گوناگون

۸ عامل اصلی شکل گیری طلاق

پارسینه: گسترش شبکه‌های ارتباطات، موجب شده افراد جامعه با فیلم‌ها، عکس‌ها و افرادی در ارتباط قرار بگیرند که هرروز آگاهانه یا ناآگاهانه آن‌ها را با همسرانشان و شیوه عشق‌ورزی آن‌ها مقایسه کنند و چون بسیاری از چیزهایی که در شبکه‌های مجازی به آن‌ها انتقال پیدا می‌کند، درواقع مجازی و در ظاهر (و نه در حقیقت) بسیار بهتر از همسران آن‌ها است نوعی دل‌زدگی روانی برای آن‌ها ایجاد شود .

با آن‌که روزانه با زوج‌های بسیاری سروکار دارم که در زندگی مشترک، با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، باز هم دیدن آمار طلاق که امسال توسط سازمان ثبت‌احوال کشور اعلام‌شده بود برایم بسیار هشداردهنده و ناراحت‌کننده بود. حدود ۱۷۵ هزار طلاق در سال ۹۶ رقمی که گفته می‌شود رکورد طلاق در کشور را شکسته است. آن‌هم در کشوری که طلاق بر اساس باورهای اجتماعی و آموزه‌های مذهبی، کاری مذموم شناخته می‌شود. از آنجا که همیشه پیشگیری بهتر از درمان است، جا دارد عوامل مهم در شکل‌گیری طلاق‌ها را بیشتر بشناسیم و تا جایی که ممکن است از طلاق پیشگیری کنیم.

برخی از علت‌های طلاق در کشور ما به شرح زیر هستند:

مشکل اعتیاد!

احتمالاً شایع‌ترین علت طلاق و البته مجازترین آن در سال‌های گذشته، اعتیاد یکی از طرفین است.

اعتیاد نه‌تنها خانواده‌ها را ازنظر اقتصادی بشدت تهدید و ویران می‌کند بلکه اغلب مشکلات عاطفی، شکایت‌های جنسی، مشکل درتربیت فرزندان، و نوعی سردی در روابط زن وشوهر ایجاد می‌کند که مانع شکل گرفتن و انسجام درونی خانواده می‌شود.

همان‌طورکه روانشناسان می‌گویند زندگی با فرد معتاد شبیه به زندگی با یک برده است. برده‌ای که اربابی ستمگر دارد که هر لحظه می‌تواند داروندار برده‌ی خود را بگیرد و او و درنتیجه خانواده او را به‌روز سیاه بنشاند.

گرچه تعداد افرادی که با همسر معتاد زندگی می‌کنند کم نیست اما اگر ازدواج هنوز به داشتن فرزند (آن) منجر نشده باشد ترجیح همسران به جدایی است.

عدم شناخت از یکدیگر قبل از ازدواج

عدم شناخت کافی از خود و از طرف مقابل یکی از ریشه‌ای‌ترین دلایل طلاق و جدایی است. قبل از ازدواج، لازم است خودمان را بشناسیم.

نیازها، تنفرات و علائق و کشش‌های خودمان را بشناسیم و مهم‌تر از همه این‌که هدف خود را در زندگی بشناسیم و باکسی ازدواج کنیم که او را نیز شناخته باشیم و مطمئن باشیم که خواسته‌هایمان در راستای همدیگر و اهدافمان در زندگی مشابه است.

همچنین زوجین بهتر است تا جای ممکن ازنظر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شبیه هم باشند، ازنظر دینی و مذهبی و اعتقادی در یک راستا باشند و به اعتقادات یکدیگر احترام بگذارند و هماهنگی سنی، تحصیلی، شغلی و ظاهری هم بین آن دو تا جای ممکن برقرار باشد.

بهتر است زن و شوهر ازنظر درون‌گرایی و برونگرایی، نوع نگاهی که به پس‌انداز کردن و خرج کردن پول‌ دارند، ازنظر عادات شخصی و رفتاری و میزان انرژی و سلامتی و البته بسیاری عوامل دیگر هماهنگ باشند و شخصیت آن‌ها هم‌سنخ باشد.

این هماهنگی زمانی محرز می‌شود که به شناخت کافی از هم رسیده باشند. معاشرت‌های کنترل‌شده و هدفمند با آگاهی خانواده‌ها می‌تواند در این زمینه کمک‌کننده باشد.

همچنین انجام مشاوره‌های قبل از ازدواج، تحقیق و بررسی و معاشرت خانواده‌ها باهم نیز می‌تواند به جوانان کمک کند تا انتخاب آگاهانه‌تری داشته باشند.

طلاق به دلیل خیانت

یکی از دردناک‌ترین دلایل طلاق، طلاق به دلیل خیانت است. معمولاً فرد خیانت دیده تا مدت‌ها بعد هم نمی‌تواند به جنس مخالف خود اعتماد کند و بشدت نیازمند کمک روان‌شناختی است تا بتواند زندگی عادی خود را از سر بگیرد.

گرچه همیشه قبل از ازدواج، علائمی از خیانت در فرد خیانت‌کار دیده می‌شود اما طرف مقابل چشم‌های خود را به روی این ویژگی می‌بندد و متأسفانه زمانی چشمان خود را باز می‌کند که دیگر کار از کار گذشته است.

آمار مربوط به خیانت، به‌طور کامل منتشر نمی‌شود اما چند سالی است که این آمار هم بشدت افزایش‌یافته است.

اختلالات روان‌شناختی

بیماری‌ها و اختلالات روانی و رفتاری، در کنار نداشتن مهارت‌های ارتباطی یکی از طرفین یا هر دو طرف را می‌توان از عوامل تأثیرگذاری در افزایش طلاق‌ها دانست.

برخی از مشکلات و اختلالات روان‌شناختی با دارودرمانی یا مشاوره (یا هر دو به‌طور موازی) قابل‌درمان هستند.

اما متأسفانه باورهای فرهنگی غلط مانع می‌شود تا زن و شوهرها به درمان‌های روان‌شناختی تن بدهند و برخی از آن‌ها ترجیح می‌دهند که زندگی خانوادگی خود را از دست بدهند اما دارودرمانی نکنند.

دخالت خانواده‌ها

یکی دیگر از علل طلاق، انواع عوامل و دخالت‌های بیرونی است. این دخالت‌ها می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

* دخالت خانواده‌ها: متأسفانه بسیاری از زوج‌ها این مجال و اجازه را به خانواده‌هایشان می‌دهند که از همان روزهای اول ازدواج در زندگی‌شان مداخله کنند.

علت این دخالت، به وابستگی فرد به خانواده نخستین‌اش بازمی‌گردد. دختر و پسر وقتی درصدد تشکیل زندگی مشترک هستند باید وابستگی افراطی خود را از خانواده قطع کنند و هرکدام از آن‌ها برای پایداری زندگیشان به مدیریت خانواده خود بپردازند.

* دخالت امور شغلی و کاری: اهمیت دادن بیش‌ازاندازه به کار و شغل سبب می‌شود که زوج‌ها نتوانند وقت مفید و کافی کنار یکدیگر داشته باشند که درنتیجه این مساله باعث می‌شود محبت در خانواده کمرنگ شود.

باید توجه داشت که شغل، همه زندگی نیست بلکه ابزاری برای زندگی است.

* دخالت اهداف شخصی: گاهی یکی از زوجین اهداف خود را بزرگ جلوه داده و به آن بها می‌دهد، مثلاً ممکن است یکی از همسران دوست داشته باشد به خارج از کشور مهاجرت کند یا اینکه در منطقه خاصی خانه داشته باشد، درحالی‌که طرف مقابل چنین تفکری ندارد. وقتی به این مسائل بیش‌ازحد پرداخته شود عملاً اختیار زندگی از دست‌زن و شوهر خارج می‌شود و روابط به سمت سردی و گسستگی پیش می‌رود.

بهترین راه‌حل برای این دسته از زوج‌ها این است که امیال و اهداف خود را در خانه مطرح کنند و تصمیم مشارکتی بگیرند.

یکنواخت و تکراری شدن زن و شوهر برای همدیگر

متأسفانه یکی از علت‌های اختلاف و طلاق میان زوج‌ها، کمبود هیجان کافی و تکراری شدن زن و شوهر برای یکدیگر است.

این را باید دانست که رابطه زناشویی مانند یک گیاه است و باید برای رشد آن و جلوگیری از خراب شدن و پژمرده شدن به آن توجه مداوم و رسیدگی کرد.

منظور این است که زن و شوهر باید مدام، هیجان‌ها و حس‌هایی که در روزهای نخست آشنایی وجود داشته است را دوباره ایجاد کنند.

تازگی داشتن برای یکدیگر سبب می‌شود که هر دو طرف از لحاظ عاطفی به یکدیگر نزدیک شوند.

زمانی که زوج‌ها وارد فضای طلاق می‌شوند در واقع این پیام را برای یکدیگر می‌فرستند که «تو برای من مهم نیستی.» این در حالی است که هر دو طرف می‌توانند کارهایی انجام دهند که برای طرف مقابل تکراری و خسته‌کننده نشود.

در این زمینه کمک گرفتن از مشاور خانواده و زوج درمانگر می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد.

بالا رفتن سطح توقعات در روابط

گسترش شبکه‌های ارتباطات، موجب شده افراد جامعه با فیلم‌ها، عکس‌ها و افرادی در ارتباط قرار بگیرند که هرروز آگاهانه یا ناآگاهانه آن‌ها را با همسرانشان و شیوه عشق‌ورزی آن‌ها مقایسه کنند و چون بسیاری از چیزهایی که در شبکه‌های مجازی به آن‌ها انتقال پیدا می‌کند، درواقع مجازی و در ظاهر (و نه در حقیقت) بسیار بهتر از همسران آن‌ها است نوعی دل‌زدگی روانی برای آن‌ها ایجاد شود و توقعات زیادی پیدا کنند که هرگز برآورده نمی‌شود.

البته اگر این توقعات پایه و اساس حقیقی داشته باشد و از نیازهای درونی خود فرد ناشی شده باشد اشکالی ندارد. اما خود افراد هم می‌دانند که در دنیای واقعی چنین همسرانی برای آن‌ها وجود ندارد و درنتیجه چنین مقایسه‌هایی نتیجه‌ای جز ناکامی نخواهد داشت.

با این‌وجود تیشه به ریشه زندگی مشترک خود می‌زنند تا شاید آن بهشتی را که در خانه ندارند، بیرون از خانه بیابند. متأسفانه چنین طلاق‌هایی عمدتاً به‌نوعی پشیمانی و احساس فریب‌خوردگی منجر می‌شوند.

تغییر الگوهای انتخاب همسر

درگذشته، انتخاب همسر بیشتر بر عهده‌ خانواده گذاشته می‌شد. اما امروز خود دختر و پسرها تمایل دارند یکدیگر را انتخاب کرده و ازدواج کنند.

خانواده‌ها معمولاً افرادی را برای ازدواج ترجیح می‌دادند که معرف‌های آشنا داشته باشند یا در شبکه خویشاوندی آن‌ها باشند یا لااقل دوست و همسایه باشند و درنتیجه نوعی شناخت اولیه درانتخاب‌های آن‌ها وجود داشت.

از طرفی هیجان زذگی و برخوردهای افراطی و احساسی نیز در بزرگ‌ترهای یک خانواده بسیار کمتر از جوانان دیده می‌شود. درنتیجه ازدواج‌ها کمی منطقی‌تر انجام می‌شدند.

این بدین معنا نیست که انتخاب همسر توسط خود دختر و پسر کار غلطی باشد. اما به‌شرط آن‌که با منطق بیشتر و مشورت تخصصی انجام بشود نه با هیجان‌زدگی و احساساتی بودن غیرعقلانی.

دلایل طلاق به همین‌جا ختم نمی‌شود. منتها در این مجال کوتاه سعی کردیم عوامل مهم‌تر را برشماریم. امیدوارم در بین جوانان کشورمان هر چه کمتر شاهد این پدیده و خصوصاً هر چه کمتر شاهد کودکانی باشیم که ثمره ازدواج‌های ناهماهنگ هستند.
منبع:زندگی آنلاین

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار