرکز توجهات قرار دهد. در
اثر این بمباران تبلیغاتی و فشار کنگره، دولت ریگان مجبور شد که اعلام فروش هواپیماهای 15F به کنگره را به تعویق بیندازد و تا 11 ژوئن [21 خرداد] از فروش موشکهای ماوریک خودداری کند؛ اقدامی که بنا به گفته ریچارد مورفی، همچون سیلی بر صورت عربستان بود.(23)
در واقع، نیز همین طور بود و این اقدام آشفتگی عربستان و ایجاد فاصله میان ریاض و واشنگتن را موجب شد، آن هم درست زمانی که امریکا فعالانه درصدد بود قرارداد جدیدی را مبنی بر استفاده از پایگاهها و تأسیسات هوایی عربستان منعقد کند تا از این طریق، برای کشتیهایش در خلیج فارس پوشش هوایی تأمین و از پنج فروند آواکس ایی.3.آ فروخته شده به عربستان برای گسترش گشت هواپیماهای آواکس ایی.آی.اف3 نیروی هوایی اش استفاده کند تا بدین ترتیب، قسمت جنوبی خلیج فارس را پوشش دهد. عربستان سعودی برای آموزش سریع خدمه هواپیماهای آواکس با مشکلات بسیاری رو به رو بود و استفاده از هواپیماهای عربستان سعودی به امریکا این امکان را می داد که توان نیروی دریایی خود را از چهار فروند به نه فروند افزایش دهد، بدون اینکه به دلیل تعداد محدود هواپیماهای آواکس ایی 3 آ خود در تنگنا باشد.(24)
تلاشهای کنگره برای برانگیختن قانون زمان جنگ و ناتوانی دولت ریگان در فروش سلاح به عربستان طرح این پرسش را در اروپا و کشورهای خلیج فارس به دنبال داشت که آیا امریکا خواهد توانست این ماجرا را تا به آخر ادامه دهد؟ چرا که بیم آن می رفت امریکا شبیه عقب نشینی از لبنان، در برابر ایران نیز عقب نشینی کند؛ موضوعی که نه تنها باعث شد ایران موضع مستحکم تری را اتخاذ کند، بلکه نشان داد که ملتهای متحد امریکا باید از همکاری با این کشور خودداری کنند تا مورد خصومت ایران قرار نگیرند.
بعد از حمله به استارک، ایران تاکتیکهای خود را در برابر غرب، که بزرگ جلوه دادن هر گونه تنش بین عراق و امریکا و برآشفتن دولت ریگان با جنگ روانی آرام بود، را تغییر داد و جنگ روانی دیگری را به راه انداخت تا کنگره به لغو طرح اسکورت نفتکشهای کویتی یا حتی عقب نشینی نیروی دریایی امریکا از خلیج فارس را‡ی دهد.
واکنشهای عمومی در ایران در قبال حمله به استارک با آغاز شد: سپس ایران، حادثه حمله به استارک را نقشه مشترک عراق و شوروی نامید و در ادعای بعدی خود، آن را نقشه امریکا، عراق و عربستان سعودی برای توجیه حضور نظامی امریکا در منطقه اعلام و سپس ادعا کرد که جنگنده عراقی در اثر فریب ایران به استارک حمله کرده است.(25)
بعد از نخستین دور نبرد لفظی، ایران اقدامات جدی تری را انجام داد و در این راستا، نخست، نفتکش 219387 تنی نروژ به نام گُلار روبین را هدف حمله قرار داد که در پی این حمله، قسمت خدمه این نفتکش آسیب دید وبه طور کامل به آتش کشیده شد.(26) نیروهای سپاه پاسداران در این دوره سعی کردند پایانه نزدیک ساحل فاو را اشغال کنند. در این راستا، آنها از چهل فروند شناور کوچک مجهز به توپهای 106 میلیمتری، مسلسل و راکت انداز استفاده کردند. در 16 ماه می [26 اردیبهشت ماه]، نفتکش 272000 تنی پرایمرز، درست در منطقه ای که کشتی چویکف هدف قرار گرفت، با مین برخورد کرد. نیروهای سپاه همچنین، در 22 ماه می [اول خرداد] در منطقه رشیدیه به یک کشتی کوچک باری 6/2 تنی و به کشتی نای هامر در 24 ماه می [3 خرداد] حمله کردند. هنگامی که این کشتی در مسیر خود به سوی را‡س التنوره پیش می رفت، هدف حمله یک قایق تندرو قرار گرفت اما راکت شلیک شده به سوی کشتی به آن اصابت نکرد و لحظاتی بعد، قایق مزبور منطقه را ترک کرد. در 31 ماه می [10 خرداد ماه)، ایران ادعا کرد که هفت فروند قایق ماهیگیری کویت را در دهانه خور عبدالله در شمال خلیج فارس به جرم جاسوسی برای عراق، توقیف
کرده است. علی اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه ایران، در همان روز از ابوظبی دیدن کرد تا از این طریق، به امریکا و شوروی هشدار دهد که ایران به منزله بزرگ ترین قدرت منطقه خلیج فارس دخالت ابرقدرتها را تحمل نمی کند.(27) کاملاً آشکار بود که ایران احساس می کرد حمله به استارک می تواند بدون افزایش دخالت نظامی نیروهای دریایی امریکا، اروپا و شوروی فشار بیشتری را بر کویت و کشتیرانی در خلیج فارس وارد آورد، اما، اقدامات مزبور، نه تنها از اجرای تصمیم های دولت ریگان جلوگیری نکرد، بلکه دلیل دیگری بر تعهد امریکا در خلیج فارس محسوب شد. بدین ترتیب، این کشور به تعهد پرچم گذاری یازده نفتکش کویتی ادامه داد و به رغم بالا گرفتن بحث قانون اختیارات زمان جنگ در کنگره و درخواست سنا از رئیس جمهور مبنی بر اعلام نحوه حمایت کشتیهای نیروی دریایی امریکا از نفتکشهای کویتی و از خود، پیش از آغاز هر گونه عملیات اسکورت، از کشتیهای امریکایی حمایت کرد.(28)
ریگان و رئیس ستاد مشترک امریکا اعلام کردند که در راستای حمایت از کشتیهای جنگی و باری امریکا از هیچ اقدامی فروگذار نخواهند کرد.(29) در اواخر ماه می [اوایل خرداد ماه]، دولت امریکا طی نقشه ماهرانه ای اجازه داد تا مطبوعات از اخبار حمله به موشکهای کرم ابریشم ایران آگاه شوند. امریکا نخست اعلام کرد که این موشکها عملیاتی نیستند و ایران منتظر دریافت قطعات این موشکها از جمهوری خلق چین است، سپس، عنوان کرد اگر ایران این موشکها را به سکوهای موجود در فاو و نزدیک تنگه هرمز انتقال دهد، امریکا پیشدستی خواهد کرد و این موشکها را هدف حمله قرار خواهد داد.(30)
آمادگی امریکا برای رویارویی با ایران
ایران و عراق بعد از 21 ماه می [31 ماه اردیبهشت] موقتاً حملات خود را علیه کشتیرانی در خلیج فارس متوقف کردند. مهم ترین اقدام نظامی ایران تا اواسط ژوئن، متوقف کردن و پرس وجو از کشتی تجاری امریکایی پاتریوت در خلیج فارس بود که به مقصد بحرین حرکت می کرد. وقتی ناوشکن امریکایی کوینهام که وظیفه اسکورت این کشتی تجاری را بر عهده داشت، به کمک آن شتافت، ناوشکن ایرانی صحنه را ترک کرد. تا 11 ژوئن [21 خرداد] هیچ گونه حمله جدی علیه کشتیرانی در خلیج فارس صورت نگرفت تا اینکه در این روز، هواپیمای جنگی ناشناسی در نزدیکی کویت، به نفتکش 126000 تنی یونانی اثنیکحمله کرد.(31) در این شرایط ایران از درگیری با کشتیهای حامل پرچم امریکا خودداری می کرد و بررسیهای صورت گرفته از سوی امریکا در زمینه حملات ایران به کشتیهای کویتی نشان می داد که بعد از حمله به الفیله در 22 اکتبر [30 مهر ماه]، هیچ کدام از کشتیهای کویتی پرچم گذاری شده هدف مورد حمله تعمدی قرار نگرفتند. همچنین، از میان 93 فروند کشتی که از آغاز جنگ نفتکشها در سال 1984 [1363] به بعد، هدف حمله ایران واقع شده بودند، تنها هشت فروند حامل پرچم کویت بودند.(32)
اما شواهد اندکی مبنی بر میانه روی ایران وجود داشت، چرا که [امام] خمینی آشکارا موضع خود را مبنی بر ضرورت ادامه جنگ اعلام کرد. ایران ناوگان نیروی دریایی سپاه را تأسیس و آن را مجهز کرد. هاشمی رفسنجانی در سخنرانی خود در جمع تکنسینهای نیروی هوایی ایران بر اهمیت حملات انتحاری تأکید و تهدید کرد که ایران از جنگنده های خود در چنین حملاتی بهره خواهد گرفت . وی در چندین سخنرانی دیگر اعلام کرد که ایران باید برای جنگ با امریکا و شوروی آماده باشد؛
دیپلماتهای ایرانی ضمن سفر به بحرین و امارات متحده عربی درباره حضور فزاینده امریکا در خلیج فارس به این کشورها هشدار دادند. از سوی دیگر، محمدجواد لاریجانی، معاون وزیر خارجه ایران، نیز ضمن سفر به کشورهای اروپایی درباره حمایت آنها از نقش نظامی امریکا در خلیج فارس و ابتکارات صلح این کشور در سازمان ملل به سران این کشورها هشدار داد.(34) در این راستا، [امام] خمینی نیز طرفداران امریکا را محکوم کرد.
فقدان موضع مشخص پیش از آغاز عملیات اسکورت از سوی امریکا
حوادث بین حمله عراق به استارک و آغاز عملیات اسکورت نفتکشهای پرچم گذاری شده کویت باعث شد که کشورهای عرب در چندین مورد، موضع واقعی خود را ابراز نکنند یا در قبال نحوه مداخله در خلیج فارس مواضع متفاوتی را اعلا م نمایند.
در این میان، شوروی می کوشید تا به تدریج، با بهره برداری از روابط خود با عراق و کویت، بیشترین بهره را از ضعف موقعیت امریکا ببرد. این کشور به طور پنهانی، نزدیکی بیشتر به ایران را خواستار بود و در عین حال، آشکارا به حمایت از عراق و کویت ادامه می داد. مقامات شوروی اعلام کردند که نیروی کوچک خود را در خلیج فارس، که از سه فروند کشتی تشکیل شده بود، افزایش نخواهند داد. به نظر آنها، دلیلی وجود نداشت که امریکا نیروهای خود را افزایش دهد. در همین زمان، شوروی این خبر را فاش کرد که بعد از حمله به کشتی شوروی در 6 ماه می [16 اردیبهشت ماه]، پنجاه فروند از هواپیماهای جنگی خود را به حریم هوایی ایران فرستاده است. الکساندر ایوانف رئیس بخش خلیج فارس وزارت امور خارجه شوروی، طی سفر خود به کویت در اوایل ژوئن [اواسط خردادماه]، اعلام کرد که کشور متبوعش طبق قوانین بین المللی، از هر گونه امکانات موجود برای پاسخ گویی به هر حمله ای علیه کشتیهای حامل پرچم شوروی استفاده خواهد کرد، به ویژه اگر این حمله در آبهای بین المللی صورت گیرد. در عین حال، وی می کوشید اقدامات پرچم گذاری امریکا را تأیید نکند.(35)
امریکا نیز به نوبه خود بر سیاست دوگانه اش تأکید می کرد و با استفاده از ابتکاراتش در شورای امنیت در آغاز همان سال، همچنان روند موجود را ادامه می داد. در واقع، امریکا می کوشید حمایت انگلستان، فرانسه و شوروی را نسبت به قطع نامه آتش بس طرح شده از سوی خود، جلب کند. این قطع نامه از هر دو طرف می خواست که آتش بس را بپذیرند، چرا که در غیر این صورت، با تحریمهای بین المللی روبه رو خواهند شد؛ استراتژی ای که تحریم واردات نفت را نیز شامل می شد.(36)
هرچند امریکا در سازمان ملل به موفقیتی نسبی دست یافت، اما در راه جلب حمایت قطعی انگلستان، فرانسه و شوروی برای تحریم فروش سلاح با مشکل روبه رو بود. همچنین، احتمال توافق چین با آتش بس نیز بسیار بعید به نظر می رسید؛ موضوعی که باعث شد تا دولت ریگان برای تحت فشار قرار دادن چین موضع شدیدی را اتخاذ کند. هنگامی که چین ارسال سلاح به ایران را انکار کرد، فرانک کارلوچی، رئیس جدید شورای امنیت ملی امریکا، اعلام کرد این ادعای پکن صحت ندارد. سپس، امریکا گزارشهایی را مبنی بر وجود اختلاف بین مقامات ارشد چین در زمینه فروش سلاح به ایران منتشر کرد.
این موضوع به بسیاری از دولتهای عرب جرئت داد تا چین را برای قطع ارسال سلاح به ایران تحت فشار قرار دهند تا جایی که کویت از چین تقاضا کرد تا میزان اسکورت نفتکشهای کویتی را افزایش دهد. این کشور فاش کرد که چین قراردادی به ارزش 560 میلیون دلار را با ایران منعقد کرده است که جنگنده های میگ 19 و میگ 21، موشکهای سام اس.آ7 وسی.اس.آ1 و 200 دستگاه تانک تی95 دیگر را شامل می شود. کویت همچنین، دیگر کشورهای عرب را تشویق کرد تا به چین به دلیل انجام این اقدام اعتراض کنند.(37) به نظر می رسد که این فشار مؤثر واقع شد، چرا که امریکا خیلی زود اعلام کرد موافقت چین را حداقل با مرحله اول آتش بس سازمان ملل جلب کرده است.(38) بدین ترتیب، چین در 22 ژوئن 1987 [1 تیر ماه سال 1366]، رسماً حمایت خود را از آتش بس شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرد.
واکنش دولتهای جنوب خلیج فارس
به رغم نگرانیهای گذشته غرب درباره توان سیاسی و قاطعیت دولتهای جنوب خلیج فارس، این دولتها در برابر فشار ایران مقاومت چشم گیری را از خود نشان دادند و تهدیدهای ایران مبنی بر حمله به پایگاههای امریکایی موجود در خاک کشورهای عرب را نادیده گرفتند. هرچند نشست شورای همکاری خلیج فارس از ششم تا هشتم ماه ژوئن 1987 [1816 خرداد ماه سال 1366] نتوانست گامهای اساسی برای اعمال تحریم بر ایران بردارد، اما کشورهای عضو این شورا تلاش کویت را برای فراهم آوردن زمینه عملیات اسکورت تأیید کردند. با وجود اینکه دولتهای عضو شورای همکاری خلیج فارس مایل نبودند ایران را کشور بیگانه ای فرض کنند، اما مراقب بودند که موجبات ناراحتی و دلگیری امریکا را نیز فراهم نیاورند.(39)
عمان همچنان در حال گسترش منطقه تردد ساحلی خود در دهانه خلیج فارس بود تا کشتیرانی در این منطقه مانع از اقدامات ایران شود. از سوی دیگر، عربستان سعودی نیز در صدد بود موافقت نامه ای با امریکا امضا کند که بر اساس آن، پایگاههای اضطراری برای نفتکشها ایجاد کند، تا با گسترش گشت هواپیماهای آواکس ایی.ال.اف1 قسمتهای جنوبی خلیج فارس را پوشش بدهد و برای این منظور به خدمه نیروی هوایی امریکا اجازه دهد از پنج فروند هواپیمای ایی.3.آ خریداری شده از این کشور استفاده کنند. هرچند کنگره امریکا در حال قطع فروش سلاح به عربستان بود، اما این کشور موفق شد تا 22 ژوئن 1986 [1 تیر ماه سال 1365] موافقت نامه مزبور را با امریکا به امضا رساند.(40) بحرین تأکید می کرد که نمی خواهد نقش پایگاه نظامی امریکا را ایفا کند، یعنی امریکا باید بداند که دیگر رسماً حق احداث پایگاه را در این جزیره ندارد.
فقط امارات متحده عربی اقدامی را انجام داد که بیانگر مخالفت ایران با حضور امریکا در منطقه بود. این کشور در 11 ژوئن 1987 [21 خرداد ماه سال 1366]، تردد کشتیهای امریکایی از آبهای خود را ممنوع اعلام کرد. هم زمان با این اقدام، ایران هشدار داد که علیه کشتیهای امریکا و شوروی و همچنین کشورهای عربی که پایگاههای لازم برای این کشتیها را فراهم کنند، حملات انتحاری انجام خواهد داد.(41)
درخواست امریکا از متحدان اروپایی اش برای حمایت از آن کشور
تصمیم جمعی امریکا و دولتهای جنوب خلیج فارس به تهدیدات و اقدامات نظامی جدیدی از سوی ایران منجر شد. رئیس جمهور ایران [آیت الله] خامنه ای در 12 ژوئن [22 خرداد ماه] هشدار داد که ایران می تواند با سلاحهایی به کشتیهای امریکایی حمله کند که امریکا از وجود آنها بی خبر است. تقریباً در همان زمان، ولایتی، وزیر امور خارجه ایران، فروش موشکهای کرم ابریشم از سوی چین به این کشور را انکار کرد. در این مقطع، اعلام شد که آبهای کویت مین گذاری شده است؛ موضوعی که نشان می داد کشتیهای حامل پرچم امریکا در معرض خطر قرار دارند. کشف این مینها باعث شد عراق در 15 ژوئن [25 خرداد ماه]، اعلام کند حمله به کشتیهای در حال تردد به ایران را از سر خواهد گرفت.(42)
در این دوره، بحث سیاسی در داخل امریکا در مورد نقش این کشور در خلیج فارس همچنان ادامه یافت. سناتور کلیبورن پل، رئیس کمیته روابط خارجی سنا، مخالفت خود را با سیاست پرچم گذاری اعلام کرد. همچنین، دموکرات های هر دو مجلس مخالفت چشم گیر خود را با این طرح ابراز و به شرط به تأخیر انداختن این اقدام تا ماه جولای [تیر ماه]، از اعلان را‡ی منفی خودداری کردند.
ریگان بار دیگر در 15 ژوئن [25 خرداد ماه]، از طرح اسکورت نفتکشها حمایت کرد تا از این طریق، به عملکرد کنگره پاسخ داده باشد. وی ادعا می کرد که عملیات اسکورت برای محدود کردن نفوذ فزاینده شوروی ضروری است. دوبرینین یکی از مقامات شوروی در پاسخ این ادعا گفت که شوروی هیچ نفتکشی را اسکورت نمی کند و حضور نظامی اندکی در خلیج فارس دارد. یولی ورنتسف معاون وزیر خارجه شوروی نیز، از نیروهای امریکا خواست تا خلیج فارس را ترک کنند.(43)
این فشار جمعی باعث شد تا دولت ریگان به صورت جدی در صدد جلب حمایت متحدان اروپایی خود در زمینه عملیات نظامی در خلیج فارس برآید. هرچند در آغاز، این کشور به حمایت متحدان اروپایی از خود تمایل چندانی نداشت و امیدوار بود تا به طور یکجانبه، قدرت امریکا را در خلیج فارس به نمایش بگذارد، اما به تدریج آشکار شد که این همکاری گروهی کاهش رقابت بین دو ابرقدرت، کاهش مخالفت کنگره با حضور امریکا، ایجاد اعتماد به نفس دولتهای جنوب خلیج فارس، فشار مضاعف بر ایران و احتمالاً فراهم آمدن نیروی نظامی خاصی را که امریکا در اختیار نداشت، موجب شود.
در 1 ژوئن [11 خرداد ماه]، ریگان، پیش از عزیمت به کنفرانس سران غرب در ونیز، اعلام کرد در صدد دستیابی به حمایت ملتهای اصلی اروپایی و ژاپن از سیاست پرچم گذاری است.(44) پیش از این کنفرانس نیز، بسیاری از مقامات بلندپایه امریکا از این دیدگاه حمایت می کردند و در پشت پرده در پی جلب کمک رسمی مالی و نظامی اروپاییان بودند، اما در عمل، امریکا به چیزی جز یک تعهد مبهم برای مشورت دست نیافت و در نهایت، اعلام کرد که جریان آزاد نفت و تردد از طریق تنگه هرمز باید همچنان به طور آزاد ادامه یابد.(45)
در این میان، فرانسه با احتیاط خاصی عمل می کرد. هرچند این کشور چهار فروند ناوچه در اقیانوس هند داشت، اما درخواست کویت برای پیوستن به عملیات اسکورت و تقاضای امریکا برای جلب حمایت این کشور برای شرکت در یک نیروی مشترک و ارائه خدمات مین روبی را رد کرد. موضع ایتالیا به منزله یکی دیگر از قدرتهای اروپایی، به گونه ای بود که گویی از سوی لیبی تهدید می شود. آلمان و ژاپن نیز ادعا می کردند قانون اساسی و قوانین موضوعه آنها، حتی دخالت نظامی غیرمستقیم در عملیات نظامی را نیز مجاز نمی داند. هرچند وزیر دارایی ژاپن اعلام کرد که احتمالاً این کشور می تواند تا حدی امریکا را از نظر مالی حمایت کند. از سوی دیگر انگلستان نیز به رغم حمایت سیاسی از این کشور، افزایش عملیات اسکورت را رد کرد.(46)
مدتی بعد، انگلستان مواضع خود را در قبال ایران شدت بخشید. البته، این موضع جدید به پیروی از اقدامات دیپلماتیک امریکا نبود. در اواخر ماه می [اوایل خرداد ماه]، ایران یک دیپلمات انگلیسی به نام ادوارد چاپلین را به اتهام قاچاق مواد مخدر، فساد، دزدی و ضربه به اقتصاد ایران در زمان جنگ در تهران دستگیر کرد؛ اقدامی که در پاسخ به دستگیری یک رایزن ایرانی در منچستر انجام شد.
اقدام ایران مبنی بر مرعوب کردن انگلستان، اقدام درستی نبود. هنگامی که ایران نپذیرفت به دلیل این اقدام عذرخواهی کند، انگلستان با وادار کردن ایران به بستن کنسولگری خود در منچستر در صدد پاسخ گویی برآمد و ایران نیز متقابلاً پنج دیپلمات انگلیسی را اخراج کرد. در مقابل، این کشور نیز، نخست دو دیپلمات و سپس، تمام دیپلماتهای ایرانی را به جز یک نفر از لندن اخراج کرد. هرچند این اقدامات متقابل قدری مضحک به نظر می رسید، اما انگلستان در قبال صادرات سلاح به ایران شیوه سخت تری را اتخاذ کرد و در سال 1986 [1365]، به طور مؤثر توانست منبع تجهیزات نظامی و ادوات پیشرفته را که ارزشی معادل شصت میلیون دلار داشت، قطع کند.(47)
در 19 تا 20 ماه ژوئن [29 تا 30 خرداد ماه] عراق نخستین حملات هوایی خود را بعد از حمله به استارک آغاز کرد و یکی از نفتکشهای شاتل ایران به نام تناسیتی را با موشک اگزوسه هدف قرار داد. حملات جدید عراق تقریباً بعد از یک ماه وقفه آغاز شده بود و درست زمانی صورت گرفت که سهمیه نفت ایران برای نخستین بار در اپک به 3/2 میلیون بشکه در روز رسیده بود. از سرگیری جنگ نفتکشها مقارن با کاهش اندک حق بیمه نفتکشهای در حال تردد در خلیج فارس بود و تنها نفتکشهای عازم ایران از این موضوع مستثنی بودند. عراق در آغاز مجدد جنگ نفتکشها به یک نفتکش شاتل ایران و بارانداز غربی جزیره خارک حمله کرد.
روز بعد، گزارشهایی منتشر شدند مبنی بر اینکه ایران مین گذاری گسترده ای را در شمال خلیج فارس آغاز و بندر الاحمدی کویت را نیز مین گذاری کرده است. این گزارشها دور جدیدی از نگرانیها را در مورد جنگ مین پدید آوردند و مقامات امریکایی نیز اعلام کردند عربستان سعودی موافقت کرده است که چهار فروند کشتی مین روب این کشور در یافتن مینها به امریکا کمک کند و از بالگردهای مین یاب آن در پاک سازی سواحل کویت استفاده شود. همچنین، اعلام شد که عربستان سعودی به نیروی هوایی امریکا اجازه داده تا از هواپیماهای آواکس ایی.3 .آ عربستان برای پوشش منطقه خلیج فارس استفاده کند. باید یادآور شد که قرار بود در این هواپیماها، از خلبانان سعودی و خدمه امریکایی استفاده شود.
در پایان ژوئن [اوایل تیر ماه]، امریکا پیشنهاد ایران را مبنی بر آتش بس محدود، که تنها منطقه خلیج فارس را در بر می گرفت و مانع از کشتیرانی عراق در خلیج فارس می شد و در نتیجه، جنگ زمینی ادامه می یافت، رد کرد. ایران در پاسخ به این اقدام امریکا، چندین مانور دریایی را به نمایش گذاشت.
فقدان موضع مشخص ایران کاملاً نشان می داد که این کشور نمی خواهد در برابر طرح اسکورت امریکا صحنه را خالی کند. بدین ترتیب، امریکا با تهدید جدی مین گذاری، تروریسم، حملات انتحاری و حملات شناورهای کوچک روبه رو بود. با نگاهی اجمالی به شدت جنگ نفتکشها، مشخص می شود که در پنج ماه نخست سال 1988 (نیمه دوم دی ماه 1366 تا پایان خرداد 1367)، حدود 53 فروند کشتی خسارت دیدند. درست یکسال پیش از این تاریخ، مجموع حملات 107 مورد بیشترین تعداد حمله سالانه از آغاز جنگ بود. بین سالهای 1981 1986 (13601365)، 226 نفر؛ و در سال 1987 [1366]، 47 نفر، که 37 نفر آنها در ناوچه استارک بودند جان خود را در جنگ نفتکشها از دست دادند. مجموع خساراتی که بیمه باید از آغاز جنگ پرداخت می کرد، حدوداً 5/1 میلیارد دلار بود. این مبلغ پرداخت مبلغ خسارات کامل 110 فروند کشتی را شامل می شد که همه بجز هفده فروند از آنها در آغاز جنگ در اروندرود به دام افتادند.(49)
درسهای ورود امریکا به خلیج فارس
بسیار مشکل است که از دولت ریگان به دلیل حضور در خلیج فارس خرده گرفت؛ زیرا، این دولت منافع امریکا را دنبال می کرد و برای حفظ آزادی کشتیرانی تلاش می کرد. در حقیقت، دولت شهامت زیادی به خرج داد که با وجود مخالفت کنگره، به کار خود ادامه داد.
اما در عین حال، این ایراد بر دولت ریگان وارد است که برای رسیدن به اهداف خود از تجربیات گرانبهایی که به مرور زمان امنیت ملی امریکا را تشکیل داده بودند، غفلت کرد.
طی سال 1986 [1365]، عملکرد امریکا در زمینه روابط استراتژیک با دولتهای خلیج فارس به گونه ای بود که گویی برای نخستین بار با این گونه موضوعات روبه رو می شد. اساساً، امریکا تمامی اشتباهات سال 1985 [1364] و حتی پیش از آن را تکرار کرد. بالاتر از همه، اینکه دولت ریگان به کارگزاران سیاسی ویژه خود نیز اعتماد نکرد و در استفاده از کارشناسان وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و جامعه اطلاعاتی نیز غفلت کرد. نکته درخور توجه آنکه چرا با همه پیامدهای رسوایی ایران کنترا، مقامات ارشد کاخ سفید هشدارهای تمامی کارشناسان زبده منطقه را نادیده گرفتند و به رغم آن همه مشکلات و شکست به ملاقاتهای خود با ایران ادامه دادند.
همچنین، نمی توان درک کرد که چرا این مقامات تازه وارد به کاخ سفید اشتباه پیشینیان خود را مرتکب شدند و از سیستم بین سازمانی استفاده نکردند. آنها عجولانه می کوشیدند سیاست امریکا را در خلیج فارس تغییر دهند و نه تنها به خطرها توجه کامل نداشتند، بلکه اهداف خود را نیز دقیقاً معین و تعریف نکردند. پرچم گذاری مجدد نفتکشهای کویتی و اسکورت آنها در خلیج فارس یک هدف نبود، بلکه وسیله ای برای رسیدن به هدف بود؛ موضوعی که به ایجاد یک حد وسط بین اطمینان محدود دولتهای جنوب خلیج فارس و التزام به دفاع از کشتیرانی بی طرف در خارج از منطقه جنگی انجامید. امریکا در جنگ ایران و عراق بی طرف نبود و بر پایه طرح آتش بسی که خود از آن حمایت می کرد، برای پایان دادن جنگ هیچ گونه تلاشی نمی کرد. در حقیقت، یکی از عجیب ترین جنبه های فروش پنهانی سلاح به ایران و عملیات پرچم گذاری این بود که تمامی افراد مؤثر در شکل گیری سیاست امریکا نمی توانستند دیدی فراتر از هدف تاکتیکی و لحظه ای خود داشته باشند. هرچند این افراد، اهداف استراتژیک خود را به صورت لفظی بیان می کردند، اما آنها را به صورت مشخص تعریف نمی کردند و موارد ضروری و اقدامات لازم را به منظور
دستیابی نیروهای امریکایی به این اهداف به حساب نمی آوردند.
پی بردن به تصمیم های سیاسی و اقدامات نظامی پس از روی دادن آنها بسیار آسان است، اما کمتر پیش می آید که در دنیای واقعی، شرایط ایده آل لازم برای تصمیمات سیاسی و استفاده از نیروی نظامی فراهم شود. درسهای کلیدی سال 1986 [1365]، از تعداد شکستهای امریکا در تعیین خط مشی مناسب برای خود کمتر بوده است. نکته دیگر اینکه شکستهای مزبور از سیستم امنیت ملی امریکا یا کارشناسان آن ناشی نمی شد، بلکه در ناتوانی دولت ریگان در استفاده از این سیستم و کارشناسان آن ریشه داشت.
پی نوشت ها:
(1) Washington Post, April 16, 1987, p.A-24.
(2) Washington Times, April 20, 1987, p.6A.
(3) Washington Post, April 21, 1987, p.A-21.
(4) Washington Times, April 24, 1987, p.12A.
(5) Ibid, April 30, 1987, p.8A Jane,s Defense Weekly, May 23, 1987.
(6) Baltimore Sun, May 6, 1987, p.5A.
(7) Washington Post, May 14, 1987, p.A-33.
(8) New York Times, May 9, 1987, p.1 Washington Post, May 9, 1987, p.1 Washington Times, May 9, 1987, p.2A.
(9) Philadelphia Inquirer, June 6, 1987, p.8A Wall Street Journal, May 11, 1987, p.54.
توان انگلستان به هنگام جایگزین شدن کشتیهای جنگی گلاستر و هرمیون به جای ناوشکن کاردیفو دو فروند ناوچه
بروداسورد و اکتیو تقویت شد.
(10) Christian Science Monitor, May 14, 1987, p.19.
(11) New York Times, May 12, 1987, p.A-8.
(12) Casper W. Weinberger, A Report to the Congress on Security Arrangements in the Persian Gulf, June 15, 1987.
(13) قایقهای موتوری را شرکت Outboard Marine در شیکاگو تولید می کند. هرچند طبق مقررات امریکا، صادرات این قایقها با توان بیش از 45 اسب بخار ممنوع است، اما توان آنها از 5 تا 235 اسب بخار متغیر است. با آنکه برخی از این شناورهای کوچک در خلیج فارس مورد استفاده قرار می گیرند اما در آبهای ممنوعه بصره، از ارزش بالاتری برخوردار هستند. رک به:
Philadelphia Inquirer, May 15, 1987, p.1E.
(14) Baltimore Sun, May 14, 1987, p. 17A, Washington Post, May 14, 1987, p.A-32 Jane,s Defense Weekly, May 16, 1987, p.920.
(15) نفتکش 272000 تنی پرایم رز در 26 می 1987 [5 خرداد ماه سال 1366] به هنگام ترک کویت، در 34 مایلی شرق بندر الاحمدی به یک مین برخورد کرد. گزارشها حاکی از آن بود که این مین از آب راه شط العرب [اروند رود] در شصت مایلی شمال این بندر جدا شده بود و تقریباً در ده مایلی غرب محل اصابت چویکف بود. این موضوع صحت فرضیه مینهای شناور و مین های جابه جا شده را تأیید می کند. در عین حال، برای واحدهای نیروی دریایی سپاه ایران کار گذاشتن مینها در مسیر عبور کشتیها بسیار آسان بود.
(16) Washington Post, May 16, 1987.
(17) قانون اختیارات زمان جنگ در نوامبر 1973 [1351] به تصویب رسید. زمانی که کنگره حق وتوی رئیس جمهور نیکسون را لغو و اعلام کرد که این قانون با قانون اساسی مغایر و به ضرر منافع ملت ماست؛ حق وتوی رئیس جمهور در کنگره با 125 را‡ی در برابر 84 و در سنا با هجده را‡ی در برابر 75 را‡ی لغو شد. قانون از رئیس جمهور می خواهد که در طول 48 ساعت، اعزام یگانهای نظامی به یک کشور خارجی یا افزایش تعداد یگانهای موجود در کشورهای دیگر را به اطلاع کنگره برساند و هر شش ماه یکبار، به کنگره گزارش دهد. اگر این یگانها به مناطق جنگی یا مناطقی که احتمال بروز درگیری در آنها زیاد است، فرستاده شوند، باید طی شصت روز برگردند، مگر اینکه کنگره مسئولیت ماندن آنها را بر عهده بگیرد و یا خود اعلام جنگ کند. سی روز از این شصت روز در اختیار رئیس جمهور است و وی می تواند ادعا کند به دلیل ضرورت نظامی اجتناب ناپذیری این نیروها باید مدتی در همان منطقه بمانند تا بازگشتشان بی خطر باشد.
این قانون از اعتبار چندانی برخوردار نبود؛ زیرا، در صورت عدم اقدام کنگره برای عقب نشینی نیروها، می توانست عهده دار این عقب نشینی باشد؛ موضوعی که از دید دادگاه عالی مردود بود؛ زیرا، حد و مرز قوای سه گانه را زیر پا می گذاشت. رئیس جمهور تنها مقررات گزارش دادن را مراعات می کرد، در حالی که رئیس جمهوریهای قبلی قانون اختیارات زمان جنگ را به طور کامل مراعات می کردند. رئیس جمهور فورد در 14 آوریل 1975 [1353]، درباره شرکت امریکا در آزادسازی افراد زندانی در دا نانگ؛ در 30 آوریل 1974 [1352]، درباره استفاده از نیروهای امریکایی برای بیرون آوردن شهروندان امریکایی از سایگون؛ و در 15 می 1975 [1353]، درباره حادثه مایاگوئز گزارش داد. رئیس جمهور کارتر در 26 آوریل 1975 [1353]، درباره تلاش برای نجات ایرانیان گزارش داد؛ رئیس جمهور ریگان نیز در 19 مارس 1982 [28 اسفند ماه سال 1360] درباره استقرار نیروی زمینی سیار در سینا؛ در 21 آوریل 1982 [اول اردیبهشت ماه سال 1361]، درباره اعزام هشتصد سرباز نیروی دریایی برای خدمت در نیروی زمینی سیار در لبنان؛ در 29 سپتامبر 1982[7 مهر ماه سال 1361]، درباره اعزام 1200 سرباز نیروی دریایی برای احیای
مجدد حاکمیت لبنان؛ در 8 اوت 1983 [17 مرداد ماه سال 1362]، درباره اعزام واحدهای هوایی امریکا برای کمک به چاد علیه لیبی؛ در 30 اوت 1983 [17 شهریور ماه سال 1362]، درباره مرگ سربازان نیروی دریایی در لبنان؛ در 25 اکتبر 1983 [3 آبان ماه سال 1362] درباره اعزام 1900 یگان به کانادا؛ و در 16 آوریل 1986 [27 فروردین ماه سال 1365]، درباره حمله هوایی به لیبی گزارش داد.
(18) Aviation Week, May 25, 1987, p.25.
(19) Washington Post, June 4, 1987, p.A-3.
(20) اطلاعات فنی این قسمت از مصاحبه با کارشناسان دفتر وزارت دفاع و تولید کنندگان مربوطه برگرفته شده اند.
(21) این موشک از سوی Tenn.)، Raytheon (Bristol، Calif.)، Hughes Aircraft (Canoga Park ساخته می شود.
(22) فروشنده مجموعه هواپیماهای اف- 15 سی/ دی و سیستم
ام.اس.آی .پی شرکت مک دونالد داگلاس بود.
(23) New York Times, June 12, 1987, p.A-1.
(24) Washington Post, June 4, 1987, p.A-34, and June 19, 1987, p.A-29.
(25) Philadelphia Inquirer, May 20, 1987, p.11A Washington Post, June 5, 1987, p.24 New York Times, June 8, 1987, p.A-9.
(26) Washington Times, May 19, 1987, p.8A Baltimore Sun, May 19, 1987, p.4A New York Times, May 22, 1987, p.A-1.
(27) Christian Science Monitor, June 1, 1987, p.1 Washington Post, June 1, 1987, p.A-13 Washington Times, June 1, 1987, p.6A.
(28) Economist, May03, 7891,P.8
این یازده فروند نفتکش نیمی از ناوگان کویت را که از 22 فروند کشتی برخوردار است، تشکیل می دهد. قرار بود پرچم گذاری این کشتیها پس از پرداخت هفت میلیون دلار به شرکت تعاونی کشتی رانی چیساپیک که در 14 می 1987 تأسیس شد واگذار شود، اما عملاً این اقدام به تأخیر افتاد و گارد ساحلی امریکا این کشتیها را بررسی و کنترل و دولت با کنگره تبادل نظر کرد تا مطمئن شود که از حمایت سیاسی آن برخوردار خواهد بود.
(29) نظر رئیس جمهور و رئیس ستاد مشترک درباره خطرهای جنگ متفاوت بود. ریگان گفت که < من خطری در این جنگ نمی بینم ... و نمی دانم چگونه این خطر ممکن است اتفاق بیفتد> . دریادار کراو نیز اعلام کرد که اقدام نظامی و منازعه گسترده خطر جدی در پی خواهد داشت.
(30) Washington Post, June 6, 1986, p.A-1 New York Times and Washington Post, June 6, 1987.
(31) New York Times, June 10, 1987 Boston Globe, June 12, 1987, p.10.
(32) New York Times, June 4, 1987, p.A13 Washington Times, June 3, 1987, p.4D.
(33) Newsweek, June 2, 1987 Philadelphia Inquirer, June 6, 1987, p.8A.
(34) New York Times, June 5, 1987, p.A-11 Philadelphia Inquirer, June 6, 1987, p.8A.
(35) Washington Times, June 2, 1987, p.10A New York Times, June 7, 1987, p.1 Philadelphia Inquirer, June 6, 1987, p.8A.
(36) Washington Post, May 31, 1987, p.30 New York Times, June 2, 1987, p.A-3.
(37) Christian Science Monitor, June 5, 1987, p.1 Washington Post, June 10, 1987, p.A-23, and June 11, p.A-29 Washington Times, June 8, 1987, p.1A New York Times, June 11, 1987, p.A-8.
(38) Washington Post, June 7, 1987, p.A-1, June 22, 1987, p.A17 Washington Times, June 8, 1987, p.1A.
(39) Christian Science Monitor, June 9, 1987, p.11 Washington Post, June 9, 1987, p.A-25.
(40) Washington Post, June 23, 1987, pp. A-14 to A-15.
(41) امارات متحده عربی هم زمان با بی ثباتی داخلی اقدامی درخور توجه را انجام داد. شیخ حاکم شارجه از سوی برادر بزرگ ترش در 18 ژوئن به علت عدم مدیریت مناسب اقتصاد ملت سرنگون شد. اساساً ابوظبی از کودتا حمایت می کرد و بیشتر افراد گارد ملی شارجه و جامعه بازرگانان و سرمایه گذاران نیز از آن حمایت می کردند، اما بعدها، ابوظبی، شیخ عبدالعزیز را متقاعد کرد که به برادرش اجازه دهد به کشور برگردد و صرفاً سلطنت بکند. رک به:
Boston Globe, June 11, 1987, p.9 June 12, 1987, p.10.
(42) New York Times, June 14, 1987, pp. 3 and 6 Washington Post, June 13, 1987, p.A-18, June 14, 1987, pp.A-1 and A-30, June 16, 1987, p.A-21.
(43) Washington Post, June 16, 1987, p.A-6 Philadelphia Inquirer, June 17, 1987, p. 1 Washington Times, June 16, 1987, p.6.
(44) New York Times, June 2, 1987, p.A-3.
(45) Christian Science Monitor, June 10, 1987, p.25 New York Times, June 10, 1987, pp.A-1 and A-10.
(46) Time, June 8, 1987, p.35 Christian Science Monitor, June 9, 1987, p.1 Washington Post, June 9, 1987, p.A-1 USN& WR, June 15, 1987,p.26.
(47) Washington Post, June 2, 1987, p.A-21, June 5, 1987, p.A-23, June 7, 1987, p.A-24 Washington Times, June 9, 1987, p.8B.
(48) Washington Times, June 24, 25, 27, and 29, 1987 Washington Post, June 24, 25, 27 and 29, 1987 New York Times, June 24, 25, 27, and 29, 1987 Washington Times, July 1, 1987, p.1.
(49) Washington Post, June 21, 1987, pp.A-1 and A-27.
ارسال نظر