گزارشی از بازداشتشدگان، بازداشتگاه ها و زندان های قیام پانزده خرداد
پارسینه: در این مقاله تلاش بر آن است که علاوه بر مروری کوتاه بر علل خروش مردم در روز پانزدهم خرداد و همچنین بررسی حوادث این روز تاریخی، نگاهی بیاندازیم به سرنوشت قیام کنندگان. این مقاله تلاش دارد تا بر اساس آثار مکتوب و اسناد، حوادثی که بر سر بازداشت شدگان قیام در شهرهای بزرگ آمد را پیش چشم خوانندگان قرار دهد. در ادامه مقاله نیز اوضاع و احوال زندان های قیام کنندگان 15 خرداد تحت بررسی قرار می گیرد.
ریشه های قیام
پانزده خرداد 1342 روزی سرنوشتساز در تاریخ معاصر ایران است. این روز آبستن حوادثی بود که سبب شد امام خمینی (ره) از آن به عنوان مبدا نهضت اسلامی ایرانیاد کنند.
شعلههای قیام عظیم مردمی در روز 15 خرداد با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 16 مهر 1341 از سوی دولت امیر اسدالله علم، برافروخته شد. امام خمینی (ره) از این تاریخ مخالفت خود را با سیاستهای حکومت پهلوی آشکار نمودند. در این لایحه که مشتمل بر 92 ماده و 17 تبصره بود، قوانین مربوط به انتخاب اعضا و نحوه برگزاری انجمنهای ایالتی و ولایتی مشخص شده بود. (1)
اما آنچه که مخالفت علما را با این لایحه برانگیخت، اعطای حق رأی به زنان و حذف قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان و سوگند به «کتاب آسمانی» به جای«قرآن»، در مراسم سوگند به امانت و صداقت بود.
امام خمینی (ره) که انگیزه رژیم از این تغییر و تبدیل را آماده کردن زمینه برای تجاوز به اساس قرآن و مذهب در کشور و دستبرد به قانون اساسی ایران و تغییر و تبدیل بعضی از مواد قانون که مانع اغراض دربار و هیئت حاکمه فاسد بود، میدانستند، ضمن دعوت از روحانیان طراز اول جهت برخورد با این لایحه، در تلگرافی به دولت،مخالفت خود را با تصویب آن اعلام کردند و فرمودند: «در تعطیلی طولانی مجلسین، دیده میشود دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است و مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلسین شورا برای شخص جنابعالی و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد بود.»
به دلیل مخالفتهای شدید روحانیان با این لایحه، هیئت دولت ناگزیر تصویبکرد که مقررات تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی شانزدهم مهر ماه 1341 قابل اجرا نخواهد بود. (2)
اما یک ماه و نیم بعد از لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، شاه از رفراندوم اصول ششگانه انقلاب سفید خبر داد. شش اصلی که قرار بود در ششم بهمن همان سال به آرای عمومی گذاشته شود، عبارت بودند از: الغای رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی، ملیکردن جنگلها، فروش سهم کارخانههای دولتی، سهیم کردن کارگران در مورد کارخانههای تولیدی و صنعتی، اصلاح قانون انتخابات و ایجاد سپاه دانش. مراجع و علما که این اقدام دولت را پوششی برای اعمال برخی کارهای خلاف قانون و شرع میدانستند، با آن به مخالفت برخاستند و با صدور اعلامیهای شرکت در رفراندوم را تحریم کردند. (3)
در پی این مخالفتها و عدم توجه حکومت به آنها، امام در آستانه عید نوروز، عزای عمومی اعلام کرد و اعلامیهای تحت عنوان «روحانیت امسال عید ندارد» صادر نمود. ایشان در این اعلامیه هدف دستگاه حاکمه ایران از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی،تجاوز به احکام مقدسه اسلام و قرآن و هتک حرمت زنهای ملت ایرانبیان فرمودند وآن را خلاف شرع و قانون اساسی خواندند. ایشان در ادامه میفرمایند: «من این عید را برای جامعه مسلمین عزا اعلام میکنم تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم.» پس از صدور این اعلامیه از سوی امام خمینی، بسیاری از علما و روحانیان دیگر نیز طی اعلامیهای تصمیم ایشان را مورد تأیید قرار دادند.
به دنبال صدور این اعلامیه و سخنرانی علما در مساجد و حوزههای علمیه علیه رژیم،در روز دوم فروردین،که مصادف با شهادت امام جعفر صادق (ع) بود، گروهی از کماندوها و مامورین انتظامی دولت با لباس مبدل به مدرسه فیضیه یورش بردند. این اقدام دولت که چندین کشته و زخمی بر جای گذاشت، خشم عموم را برانگیخت و علما و روحانیان طی بیانیهای حمله به مدرسه فیضیه را محکوم کردند. اما امام خمینی (ره) ترجیح دادند در فاصله حمله به مدرسه فیضه تا محرم، اعتراض خود را به اقدامات رژیم در قالب صدور اعلامیههای متعدداعلام کنند و در انتظار فرصت مناسب باشند. این فرصت با فرارسیدن محرم به دست آمد و امام این ایام را بهترین موقع برای افشای جنایات رژیم و برنامههای ضد اسلامی شاه دانستند. دولت نیز که به اهمیت و نقش این روزهای در برگزاری هیئتها و جلسات عزاداری و مخالفت با رژیم پی برده بود، با فرارسیدن محرم 1383ق/ 1342ش، بخشنامهای صادر کرد و برگزاری هرگونه آیین عزاداری و سخنرانی را مشروط اعلام کرد و از روحانیان تعهد گرفت که علیه شاه، ساواک و آمریکا سخن نگویند و اعلام نکنند که اسلام در خطر است. اما امام خمینی در روز سیزدهم خرداد 1342/ دهم محرم 1383 به مناسبت عاشورای حسینی، در مدرسه فیضیه،سخنرانی تاریخی و مشهور خود را ایراد کردند. ایشان در این سخنرانی برخلاف خواست رژیم، علیه شاه، ساواک و آمریکا سخن گفتند و اعلام کردند:«ای علمای نجف، ای علمای قم، ای علمای مشهد، ای علمای سایر بلاد! به داد اسلام برسید، اسلام رفت. اسلام در خطر است». ایشان سپس ضمن پرداختن به اهداف و نقشههای شوم اسرائیل علیه اسلام و ملت ایران، با اشاره به تعهد گرفتن ساواک از وعاظ که از شاه و اسرائیل بدگویی نکنند و نگویید که اسلام در خطر است، اظهار داشتند: «تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است...اگر ما نگوییم اسلام در خطر است، آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است، آیا آنطور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است، آیا خطرناک نیست؟ و اصولا چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید، آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟» (4)
این سخنرانی اوج مخالفت امام(ره) و جامعه روحانیت با رژیم بود.
این اقدام امام خمینی (ره) سبب شد که دولت دستور بازداشت ایشانرا صادر کند و در نیمهشب پانزدهم خرداد 1342 ایشان را بازداشت کردند. این بازداشت تا 15 فروردین 1343، به مدت ده ماه ادامه یافت. ابتدا ایشان رابه زندان باشگاه افسران بردند که فقط چند ساعت در آنجا ماندند. سپس به پادگان قصر (بیسیم) انتقال یافتند ونوزده روز در آنجا بودند. روز چهارم تیر امام را از پادگان قصر به پادگان عشرتآباد منتقل کردند و چهل روز هم در این مکان ماندند.
همزمان با دستگیری امام، آيتالله سيدحسن طباطبايي قمي نیز توسط مأموران دولت بازداشت شدند و این آغازی بود برای بازداشت سایر روحانیان مبارز و مردمی که در حمایت از ایشان در روزهای 15 و 16 خرداد قیام کردند. (5)
بازداشت ها
انتشار خبر دستگیری امام خمینی موج عظیمی از اعتراضات مردمی را در پی داشت.مردم در بیشتر شهرهای ایران با برگزاری جلساتی به دستگیری امام خمینی اعتراض کردند و در بعضی از شهرها مانند قم، تهران، ری، مشهد، تبریزو شیراز اعتراض از شدت و گستردگی بیشتری برخوردار بود که در اثر این حوادث تعداد زیادی کشته، مجروح یا زندانی شدند.
بازداشتهایی را که دولت در رابطه با قیام پانزده خرداد به عمل آورد میتوان در سه مرحله تقسیمبندی کرد:
اولین اقدام را دولت در شب و سحرگاه روز پانزدهم خرداد به عمل آورد. به طوری که گفته شده، همزمان با بازداشت امام خمینی(ره) به قولی سی نفر و به قولی یکصد و سی نفر از مراجع بزرگ و علمای سرشناس و مبارز را در تهران، قم، مشهد، شیراز، تبریز و سایر شهرها بازداشت کردند. برخی را همان شببه پادگانهای نظامی و زندانها در تهران اعزام و برخی دیگر را در نقاطی که کاملاً محرمانه بود زندانی کردند.
دومین مرحله از اقدامات دولت که عمدتاً شامل بازداشت مردم کوچه و بازار میشود، در حین تظاهرات در روزهای پانزدهم و شانزدهم خرداد صورت گرفت که پاسبانها و سربازهای ارتش به صفوف تظاهرکنندگان حمله کردند و آنان را به زندانهای شهربانی و پادگانهای نظامی اعزام نمودند.
سومین مرحله بازداشت از بعدازظهر روز پانزدهم آغاز شد. هیئت حاکمه بعد از آنکه گزارش قیام مردم را در تهران، قم و دیگر شهرستانها دریافت کرد، به این نتیجه رسید که قیام بسیار عمیق و گستردهتر از آن است که قبلاً پیشبینی کرده بود. لذا ضمن برقراری حکومت نظامی، برای جلوگیری از پیامدهای احتمالی و بروز قیامهای بعدی، تصمیم گرفت شخصیتهایی را که در حرکت مردم و شکلگیری قیام موثر بودهاند، اعم از روحانی، بازاری، دانشگاهیان، معتمدان و متنفذین محلات، سردستههای عزاداری و بالاخره مردم کوچه و بازار که به هر شکل به دخالت در این قیام مظنون به نظر میرسیدند،بازداشت کند. (6)
در پی این تصمیم،ماموران ساواک با ورود به بسیاری از منازل و مراکز، شخصیتهای ملی و مذهبی، سیاسی و افراد سرشناس بازار را دستگیرکردند و در یورشی به کوی دانشگاه واقع در امیرآباد، در شب 16 خرداد، صدها دانشجو را که سرگرم شنیدن نوار سخنرانی امام در روز عاشورا بودند، بازداشت کردند. (7)
آمار دقیقی از تعداد بازداشتشدگانی که طی این سه مرحله دستگیر شدند،ارائه نشده است، اما طبق گزارشمقامات انتظامی، تا ظهر19/03/1342، 418 نفر از کسانی که در جریان تظاهرات روزهای15 و 16 خرداد دست داشتند، توسط مامورین انتظامی دستگیر و بازداشت شدند. (8)
و براساس آماری که سروان محررى، رئیس دائره بازداشتگاه موقت،در روز 08/04/1342 ازبازداشت شدگان واقعه 15 خرداد ارائه داده بود، تعداد این افراد در مجموع به 383 نفر میرسید. (9) ساواک نیز در گزارشی تعداد بازداشتشدگان جریان وقایع 15 خرداد 1342 را که به وسیله نیروی انتظامی دستگیر و به این سازمان اعزام شدهاند، 325 نفر اعلام کرده بود. (10)
البته طبق گفته برخی از بازداشتشدگان، تعداد زندانیان در روزهاى اول بین پانصد تا سه هزار نفر بوده است. (11) اما تعداد زیادی از آنها به شرط آنکه دیگر در این اعتراضها و تجمعها شرکت نکنند و با این تعهد که از حوزه تهران خارج نشوند، آزاد شدند.(12)
مثلا از دستگیرشدگان ورامین و پیشوا که حدود چهارصد نفر ذکر شد، پس از بازجوییهای اولیه حدود سی و پنج نفر به تهران اعزام شدند و بقیه را با اخذ تعهد و ضمانت آزاد کردند. (13)
سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)بازداشتشدگان را به اتهام اقدام برضد امنیت داخلی کشور، با صدور قرار بازپرس نظامی در زندانهای موقت شهربانی کل کشور و زندانهای قزل قلعه، پادگان عشرتآباد و پادگان بیسیم محبوس کرد. (14) طبق گزارش این سازمان، در همان آغاز پنجاه نفر از دستگیرشدگان که سنشان به حد قانونی نرسیده بود و بین 14 تا 17 ساله بودند، طبق تصمیم کمیسیونی متشکل از نمایندگان ساواک، اداره اطلاعات شهربانی کل کشور و زندان موقت شهربانی با اخذ تعهد از زندان آزاد شدند. (15)
همچنین در این کمیسیون درباره بقیه بازداشتشدگان تصمیم گرفته شد که: «الف. افرادی که فاقد سابقه قبلی بوده و ضمن بازجویی اظهاراتشان مقرون به حقیقت بوده و بازجویان مربوط نیز نظرشان دال بر بیگناهی آنان باشد با اخذ تعهدی مبنیبر اینکه در آتیه مبادرت به اعمالی که برخلاف مصالح عالیه باشد ننمایند، نسبت به آزادی آنان اقدام مقتضی معمول شود.
ب. در مورد بقیه افرادی که سوابق قبلی داشته، فعلا بازداشت بمانند و نسبت به تکمیل پرونده آنان اقدام شود. چنانچه مقصر تشخیص داده شدند، پرونده آنان جهت هرگونه اقدام قانونی به دادستانی ارتش احاله گردد و در غیر این صورت اقدامات لازم در مورد آزادی آنان به عمل آید.» (16)
با توجه به این گزارش ساواک، میتوان علت تناقض میان آماری که راویان نقل کردهاند را دریافت. بهنظر میرسد با توجه به آنچه که گفته شد، تعداد بازداشتشدگان بین سیصد تا چهارصد نفر بوده است. در میان بازداشتشدگان حدود پنجاه نفر از علما و روحانیان طراز اول حضور داشتند. (17)
طبق گزارش ساواک، روحانیانی که در روزهای 15 و 16 خرداد بازداشت شدند، عبارت بودند از آقایان: روحالله الموسوی خمینی، آیتالله حسن طباطبایی قمی، آیتالله بهاءالدین محلاتی، آیتالله مجیدالدین مصاحبی، آیتالله جلالالدین آیتالله زاده، آیتالله محمدهاشم دستغیب، آیتالله مجدالدین محلاتی، آیتالله عبدالحسین دستغیب، آیتالله مرتضی مطهری، آیتاللهناصر مکارم شیرازی، حجتالاسلام عباسعلی اسلامی، حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، آیتالله ماشاءالله شریفی، آیتالله اشرفالواعظین حسین که تا تاریخ 18/03/1342 بازداشت شدند. و آقایان سید محمدتقی واحدی، محمدحسن بکایی، محمود رائی اخلاصی، عیسی سلیمپور اهر، محمدصادق صادقی، سیدجواد الیاسی، علی دربان، محمدعلی شرعی، سید احمد حسینی، سید عبدالکریم هاشمنژاد، سید حسین یا سید محمد موسوی نسب، حاج سید علیاصغر اعتماد زاده، حاج فرجالله واعظی، حاج شیخ عبدالرحیم حاج کنی، شیخ عبدالنبی حاج کنی، شیخ عبدالعلی حاج کنی، سید محمد مرتضی مرتضوی، سید مصطفی قمی طباطبایی، حسین غفاری آذرشهری، شیخ مرتضی طاهری، علیاکبر تکه، بابالله ثقهالاسلامی و مهدی کروبی که با تبدیل قرار آزاد شدند. (18)
البته در این میان نام افرادی چون آیتالله طالقانی، آیتالله هاشمی رفسنجانی و آقای منتظری که در روزهای بعد دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفتهاند، نیامده است. (19) آیتالله طالقانی پس از 15 خرداد 1342 در 22 خرداد همان سال به دنبال صدور اعلامیه شدیداللحنی علیه حکومت محمدرضاشاه دستگیر و در 30 مهر همان سال در دادگاه نظامی محاکمه و به ده سال زندان محکوم شد. (20)
پس از دستگیری این عده از روحانیان، اسدالله علم در مصاحبه مطبوعاتی در روز 17 خرداد، به خبرنگاران خارجی گفت: «15 نفر از بزرگترین پیشوایان مذهبی به زودی تسلیم محکمه نظامی خواهند شد و محکمه نظامی ممکن است به اعدام آنها رأی دهد».(21)
با شنیدن این خبر در روز 17 خرداد، حدود پنجاه نفر از علماى تهران در اعتراض به دستگیری امام در منزل آقاى خلخالى حضور یافتندتا با معرفی خود به شهربانى و درخواست بازداشتشان با سایر علما و روحانیان ابراز همدردی کنند و از طرفی به این اقدام رژیم اعتراض نمایند. اما همزمان با این تصمیم، سرهنگ طاهرى ایشان را بازداشت و به زندان موقت شهربانى، جایی که پیش از آن پنجاه نفر از علماء و اهل منبر محبوس شده بودند، منتقل میکند. ولى چون دستگیرى یکصد نفر از علما که هر کدام امام جماعت با نفوذ یک محله و نقطه تهران بودند، ممکن بود هیجان عمومى مردم را در پى داشته باشد، ایشان را آزاد کردند. (22)
با انتشار خبر بازداشت علما و احتمال محاکمه ایشان، در تهران در 21 خرداد 1342اعتصاب سراسرى رخ داد (23) و در حدود چهلم حادثه 15 خرداد و دستگیری امام، آقایان علما و مراجع به تهران مهاجرت کردند و اعلامیههایی در اعتراض به اقدامات دولت صادر نمودند. (24) اعتراضها و صدور اعلامیه علیه بازداشت تظاهرکنندگان در روز 15 خردادبه روحانیان محدود نشد و افرادی مانند دکتر علی شایگان در آمریکا در مورد وقایع و بازداشت سران جبهه ملی و روحانیان به سازمان ملل متحد شکایت کردند. (25)
مبارزه و صدور اعلامیه و…همچنان ادامه یافت و دولت و هیئت حاکمه تحت فشار قرار گرفتند تا اینکه در 29 تیرماه اکثر روحانیان و افرادی که در قیام15 خرداد دستگیر و زندانی شده بودند، آزاد شدند، ولی امام خمینی، آیتالله محلاتی، آیتالله قمی و آیتالله دستغیب همچنان در بازداشت به سر میبردند.سرانجام شاه تحت فشار علما و افکار عمومی، ناگزیردر 12 مرداد 1342، آیات نامبرده را نیز آزاد کرد. (26) اما آزادی امام خمینی به معنای رهایی ایشان از کنترل مأموران رژیم نبود. آنها امام را به منزلی در منطقه داوودیه تهران که تحت نظر ساواک و مأموران شهربانی بود، منتقل کردند. رژیم ابتدا اجازه ملاقات با امام را داد، اما هجوم مردم به سوی اقامتگاه ایشان، موجب شد ملاقات در پایان روز دوم اقامت از سوی مأموران ساواک و شهربانی ممنوع شود و روز بعد ایشان را به منزل دیگری در قیطریه منتقل کردندکه تا پایان مدت بازداشت در همین مکان ماندند. سرانجام پس از سالگرد واقعه فیضیه که رژیم گمان میکرد هیجان و مخالفت مردم فروکش کرده است، مأموران امنیتی ساواک به سرپرستی سرهنگ مولوی، رئیس ساواک تهران، در ساعت 22 روز 15 فروردین 1343امام را از قیطریه خارج و به قم منتقل کردند.
آزادی این عده از بازداشتشدگان پایان ماجرای قیام پانزده خرداد نبود و سرنوشت عدهای دیگر از ایشان آزادی نبود. در روز 26/05/1342 دادگاه عادی ویژه شماره 1 لشکر گارد به ریاست سرتیپ حسین زمانی و با حضور سرهنگ مهدی احترامی، سرهنگ مهدی رحیمی، سرهنگ 2 محمد خالصی (کارمند علیالبدل)، و باحضور دادستان پرونده، سرهنگ احمد دولو قاجار، برای رسیدگی به اتهام متهمین واقعه 15 خرداد1342 تشکیل شد. اتهام متهمین این پرونده فعالیتهای محرمانه و خیانتکارانه بهمنظور برهمزدن نظم و امنیت عمومی و حمله به کتابخانه پارک شهر و وزارت بهداری، وزارت صنایع، وزارت کشور، وزارت دادگستری، ورزشگاه پارکشهر و اتوبوسهای عمومی و اتومبیلهای سواری و تعدادی از خانهها و مغازههای مردم و سینماها و تاسیسات عمومی در روزهای 15 و 16 خرداد 1342 عنوان شده بود. متهمین پرونده هفده نفر به نامهای طیب حاجرضایی، حاجاسماعیل رضایی، حسین شمساوی، سیدعلی بوریاباف، محمود ذوقیتبار، عنایتالله ذوقیتبار، عباس شیرزاد، حسین شیرزاد، اسماعیل خلج، محمدرضا تقیزاده سراجه، غلامرضا قائنی، سیدمجتبی طالاری، محمد باقریان موحد، حاجمحمد مظلومی، امیر زند ولیالله کریمخانی، حسین صالحینیا، فضلالله ایزدیسلحشور، حاجعلی نوری بودند.
طبق رأی این دادگاه، طیب حاجیرضایی، حاجاسماعیل رضایی، امیر زند ولیالله کریمخانی، فضلالله ایزدی سلحشور و غلامرضا قائنی با استناد به قسمت اول ماده 70 قانون مجازات عمومی به اعدام محکوم شدند.حسن صالحینیا به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم شد.عبدالله صادقی تهرانی، حسین شمساوی، سیدعلی بوریاباف، محمد باقریان موحد به پانزده سال حبس با اعمال شاقه و محمود ذوقیتبار، عباس شیرزاد، حسین شیرزاد، اسماعیل خلج، محمدرضا تقیزاده سراجه، سیدمجتبی طالاری به پنج سال حبس با اعمال شاقه محکوم شدند. و حاجمحمد مظلومی نیز تبرئه شد. (27)
قیام پانزده خرداد در دیگر شهرهای ایران
در شهرهای دیگر ایران به ویژه شیراز، مشهد، تبریز و اصفهان نیز روزهای 15 و 16 خرداد قیام عمومی جریان داشت.
در روز دهم محرم در شیراز هم مردم برای عزاداری سالار شهیدان در مسجد جامع این شهر گرد هم آمدند و به عزاداری پرداختند. سپس با حالت اعتراض از مسجد خارج شدند، اما با دخالت نیروهای انتظامی بدون درگیری متفرق شدند. اما در روز 16 خرداد، مردم با شنیدن خبر دستگیرى امام خمینى قیام کردند. آیتالله دستغیب تعطیل عمومى اعلام کردند و از عموم روحانیان و مردم خواستند که در مسجدنو اجتماع کنند. مامورین ساواک که از این تصمیم روحانیان و مردم مطلع شدند، به منظور جلوگیرى از گسترش جریان انقلاب، با همکارى رنجرهاى ارتش و شهربانى در شب 16 خرداد به منازل آقایان علما ریختند و آیتالله محلاتى و آقاى سیدهاشم دستغیب فرزند حاج سیدعبدالحسین دستغیب و آقاى مصباحى واعظ را دستگیرکردند و با هواپیماى ارتش به تهران و از آنجا به شهربانى و پس از ده دقیقه به زندان قزل قلعه بردند و همگى را چهارده روز در سلولهاى انفرادى زندانى کردند. (28)
مردمی که روز 16 خرداد به دستور آیتالله دستغیب در مسجد نو جمع شده بودند، زمانی که از جریان دستگیری علما با خبر شدند، در اعتراض به این اقدام به کوچه و خیابانها ریختند. با دخالت مأموران انتظامی تعدادی از تظاهرکنندگان کشته، مصدوم و بازداشت شدند. (29) بازداشتشدگان در زندان موقت شهربانی شیراز نگهداری شدند و برای رسیدگی سریع به وضع متهمان، اعم از زندانیان دادگاههای نظامی و فرمانداری نظامی،تصمیم گرفته شد که کادر قضایی در خود شهربانی دائر شود. طبق گزارش روزنامه دولتی 41نفر در روز 16 خرداد بازداشتشدند (30) اما برخی منابع تعداد آنها را 145 نفر ذکر کردهاند. (31)
در تبریز نیز عاشواری 1342 با حضور بیش از ده هزار نفر در بازار این شهر از شور خاصی برخوردار بود، اما در این روز درگیریای در تبریز رخ نداد. روز بعد، یعنی 15 خرداد، بازاریان تبریز با شنیدن خبر دستگیری امام خمینی اعتصاب کردند. مردم آماده قیام بودند و علمای تبریز هم منتظر رسیدن دستوری از قم و به خصوص آیتالله شریعتمداری بودند که در این زمان نفوذ فراوانی در تبریز داشتند. اما ایشان مردم را به آرامش دعوت کردند و توصیه کردند که تنها از شاه خواهان آزادی علمایی شوند که در حوادث اخیر دستگیر شدهاند. به همین دلیل مردم نسبت به دستگیری امام و سایر علما واکنش خارجی نشان ندادند و فعالیت آنها به برگزاری جلسات و سخنرانی در مساجد و هیئتها محدود بود. (32) اعتراض در تبریز تنها به دستگیری سه تن از روحانیانی که علیه رژیم سخنرانی کرده بودند، انجامید. آقایان محمدحسن بکایی، عیسی اهری و حجتالاسلام محمود وحدتنیا که توسط ساواک تبریز بازداشت و به زندان عشرتآباد تهران منتقل شدند.(33) پس از مدتی همزمان با مهاجرت علما به تهران در اعتراض به دستگیری علما، روحانیان بازداشتشده تبریز نیز با این تعهد که از تهران خارج نشوند آزاد شدند و به جمع سایر روحانیان متحصن در شهر ری پیوستند. (34)
در مشهد هم در روزهای 14 و 15 خرداد وقایعی رخ داد که سبب برانگیختن هیجانات ملی و مذهبی مردم این شهر شد. ابتدا در روز 14 خرداد بر اساس گزارش ساواک بیش از 150 نفر از افراد مبارز در مشهد دستگیر شدند.
در روز 15 خرداد که مصادف با عاشورای حسینی بود، حدود بیست هزار نفر از مردم خراسان در منزل آیتالله قمی گرد آمدند. ایشان هم مانند سایر علمای مبارز در سراسر ایران، درباه مسائل روز سخنرانی کردند و به مخالفت با سیاستها و برنامههای شاه پرداختند. سخنرانی کوبنده آیتالله قمی سبب شد مأموران ساواک روز بعد اقدام به دستگیری ایشان کنند.
مردم پس از شنیدن خبر دستگیری امام و آیتالله قمی بازارها را بستند و اعتصاب کردند. بسیاری از وعاظ و اهل منبر که تبلیغات گستردهای در این روزها علیه رژیم پهلوی کرده بودند، بازداشت شدند و درهای مسجد گوهرشاد از 15 تا 18 بسته بود. نگرانی رژیم از اقدامات مردم در مشهد سبب شد که به دستور نخست وزیر، کمیته امنیت در استانداری خراسان تشکیل شود و بیست نفر ژاندارم و یکصد نفر سرباز پس از قیام 15 خرداد به قوای شهربانی مشهد افزوده شد. عدهای از علمای طراز اول مشهد مانند آیتالله میلانی و حاج شیخ مجتبی قزوینی هم در اعتراض به دستگیری امام به تهران مهاجرت کردند. (35)
اما در اصفهان اعتراضهای عمومی گستردگی چندانی نداشت و تنها در روز 15 خرداد مردم با شنیدن خبر دستیگری امام خمینى بازار را تعطیل کردند که این تعطیلی پانزده روز به طول انجامید.(36)
درگیرىهای کوچکى نیز رخ داد که عوامل آنها را هم در طی دو روز دستگیر کردند و به زندان سازمان امنیت و سپس به زندان شهربانى اصفهان منتقل نمودند. و بعد از بیست و چند روز طبق دستور مقامات تهران از ایشان تعهد گرفتند که طبق قانون اساسى عمل کنند و سپس آزاد شدند.(37)
زندانهایی که میزبان بازداشتشدگان 15 خرداد بودند
همانطور که گفته شد، بازداشتشدگان 15 خرداد اغلب در زندانهای موقت شهربانی در تهران و دیگر شهرها نگهداری میشدند. زندانهای موقت شهربانی که به نامهای «زندان شهری» «زندان آگاهی» یا «زیرآگاهی» نیز از آنها یاد میشده،مکانی برای نگهداری متهمانی بود که پس از بازجویی توسط نیروهای شهربانی، برای مشخص شدن وضعیتشان در آنجا نگهداری میشدند. این زندانها در محل ساختمان شهربانی همه شهرها وجود داشت. و به دلیل همین موقت بودن،مجموعهای از زندانیان سیاسی با عقاید و اتهامات متفاوت به همراه زندانیان عادی مانند دزدها، چاقوکشها و کلاهبردارها، در این مکانها زندانی میشدند، که این خود شکنجهای روحی برای زندانیان سیاسی بود. اگرچه طبق قوانین، زندانهای موقت برای بازداشت موقت متهمان بود، اما گاه برخلاف این قوانین، در زندان موقت شهربانی محکومان نیز نگهداری میشدند. این زندانها زیر نظر اداره زندانها قرار داشتند و از جنبه انتظامی، تابع اداره کل شهربانی و از جهت قضایی، تابع دادگستری بودند. در زندانهای شهربانی مظنونین سیاسی ابتدا مورد بازجویی بدون شکنجه قرار میگرفتند و در صورت تأمین نشدن خواست بازجویان، به بازجویان متخصص سپرده میشدند تا از طریق شکنجه و وارد کردن فشارهای جسمی و روحی، مجبور به اعتراف شوند.(38) البته گزارش برخی از زندانیان حاکی از آن است که در زندان موقت برخی از بازداشتشدگان بهشدت مورد شکنجه و تعرض قرار میگرفتهاند و حتی عدهای جان و عدهای اعضای بدن و سلامتی خود را از دست دادهاند.(39)
مشهورترین این زندانها، زندان موقت شهربانی تهران بود.زندان موقت شهربانی تهران پیش از سال 1316 ش، در میدان توپخانه قرار داشت.در این سال با انتقال تشکیلات شهربانی به ساختمان جدید در میدان مشق (باغ ملی)، زندان موقت شهربانی با گنجایش سیصد نفر در مجموعه تشکیلات شهربانی جدید احداث شد.
این زندان از سه طبقه تشکیل شده بود؛ هر طبقه دارای دو بند و هر بند دارای چند سلول بود. فضای کوچک زندان موقت با دیوارهای بلند و بدون نور محصور بود و حیاط نداشت. حیاط آن پاگرد دایره شکلی بود که روی آن ساختمان چند طبقه قرار داشت. این زندان چهار در ورودی داشت؛ ورودی اول، در خیابان برای ورود به فضای حیاط شهربانی بود. در آهنی دیگری در حیاط، به راهرویی منتهی میشد که بخش اداری زندان و سالنهای ملاقات در دو طرف آن قرار داشتند. در دیگر در انتهای این راهرو بود که جداکننده بخشهای درونی و بیرونی زندان به شمار میآمد. در چهارم نیز به حیاط دایرهشکل زندان موقت باز میشد که پاگرد بین طبقات بود و «فلکه پایین» نامیده میشد.
ساختمان زندان موقت شهربانی تهران بسیار محکم ساخته شده بود و چندین لایه برای حفاظت زندانیان، با زوایای هندسی و دیوارهای متعدد با حالت آکوستیک داشت. این ویژگی باعث شده بود تا صدایی به داخل زندان وارد نشده و بالعکس نیز هیچ صدایی خارج نشود. به این ترتیب صدای ناله زندانیان در فضای داخلی زندان محو میشد.
زندان موقت شهربانی تهران توسط دو گروه از نگهبانان، از داخل و خارج حفاظت میشد. یک نگهبان شبانهروزی برای ثبت حوادث نگهبانی در نظر گرفته شده بود و چند نفر به عنوان مأموران کلیددار و پاسدارخانه، زیر نظر پایور نگهبان خارج، انجام وظیفه میکردند. در داخل زندان نیز یک پایور نگهبان به همراه یک مأمور داخله برای ثبت حوادث داخلی زندان به همراه مأموران بازرسی نظافت و تقسیم غذا، عهدهدار وظایف داخل زندان بودند. شبها با خروج رئیس زندان و نگهبان پایور داخل زندان، مسئولیت زندان به عهده مأمور خارج از زندان بود. زندان موقت دارای هشت راهرو (کریدور) بود. یک راهرو به بهداری اختصاص داشت. بقیه کریدورها به وسیله نگهبانان که نوبت کاریشان هر چهار ساعت یک بار عوض میشد، حفاظت میگردید.
همان طور که گفته شد، در حالت عادی زندان موقت شهربانی تهران ظرفیت سیصد زندانی را داشت و برای هر زندانی مساحتی به اندازه نیم متر عرض و نیم متر طول، برای استراحت و خوابیدن در نظر گرفته شده بود. اما پس از قیام 15 خرداد و بازداشت تعداد زیادی از قیامکنندگان و انتقال ایشان به این زندان، پانصد تا ششصد نفر را در خود جای میداد. زیادی جمعیت و گرمی هوای تابستان، تنگی جا، کوچکی و کمی تعداد پنجرهها و بسته بودن دربها، نبودن وسایل خنککننده مانند یخ، آب سرد و پنکه و کولر، و قراردادن اقشار گوناگون زندانی در کنار یکدیگر محیط زندان را به شکنجهگاه تبدیل کرده بود.(40) به همین دلیل و نیز برای جلوگیری از برقراری ارتباط میان بازداشت شدگان و سایر زندانیان سیاسی، مسئولان زندان در روز 17 خرداد چند نفر از اعضای نهضت آزادیرا به بند 4 زندان قصر منتقل کردند و تمام بندهایزندان موقت شهربانی را از زندانیان عادی خالی کردند و به زندانیان پانزده خرداد اختصاص دادند.(41)
اگرچه هدف دولت از زندانی کردن فعالان قیام 15 خرداد کنترل و سرکوب ایشان بود، اما برخلاف انتظارشان روحانیان بازداشتشده خیلی زود زندان را به مکانی برای تبلیغ و ترویج آرمانهای امام خمینی تبدیل کردند. تشکیل جلسات سخنرانی صبح و عصر در محل زندان، جلسه درس و بحث و فحص، مباحثه و مذاکره کردن درباره شیوههای مبارز با حکومت پهلوی، رد و بدل کردن اطلاعات و امکانات و از همه مهمتر شناسایی پایگاه های مناسب برای مبارزه بارژیم در شهرستانها،از برنامههای زندانیان بود. این فرصت، طلاییترین فرصتی بود که رژیم شاه در اختیار نهضت امامخمینی قرار داد و پیروان آن حضرت نهایت استفاده را از این فرصت بردند و به تعبیر خودشان، زندان را تبدیل به مکتب مبارزه کردند.(42) و آرمانهای امامخمینی و تمایلات سیاسی و اجتماعی ایشان که تا آن زمان به دلیل امکانات محدود به روحانیان شهرستانها و مردم منتقل نشده بود، امکان انتقال پیدا کرد. رژیم شاه با این دستگیریهای گسترده، امکان چنین انتقالی را که هیچگاه در حالت عادی فراهم نمیشد، فراهم کرد. تأثیر این جلسات به حدی بود که دربرخی از مراسمهای روضهخوانی روحانیان، مأمورین زندان هم شرکت میکردند.(43)
از دیگر زندانهای موقت شهربانی که بازداشتشدگان قیام پانزده خرداد را در خود جای داد، ارگ کریمخان درشیراز بود که در پاییز 1307 ش به درخواست والی فارس، ابوالحسن پیرنیا، در اواسط حکومت رضاشاه به زندان تبدیل و از آن پس به زندان کریمخانی مشهور شد. این زندان به پنج بند تقسیم شده بود. بند شهری، بند عمومی، مخصوص روستاییان و عشایر، بند دارالتأدیب نوجوانان بزهکار، بند معتادین و بند سیاسی. در جریان قیام 15 خرداد 1342، دستگیر شدگان برای بازجویی و حبس به این زندان انتقال یافتند.(44)
زندان شهربانی تبریز در محله معروف به «شهر نو» واقع در جنوب غربی شهر تبریز قرار داشت. مکان این زندان، پیش از جنگ جهانی اول توسط یک شرکت آلمانی در محوطهای بالغ بر 41175 متر مربع به منظور تأسیس یک کارخانه قالیبافی بنا گردید که بعدها به یک شرکت انگلیسی فروخته شد. بنای این ساختمان از سنگ، آجر، سیمان و تیرهای سقف و ستون از آهن بود. در سال 1307 ش این بنا به پیشنهاد رئیس وقت نظمیه شمال غرب، احمدعلی زند، توسط نظمیه خریداری شد و با مختصر تغییرات و تعمیراتی به منظور نگهداری زندانیان، زیر نظر نظمیه قرار گرفت.
از این بنا تا پایان حکومت پهلوی، به عنوان زندان و زیر نظر شهربانی استفاده میشد؛ در سالهای ابتدایی سلطنت محمدرضا پهلوی، فرار عدهای از زندانیان از این محبس در چند نوبت گزارش شد، که به همین دلیل در سال 1324 ش، زندانیانی که مدت حبس آنها از پنج سال بیشتر بود، برای گذراندن دوران محکومیت به تهران منتقل میشدند.(45) پس از قیام 15 خرداد 1342، تعداد کثیری از مبارزان حکومت پهلوی در آذربایجان دستگیر و روانه زندان تبریز شدند.(46)
زندانی شهربانی اصفهان نیز از دیگر زندانهای بود که بازداشتشدگان قیام 15 خرداد را در خود جای داد. این زندان واقع در میدان نقش جهان، دارای یک محوطه با چهار حیاط بود که آشپزخانه، آبدارخانه، کارگاه متروکه، حمام خزینهای و دو سه اتاق انفرادی در محوطه آن قرار داشت. این محوطه که سقف گنبدی شکل داشت، حیاطها را به هم متصل میکرد. هر کدام از حیاطها دارای تعدادی اتاق بود که زندانیان در آنها نگهداری میشدند. در سالهای پایانی حکومت پهلوی، یک بند از این زندان به زندانیان سیاسی اختصاص داده شد.در این زندان وضع عمومی از زندانهای شهرستانهای دیگر قابل تحملتر بود و برخورد مسئولان زندان با زندانیان سیاسی، به نسبت زندانهای تهران، مناسبتر بود.(47)
به دلیل فراوانی تعداد بازداشتشدگان قیام پانزده خرداد، علاوه بر زندان موقت شهربانی برخی دیگر از زندانای تهران هم میزبان این افراد بودند. از جمله زندان عشرتآباد، زندان قصر و زندان قزلقلعه.
زندان عشرتآباد
زندان عشرتآباد یکی از قصرهای عهد ناصری بود که پس از کودتای سوم اسفند 1299 به عنوان زندان مورد استفاده قرار گرفت. از این زندان بیشتر به عنوان زندان موقت و برای نگهداری متهمانی که بعد از پایان بازجویی در انتظار دادگاه بودند، و در مواقعی استفاده میشدکه شمار زندانیان افزایش مییافت.
زندان عشرتآباد در قسمت شمالی در پادگان عشرتآباد قرار گرفته بود. در یک راهرو سه متری به شکل «L » چند سلول قدیمی قرار داشت. هر سلول دارای سکویی بلند و یک کفشکن بود و برای دو نفر ساخته شده بود. در انتهای شرقی راهرو، یک در به حیاط نسبتاً بزرگی باز میشد. در قسمت شمالی حیاط دو اتاق بزرگ به شکل همان سلولها وجود داشت. این دو اتاق و سلولها، به جز دو باب آنها، مجموعاً ویژه زندان سیاسی عشرتآباد بود. فضای سلولهای زندان عشرتآباد قابل قیاس با سایر زندانها نبود. ابعاد سلولها سه در دو متر بود، در حالی که در سلول زندانهای دیگر به زحمت میشد جایی برای خوابیدن فراهم کرد. راهروهای زندان هم همین حالت را داشت. راهروهایی طویل با عرض حداقل چهار متر، فضایی داشت که زندانی کمتر احساس محصور بودن میکرد. از جمله مزایای این زندان در قیاس با زندانهای دیگر، باز بودن در سلولها و امکان تجمع برای زندانیان بود.
امام خمینی نیز در جریان دستگیری روز 15 خرداد 1342 به این زندان منتقل شدند و تا 11 مرداد همان سال در آنجا به سر بردند. امام ابتدا در سلول انفرادی بود و سپس با آیتالله قمی و شیخ بهاءالدین محلاتی به بند عمومی منتقل شدند. از جمله افراد دیگری که در سال 1342ش به زندان عشرتآباد منتقل شدند، عزتالله سحابی، آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب و طیب رضایی بودند.(48)
زندان قصر
بزرگترین زندان عمومی تهران که در نخستین سالهای سلطنت رضا شاه، در قسمتی از اراضی قصر ییلاقی شاهان قاجار ساخته شد، زندان قصر بود. نقشه این زندان را نیکولای مارکوف (Nicolai Markov) روسی کشید و در اواخر 1306 ش ساخت زندان آغاز و پس از حدود دو سال آماده بهرهبرداری شد.در ساخت زندان قصر از برخی زندانهای پیشرفته خارجی، مانند زندان فیلادلفیا الهام گرفته شده بود. به طوری که وجود امکانات رفاهی مناسب از قبیل فضای فراخ، پنجرههای آفتابگیر و آب لولهکشی شده آن در ایران تازگی داشت.
زندان قصر شامل چهارده حیاط بزرگ و کوچک در چهار ردیف بود که در هر ردیف 24 اتاق انفرادی ساخته شده بود و در مجموع 192 اتاق داشت که نزدیک به ششصد نفر در آنها جا میشدند.ساختمان زندان از چهار هشتی تشکیل شده بود که هر کدام از آنها، در مجموع به نه دالان منتهی میشد. این دالانها را به اصطلاح بند میگفتند که سلولهای انفرادی و اجتماعی در همین بندها، رو در روی هم قرار داشتند و سالن و راهرو بزرگی آنها را از یکدیگر جدا میکرد. هر کدام از این بندها دارای حیاط وسیعی بودند که برای هواخوری و تفریح روزانه مورد استفاده زندانیان قرار میگرفت.بند چهار زندان قصر به زندانیان سیاسی اختصاص داشت.(49)
زندان قزلقلعه
زندان قزلقلعه در زمان ناصرالدین شاه قورخانه و محلی شبیه پادگانهای امروزی بود که برای نگهداری اسبهای حکومت، شترخوانها و استقرار افراد نظامی مورد استفاده قرار میگرفت. در دوران محمدرضا شاه پهلوی، به خصوص پس از کودتای 28 مرداد 1332، با پر شدن ظرفیت زندانهای قصر و مرکزی و نیز زندانهای شهرستانها قزلقلعه از حالت سربازخانه خارج شد و به زندان تغییر کاربری یافت و از آن به عنوان بازداشتگاه و زندان موقت استفاده میشد.
زندان قزلقلعه با دیوارهای بلند کاهگلی بالای تپهای بنا شده بود. محوطه جلو و دورتادور قلعه با دو ردیف سیمخاردار محصور بود. دو دیوار بلند، در ورودی بزرگ بند عمومی را از حیاط بیرونی جدا میکرد.دو طرف قلعه دارای حیاط وسیعی بود و دو سمتش ساختمانهایی از خشت و گل بودند. در دو سمت دیگر قزلقلعه، دو سالن را به صورت زندانهای انفرادی درآورده بودند. این سالن دو ردیف سلول داشت. یک ردیف به سمت حیاط بیرون قزلقلعه بود و یک ردیف چسبیده به دیوار حیاط زندان عمومی.در ضلع شمالی حیاط، دو اتاق بزرگ عمومی بود که حدوداً گنجایش چهل زندانی داشت و در ضلع جنوبی آن اتاق نگهبانی، اتاق بازجویی و شکنجه و اتاق ملاقات، و اتاق مسئولین زندان قرار داشتند. سلولهای انفرادی نیز در دو سوی شرقی و غربی حیاط واقع شده بود. ابعاد هر سلول 2×1 متر بود و نصف آن را تختی از آجر فراگرفته بود. بین سلولها، راهرویی به عرض 30/1 متر وجود داشت.
اوایل بهمن 1341، رژیم پهلوی که در آستانه انجام رفراندوم انقلاب سفید بود، برای تحکیم موقعیت خود و ارعاب مخالفان، عده زیادی از روحانیان، بازرگانان، دانشجویان و استادان دانشگاه و نیز اعضای شورای جبهه ملی و نهضت آزادی را دستگیر کرد. دستگیرشدگان مدتها در زندان بدون بازجویی و محاکمه به سر میبردند. بیش از شصت نفر از علمادر این ایام در قزلقلعه زندانی شدند. بیشتر این علما پس از مدت کوتاهی آزاد شدند، اما آیتالله طالقانی و تعدادی دیگر، مدت بیشتری در قزلقلعه در بازداشت بهسر بردند. در وقایع خرداد 1342 تعدادی از بازداشتشدگان با صدور قرار بازپرسی نظامی، در زندان قزلقلعه بازداشت شدند.
در آغاز دهه 1340، ساواک هنوز قدرت چندانی نداشت و زندانیان قزلقلعه در زندان حاکمیت داشتند. غذا به خواست زندانیان از بیرون آورده میشد و اجازه استفاده از رادیو داشتند. امکان مطالعه برخی کتابها و همچنین باز بودن در سلول و صحبت با زندانیان مجاور و یکی دوبار قدم زدن در محوطه شرقی بند (فاصله بین دیوار خارجی و داخلی) برای بعضی زندانیان فراهم بود. برای هواخوری هیچ قاعدهای در قزلقلعه وجود نداشت و فقط به تشخیص بازجوها و یا رئیس زندان، به زندانی هواخوری داده میشد. زندان دارای پزشک بود و در تعطیل عمومی و سوگواری، مأموران سازمان امنیت در قزلقلعه حضور نداشتند. هفتهای دو روز برای ملاقات زندانیان در نظر گرفته شده بود. معمولاً در اول هر ماه، سربازان مأمور حفاظت و پاسداری زندان قزلقلعه تعویض میشدند و افراد جدیدی جای آنها را میگرفتند. گاه هیئتهای بازرسی برای بررسی وضعیت غذا و بهداشت زندان و شکایت زندانیان وارد بند میشدند. آنها مأمورین ستاد ارتش بودند که ماهی یکبار زندان را بازرسی میکردند و ظاهراً به وضع غذا و نظافت و بهداشت زندانیان رسیدگی مینمودند. در این ایام (سالهای 1341 و 1342) ریاست این زندان بر عهده سروان حشمتالله آشتیانی بود. (50)
ارجاعات
1. روزنامه اطلاعات، 17،1341/07/14
2. روزنامه کیهان، 1، 1341/09/10
3. روحبخش، رحیم، شبکه پیام رسانی در نهضت امام خمینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، 67
4. مقالات دومین همایش ملی بررسی حماسه 15 خرداد سال 1342، 134
5. https://www.15khordad42.ir
6. موحدخویی، جمیل، سربداران کوچه و بازار، تهران: میکائیل: اشجع، 1385، 159
7. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مرجعیت امام خمینى تا تبعید (43 - 1340)، 130
8. روزنامه مهر ایران، 1، 1342/03/19
9. دهنوی، قیام خونین15 خرداد به روایت اسناد، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1360، 177؛ معادیخواه، عبدالمجید، طلوع فجر (وقایع15 خرداد)، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1361، 95
10. فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال هفتم، شماره 23، 353-355
11. بازرگان، مهدی، یادداشتهاى روزانه، خاطراتی از زندان، دوران جوانی و سفر حج، تهران: قلم، 1376، 162؛ سربداران کوچه و بازار، 159
12. https://15khordad42.ir/show.php?page=article&id=76
13. سربداران کوچه و بازار، 159
14. فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال هفتم، شماره 23، 353-355
15. همان
16. همان
17. روزنامه اطلاعات، 3، 1342/03/15
18. فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال هفتم، شماره 23، 353-355
19. خاطرات و مبارزات حجهالاسلام حسینی همدانی، 85
20. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین: غلامرضا خواجه سروی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، 130
21. جلالی، غلامرضا، مشهد در بامداد نهضت امام خمینی(ره)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، 171
22. دوانی، علی، نهضت روحانیان ایران ( جلد 4 )، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، 85
23. روحانی، حمید، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى (جلد 1)، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1361، 605
24. پاشازاده، غلامعلی، خاطرات مصطفی حائریزاده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، 143
25. رحیم، روحبخش، نقش بازار در قیام15 خرداد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، 292
26. فردوسیپور، اسماعیل، همگام با خورشید از ایران تا ایران ، خاطرات حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور، مجتمع فرهنگی و اجتماعی امام خمینی، فردوس، 1372، 120
27. روزنامه اطلاعات، ص 1، 1342/05/26؛ روزنامه کیهان، ص 1، 1342/05/26
28. نهضت روحانیان ایران (جلد 4)، 79
29. نهضت پانزده خرداد در استان فارس، مجله پانزده خرداد، دوره اول، بهار 1376، شماره 25، 24 -32
30. روزنامه اطلاعات،10،1342/05/02
31. نهضت پانزده خرداد در استان فارس، مجله پانزده خرداد، دوره اول، بهار 1376، شماره 25، 24 -32
32. تبریز در انقلاب، هدایتالله بهبودی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، موسسه چاپ و نشر عروج، 1382، 86
33. همان، 91
34. همان، 93
35. مشهد در بامداد نهضت امام خمینی(ره)، 178-179
36. گزارشى از حماسه پانزده خرداد در اصفهان به روایت خاطرات، اصفهان: بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، شعبه اصفهان، 1371، 49
37. همان، 43
38. دانشنامه زندانهای سیاسی عصر پهلوی، زندانهای شهربانی
39. یادداشتهاى روزانه، ص 162؛ سربداران کوچه و بازار، 239
40. دانشنامه زندانهای سیاسی عصر پهلوی، زندان موقت شهربانی
41. جعفری، محمدمهدی، همگام با آزادی، خاطرات شفاهی دکتر سید محمدمهدی جعفری (جلد اول)، قم: صحیفه خرد، 1389، 129
42. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (ج9)، 154
43. همانجا
44. دانشنامه زندانهای سیاسی عصر پهلوی، زندان کریمخانی شیراز
45. دانشنامه زندانهای سیاسی عصر پهلوی، زندان تبریز
46. تبریز در انقلاب، 109
47. دانشنامه زندانهای سیاسی عصر پهلوی، زندان شهربانی اصفهان
48. دانشنامه زندانهای سیاسی عصر پهلوی، زندان عشرتآباد
49. دانشنامه زندانهای سیاسی عصر پهلوی، زندان قصر
50. دانشنامه زندانهای سیاسی عصر پهلوی، زندان قزلقلعه
نویسنده: فاطمه دفتری
سال۴۲رو بیخیال!!!۸۸به بعد رو بچسبید !!!!!