"انقلاب جهانی علیه سرمایه داری در حال حاضر ناممکن است"
پارسینه: برنی سندرز می گوید که سوسیالیست است. اما منظور اصلی وی در واقع (براساس نوع سیاستگذاری هایش) همان بازگشت به سوسیال دموکراسی دوران بعد از رکود اقتصادی بزرگ (دوران روزولت تا پایان کارتر) است.
امریکا برای تقریبا چهار دهه از اواسط دهه سی تا اواسط یا اواخر دهه هفتاد نوعی نظام اقتصادی سوسیال دموکراسی را تجربه کرد. از آن به بعد با ظهور ریگان و بازگشت به بازار آزاد سالاری، سوسیال دموکراسی امریکایی رو به افول نمود و به همراه آن قدرت اقتصادی امریکا .
روزولت در دهه سی این نظام سوسیال دموکراتیک را با ملی کردن بانکها و کاهش قدرت سرمایه سالاران و بالابردن مالیات برای سرمایه داران تا حد 90 درصد (آری 90 درصد) و ایجاد دولت رفاه و سرمایه گذاری های ملی در زیرساختارها (توسعه شهری و انرژی و ...) و مقررات مالی برای جلوگیری از فعالیت های اقتصادی ریسکی و .... آغاز نمود. درست در همین دوران است که امریکا بیشترین میزان رشد اقتصادی را تجربه نمود . تا آنجا که توانست وامها و کمک های کلان برای باز سازی اروپای بعد از جنگ به اروپاییان بدهد.
رشدی که هنوز که هنوز است بعد از سه دهه آزادسازی اقتصادی هرگز تجدید نشده بلکه بعد از 2007 با بحران یا بی ثباتی مالی هم دچار گشته است. صحبت ما اینجا ابر قدرتی اقتصادی امریکا نیست بلکه ثبات و رشد اقتصادی درونی آن است. به لحاظ ابر قدرتی اقتصادی امریکا علی رغم تحمیل ایدئولوژی آزادسازی اقتصادی (اجماع واشنگنتن) به سایر جهانیان برای تسهیل حفظ ابرقدرتی اقتصادی اش 50 درصد کنترل اش بر بازارها را از دست داده است. بعد از جنگ جهانی از حدود 50 درصد بازار جهان به اکنون 25 درصد. پذیرش این امر برای خیلی ها که توان درک چرایی آن را ندارند سخت است و از این رو احساس سرخوردگی به نفرت تبدیل شده و به جای یافتن ریشه های درونی (همانند محافظه کاران ما در ایران) به متهم کردن غریبه ها (روس ها و چینی ها و مسلمانان ها و مکزیکی ها ... ) و رییس جمهور سیاه پوستشان که یک شوک برایشان بود روی آورده اند.
تا همین حالایش دموکراسی در امریکا در حد یک پولیتوکراسی (ولایت مطلقه سرمایه یا پول) کاهش یافته. برای مردم امریکا و دموکراسی در حال جان کندنشان ظهور و به قدرت رسیدن ترامپ یک تیر خلاص به نظام سیاسی و اقتصادی شان است.
اما از نظر ما سوسیال دموکراسی نباید به عنوان یک هدف بلکه باید به عنوان یک مرحله و ابزار گذار به یک نظام حقیقتا سوسیالیستی دموکراتیک محسوب شود. نظامی که از زمین تا اسمان با سوسیالیسم ضد دموکراتیک و دولت سالار قرن بیستم تفاوت دارد.
انقلاب جهانی علیه سرمایه داری در حال حاضر ناممکن است. از اینرو واقع بینانه تر آن است ابتدا نظام سرمایه داری تعدیل یابد. اما خطر اینجاست که اصلاح نظام سرمایه داری به عنوان هدف تلقی شده و جنبش های اجتماعی بدان بسنده کنند. چنین نظامی بعد از مدتی با نگاه داشتن قدرتمندان در موضع قدرت (هرچند محدود شده) همواره با خطر اشغال شدن مجدد توسط آنها روبروست. از این رو، حرکت باید به شکل تکاملی به سمت جای گزینی این نظام با یک نظام اقتصادی کاملا دموکراتیک باشد.
با وجود اینکه برنی سندرز خود را سوسیالیست می داند اما مردم خصوصا جوانان امریکا دیگر هیچ مشکلی با این کلمه ندارد. این درحالی است که اگر کسی حتی تا یک یکی دو دهه پیش نام سوسیالیسم را بکار می برد باید برای همیشه با سیاست خداحافظی می کرد.
احمد آل یاسین
ارسال نظر