گوناگون

اظهارات صریح آخوندی در باره تراکم فروشی

پارسینه: عباس آخوندی وزیر راه وشهرسازی در گفت وگو با روزنامه شرق به موضوعات مختلفی پرداخت.


بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:

*یک نفر باید شهامت این را داشته باشد که بگوید: این تهران قابل ادامه‌دادن نیست؛ ما نیاز به یک نقطه بازگشت داریم و باید نسبت به ادامه روند موجود شک کنیم. شکی بنیان‌برافکن که امکان تجدیدنظر در اساسِ زندگی شهری را فراهم آورد. مگر می‌شود که در این شهر، مدام تراکم فروخته شود و مدام این روند ادامه داشته باشد؟ مگر می‌شود بدون توجه به ظرفیت‌های زیستی و نظام قیمت واقعی حامل‌های انرژی و در نتیجه بدون توجه به عدالت در رفتار با طبیعت و اقتصاد زندگی مردمان همچنان مورد تهدید قرار گیرد؟

*ساختمان‌های بلند ایران تاکنون نشان داده‌اند که در برابر آتش‌سوزی به‌شدت آسیب‌پذیر هستند. مگر همین چند ماه پیش در مشهد برج سلمان آتش نگرفت؟ حدود دو سال پیش هم آتش‌سوزی بزرگ دیگری در همین راسته جمهوری در تهران داشتیم. اینها نشان می‌دهد که ما از یک‌سو نمی‌دانیم چگونه باید از فناوری استفاده کنیم و از سوی دیگر این غرور و مستی باعث آن شده است که بیش از ظرفیت زیستی شهرهایمان به شهرها فشار آوریم.

*شهرداری تهران گمان می‌کند که می‌تواند همچنان تراکم بفروشد؛ شما در بودجه ١٣٩٦ که شهردار تهران به‌تازگی ارائه کرده است، می‌بینید که ١٨‌ هزار‌ میلیارد تومان بودجه تعریف شده که حدود نیمی از آن یعنی هشت‌‌هزارو ٩٠٠‌ میلیارد تومان از محل فروش تراکم تأمین می‌شود. این نمونه کامل مدیریت سوداگرانه شهری در یک جامعه با حاکمیت ضعیف ‌قانون است.

* آقایی که خود را متخصص صنعت هوانوردی می‌داند اعلام می‌کند که با توجه به اینکه این هواپیما قدرت پروازی بیش از پنج ساعت دارد چرا برای پروازهای داخلی منظور شده، مگر هواپیما ممنوع‌الخروج است. حضرات اتاق جنگ همین موضوع را دست‌مایه انتشار خبر دروغ ممنوع‌الخروج‌بودن هواپیمای خریداری‌شده می‌کنند. پس از انتشار خبر، وقتی با همان منبع اولیه تماس می‌گیرند، می‌گوید من چنین حرفی نزدم. این برداشت خبرنگار بوده ‌است. حالا نکته جالب این است که اولا این هواپیما بیش از هفت ساعت پرواز می‌کند. کسی که با وی این مصاحبه صورت گرفته این مقدار اطلاعات را هم نداشته است. دوم آنکه مگر در تنظیم برنامه پرواز هواپیماها فقط توان پروازی آنها منظور می‌شود. اکثر هواپیماهایی که در خط تهران-مشهد یا تهران-بندرعباس پرواز می‌کنند یا در پروازهای داخلی سایر کشورها پرواز می‌کنند قدرت پروازی مسیرهای طولانی‌تری را دارند. حضرات به همین سادگی دروغ می‌گویند و موجب تشویش افکار عمومی می‌شوند. من از آنها انتظار ندارم. آنها به اقتضای طبیعتشان عمل می‌کنند.

* اینکه خرید هواپیما را با ریل مقایسه کنید یک مغلطه پوپولیستی و عوام‌فریبانه است و اصلا ربطی به هم ندارند. این یک استفاده از ظرفیت بازار ایران است که از سوی «بنگاه» انجام شده. دلواپسان اول از مسکن مهر برای حرکت پوپولیستی شروع کردند و گفتند به جای اینکه مسکن را تمام کنند می‌خواهند از فرانسوی‌ها هواپیما بخرند.

