قالیباف: فاصلهام با روحانی یک درصد بود
پارسینه: شهردار تهران گفت: برخی می گویند قالیباف با ثروت مخالف است اما اینگونه نیست در حقیقت من با رانت و ظلم مخالف هستم. این ۴ درصد خلاف منافع ۹۶ درصد عمل می کنند.
محمدباقر قالیباف شهردار تهران و نامزد دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در برنامه جهان آرا اظهار کرد: من همیشه این را در هر محفلی اشاره کردم که افتخارم این است که فرزند انقلاب هستم و خود را مدیون مردم، شهدا و امام می دانم که توانستم از نوجوانی تا جوانانی این فرصت را داشته باشم.
وی درباره انتخابات ریاست جمهوری گفت: تا یک روز قبل از زمان تعیین شده قصد ورود به انتخابات نداشتم. من با دو قطبی کردن مخالف هستم ما یک دوقطبی کردن کاذب داریم و یک دو قطبی که مبنای حق دارد که دوقطبی اشکالی ندارد.
قالیباف گفت: البته قرار نیست همه مردم مثل هم باشند. ممکن است یکی پول دار باشد و یکی در عرصه علمی پیشرفت کند اما باید عدالت وجود داشته باشد و تبعیض نباشد.
اهم اظهارات کاندیدای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را به نقل از خبرگزاری ها و سایت ها بخوانید؛
*من همیشه با مردم زندگی کردم و از وضع مردم با خبر بودم. فقط ۴ درصد از وضع زندگی راضی هستند؛ وقتی نگرش سنجی می کنیم می بینیم این ۴ درصد چه کسانی هستند. برخی می گویند قالیباف با ثروت مخالف است اما اینگونه نیست در حقیقت من با رانت و ظلم مخالف هستم. این ۴ درصد خلاف منافع ۹۶ درصد عمل می کنند.
*باید یکی از موضوعات مهم ما در جامعه مسئله تبعیض باشد. که اگر به آن رسیدگی شود ریشه خیلی از مفاسد سیاسی و اقتصادی کشف خواهد شد.
* از فرهنگ شهدا یادگرفتم خوب به تکلیف خود عمل کرده و وظیفه شناس باشیم. اصولگرایی به عنوان بحث مبنایی که از امام و انقلاب می شناسیم و مردم از ما توقع دارند را باید در این نگاه دنبال کنیم.
*من در انتخابات به خودم فکر نکردم. یکی از اشکالات ما این است که فکر می کنیم می شود سه سال خوابید و یکباره بیدار شد برای انتخابات، درحالی که انتخابات یک علم است و در آن مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و جامعه شناختی مطرح است ما کمپین خوبی را ارنج کردیم اما اصولی را برخی باید انجام می دادند که انجام ندادند.
*من مردی سیاسی هستم؛ هر لحظه ممکن است برای یک فرد سیاسی هر فرصتی ایجاد شود و آن فرد آمادگی داشته باشد. جمع بندی من این بود که در این دوره به عنوان رئیس جمهور میان دوره ای نیایم ولی دوستان ما که تا حدودی در یک اردوگاه هستیم من را متقاعد کردند. همه دوستانی که من برای آنها احترام قائل هستم به من گفتند حضور پیدا کنم. من استدلال خود را برای آنها مکتوب کردم ولی وقتی یکی از دوستان من گفت فکر نمی کنی بین اینکه به وظیفه ات عمل کنی و منافع شخصی خود را در نظر بگیری باید انتخاب کنی. پاسخ دادم اگر همه این تصمیم را گرفتیم من قبول می کنم. من تا روز قبل از انصراف هم به رشت رفتم اما تحت یک گفتگو و حرف های منطقی که البته آن را قبول نداشتم و براساس تحلیل خودم وظیفه مند شدم که کنار بروم.
*در سال ۹۲ همه قول دادند وحدت کنند اما همه توافقاتی که صورت گرفت به هم خورد مجموعه این اردوگاه به این نتیجه رسید که اگر وحدت کرده بودند نتیجه دیگری رقم می خورد. من احساس کردم اینجا باید به وحدت تمکین کنم؛ البته برخی به من گفتند که تو کنار رفتی و آرا تو به سبد رقیب رفت ولی من گفتم اگر بمانم باز می گویند به خاطر همین اردوگاه شکست خورد. تحلیل ما این بود که باید یکی کنار برود و همه به من نگاه می کردند.
*امروز همه فهمیدند وحدت مهم است اما ما چیزهای دیگری هم لازم داریم. اگر من در انتخابات می ماندم یا انتخابات دو مرحله ای بود نظرسنجی ها را نگاه کنید، فاصله ام {با روحانی} حداکثر یک درصد تا یک و نیم درصد بودبه هر حال باید برای یک بار سیاست ورزی خود را عوض کرده و نگاه هایمان را تغییر دهیم تا ببینیم مردم و سیاست ورزان ما کجا هستند.
*{درباره نامه منتشر شده درباره نواصولگرایی}: اصولگرایی واقعا سازمان دارد؟! من هرگز نمی گویم من گفتم من نگفتم من احساس کردم شاید صدای من بیشتر از هزاران و صدها هزار و میلیون ها نفر جوانی که به رفتار سیاسی ما نگاه می کنند شنیده شود.
*{درباره اینکه آیا قصد رهبری جریان اصولگرایی را دارد}: هرگز. من دیدم جوانان هیچ میدانی ندارند و اگر حرفی داشته باشند نمی توانند جایی آن را بزنند. سعی من این بود که انصاف به خرج دهم و در ابتدای نامه هم به آن اشاره کردم. پدیده تکرار چه خوب چه بد خوب است. علم مدیریت به ما می گوید که در عرصه کار اقتصادی خوب است در بازار سیاست هم اینگونه است. ما چندین عدم موفقیت داشتیم چرا برنمی گردیم به این عدم موفقیت ها نگاه کنیم؟ من نه تنها ادعای رهبری این گروه را ندارم بلکه معتقدم این به خواست عمومی جامعه تبدیل شده که بدنه اصولگرایی در کجا قرار دارد؟ من با این نامه خواستم این مسئله را به گفتگو بگذارم.
*ما کجا باید حرف بزنیم. اصولگرایی خود انتقادی ندارد. مردم وقتی قانع شوند پای کار می آیند مبانی اصول فقط برای ما نیست و نباید مبانی انقلاب را به نام خودمان مصادره کنیم. در اردوگاه اصولگرایی حرف از انقلاب بیشتر زده می شود اما مسئله اصلی این است که آیا به همان اندازه که حرف می زنیم عمل هم می کنیم.ما باید بنشینیم ۵۰ نفر ۱۰۰ نفر به ما بگویند این کار را بکن این کار را نکن؟! این که نمیشود.
* بزرگترین مشکل اصولگرایان این است که اهل گفتوگو نیستند و خودانتقادی ندارند.
* فکر نکنند که مبانی اصولگرایی فقط مال ماست و گفتمان انقلاب و اصولگرایی را فقط برای خودمان مصادره کنیم.
* زد و بندهای سیاسیای در پشتپرده وجود دارد که مردم را نمیبینند.
* بعد از اینکه من آن نامه را درباره «نواصولگرایی» نوشتم، یک آقایی میآید میگوید مانیفست سیاسی اصولگرایی را ما نوشتیم و کسی هم نمیتواند تغییرش دهد. هروقت خودمان بخواهیم تغییرش میدهیم. این یعنی چه؟! این درست است؟! یعنی همه باید بروند و در خانههایشان بنشینند؟
منبع:
خبرآنلاین
خدا شفابدهد
جان ما !!!!
خدا شفات بده
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خدا منو هم شفا دهد.
از اول تا آخر سخنانش را چند بار خواندم ولی چیز خاصی ازش دستگیرم نشد.12 سال در شهرداری هستی و 60000میلیارد تومان بدهی به جا گذاشتی ...