گوناگون

اسرائیل می‌داند که پوتین "ژاندارم جدید خاورمیانه" است

پارسینه: "سال ۲۰۰۱ مدت کوتاهی پس از آنکه آریل شارون به عنوان نخست وزیر اسرائیل انتخاب شد برای دیدار با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در کرملین به روسیه سفر کرد.

به گفته دانی ایالون، مشاور نخست وزیر وقت اسرائیل، پوتین مانند تمام رهبران جهان از شارون خواست تا کرانه باختری را به فلسطینی‌ها واگذار کند. شارون نیز به سیاق تمام رهبران اسرائیلی از این مساله و طرح دوباره آن ابراز خستگی و کلافگی کرد!
شارون در پاسخ گفته بود، اسرائیل مکان کوچکی است و برای آن واگذاری هر منطقه‌ای می‌تواند خطرناک باشد. او از آن طرف به کنایه به پوتین گفته بود، روسیه کشور بزرگی است بنابراین می‌تواند استرداد جزایر کوریل به ژاپن را بررسی کند! پوتین در پاسخ به این ادعا گفته بود: روسیه هیچ وقت منطقه‌ای را واگذار نمی‌کند وگرنه فکر می‌کنی چگونه به این اندازه بزرگ شده است؟!
دو سال پس از آن دیدار، شارون که کاملا به زبان روسی مسلط بود پوتین را «دوست واقعی اسرائیل» خواند اما با توجه به شوخ‌طبعی شارون می‌توان نتیجه گرفت چنین حرفی خیلی هم جدی نبوده است."
نیویورک تایمز در گزارشی به حضور پررنگ این روزهای روسیه در خاورمیانه پرداخته و از دیدگاه خود این مساله و تعامل رژیم صهیونیستی و نخست وزیر آن با این موضوع را تحلیل کرده است. این روزنامه آمریکایی نوشته است: «در این میان پوتین نیز مانند شارون این توانایی را دارد تا احساسات واقعی خود را پنهان کند. برای اثبات آن می‌توان نگاهی انداخت به اینکه پوتین چگونه بر سر برنامه آتش‌بس در سوریه با دولت اوباما راه آمد. برای شواهد بیشتر بر این مدعا به تازه‌ترین بیانیه روسیه مبنی بر برنامه کرملین برای ابتکار عمل تشکیل یک نشست میان بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین در مسکو نگاهی بیاندازید.
نتانیاهو به زبان روسی تلسط ندارد، با این حال همچنان به نظر می‌رسد زبانی مشترک با پوتین پیدا کرده است؛ زبانی که حتی آن را سلیس‌تر از شارون صحبت می‌کند. این مساله چندان هم نباید تعجب برانگیز باشد چرا که "نیاز" بذر دوستی است. در مساله اسرائیل، روسیه به دو دلیل مرتبط به یک ضرورت تبدیل شده است: افزایش حضور مسکو در امور خاورمیانه و تداوم خروج آمریکایی از این منطقه.
به بیان دیگر اسرائیل به خوبی از نیت روسیه برای تبدیل شدن به یک بازیگر کلیدی در منطقه آگاه است و بیش از آن از قصد آمریکا برای جلوگیری از وقوع چنین مساله‌ای خبر دارد.
اسرائیل مدت‌هاست که در بازی شطرنج ابرقدرت‌ها یک "مهره پیاده‌" بوده و به همین دلیل است که حالا اسرائیلی‌ها گاه به گاه شک می‌کنند که شاید روس‌ها از آمریکایی‌ها ستونی قدرتمندتر باشند. وقتی که به مسائل امور خارجه می‌رسد، روس‌ها معمولا کمتر احساساتی و بیشتر "خصمانه" به نظر می‌رسند. این‌ها ضرورتا یک مجموعه انگیزه محسوب نمی‌شود اما ویژگی‌هایی است که سایر کشورها باید در ذهن خود داشته باشند.
به هر حال مدت زیادی از آن نمی‌گذرد که اسرائیل مطمئن بود آمریکا در مقابله با نفوذ روسیه در خاورمیانه متعهد است. توافق استراتژیک میان این دو دولت بسیار ساده بود: اسرائیل با همسایه‌های مزاحم کوچکش کنار می‌آمد و آمریکا اطمینان می‌یافت که هیچ مزاحم بزرگتری برای برهم زدن تعادل منطقه علیه اسرائیل، وارد نمی‌شود.
پوتین چند سال پیش فرایند به چالش کشیدن این توافق را آغاز کرد. در سال ۲۰۰۸ روسیه به گرجستان حمله کرد. در سال ۲۰۱۴ این بار به کریمه حمله کرد و از هر دوی آنها هم جان سالم به در برد. با این حال برای اسرائیل این‌ها نشانه‌ای قطعی مبنی بر تغییر شرایط نبود. اسرائیل هنوز هم می‌توانست امیدوار باشد که آمریکا تنها اجازه می‌دهد پوتین با کشورهای دور و برش که از شانس بد هم مرز روسیه هستند، بازی کند.
اما پس از آن در تابستان ۲۰۱۵ روسیه نیروهای مسلح خود را به سوریه اعزام کرد و در حالی که اوباما، رئیس جمهور آمریکا هنوز در حال سبک سنگین کردن واکنش خود بود، نتانیاهو برای دیدار با "ژاندارم جدید منطقه" خودش را به مسکو رساند. پوتین و نتانیاهو ممکن است در نشست‌های خود اختلافاتی هم داشته باشند اما نتانیاهو به خوبی متوجه شده که باید با روس‌ها بده‌بستان کند. پوتین با حمایت قاطعانه از بشار اسد، رئیس جمهور سوریه نشانه‌ای قدرتمند از نیات مسکو ابراز کرده است و در حالیکه جنگنده‌های روسی در فاصله‌ای نه چندان زیاد با مرزهای شمالی اسرائیل به پرواز در می‌آیند، تل‌آویو به طور قطع نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد.
برای رئیس جمهور روسیه مداخله در سوریه و دعوت از نتانیاهو و عباس برای مذاکره راه‌هایی برای نمایش مقام روسیه و آزار آمریکاست. چه نشانه‌ بهتری از اهمیت روسیه می‌تواند وجود داشته باشد وقتی نزدیک‌ترین متحدان آمریکا چون مصر، عربستان سعودی و اسرائیل با پوتین مشورت می‌کنند؟
جان کری، وزیر خارجه آمریکا پیش از این برای گردهم آوردن سران اسرائیلی و فلسطینی تلاش کرده بود که به شکست منجر شد. با این حال پوتین می‌تواند موفق شود چراکه او رهبری است که رد کردن دعوتش برای عباس و نتانیاهو بسیار دشوار خواهد بود.
اما این بدان معنا نیست که این پیشنهاد "صادقانه" است.
پوتین ممکن است تظاهر کند که خواهان پیشرفت صلح در خاورمیانه است اما همانطور که طی ماه‌های گذشته شاهد بوده‌ایم، یک منطقه بی‌ثبات برای او کارآمدتر است. او ممکن است تظاهر کند که خواهان حل دیپلماتیک دو طرفه جنگ سوریه یا درگیری اسرائیل - فلسطین است اما متحدان او در سوریه هر کاری می‌کنند که از هرگونه توافق صلحی در این کشور جلوگیری کنند مگر آنکه یک پیروزی کامل برای دولت اسد تضمین شود. به همین ترتیب مسکو در فلسطین هم به دنبال توافق صلح آمیز دو طرفه نیست.
بنابراین سران فلسطینی تمایل چندانی به ابتکار عمل پوتین ندارند. آنها می‌دانند که رئیس جمهور روسیه چندان هم به فلاکت مردمی که از فقدان حقوق سیاسی رنج می‌برند، اهمیت نمی‌دهد. آقای پوتین تمایل کمی به مردمی دارد که در قدرتمندتر کردن روسیه نقشی ایفا نمی‌کنند. با این حال فلسطینی‌ها می‌دانند که شاید بازی در خاورمیانه به درازا بکشد و در سلسله مسائل خاورمیانه در حال حاضر اشغال فلسطین در انتهای جدول قرار می‌گیرد.
در این میان نتانیاهو نسبت به دیدار با عباس در مسکو اندکی هیجان زده‌تر است. انگیزه‌های او حساب شده هستند. او بیش از آنکه بخواهد با طرف فلسطینی دیدار و گفت‌وگو کند به دنبال مذاکره با طرف روسی و در پی آن تلاش برای نزدیکی با عربستان و مصری است که آنها هم در حال نزدیک شدن به روسیه و اسرائیل هستند؛ طرف‌هایی که همه از دولت اوباما ناراضی و نگران شده‌اند.
تمام این‌ها یعنی اینکه دولت آتی آمریکا با یک چالش بی‌سابقه در خاورمیانه مواجه خواهد بود. واشنگتن بیشتر از آنکه درگیر گسترش نفوذ آمریکا در خاورمیانه باشد باید نفوذ خود را بازیابد. برای رئیس جمهور بعدی آمریکا این چالش احتمالا ترسناک‌تر خواهد بود؛ اینکه منطقه را نسبت به خود در مقابل پوتین، قدرتمندتر و قابل اعتمادتر جلوه دهد.»

منبع: خبرگزاری ایسنا

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار