چرا «ترامپ» پیروز شد؟
پارسینه: روشن است که خواسته یا ناخواسته، ترامپ به نماد گذر از سیاست رسمی تبدیل شد و همین برگ برنده او شد. او آن قدر عجیب و غریب بود که برخی از رای دهندگان تمایلشان نسبت به او را پنهان کردند تا کمتر نظرسنجی ای بتواند پیروزی ترامپ را پیش بینی کند.
تحریریه پارسینه - حامد کشاورز: تحلیل، نظرسنجی، یا آرزو! هرچه بود بسیاری از سیاستمداران آمریکایی و غیرآمریکایی و مردمی که در گوشه گوشه جهان، انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده رو دنبال می کردند از پیروزی هیلاری کلینتون می گفتند.
اما نتیجه آنچه نبود که انتظار می رفت. تحلیل ها اشتباه بود. حرف های ترامپ درباره با زنان آن قدری برای آمریکایی ها مهم نبود، در عوض آنها دل بسته رفتار غیرعادی ترامپ شده بودند. گویا باراک اوباما که با شعار «تغییر» به سر کار آمده بود نتوانسته تغییر مورد نظر را اجرا کند.
امسال سال متفاوت ها بود. در حالی که «سوسیالیسم» در آمریکا بیشتر به عنوان یک ناسزا مورد استفاده بوده تا یک اندیشه و مرام سیاسی، برنی سندرز آشکارا خودش را سوسیالیست می نامید و مورد اقبال عمومی هم قرار گرفت. مساله ای که البته برای دموکرات ها خوشایند نبود و از هر ابزار غیراخلاقی، از تبانی در کنوانسیون گرفته تا رساندن سوالات مناظره به هیلاری کلینتون، برای کنار زدن پیرمرد استفاده کردند.
دموکرات ها برنی را کنار گذاشتند تا یک سیاست مدار عصاقورت داده و با کارنامه ای قابل توجه را به جنگ «ترامپ دیوانه» بفرستند. ترامپ واقعا دیوانه بود! آنقدر که هم حزبی هایش حتی به فکر استفاده از فعال کردن مواد قانونی استثنایی برای کنار گذاشتن او بیافتند. آنقدر که جرج بوش جنگ افروز هم جرات نکند به او رای بدهد.
اما انگار این همان چیزی بود که آمریکایی ها می خواستند. برای آنها مهم نبود مولتی میلیاردر مو طلایی با زن ها چه رفتاری داشته است یا در مورد دخترش چه حرف هایی زده بود. ترامپ در یک جمع خصوصی حرف هایی زده بود و احتمالا آمریکایی ها از خودشان می پرسیدند «چه کسی در یک جمع خصوصی شسته و رفته از اخلاق و فلسفه حرف می زند»؟
اگرچه دونالد حتی در مورد مسلمانان، لاتین تبارها و آفریقایی تبارها هم حرف های مثبتی نزده بود، اما کم کم مواضعش را اصلاح کرد. ترامپ سیاستمدار نبود که در ایمیل هایش از عربستان و قطر به عنوان حامیان افراط گرایی نام ببرد و همزمان کمک های میلیون دلاریشان را برای بنیاد خیریه اش بپذیرد.
ترامپ تلاش می کرد مالیات ندهد و آن را زرنگی می دانست. ترامپ اخراج کارکنانش را می پذیرفت و می گفت حتما به خاطر کم کاری بوده است. ترامپ قبول می کرد که رفتارش با زن ها شایسته نبوده است. ترامپ خطاهایش را صادقانه می پذیرفت، در حالی که هیلاری کلینتون و ستاد دموکرات ها خبیثانه برنی سندرز را حذف کردند، اشتباهات ضد امنیتی هیلاری را نادیده گرفتند، اقدامات غیراخلاقی رقیب را بزرگ کردند، و برای کوبیدن او توسط رسانه هایشان کم نگذاشتند.
همه جا هیلاری به عنوان یک سیاستمدار، عاقل، با تجربه و هر آن چه از یک کاندیدای نرمال و رسمی انتظار می رود معرف شد و به طور طبیعی دونالد در نقطه مقابل او جای گرفت: کاندیدای متفاوت و غیررسمی.
روشن است که خواسته یا ناخواسته، ترامپ به نماد گذر از سیاست رسمی تبدیل شد و همین برگ برنده او شد. او آن قدر عجیب و غریب بود که برخی از رای دهندگان تمایلشان نسبت به او را پنهان کردند تا کمتر نظرسنجی ای بتواند پیروزی ترامپ را پیش بینی کند.
البته که این تنها وجهی از آن چه در آمریکا گذشت است و غافلگیری بسیاری از تحلیل گران حاکی از آن است که باید نگاهی تازه به جامعه آمریکا داشت، اما پس از رای مردم بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا، یک بار دیگر صدای تغییر بلند شده است. تغییری که نتیجه اش لزوما بهتر نخواهد بود، اما صدایش حالا به همه جای جهان رسیده است: نارضایتی از وضع موجود!
ترامپ آمد روحانی رفت....
ترامپ کلک برجام ودولت کلید را یکجا خواهد کند
چون كه بخاطر اينكه زيرا ...............خخخخخخخخخخخخخخخ