ترازویی برای سنجش ایمان افراد
پارسینه: از این روایت چنین استفاده میشود که ایمان دل، زمانی ارزش دارد که با انکار زبان مواجه نشود، و هم چنین، ایمان دل، زمانی ارزنده است که با طغیان و سرکشی در عمل مواجه نگردد.
در این یادداشت به نقل از تبیان درباره ایمان و حقیقت ایمان میخوانیم.
ماهیّت ایمان
ایمان، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین، و یقین به درستی اندیشه یا امری است. [انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج. ۱، ص. ۶۹۱۱]... وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ. [حجرات / ۷]«ولیکن خدا به لطف خود مقام ایمان را محبوب شما گردانید و در دلها نیکویی را بیاراست و کفر و فسق معصیت را زشت و در نظرتان منفور ساخت....»
حقیقت ایمان
ایمان از موضوعاتی است که از جهات مختلفی مورد توجّه صاحب نظران و اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است. از نگاه دینی، ایمان ترجمان باور معنوی و اعتقاد قلبی انسان مۆمن به لوازم ایمان است. [همان، ج. ۱، ص. ۱۰۳]ایمان، تسلیم توأم با اطمینان خاطر است. قرآن مجید، ایمان به معنی اعتقاد را تأیید نمیکند، بلکه بهترین معنای آن همان تسلیم است؛ زیرا میبینیم آنان را که اعتقاد دارند، ولی تسلیم عقیدهی خویش نیستند، کافر میشمارد. [قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج. ۱-۲، ص. ۱۲۴]تعریف ایمان
ایمان یک مقطع محدود، یا یک حالت ثابت، یا یک درجه معینی نیست. بلکه یک کمال است و کمال نیز محدود نیست. اما در هر حال عرصهی ایمان نیز دروازهای برای ورودی دارد که آن «اسلام» است، لذا اسلام آوردن، قبل از ایمان آوردن است.
رسول اکرم ۶ فرمودند: «الایمان معرفة بالقلب و قول باللّسان و عملٌ بالأرکان»؛ ایمان شناخت با دل است و گفتن با زبان و عمل با ارکان است.
از این روایت چنین استفاده میشود که ایمان دل، زمانی ارزش دارد که با انکار زبان مواجه نشود، و هم چنین، ایمان دل، زمانی ارزنده است که با طغیان و سرکشی در عمل مواجه نگردد. اگر دل بود، زبان هم معترف باشد و بدن هم انجام وظیفه کند. مجموع این سه امر، ایمان است. این مطلب در کتب روایی و قرآن نیز آمده است؛ [ فلسفی، محمّدتقی، شرح تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج. ۱، ص. ۱۵.]به این معنی که هرکس میخواهد ایمان، به معنای تعالیم قرآن داشته باشد، باید در دلْ مۆمن و به زبانْ مقّر باشد و در مقام عمل هم وظایف لازم را انجام دهد.
اسلام آوردن یعنی تسلیم خدا و رسول او (صلی الله علیه وآله) شدن و ایمان آوردن، باور قلبی است. چنان چه وقتی برخی از اعراب به پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) گفتند که ما ایمان آوردیم، این آیه نازل شد:
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُۆْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (الحج، ۱۴)
ترجمه: [برخى از]بادیهنشینان گفتند ایمان آوردیم؛ بگو ایمان نیاوردهاید؛ لیکن بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دلهاى شما داخل نشده است و اگر خدا و پیامبر او را فرمان برید از [ارزش]کردههایتان چیزى کم نمىکند خدا آمرزنده مهربان است.
البته «ایمان» در فرهنگ توحیدی اسلام یک وهم نیست، بلکه حالتی است که از رسیدن به باوری بر اساس شناخت و قبول ایجاد میگردد و همین باور و حال خود سبب میگردد که فرد مۆمن از مشخصهها و ویژگیهایی در رفتارها و سلوک خود برخوردار گردد.
این مشخصهها بسیار در کلام وحی (قرآن کریم) و نیز سخنان اهل عصمت (علیه السلام) بیان و تشریح شده است و هر کس خودش میتواند دریابد که تا چه میزان واجد آنهاست و اگر این مشخصهها در او وجود دارد، تا چه حد عمق یافته و باور قلبی شده است؟
به عنوان مثال در آیات اولیه سوره المۆمنون میفرماید: مۆمنان رستگارند، همانهایی که در نمازشان خاشع هستند، از کار لغو و بیهوده اعراض و دوری دارند، اهل زکات هستند، از پاکدامنی و عفت خود محافظت میکنند، امانت و عهدشان را رعایت میکنند و از نمازشان محافظت میکنند.
دقت شود که در این مشخصهها دو بار [در ابتدا و در انتها]به نماز اشاره شده است و آن هم نه فقط اقامه نماز، بلکه در ابتدا میفرماید «خشوع در نماز» و در انتها میفرماید «محافظت از نماز» که هر دو امری بسیار ژرف و سنگین است. بدیهی است که هر مسلمانِ نمازخوانی نمیتواند به این دو مقام و دو حالت برسد، مگر آن که ایمان به قلبش راه یافته باشد.
ساختار ایمان و ستونهایش را حضرت امیرالمۆمنین، علی بن ابیطالب (علیه السلام) تشریح نموده و میفرمایند:
ایمان بر چهار پایه قرار دارد: ۱. صبر - ۲. یقین - ۳. عدالت - ۴. جهاد.
صبر، چهار شعبه دارد: ۱. اشتیاق ۲. ترس ۳. زهد ۴. انتظار.
یقین نیز دارای چهار شعبه است: ۱. بینش درهوشیاری ۲. رسیدن به دقائق حکمت ۳. پند گرفتن از حکمتها ۴. توجّه به روش پیشینیان.
عدالت، نیز چهار شعبه دارد: ۱. دقت در فهم ۲. غور در علم و دانش ۳. قضاوت صحیح ۴. حلم استوار و ثابت.
جهاد، نیز چهار شعبه دارد: ۱. امر به معروف ۲. نهی ازمنکر ۳. صدق و راستی در جبهه جنگ ۴. کینه و دشمنی با فاسقان.... (نهج البلاغه، حکمت ۲۶۶)
نکته:
بدیهی است که شاخصه اول و گام نخست در ایمان شناخت، باور، قبول و بالتبع قرار گرفتن در جرگه امّت رسول الله (صلی الله علیه وآله) و اطاعت و تبعیت از ایشان است.
حال برای محک زدن میزان ایمان خودمان، باید ببینیم که آیا از امّت، مطیع و تابع ایشان هستیم یا نه؟ یا اگر إن شاء الله هستیم، تا چه میزان؟
هرکسی که ایشان را دیده باشد، هر کسی که با ایشان صحبت کرده باشد یا حتی هر کسی ادعای اسلام کرده باشد، الزاماً یک مسلمان تمام نیز نیست، چه رسد به این که «مۆمن» هم باشد. بلکه امّت آن حضرت (علیه السلام) نیز ویژگیها و مشخصاتی دارند که خداوند متعال در کلام وحی (قرآن مجید) به ترتیب اولویت و تفکیک به شاخصههای اصلی آنان اشاره و تصریح نموده است.
*- جالب است که بدانیم، اولین شاخصه امّت واقعی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)، نه نماز اول وقت و به جماعت است و نه روزههای پیاپی، بلکه دشمنی با کفار است که مستلزم دشمنشناسی و نیز دشمن داشتنِ دشمن است [چنان چه بسیاری دشمن را میشناسند، اما در قلب و عمل با او دشمنی ندارند]؛ لذا کسی که اصلاً دشمنشناس نیست، نمیتواند دشمنیِ دشمنان خدا را به دل داشته باشد و از اصحاب صدیق باشد، چه رسد به این که از مۆمنین نیز باشد. پس مرتبه اول دشمنی با کفار است. از این روست که «لا إله» قبل از «الاّ الله» و «فمن یکفروا بالطاغوت» قبل از «یۆمن بالله» است.
- پس از این مرحله، شاخصه دوم، نظر رحمت داشتن به خودیهاست. ندیدید برخی به نام الله، رسول الله (صلی الله علیه وآله)، قرآن، اسلام و خلاصه دین و ایمان، در قلب و عمل از یک سو یا خدوم دشمن هستند و یا دست کم آب به آسیاب آنها میریزند و از سوی دیگر دائم خودزنی میکنند و توپخانه حملات را به سوی جبهه خودی میگیرند؟!
- پس از این دو مرحله و پیدایش این دو حالت در قلب - که هر چه بصیرانهتر و عمیقتر باشد، نشان از شدت ایمان دارد - اهل نماز بودن است. البته نه نماز خواندن، بلکه اهل نماز بودن. به گونه که با دیدن صورتشان [ظاهر گفتار و رفتارشان]معلوم میشود که اهل رکوع و سجود به درگاه الهی هستند. اهل تقوا هستند، خشیّت الهی دارند.
آیه:
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا» (الفتح، ۲۹)
ترجمه: محمد [صلی الله عیه و آله]پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر [و]با همدیگر مهربانند آنان را در رکوع و سجود مىبینى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه]آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است این صفت ایشان است در تورات و مثل آنها در انجیل، چون کشتهاى است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى]آنان [خدا]کافران را به خشم دراندازد خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.
نتیجه
۱. ایمان، تنها یک لفظ نیست، بلکه آینهی تمام نمای یک مسلمانِ پایبند به شریعت است. با نگاهی دقیق به آیات قرآن مجید و احادیث رسیده از ائمّهی معصومین:میتوان دریافت، تنها اظهار مسلمانی کردن کافی نیست، بلکه ایمان باید با تمام ابعادش در شخص مۆمن متبلور شود.
ابعاد ایمان از این قرار است:
الف) ایمان، هم به صورت فردی در شخص مۆمن نمایان است، مثل صبر و آرامش هنگام مواجه شدن با سختیها و مصیبتها، توکّل به هنگام تصمیم گرفتن به انجام کاری، تسلیم شدن به آن چه خداوند روزیش کرده است و ....
ب) هم چنین ایمان در بُعد اجتماعی و در ارتباط با افراد دیگر نیز در خور توجّه است، مثل عفو و گذشت نسبت به کسی که به انسان ظلم کرده یا حقی را پایمال نموده است، حفظ آبروی مسلمانان، تواضع و فروتنی، پرهیز از دروغ، غیبت، تهمت، امر به معروف و نهی از منکر، انفاق، احسان و ....
ماهیّت ایمان
ایمان، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین، و یقین به درستی اندیشه یا امری است. [انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج. ۱، ص. ۶۹۱۱]... وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ. [حجرات / ۷]«ولیکن خدا به لطف خود مقام ایمان را محبوب شما گردانید و در دلها نیکویی را بیاراست و کفر و فسق معصیت را زشت و در نظرتان منفور ساخت....»
حقیقت ایمان
ایمان از موضوعاتی است که از جهات مختلفی مورد توجّه صاحب نظران و اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است. از نگاه دینی، ایمان ترجمان باور معنوی و اعتقاد قلبی انسان مۆمن به لوازم ایمان است. [همان، ج. ۱، ص. ۱۰۳]ایمان، تسلیم توأم با اطمینان خاطر است. قرآن مجید، ایمان به معنی اعتقاد را تأیید نمیکند، بلکه بهترین معنای آن همان تسلیم است؛ زیرا میبینیم آنان را که اعتقاد دارند، ولی تسلیم عقیدهی خویش نیستند، کافر میشمارد. [قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج. ۱-۲، ص. ۱۲۴]تعریف ایمان
ایمان یک مقطع محدود، یا یک حالت ثابت، یا یک درجه معینی نیست. بلکه یک کمال است و کمال نیز محدود نیست. اما در هر حال عرصهی ایمان نیز دروازهای برای ورودی دارد که آن «اسلام» است، لذا اسلام آوردن، قبل از ایمان آوردن است.
رسول اکرم ۶ فرمودند: «الایمان معرفة بالقلب و قول باللّسان و عملٌ بالأرکان»؛ ایمان شناخت با دل است و گفتن با زبان و عمل با ارکان است.
از این روایت چنین استفاده میشود که ایمان دل، زمانی ارزش دارد که با انکار زبان مواجه نشود، و هم چنین، ایمان دل، زمانی ارزنده است که با طغیان و سرکشی در عمل مواجه نگردد. اگر دل بود، زبان هم معترف باشد و بدن هم انجام وظیفه کند. مجموع این سه امر، ایمان است. این مطلب در کتب روایی و قرآن نیز آمده است؛ [ فلسفی، محمّدتقی، شرح تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج. ۱، ص. ۱۵.]به این معنی که هرکس میخواهد ایمان، به معنای تعالیم قرآن داشته باشد، باید در دلْ مۆمن و به زبانْ مقّر باشد و در مقام عمل هم وظایف لازم را انجام دهد.
اسلام آوردن یعنی تسلیم خدا و رسول او (صلی الله علیه وآله) شدن و ایمان آوردن، باور قلبی است. چنان چه وقتی برخی از اعراب به پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) گفتند که ما ایمان آوردیم، این آیه نازل شد:
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُۆْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (الحج، ۱۴)
ترجمه: [برخى از]بادیهنشینان گفتند ایمان آوردیم؛ بگو ایمان نیاوردهاید؛ لیکن بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دلهاى شما داخل نشده است و اگر خدا و پیامبر او را فرمان برید از [ارزش]کردههایتان چیزى کم نمىکند خدا آمرزنده مهربان است.
البته «ایمان» در فرهنگ توحیدی اسلام یک وهم نیست، بلکه حالتی است که از رسیدن به باوری بر اساس شناخت و قبول ایجاد میگردد و همین باور و حال خود سبب میگردد که فرد مۆمن از مشخصهها و ویژگیهایی در رفتارها و سلوک خود برخوردار گردد.
این مشخصهها بسیار در کلام وحی (قرآن کریم) و نیز سخنان اهل عصمت (علیه السلام) بیان و تشریح شده است و هر کس خودش میتواند دریابد که تا چه میزان واجد آنهاست و اگر این مشخصهها در او وجود دارد، تا چه حد عمق یافته و باور قلبی شده است؟
به عنوان مثال در آیات اولیه سوره المۆمنون میفرماید: مۆمنان رستگارند، همانهایی که در نمازشان خاشع هستند، از کار لغو و بیهوده اعراض و دوری دارند، اهل زکات هستند، از پاکدامنی و عفت خود محافظت میکنند، امانت و عهدشان را رعایت میکنند و از نمازشان محافظت میکنند.
دقت شود که در این مشخصهها دو بار [در ابتدا و در انتها]به نماز اشاره شده است و آن هم نه فقط اقامه نماز، بلکه در ابتدا میفرماید «خشوع در نماز» و در انتها میفرماید «محافظت از نماز» که هر دو امری بسیار ژرف و سنگین است. بدیهی است که هر مسلمانِ نمازخوانی نمیتواند به این دو مقام و دو حالت برسد، مگر آن که ایمان به قلبش راه یافته باشد.
ساختار ایمان و ستونهایش را حضرت امیرالمۆمنین، علی بن ابیطالب (علیه السلام) تشریح نموده و میفرمایند:
ایمان بر چهار پایه قرار دارد: ۱. صبر - ۲. یقین - ۳. عدالت - ۴. جهاد.
صبر، چهار شعبه دارد: ۱. اشتیاق ۲. ترس ۳. زهد ۴. انتظار.
یقین نیز دارای چهار شعبه است: ۱. بینش درهوشیاری ۲. رسیدن به دقائق حکمت ۳. پند گرفتن از حکمتها ۴. توجّه به روش پیشینیان.
عدالت، نیز چهار شعبه دارد: ۱. دقت در فهم ۲. غور در علم و دانش ۳. قضاوت صحیح ۴. حلم استوار و ثابت.
جهاد، نیز چهار شعبه دارد: ۱. امر به معروف ۲. نهی ازمنکر ۳. صدق و راستی در جبهه جنگ ۴. کینه و دشمنی با فاسقان.... (نهج البلاغه، حکمت ۲۶۶)
نکته:
بدیهی است که شاخصه اول و گام نخست در ایمان شناخت، باور، قبول و بالتبع قرار گرفتن در جرگه امّت رسول الله (صلی الله علیه وآله) و اطاعت و تبعیت از ایشان است.
حال برای محک زدن میزان ایمان خودمان، باید ببینیم که آیا از امّت، مطیع و تابع ایشان هستیم یا نه؟ یا اگر إن شاء الله هستیم، تا چه میزان؟
هرکسی که ایشان را دیده باشد، هر کسی که با ایشان صحبت کرده باشد یا حتی هر کسی ادعای اسلام کرده باشد، الزاماً یک مسلمان تمام نیز نیست، چه رسد به این که «مۆمن» هم باشد. بلکه امّت آن حضرت (علیه السلام) نیز ویژگیها و مشخصاتی دارند که خداوند متعال در کلام وحی (قرآن مجید) به ترتیب اولویت و تفکیک به شاخصههای اصلی آنان اشاره و تصریح نموده است.
*- جالب است که بدانیم، اولین شاخصه امّت واقعی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)، نه نماز اول وقت و به جماعت است و نه روزههای پیاپی، بلکه دشمنی با کفار است که مستلزم دشمنشناسی و نیز دشمن داشتنِ دشمن است [چنان چه بسیاری دشمن را میشناسند، اما در قلب و عمل با او دشمنی ندارند]؛ لذا کسی که اصلاً دشمنشناس نیست، نمیتواند دشمنیِ دشمنان خدا را به دل داشته باشد و از اصحاب صدیق باشد، چه رسد به این که از مۆمنین نیز باشد. پس مرتبه اول دشمنی با کفار است. از این روست که «لا إله» قبل از «الاّ الله» و «فمن یکفروا بالطاغوت» قبل از «یۆمن بالله» است.
- پس از این مرحله، شاخصه دوم، نظر رحمت داشتن به خودیهاست. ندیدید برخی به نام الله، رسول الله (صلی الله علیه وآله)، قرآن، اسلام و خلاصه دین و ایمان، در قلب و عمل از یک سو یا خدوم دشمن هستند و یا دست کم آب به آسیاب آنها میریزند و از سوی دیگر دائم خودزنی میکنند و توپخانه حملات را به سوی جبهه خودی میگیرند؟!
- پس از این دو مرحله و پیدایش این دو حالت در قلب - که هر چه بصیرانهتر و عمیقتر باشد، نشان از شدت ایمان دارد - اهل نماز بودن است. البته نه نماز خواندن، بلکه اهل نماز بودن. به گونه که با دیدن صورتشان [ظاهر گفتار و رفتارشان]معلوم میشود که اهل رکوع و سجود به درگاه الهی هستند. اهل تقوا هستند، خشیّت الهی دارند.
آیه:
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا» (الفتح، ۲۹)
ترجمه: محمد [صلی الله عیه و آله]پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر [و]با همدیگر مهربانند آنان را در رکوع و سجود مىبینى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه]آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است این صفت ایشان است در تورات و مثل آنها در انجیل، چون کشتهاى است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى]آنان [خدا]کافران را به خشم دراندازد خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.
نتیجه
۱. ایمان، تنها یک لفظ نیست، بلکه آینهی تمام نمای یک مسلمانِ پایبند به شریعت است. با نگاهی دقیق به آیات قرآن مجید و احادیث رسیده از ائمّهی معصومین:میتوان دریافت، تنها اظهار مسلمانی کردن کافی نیست، بلکه ایمان باید با تمام ابعادش در شخص مۆمن متبلور شود.
ابعاد ایمان از این قرار است:
الف) ایمان، هم به صورت فردی در شخص مۆمن نمایان است، مثل صبر و آرامش هنگام مواجه شدن با سختیها و مصیبتها، توکّل به هنگام تصمیم گرفتن به انجام کاری، تسلیم شدن به آن چه خداوند روزیش کرده است و ....
ب) هم چنین ایمان در بُعد اجتماعی و در ارتباط با افراد دیگر نیز در خور توجّه است، مثل عفو و گذشت نسبت به کسی که به انسان ظلم کرده یا حقی را پایمال نموده است، حفظ آبروی مسلمانان، تواضع و فروتنی، پرهیز از دروغ، غیبت، تهمت، امر به معروف و نهی از منکر، انفاق، احسان و ....
منبع: تبیان
ارسال نظر