توسل اصولگرایان به یک لویی جرگه!
پارسینه: آرمان نوشت؛
هوا گرم است و انتخاباتی که قرار است در اردیبهشت ماه سال دیگر برگزار شود برگرمای آن میافزاید. شاید تصور شود که در اردوگاه اصولگرایان وضعصت آشفته است و آنها برای اجماع بر سر یک کاندیدا قادر به برنامهریزی برای انتخابات نیستند و برخی گمان بر آن دارند که در اردوگاه اصلاح طلبی آرامش حکمفرماست و آنها با اطمینان بر اجماع در حمایت از روحانی در بهترین وضعیت به سر میبرند که در هر دو مورد این تصورات کاملا درست و مبتنی بر تمام واقعیات نیست، چرا که جریان اصولگرایی از ابتدا و به ویژه در زمانی که دچار انشقاق هایی در درون خود نشده بودند به صورت هیاتی رفتار میکردند یعنی اگرچه اختلافاتی با هم داشتند اما تا یک موعدی به خود اجازه علنی کردن آنها را میدانند و پس از آن یک شخصیت از میان خودشان را به عنوان کاندیدا معرفی و از او حمایت میکردند. هر چند در آخرین انتخابات ریاست جمهوری تعدد کاندیدا مهمترین عامل شکست آنها در انتخابات ۹۲ بود که اکنون با درس گرفتن از این اشتباه به مسیر قبلی بازگشتهاند.
نقش احمدینژاد در پازل انتخاباتی اصولگرایان!
میتوان این گمانه را مطرح کرد که محمود احمدینژاد در پازل جدید اصولگرایان از نقشهای اصلی برخوردار است، چنانکه طبق برنامه ریزی اصولگرایان او باید به سفرهای استانی برود تا ذهن جامعه درگیر اظهارات و حواشی پدید آمده از این سفرها شود و همچنین طی این سفرها، انتقادات به او و عملکردش در سالهای آخر مجلس دهم بار دیگر به اذهان متبادر خواهد شد. پس از پایان این سفرها است که گزینه اصلی اصولگرایی معرفی میشود و حامیان جریان اصولگرایی که تمایلی به تکرار اتفاقات دولت احمدینژاد ندارند با مقایسه کاندیدای اصلی با رئیس جمهور سابق به اجماع کاملی میرسند. به عبارتی احمدینژاد نقش آلترناتیو اجماع اصولگرایان برای حمایت از کاندیدای نهایی جریان اصولگرایی را بر عهده دارد و در پشت پرده قرار و مدارها گذاشته شده است. سادهانگاری است که تصور شود جامعه اصولگرایی پذیرای احمدینژاد خواهد بود. بنابراین دور از ذهن نیست که او برای فراموش نشدن به ایفای نقش درنظر گرفته شده از سوی برنامهریزان جریان اصولگرایی برای پیروزی فرد دیگری جز خودش تن دهد بنابراین نباید اینگونه تحلیل کرد که چراغهای اردوگاه اصولگرایی خاموش است و آنها فعالیتی ندارند.
ساز و کارهای جدید در اردوگاه اصلاحات؟
در اردوگاه اصلاحطلبی هم اگر چه چراغها روشن است اما به نظر میرسد که این روشنایی در برخی مواقع تصنعی باشد و آنها هنوز نتوانستهاند به سازوکار اصلی خود برای اتحاد دست پیدا کنند البته این بدان معنا نیست که آنها بر سر حمایت از روحانی به اجماع نمیرسند، بلکه حضورشان در گعدهها و با عناوین مختلف سبب القای شکاف در این اردوگاه میشود. تاکنون شورای سیاستگذاری اصلاحات و شورای مشورتی فعال بوده است که پس از انتخابات مجلس دهم گمانه زنیهای زیادی درباره توقف یا ادامه فعالیتهای آنها به گوش رسید. از سوی دیگر این روزها بار دیگر فعالیت لویی جرگه اصلاحات از سوی برخی مطرح میشود. نخستین بار موضوع لویی جرگه اصلاحات در سال ۸۷ مطرح شد که به نتیجه نرسید و در سال ۹۱ بار دیگر از سوی مصطفی کواکبیان اینچنین مطرح شد که« ما طرحی داریم که اگر دوستان بپذیرند، طبق هر آنچه که از این طرح حاصل شود، عمل میکنیم. این طرح مربوط به مجمع عمومی نخبگان اصلاحطلب کل کشور است که اگر اعضاء و گروههای اصلاحطلب آن را بپذیرند، در قالب آن عمل خواهیم کرد» در سال ۹۲ اگرچه لویی جرگهای در اردوگاه اصلاح طلبان به معنای واقعی تشکیل نشد اما سایتهای مخالف اصلاحات اخبار تخیلی درباره آن منتشر میکردند چنانکه یکی از این سایتها نوشته بود:«جریان اصلاح طلب اقدام به راه اندازی لویی جرگهای ۴۰ نفره کرده تا برای این جریان تصمیم گیری نماید.جلسه اخیر لویی جرگه با سه مصوبه همراه بوده است و...» اکنون هم اصغرزاده تاکید دارد که راهکار پیروزی اصلاح طلبان تشکیل لویی جرگه است.
توسل اصولگرایان به لویی جرگه
اما نکته قابل تامل متوسل شدن اصولگرایان به لویی جرگه است، چنانکه محمدرضا باهنر گفته است: «دوره انتخابات مجلس دهم براي ما تجربه خوبي بود. ائتلاف ۳۳ نفره اصولگرايان قدم خوبي براي اصولگرايان محسوب میشود و نبايد اين سرمايه را براي دوره هاي بعدي از دست بدهيم.اخيرا برخي دوستان پيشنهاد لويي جرگه يا پارلمان اصولگرايي را دادند كه پيشنهاد خوبي است. اين پارلمان براي اين است كه اصولگرايان در هر دوره اي بهدنبال وحدت نباشند.» البته باید در نظر داشت در سال ۸۷ هم اصولگرایان با واژه لویی جرگه اشنا بودند چنانکه در آن سال همزمان با مطرح شدن لویی جرگه اصلاح طلبان محسن رضایی پیشنهاد لویی جرگه اصولگرایان را داد و این پیشنهاد درحالی مطرح شده بود که نام چند چهره اصولگرابرای حضور درانتخابات آینده ریاست جمهوری بر سر زبانها افتاده بود که از آن جمله میتوان به محسن رضایی ، محمد باقر قالیباف و محمد محمدی ری شهری اشاره داشت. همچنین اصولگرایان پس از شکست در انتخابات سال ۹۲ در نظر داشتند تا کرسیهای مجلس را تصاحب کنند و در این مسیر به دنبال ایجاد یک سازوکار سیاسی بودند که این بار هم بحث لویی جرگه اصولگرایان مطرح شد که این بار هم بخت با جریان اصولگرایی یار نبود و بار دیگر به نتیجه دلخواه نرسیدند.
نقش احمدینژاد در پازل انتخاباتی اصولگرایان!
میتوان این گمانه را مطرح کرد که محمود احمدینژاد در پازل جدید اصولگرایان از نقشهای اصلی برخوردار است، چنانکه طبق برنامه ریزی اصولگرایان او باید به سفرهای استانی برود تا ذهن جامعه درگیر اظهارات و حواشی پدید آمده از این سفرها شود و همچنین طی این سفرها، انتقادات به او و عملکردش در سالهای آخر مجلس دهم بار دیگر به اذهان متبادر خواهد شد. پس از پایان این سفرها است که گزینه اصلی اصولگرایی معرفی میشود و حامیان جریان اصولگرایی که تمایلی به تکرار اتفاقات دولت احمدینژاد ندارند با مقایسه کاندیدای اصلی با رئیس جمهور سابق به اجماع کاملی میرسند. به عبارتی احمدینژاد نقش آلترناتیو اجماع اصولگرایان برای حمایت از کاندیدای نهایی جریان اصولگرایی را بر عهده دارد و در پشت پرده قرار و مدارها گذاشته شده است. سادهانگاری است که تصور شود جامعه اصولگرایی پذیرای احمدینژاد خواهد بود. بنابراین دور از ذهن نیست که او برای فراموش نشدن به ایفای نقش درنظر گرفته شده از سوی برنامهریزان جریان اصولگرایی برای پیروزی فرد دیگری جز خودش تن دهد بنابراین نباید اینگونه تحلیل کرد که چراغهای اردوگاه اصولگرایی خاموش است و آنها فعالیتی ندارند.
ساز و کارهای جدید در اردوگاه اصلاحات؟
در اردوگاه اصلاحطلبی هم اگر چه چراغها روشن است اما به نظر میرسد که این روشنایی در برخی مواقع تصنعی باشد و آنها هنوز نتوانستهاند به سازوکار اصلی خود برای اتحاد دست پیدا کنند البته این بدان معنا نیست که آنها بر سر حمایت از روحانی به اجماع نمیرسند، بلکه حضورشان در گعدهها و با عناوین مختلف سبب القای شکاف در این اردوگاه میشود. تاکنون شورای سیاستگذاری اصلاحات و شورای مشورتی فعال بوده است که پس از انتخابات مجلس دهم گمانه زنیهای زیادی درباره توقف یا ادامه فعالیتهای آنها به گوش رسید. از سوی دیگر این روزها بار دیگر فعالیت لویی جرگه اصلاحات از سوی برخی مطرح میشود. نخستین بار موضوع لویی جرگه اصلاحات در سال ۸۷ مطرح شد که به نتیجه نرسید و در سال ۹۱ بار دیگر از سوی مصطفی کواکبیان اینچنین مطرح شد که« ما طرحی داریم که اگر دوستان بپذیرند، طبق هر آنچه که از این طرح حاصل شود، عمل میکنیم. این طرح مربوط به مجمع عمومی نخبگان اصلاحطلب کل کشور است که اگر اعضاء و گروههای اصلاحطلب آن را بپذیرند، در قالب آن عمل خواهیم کرد» در سال ۹۲ اگرچه لویی جرگهای در اردوگاه اصلاح طلبان به معنای واقعی تشکیل نشد اما سایتهای مخالف اصلاحات اخبار تخیلی درباره آن منتشر میکردند چنانکه یکی از این سایتها نوشته بود:«جریان اصلاح طلب اقدام به راه اندازی لویی جرگهای ۴۰ نفره کرده تا برای این جریان تصمیم گیری نماید.جلسه اخیر لویی جرگه با سه مصوبه همراه بوده است و...» اکنون هم اصغرزاده تاکید دارد که راهکار پیروزی اصلاح طلبان تشکیل لویی جرگه است.
توسل اصولگرایان به لویی جرگه
اما نکته قابل تامل متوسل شدن اصولگرایان به لویی جرگه است، چنانکه محمدرضا باهنر گفته است: «دوره انتخابات مجلس دهم براي ما تجربه خوبي بود. ائتلاف ۳۳ نفره اصولگرايان قدم خوبي براي اصولگرايان محسوب میشود و نبايد اين سرمايه را براي دوره هاي بعدي از دست بدهيم.اخيرا برخي دوستان پيشنهاد لويي جرگه يا پارلمان اصولگرايي را دادند كه پيشنهاد خوبي است. اين پارلمان براي اين است كه اصولگرايان در هر دوره اي بهدنبال وحدت نباشند.» البته باید در نظر داشت در سال ۸۷ هم اصولگرایان با واژه لویی جرگه اشنا بودند چنانکه در آن سال همزمان با مطرح شدن لویی جرگه اصلاح طلبان محسن رضایی پیشنهاد لویی جرگه اصولگرایان را داد و این پیشنهاد درحالی مطرح شده بود که نام چند چهره اصولگرابرای حضور درانتخابات آینده ریاست جمهوری بر سر زبانها افتاده بود که از آن جمله میتوان به محسن رضایی ، محمد باقر قالیباف و محمد محمدی ری شهری اشاره داشت. همچنین اصولگرایان پس از شکست در انتخابات سال ۹۲ در نظر داشتند تا کرسیهای مجلس را تصاحب کنند و در این مسیر به دنبال ایجاد یک سازوکار سیاسی بودند که این بار هم بحث لویی جرگه اصولگرایان مطرح شد که این بار هم بخت با جریان اصولگرایی یار نبود و بار دیگر به نتیجه دلخواه نرسیدند.
ارسال نظر