* در ایران بیش از ٦٠ فرودگاه داریم. حدود ٥١ فرودگاه حتی معادل ٢٠ درصد ظرفیتشان هم کار نمی‌کنند. بر اثر نوسازی ناوگان هوایی از ظرفیت این فرودگاه‌ها که‌ هزاران‌ میلیارد در آنها هزینه شده، استفاده خواهد شد. به‌طور متوسط هزینه ساخت یک فرودگاه خیلی معمولی برای شهرستان‌های متوسط، حدود صد میلیارد تومان است. وقتی می‌گویم ٥٠ فرودگاه یعنی حداقل پنج‌ هزار‌ میلیارد تومان سرمایه‌گذاری وجود دارد که از ٢٠ درصد آنها هم استفاده نمی‌شود. تازه وقتی هواپیما می‌خریم از این ظرفیت معطل استفاده می‌کنیم که افزایش نرخ بهره‌وری است. زمانی که فرودگاه داریم باید سیستم برج، نگهداری، ‌آتش‌نشانی و مراقبت را داشته باشیم که می‌تواند روزانه ده‌ها نشست و برخاست را اداره کند. در واقع نوسازی ناوگان هوایی این است که از ظرفیتشان استفاده می‌کنیم. آنچه بزرگ‌نمایی می‌شود و تا حدی هم درست است، ظرفیت فرودگاه امام است. ٩ فرودگاه کشور مشکل ظرفیت دارد که به کل فرودگاه‌ها تعمیم داده می‌شود.

این ٩ فرودگاه عبارت‌اند از مهرآباد، مشهد، اصفهان، اهواز، شیراز، تبریز، بوشهر، امام خمینی(ره) و احتمالا بندرعباس.


* مردم در سال‌های مختلف بسته به شرایط اقتصادی بین چهار تا پنج‌ میلیارد دلار بلیت خارجی خریداری می‌کنند. چه کسی گفته این هواپیماها فقط برای پروازهای داخلی است؟ بنابراین صنعت هوانوردی درآمد ارزی یا معادل آن را دارد. از آن گذشته براساس قانون در این صنعت ما نظام قیمت‌گذاری دولتی نداریم. بنابراین، با تحولات اقتصادی درآمدهای شرکت‌های هواپیمایی هم تغییر خواهد کرد. افرادی که نقد می‌کنند باید مطالعه کنند و مبانی اولیه‌ فرضیاتشان درست باشد. نکته بعدی این است که گفته می‌شود هواپیما برای سه درصد جامعه ایران و برای اشراف است. این فرضیه هم اشکال دارد. تعداد مسافران پرواز داخلی در ایران ٤٨ تا ٥٠‌ میلیون نفر است. اما حمل‌ونقل مردم با قطار ٢٥‌ میلیون نفر است. اکنون در ایران پیش از توسعه ناوگان جدید، هواپیما دو برابر قطار، مسافر جابه‌جا می‌کند. برخی تصورات عجیب‌وغریبی درست می‌کنند و افراد چون اطلاع ندارند اسیر گفتمان پوپولیستی می‌شوند. مگر می‌شود بدون سیستم هوایی نظام گردشگری در ایران به وجود آورد؟ حتی بدون سیستم هواپیمایی می‌توان عدالت جغرافیایی ایجاد کرد؟ مثلا در زابل، ایرانشهر و سقز مردم به هواپیما دسترسی نداشته باشند. بعد می‌گویید ما طرفدار مستضعفان هستیم و این هواپیما را برای پول‌دارها می‌گذاریم.

* مسکن در ایران دو کارکرد دارد؛ یکی کارکرد مصرف مسکن است به‌عنوان سرپناه و دیگری به‌عنوان پس‌انداز و حفظ قدرت پول است و دراین‌میان وسیله‌ای برای سوداگری گسترده یک عده در ایران است. این امر جنبه تاریخی دارد و در دوره‌های گذشته هم بوده لیکن در دهه اخیر رشد نمایی داشته است. شما به چند آمار نگاه کنید تا متوجه شوید چه اتفاقی در ایران رخ داده است. سال ١٣٨٥، آمارگیری رسمی ایران نشان می‌دهد تعداد مسکن‌های خالی کل کشور ٦٣٠‌ هزار واحد مسکونی بود. سال ١٣٩٠ تعداد مسکن‌های خالی یک‌‌میلیون‌و ٦٥٠‌ هزار واحد بود. این یعنی تنها در پنج سال یک‌ میلیون مسکن خالی اضافه شده است. هنوز نتیجه آمارگیری سال ١٣٩٥ اعلام نشده ‌است. لیکن با توجه به حجم پروانه‌های صادره بین سال‌های ١٣٨٩ تا ١٣٩٢ به نظر می‌رسد این آمار رشد فزاینده‌ای داشته باشد. حال شما اگر معادل سه درصد تعداد خانه‎های ایران را خالی فرض کنید برای جابه‌جایی، تعمیرات و تهیه مسکن از سوی والدین برای نسل بعدی خودشان و...، همان حدود ٦٠٠ تا ٧٠٠‌ هزار واحد خواهد شد. لیکن افزوده‌شدن یک‌ میلیون خانه‌خالی، بیشتر جنبه سوداگری دارد. این تعداد با هدف پاسخ‌گویی به تقاضای مسکن احداث نشده‌اند. این نکته بسیار مهمی است. بنابراین، سؤال اصلی این است آیا افزایش ساخت مسکن به هر قیمت مطلوب است یا آنکه باید جریان مشخصی تعقیب شود؟ به‌قاعده ما دنبال این هستیم که سیاست‌گذاری دولت به سمت مسکنی برود که مردم در آن زندگی کنند نه اینکه به‌عنوان کالا آن را خریدوفروش کنند.


* از سال ١٣٨٩ تا ١٣٩٢ فقط در شهر تهران ٧٦٠‌ هزار واحد مسکونی پروانه دریافت کرده‌اند؛ یعنی تنها در چهار سال برای حدود ٣٥ تا ٤٠ درصد جمعیت شهر تهران پروانه صادر شده است. پس باید وضعیت مردم از نظر سرپناه خوب باشد. این رقم بسیار بزرگ و تصورِ آن سخت است. در سال ١٣٩٠، ٢٣٣‌ هزار واحد مسکونی در تهران پروانه دریافت کرده‌اند. اگر هر واحد مسکونی را برای یک خانواده با بعد جمعیتی حدود ٣,٢ در نظر بگیرید باید حدود ٧٠٠‌ هزار نفر صاحب سرپناه شده باشند؛ اگر این روند ادامه داشته باشد باید فقط در هشت سال تهران کامل از نو ساخته شود. این آمارها برای این است که بدانید در اقتصاد مسکن کجا بحثمان سوداگری است و کجا خانه‌سازی برای تقاضای مصرفی مردم برای خانه‌دارشدن.


*در پایتخت بیش از ٤٠٠‌ هزار واحد مسکونی خالی وجود دارد. درهمین‌حال بخش بزرگی از مردم تهران در وضعیت بدمسکنی مطلق زندگی می‌کنند. این آمار را در نظر بگیرید که جمع‌بندی کنم. تعداد خانواری را که در تهران است به خانه‌ها تقسیم کنید، رقمش ٨٤ صدم است؛ یعنی به ازای هر خانوار در تهران ١,١٦ صدم مسکن وجود خارجی دارد. درعین‌حال مردم در وضعیت بدمسکنی زندگی می‌کنند. بررسی مناطق پروانه‌های صادرشده نشان می‌دهد بیش از ٥٠ درصد مجوزها در مناطق یک، دو، چهار، پنج و ٢٢ است. اگر خیابان انقلاب را به‌عنوان خط شمال و جنوب تهران در نظر بگیرید بیش از ٥٠ درصد پروانه‌ها مربوط به ضلع شمالی تهران است. واقعیت این است كه آنچه در دهه قبل در تهران جریان داشت، جریان بزرگ سوداگری بسازوبفروشی بوده است؛ اما با وجود این حجم صدور پروانه در همان سال‌ها نرخ تورم مسکن بالای ٥٨ درصد بوده است. ‌طبق‌ قاعده چنین عرضه وحشتناکی باید قیمت را کم کند. بنابراین جایی از کار اشکال خیلی بزرگی دارد که این همه ساختمان ساخته می‌شود، هم نرخ بالا می‌رود و هم نیاز برطرف نمی‌شود و هم خانه‌ها خالی باقی می‌ماند.

*این خانه‌سازی برای سوداگری و ملک‌بازی است. این خانه‌ها برای نیاز مردم ساخته نشده‌اند. اگر ساخته شده بود که مردم در آن زندگی می‌کردند. اینها بیشتر لوکس هستند و مربوط به همان مناطقی که گفته شد؛ درحالی که تقاضا در تهران در طبقه متوسط در بافت فرسوده شهری یا در حاشیه شهر است ولی می‌بینیم که عرضه در مناطق دیگری است. مناطقی که افزایش ساخت‌وساز در آنها مشکل محیط زیست تهران را ایجاد کرده است. «مدیریت شهری» برای اینکه بتواند هزینه گزاف برخی طرح‌های بی‌حاصل را تأمین کند شهر را که آینده مردم تهران است می‌فروشد که بتواند پول اتوبان صدر را دربیاورد و مشکل مسکن سر جای خودش باقی مانده است. زمینی هم باقی نمانده است، مدیریت شهری آسمان را می‌فروشد. همه اینها در قالب برج به فروش می‌رسد. همین ماجرای پلاسکو در چهارراه اصلی شهر اتفاق افتاد که نزدیک مرکز دولت و حکومت بود. اگر در کوچه پس‌کوچه‌های شمال شهر تهران که برج ساخته شده آتش‌سوزی رخ دهد چه اتفاقی خواهد افتاد؟


* در مشهد ٤٠ درصد حاشیه‌نشین هستند. در عین حال ‌که بافت مرکزی شهر در حال فروریزی است از سوی دیگر شهر تا قاسم‌آباد و طرقبه گسترده شده است. در شیراز و اصفهان هم همین مشکل است. سؤالی که مطرح می‌شود این است که پس راه‌حل چیست؟ پاسخ ما این است که راه‌حل بازآفرینی شهری در محل سکونت افراد است. به نحوی که این محل‌ها از حیث منزلت اجتماعی ارتقا پیدا کنند. فضاهای عمومی که نشانگر هویت محله‌ای هستند، با کیفیت خوبی توسعه یابند و افراد ساکن از حیث قدرت خرید و مهارت‌های زندگی توانمند شوند. البته این اقدامات بسیار پیچیده و فراتر از بحث خانه‌سازی است. لیکن واقعیت این است که موضوعات پیچیده شهری دارای راه‌حل‌های پیچیده هستند و نمی‌توان آنها را در حد خانه‌سازی ساده‌سازی کرد. این نوع ساخت‌وساز خودمصرفی است و منجر به ارتقای کیفیت زندگی مردم خواهد شد. ما این سیاست را از دو راه بازآفرینی محله‌ای در فضاهای عمومی، تعریف نهاد توسعه‌گر که نقش و عملکردش را در ادامه توضیح خواهم داد و توانمندکردن مردم از راه سیستم پس‌انداز و تسهیلات حدود ١١درصدی پی می‌گیریم.


*دولت پیشین در بخش مسکن مداخله گسترده‌اي کرد؛ یعنی اتفاقی که هیچ‌گاه رخ نمی‌داد و دولت هرگز در این بخش دخالت نمی‌کرد. دولت قبل در موضوع دو‌ میلیون واحد-مسکن دخالت مستقیم کرد؛ پس تفاوت میان این دولت و آن زمان از زمین تا آسمان است.
*اینکه من دولت را در پروژه‌ مسکن‌سازی وارد کنم قطعا با آن مخالفم. اگر منظورتان این است که دولت به این سمت برود که یک‌سری محله فقیرنشین بسازد و به این عنوان اشتهار پیدا کنند با آن نیز مخالفم. این مشکلی بود که در اروپا پس از جنگ جهانی دوم با نام خانه‌های شهرداری در ١٩٤٨ رخ داد، با گذشت ٧٠ سال هنوز آن محله‌ها به‌عنوان محله‌هایی با منزلت اجتماعی بسیار پایین مواجه هستند. به گمان من مسکن اجتماعی، ادامه سیاست اجتماعی دولت و ادامه بحث سازمان تأمین اجتماعی است. نهادهای اجتماعی مانند کمیته امداد امام، تأمین اجتماعی، بنیاد مسکن و سازمان بهزیستی، باید این ماجرا را با مدیریت بنیاد مسکن به طور جدی دنبال کنند. من در پی احیای گفتمان امام(ره) در اعلام حساب صد هستم. من دنبال این نیستم که در بحث مسکن اجتماعی، مجتمع‌های مسکن مهر درست شود که دوباره برای سال‌های سال مُهری روی آنها خورده خواهد شد. ما دنبال این هستیم که این نهادها بتوانند در داخل شهر بدون اینکه به کرامت و حیثیت مخاطبانشان لطمه بزنند، با نام سیاست اجتماعی، تأمین مالی کنند؛ پس مسکن اجتماعی مداخله دولت از راه نهادهای اجتماعی است نه از راه مداخله مستقیم وزارت راه و شهرسازی. قرار بود به سازمان تأمین اجتماعی کمک کنیم که بخشی از افراد نیازمند را پوشش دهند و همین‌طور به بهزیستی و کمیته امداد امام کمک کنیم که این کار را انجام دهند.

* اینکه دولت خودش مستقیما وارد ساخت‌وساز شود سیاست شکست‌خورده‌ای در تمام دنیاست و بنده هم به‌عنوان فردی که در این زمینه مطالعات گسترده‌‌ای دارم به هیچ‌وجه این کار را توصیه نمی‌کنم.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار