امام علی (ع) پیش از ترور فیزیکی، ترور شخصیتی شده بود
پارسینه: شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) آنگاه رقم خورد که پس از غصب خلافت، هنگامی که شبها همراه با وجود مقدس حضرت زهرا (س) به در خانه اصحاب باسابقه بدر و احد رفتند، آیات قرآن و احادیث نبوی را درباره ولایت بازگو کردند، ولی اصحاب رسول خدا خیانت کردند.
از همان روز رحلت پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله، ترور شخصیتی حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام شروع شد و در طول زمان گسترش پیدا کرد، تا اینکه سحرگاه نوزدهم رمضان توسط ابن ملجم که لعنت خدا بر او باد تبدیل به شهادت فیزیکی امام علی علیهالسلام شد.
در گفتگویی که با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ اسلام، انجام دادیم به بررسی ریشهها و زمینههای این واقعه جانسوز پرداختیم.
*میدانیم که حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان به ضرب شمشیر ابن ملجم لعنهالله علیه مجروح شده و دو روز بعد در شب ۲۱ ماه مبارک به شهادت رسیدند. اما زمینههای شهادت آن حضرت چگونه فراهم شد و برای پیدا کردن ریشههای این بغض و کینه چه اجراهای تاریخی را باید جستوجو کنیم؟
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام زمانی فراهم شد که مهاجران از اصحاب رسول خدا صلیالله علیه و آله، پیش از رحلت آن حضرت، بغضی پنهان نسبت به ساحت مقدس امام علی علیهالسلام داشتند. چرا که به سبب قتل کسان مشرک خود در جنگهای بدر و احد و خندق و همچنین جمع شدن امامت همراه با رسالت در بنیهاشم، نمیتوانستند رهبری آن حضرت را تحمل کنند و نبی مکرم اسلام هم به این مهم آگاه بود. از این رو بود که در غدیر خم هنگام اعلام ولایت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام، خوف آن داشت که این بخش از اصحاب در برابر امر خدا بایستند و وحدت جامعه توسط آنها مخدوش شود.
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام هنگامی فراهم شد که در روز رحلت پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله، انصار از اصحاب آن حضرت در اثر بیبصیرتی و آگاهی از کینه مهاجران نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، آن حضرت را کنار زده شده تلقی کردند و ثقیفه را با بحث جانشینی رسول خدا مطرح کردند و میخواستند سعد بن عباده را بهجای نبی مکرم اسلام بنشانند.
آنگاه زمینه شهادت امام علی علیهالسلام ایجاد شد که در ثقیفه، فضیلتها، جانفشانیها، دلاوریها، ازخودگذشتگیهای امیرالمؤمنین علیهالسلام توسط عمربن خطاب به عنوان نقطهضعفها و اشکالات آن حضرت مطرح شد و نداشتن چنین سوابقی توسط ابوبکر برای او امتیاز عنوان شد و او را به عنوان خلیفه رسول خدا صلیالله علیه و آله برجای حضرت نشاندند.
زمینه شهادت حضرت زمانی فراهم شد که فرد منصوب و منصوص از طرف خدا و معرفیشده توسط پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله را کنار زدند؛ آنگاه که نزل آیه تبلیغ و آیه اکمال درباره ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نادیده گرفته شد و یا انکار گردید و قویترین و محکمترین حدیث در طول تاریخ -یعنی حدیث غدیر- بیاعتبار شد.
شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که پس از غصب خلافت، هنگامی که شبها همراه با وجود مقدس حضرت زهرا سلامالله علیها به در خانه اصحاب باسابقه بدر و احد رفتند، آیات قرآن و احادیث نبوی را درباره ولایت بازگو کردند، ولی اصحاب رسول خدا خیانت کردند و آن حضرت را همراهی نکردند.
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه فراهم شد که به خانه وحی، خانهای که ملائک اذن میگرفتند حمله شد و حضرت زهرا سلامالله علیها مضروب گردید، بازوان امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام بسته و به مسجد آوردند و عمربن خطاب در مقابل مردم و خلیفه غاصب تیغ بر سر حضرت گذاشته و تهدید به قتل میکرد.
شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که آن وجود مقدس با دستان بسته در برابر خلیفه اول و مردمان دچار شقاوت، وقتی که از حق خود دم زد و کسی آن وجود مقدس را یاری نکرد، آیه شریفه قرآن را خطاب به قبر مطهر رسول خدا صلیالله علیه و آله تلاوت کرد: «ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی». این آیه شریفه زبان حال هارون است هنگامی که حضرت موسی علیهالسلام به میقات رفته بود و امت آن حضرت دچار کفر و بتپرستی شده بودند و به این معناست که «ای فرزند مادرم! این قوم مرا خوار و زبون ساختند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند». امام علی علیهالسلام این آیه را در شأن خود بیان فرمودند.
زمینه شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام آنگاه فراهم شد که خلیفه دوم شأن آن حضرت را چنان پایان آورد که آن حضرت را همردیف اعضای شورای تعیین خلیفه سوم کرد که خود امام علی علیهالسلام در خطبه شقشقیه، آه و داد از آن شورا و ظلمی که در حق آن وجود مقدس شد، دارد.
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که بعد از تبانی و زدوبند شورا، عثمان خلیفه سوم شد و آن حضرت در مقبل اعضای شورا و عموم مردم، حدیث معروفی را بیان کرد که به نقل منابع شیعه چهل مورد و برخی منابع سنی، سی مورد از فضیلتهای بیمانند خود را بیان کرد و مردم را سوگند دارد که اگر راست میگویم مرا تصدیق و چنانچه دروغ میگویم تکذیب کنید و همه مردم سوگند جلاله میخوردند و سخنان حضرت را تصدیق میکردند، اما حاضر به یاریاش نشدند. آن حضرت در پایان حدیث فرمود: «مادامیکه فقط به من ظلم میشود و شما آگاهانه حق را رها کرده و یاری نمیکنید، من هم سکوت میکنم.»
شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام آنگاه رقم خورد که وقتی در پی قتل عثمان، مردمی ناراضی و انقلاب نکرده، هنوز هم راضی نبودند جایگاه آن حضرت را به آن حضرت بازگردانند و اگر اقدام به موقع عمار یاسر، مالک اشتر، ابن تیهان و ابوقتاده انصاری، آن وجود مقدس باز هم از جایگاه الهی ممنوع و محروم میگشت.
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که عایشه به عنوان همسر نبی مکرم اسلام و امالمؤمنین که پیش از این مردم را به قیام علیه عثمان و قتل او دعوت میکرد، به محض شنیدن رسیدن امام علی علیهالسلام به خلافت، آن حضرت را قاتل عثمان معرفی کرد و مردم را دعوت به شورش و براندازی حاکمیت حق آن وجود مقدس میکرد.
شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که وقتی به خلافت رسید، عدالت و مساوات برقرار کرد و حاضر نشد برای حفظ حکومت خود خشم خداوند را برانگیزد و خلافت عدالت عمل کند.
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه فراهم شد که با رسیدن به خلافت، امتیازات و رانتهای سرشناسان و نورچشمیهای خلفای پیشین را قطع کرد و دشمنیها بر ضد آن حضرت ظهور و بروز پیدا کرد.
شهادت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام زمانی رقم خورد که در هنگام آغاز خلافت درصدد احیای سیره پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله بود و فرمود که میخواهد مردم را به حال و هوای دوران نبی مکرم اسلام برگرداند، امام سرشناسان و خواص جامعه روش ابوبکر و عمر را به رخ او میکشیدند.
شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که میخواست بدعتهای خلفای پیشین را بشکند و عملکرد و خطای آنها انتقاد کند، اما سخنانش را قطع کرده و به او اعتراض کرده و فریاد وا ابابکرا و وا عمرا سر میدادند.
شهادت آن حضرت هنگامی رقم خورد که در حکمیت آن وجود مقدس را با معاویه لعنهالله در یک سطح قرار دادند، به گونه ایشان فرمود: «الدّهر أنزلنی ثمّ أنزلنی حتّى قیل معاویه و على» یعنی روزگار من را چنان پایین آورده است که گفته میشود علی و معاویه.
زمانی زمینه شهادت امام علی علیهالسلام رقم خورد که با خیانت حکمها، عبدالله عمر بن خطاب بنا بود به عنوان خلیفه رسول خدا صلیالله علیه و آله معرفی شود و مقدس نمایان احمق، عبدالله بن عمر را در امر خلافت به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام ترجیح دادند.
شهادت آن حضرت بیش از این هم در صفین هنگامی رقم خورد که آن حضرت در برابر توطئه به نیزه کردن قرآنها قرار گرفت، ایشان را تهدید به قتل کردند و نسبت کفر دادند؛ لذا این زمینهها، مجموعاً، فضایی را فراهم کرد تا در سحرگاه نوزدهم رمضان توسط شقیترین مردمان، وجود مقدس حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در محراب مسجد کوفه ضربت خورد و در ۲۱ رمضان روح مقدسش به ملکوت اعلاء پرواز کند.
* اشاره کردید که یکی از ریشهها و زمینههای شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، جهل مردم بود و اینکه آن حضرت را با معاویه لعنهالله علیه یکسان میدانستند و نام مبارکشان را با آن ملعون میبردند. در ماجرای شهادت هم مشاهده میکنیم که توطئه قتل در آن شب برای سه نفر یعنی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، معاویه و عمر بن عاص لعنهالله علیهما طراحی شده بود. این ماجرا چه بود و چه شد که در این زمان هم آن حضرت را با عمروعاص و معاویه همردیف دانستند؟
این زمینهها از قبل فراهم شده بود و حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام پیش از آنکه ترور فیزیکی شود، از روز رحلت پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله ترور شخصیتی شده بود؛ شخصیت آن حضرت هدف قرار گرفته و ترور شده بود و هنگامی که به خلافت میرسد، وقتی میخواهد سیاستهای الهی خود را پیاده کند و سیره رسول خدا صلیالله علیه و آله را احیاء کند، در برابر آن حضرت چالشها و بحرانها پدید میآورند و ایشان را به نوعی جلوه میدهند که گویی ایشان در پی کسب قدرت است، همانگونه که معاویه به دنبال به دست آوردن قدرت است.
خوارج -که لعنت خدا بر آنها باد- بعد از جنگ نهروان به این نتیجه رسیدند که تا حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، معاویه بن سفیان لعنهالله علیهما و عمربن عاص لعنهالله علیه که در صدر جایگاه و قدرت عالم اسلام قرار دارند، جامعه و امت را روی صلاح و رستگاری نخواهد دید. با این توجیه که امام علی علیهالسلام به عنوان خلیفهای که بعد از قتل مردم به خواست مردم به قدرت رسیده، بر بخش اعظم عالم اسلام حکومت داشت، معاویه لعنهالله که از زمان عمر بن خطاب در حکومت شام نشسته بود و بعد از به خلافت رسیدن امام علی علیهالسلام عزل شده بود، ولی حاضر به کنارهگیری نبود شام را در اختیار داشت و عمربن عاص هم در اثر تبانی با معاویه، در اثر حیلههای خود توانستند در صفین امام علی علیهالسلام را از رسیدن به پیروزی نهایی بازدارند، با همراهی و هدایت معاویه موفق شده بود مصر و شمال آفریقا را از قلمرو آن حضرت جدا کنند و عمربن عاص در مصر حکومت میکرد.
از این رو بود که خوارج پنداشتند این سه کس که در عالم اسلام قدرت را به دست دارند، اگرچه با هم ناسازگارند و امام علی علیهالسلام، معاویه و عمربن عاص را برنمیتابد، اما این سه نفر باید از بین بروند تا جامعه اسلامی به صلاح و رستگاری برسد؛ لذا تصمیم گرفتند در یک زمان و یک موقعیت هر سه را از میان بردارند.
*به این ترتیب در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری برداشت سطحی و جاهلانه خوارج، توطئهای بزرگ را رقم زد که منجر به شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام شد.
درست است. در سحرگاه نوزدهم رمضان غیر از کوفه و مسجد جامع که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام ضربت خورد، معاویه لعنهالله هم در همان موقع در مسجد شام موردحمله قرار گرفت و بنا هم بود عمربن عاص در مسجد جامع مصر هدف قرار گیرد که او به جای خود، قاضی مصر را فرستاده بود که قاضی کشته شد و معاویه هم مجروح شد.
این برداشت سطحی و جاهلانه خوارج بود که امام علی علیهالسلام را در سطح یک مدعی قدرت کنار این دو تبهکار قرار داده بودند. البته این، صرفاً نظر خوارج نبود بلکه شماری از سرشناسان و خواص عالم اسلام بهخصوص در کوفه چنین دیدگاهی داشتند و بعضاً به خلافت رسیدن معاویه را بر تداوم خلافت امام علی علیهالسلام ترجیح میدادند.
*چطور ابن ملجم بعد از ماجرای نهروان، همچنان جزء خوارج محسوب میشد؟
ابن ملجم همراه با هشت نفر دیگر، زخمی از مهلکه نهروان جان به در بردند. امام علی علیهالسلام پیش از وقوع جنگ، خطاب به یکی از یارانش فرموده بود در پی وقوع جنگ بین ما و آنها، از ما بیش از ده نفر به شهادت نمیرسد و از آنها بیش از ده نفر زنده نمیماند. ابن ملجم همراه هشت نفر دیگر از نهروان به سمت مکه فرار کردند و در مکه اقامت داشتند تا در آنجا به این نتیجه رسیدند که باید این سه نفر را از رأس عالم اسلام کنار زد و آن توطئه را عملی کردند.
*میدانیم که سالها قبل از شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام، عدهای از یمنیها به سرکردگی ابن ملجم خدمت آن حضرت آمده و با ایشان بیعت کرده بودند. ماجرای بیعت چه بود و چه اتفاقی که ابن ملجم به عنوان یکی از ارادتمندان، ایشان را به شهادت رساند؟
یمنیها این افتخار را داشتند که در سال دهم هجرت رسول خدا صلیالله علیه و آله، توسط امام علی علیهالسلام یعنی نماینده نبی مکرم اسلام، به اسلام دعوت شده و مسلمان شدند. در حقیقت یمنیها اسلام خود را مدیون امام علی علیهالسلام بودند. البته ما چهرههای سرشناس و شاخصی از مردم یمن داریم که اینها جزء بهترین اصحاب امام علی علیهالسلام هستند، مانند مالک اشتر، کمیل بن زیاد نخعی، حجر بن عدی و حارث همدانی.
اما به دلیل ترور شخصیتی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، مشاهده میکنیم شماری از یمنیها که در کوفه ساکن بودند و بخش بیشتری از مردم کوفه را تشکیل میدادند و پایگاه اجتماعی حضرت بیشتر در قبایل یمنی بود، اما جامعه چنان از ارزشهای الهی دور شده و دچار تشتت و دنیازدگی و انحراف از مسیر حق شده که جریان خوارج در بین یمنیها رخ میدهد. اشعث بن قیس کندی لعنهالله علیه، رئیس قبایل یمنی در کوفه بود، این فرد، چون در دوران عثمان فرمانروای آذربایجان بود و رانتهای بسیاری در اختیار داشت، توسط امام علی علیهالسلام عزل شده و اموال از او باز پس گرفته شده بود، نسبت به آن حضرت کینه داشت و دنبال ضربه زدن به ایشان بود. از سویی هم نمیتوانست وقتی امام علی علیهالسلام اعلام آمادهباش داده و بهسوی صفین حرکت میکند، حضور نداشته باشد؛ لذا او یکی از سرشناسان حاضر در سپاه امام علی علیهالسلام است، اما نمیخواهد آن حضرت به پیروزی برسد. به همین دلیل وقتی قرآنها به نیزه رفت، اولین کسی که باعث توقف جنگ و تحمیل حکمیت به آن حضرت شد، همین اشعث بن قیس است که توانست در بسیاری از یمنیها تأثیرگذار باشد. حتی بسیاری از مورخین او را عامل پیدایش خوارج میدانند، اگرچه با زیرکی خود را از آنها جدا کرد.
طبق نقلهای قطعی که در تاریخ داریم، ابن ملجم لعنهالله علیه هنگامی که از مکه به کوفه آمده بود در محله کنده، یعنی قبیله اشعث بن قیس منزل کرده بود و در سحرگاه نوزدهم رمضان، قبل از آنکه امام علی علیهالسلام به مسجد بیایند، حجر بن عدی در مسجد دید که اشعث با ابن ملجم نجوا میکند و، چون از بغض و کینه او نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام آگاه بود، شنید که اشعث به ابن ملجم میگوید «در کار خود بشتاب پیش از آنکه صبح تو را رسوا کند». حجر متوجه شد اینها توطئهای بر ضد جان امام علی علیهالسلام دارند و بهصراحت به اشعث گفت: «ای یکچشم! تو قصد جان حضرت امیرالمؤمنین کردهای. نخواهم گذاشت این توطئه را عملی کنی.» حجر رفت تا به امام علی علیهالسلام خبر دهد، اما آن حضرت از مسیر دیگری عازم مسجد بود. زمانی حجر به مسجد رسید که شنید امام علی علیهالسلام را ضربت زدهاند؛ بنابراین زمینهها از قبل فراهم شده بود. حتی گروهی از یمنیهایی که اسلام خود را مدیون وجود مبارک امام علی علیهالسلام میدانستند، اینها هم حضرت را در جایگاه خلافت برنمیتافتند و افرادی مانند ابوبکر و عمر را ترجیح میدادند. چراکه بعد از انتشار خبر حکمیت، خوارج پیش از آنکه جنگ نهروان را به پا کنند، وقتی شنیدند که بنا بوده حکمها امام علی علیهالسلام را از عراق و معاویه را از شام عزل کنند و عبدالله بن عمربن خطاب را به عنوان خلیفه معرفی کنند که عمربن عاص خیانت و کرد و قضایا را به نفع معاویه رقم زد، خوارج راضی و خشنود بودند که اگر عبدالله بن عمر خلیفه میشد، برای عالم اسلام مناسبتر بود. این مسئله یکباره اتفاق نیفتاد. حاصل ۲۵ سال خیانت و ترور شخصیت امام علی علیهالسلام بود، که حتی روی یمنیهایی مدیون آن حضرت بودند چنین اثری گذاشت.
*همان طور که اشاره کردید ابن ملجم لعنهالله علیه از گروه خوارج بود. اما طبق نقل شهید مرتضی مطهری، خوارج مردند، اما روحیه خارجی گری همچنان زنده است. به نظر شما روحیه خوارج و خارجی گری چه مختصاتی دارد و در طول تاریخ کجاها بروز کرده است؟ آیا هنوز هم خوارج فعال هستند؟
خوارج بعد از جنگ نمردند. اتفاقاً آنها بعد از صلح تحمیلی امام حسن علیهالسلام، بر ضد معاویه قیامهای متعددی کردند و از معضلات دستگاه غاصب خلافت بودند. اگرچه معاویه با حیله و تزویر بعد از چند جنگ موفق شد خوارج را بخرد و آنها را از قیام و شورش بازدارد، اما مشاهده میکنیم بعد از مرگ یزید لعنهالله، خوارج باز هم به عرصه میآیند و علیه حکومت زبریان فعالیت گستردهای دارند. بعد هم در حکومت شاخه مردمی بنیامیه از معضلات بزرگ بنیامیه هستند. حتی بعد از سقوط بنیامیه و روی کار آمدن بنیعباس هم جولان میدهند. از عراق به خوزستان و از آنجا به فارس و کرمان و سپس به سیستان کشیده شدند و تا قرن سوم، خوارج در عرصه سیاسی، اجتماعی، فکری و فقهی عالم اسلام خودنمایی میکنند؛ بنابراین این طور نیست که از بین رفته باشند.
اگرچه خوارج در قرن سوم دیگر دارای قدرت و محلی برای ابراز وجود نبودند، ولی خوارج تا عصر امروز باقی ماندهاند. البته اینها دچار تفرقههای بسیاری شدهاند و امروز بازمانده خوارج به نام یکی از آنها به نام «اباضیه» باقی است که در کشور عمان و سودان و لیبی هنوز وجود دارند. البته آن تندرویها و ناسزاگویی نسبت به حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام را ندارند.
اما روحیه خارجی گری یعنی قائل بودن به اینکه برداشتن ما از دین صحیحترین حالت است و هرکسی غیر از ما فکر کند، کافر و محضورالدم است، همان طرز تفکر تکفیری است که امروز هم داریم و در طول تاریخ با فراز و فرودهایی وجود داشته است. درواقع باید گفت: خوارج نخستین جریان تکفیری است که در عالم اسلام پدید آمد، منشأ ضربات شدید و جبرانناپذیری به اسلام شد و امروز هم در قالب جریانهای تکفیری سلفی و وهابی مشاهده میکنیم که چگونه با تفکر باطل و جاهل و عملکرد سفاکانه و خونریزانه خود چهره اسلام را مخدوش کردهاند.
*مشخص است که خوارج به دلیل سرپیچی از ولایت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام دچار انحطاط شدید فکری و عملی شدند. با توجه به اینکه این روحیه همچنان زنده است، در این روزگار، وظیفه ما نسبت به ولایتفقیه چیست؟
عالم اسلام از آن روز ضربه خورد، دچار تفرقه شد و از مسیر الهی دور شد که به ولایت خیانت صورت گرفت و ولایت خانهنشین شد. به لطف خداوند ۴۰ سال است که ولایت در ایرانزمین، در زمین امام زمان علیهالسلام حاکم است و اینکه در این ۴۰ سال جهان استکبار نتوانسته این کشور را از پای درآورد، فقط و فقط به سبب وجود نظام ولایی است. همانگونه که امام خمینی رضوانالله علیه فرمود: «پشتیبان ولایتفقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد.» این حقیقتی است. به اعتبار حاکمیت ولایت است که توطئههای گوناگون و گسترده نظام سلطه و استکبار که یکی از اینها کافی بود تا کشوری بسیار نیرومند و قوی را از پای درآورد، در این سرزمین خنثی و نابود شده است.
ما نهتنها از بعد اعتقادی و دینی باید پیرو و پشتیبان ولایت باشیم تا سرافراز باقی بمانیم و جلوی سلطه بیگانگان را بر کشور بگیریم، حتی اگر کسی اعتقاد دینی ندارد، ولی عرق ملی دارد، اگر خوب نگاه کند در طول تاریخ این سرزمین هیچگاه عظمتی که کشور داشته است و در برابر توطئهها و دشمنیها پایداری کرده و موفق شده است، مانند این ۴۰ سال تشکیل و تأسیس نظام ولایی نبوده است؛ لذا آن کسی هم که اعتقاد محکمی به دین ندارد، ولی عرق ملی دارد، باید مدافع نظام ولایتفقیه باشد تا کشور محفوظ بماند.
در گفتگویی که با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ اسلام، انجام دادیم به بررسی ریشهها و زمینههای این واقعه جانسوز پرداختیم.
*میدانیم که حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان به ضرب شمشیر ابن ملجم لعنهالله علیه مجروح شده و دو روز بعد در شب ۲۱ ماه مبارک به شهادت رسیدند. اما زمینههای شهادت آن حضرت چگونه فراهم شد و برای پیدا کردن ریشههای این بغض و کینه چه اجراهای تاریخی را باید جستوجو کنیم؟
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام زمانی فراهم شد که مهاجران از اصحاب رسول خدا صلیالله علیه و آله، پیش از رحلت آن حضرت، بغضی پنهان نسبت به ساحت مقدس امام علی علیهالسلام داشتند. چرا که به سبب قتل کسان مشرک خود در جنگهای بدر و احد و خندق و همچنین جمع شدن امامت همراه با رسالت در بنیهاشم، نمیتوانستند رهبری آن حضرت را تحمل کنند و نبی مکرم اسلام هم به این مهم آگاه بود. از این رو بود که در غدیر خم هنگام اعلام ولایت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام، خوف آن داشت که این بخش از اصحاب در برابر امر خدا بایستند و وحدت جامعه توسط آنها مخدوش شود.
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام هنگامی فراهم شد که در روز رحلت پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله، انصار از اصحاب آن حضرت در اثر بیبصیرتی و آگاهی از کینه مهاجران نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، آن حضرت را کنار زده شده تلقی کردند و ثقیفه را با بحث جانشینی رسول خدا مطرح کردند و میخواستند سعد بن عباده را بهجای نبی مکرم اسلام بنشانند.
آنگاه زمینه شهادت امام علی علیهالسلام ایجاد شد که در ثقیفه، فضیلتها، جانفشانیها، دلاوریها، ازخودگذشتگیهای امیرالمؤمنین علیهالسلام توسط عمربن خطاب به عنوان نقطهضعفها و اشکالات آن حضرت مطرح شد و نداشتن چنین سوابقی توسط ابوبکر برای او امتیاز عنوان شد و او را به عنوان خلیفه رسول خدا صلیالله علیه و آله برجای حضرت نشاندند.
زمینه شهادت حضرت زمانی فراهم شد که فرد منصوب و منصوص از طرف خدا و معرفیشده توسط پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله را کنار زدند؛ آنگاه که نزل آیه تبلیغ و آیه اکمال درباره ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نادیده گرفته شد و یا انکار گردید و قویترین و محکمترین حدیث در طول تاریخ -یعنی حدیث غدیر- بیاعتبار شد.
شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که پس از غصب خلافت، هنگامی که شبها همراه با وجود مقدس حضرت زهرا سلامالله علیها به در خانه اصحاب باسابقه بدر و احد رفتند، آیات قرآن و احادیث نبوی را درباره ولایت بازگو کردند، ولی اصحاب رسول خدا خیانت کردند و آن حضرت را همراهی نکردند.
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه فراهم شد که به خانه وحی، خانهای که ملائک اذن میگرفتند حمله شد و حضرت زهرا سلامالله علیها مضروب گردید، بازوان امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام بسته و به مسجد آوردند و عمربن خطاب در مقابل مردم و خلیفه غاصب تیغ بر سر حضرت گذاشته و تهدید به قتل میکرد.
شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که آن وجود مقدس با دستان بسته در برابر خلیفه اول و مردمان دچار شقاوت، وقتی که از حق خود دم زد و کسی آن وجود مقدس را یاری نکرد، آیه شریفه قرآن را خطاب به قبر مطهر رسول خدا صلیالله علیه و آله تلاوت کرد: «ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی». این آیه شریفه زبان حال هارون است هنگامی که حضرت موسی علیهالسلام به میقات رفته بود و امت آن حضرت دچار کفر و بتپرستی شده بودند و به این معناست که «ای فرزند مادرم! این قوم مرا خوار و زبون ساختند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند». امام علی علیهالسلام این آیه را در شأن خود بیان فرمودند.
زمینه شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام آنگاه فراهم شد که خلیفه دوم شأن آن حضرت را چنان پایان آورد که آن حضرت را همردیف اعضای شورای تعیین خلیفه سوم کرد که خود امام علی علیهالسلام در خطبه شقشقیه، آه و داد از آن شورا و ظلمی که در حق آن وجود مقدس شد، دارد.
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که بعد از تبانی و زدوبند شورا، عثمان خلیفه سوم شد و آن حضرت در مقبل اعضای شورا و عموم مردم، حدیث معروفی را بیان کرد که به نقل منابع شیعه چهل مورد و برخی منابع سنی، سی مورد از فضیلتهای بیمانند خود را بیان کرد و مردم را سوگند دارد که اگر راست میگویم مرا تصدیق و چنانچه دروغ میگویم تکذیب کنید و همه مردم سوگند جلاله میخوردند و سخنان حضرت را تصدیق میکردند، اما حاضر به یاریاش نشدند. آن حضرت در پایان حدیث فرمود: «مادامیکه فقط به من ظلم میشود و شما آگاهانه حق را رها کرده و یاری نمیکنید، من هم سکوت میکنم.»
شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام آنگاه رقم خورد که وقتی در پی قتل عثمان، مردمی ناراضی و انقلاب نکرده، هنوز هم راضی نبودند جایگاه آن حضرت را به آن حضرت بازگردانند و اگر اقدام به موقع عمار یاسر، مالک اشتر، ابن تیهان و ابوقتاده انصاری، آن وجود مقدس باز هم از جایگاه الهی ممنوع و محروم میگشت.
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که عایشه به عنوان همسر نبی مکرم اسلام و امالمؤمنین که پیش از این مردم را به قیام علیه عثمان و قتل او دعوت میکرد، به محض شنیدن رسیدن امام علی علیهالسلام به خلافت، آن حضرت را قاتل عثمان معرفی کرد و مردم را دعوت به شورش و براندازی حاکمیت حق آن وجود مقدس میکرد.
شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که وقتی به خلافت رسید، عدالت و مساوات برقرار کرد و حاضر نشد برای حفظ حکومت خود خشم خداوند را برانگیزد و خلافت عدالت عمل کند.
زمینه شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه فراهم شد که با رسیدن به خلافت، امتیازات و رانتهای سرشناسان و نورچشمیهای خلفای پیشین را قطع کرد و دشمنیها بر ضد آن حضرت ظهور و بروز پیدا کرد.
شهادت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام زمانی رقم خورد که در هنگام آغاز خلافت درصدد احیای سیره پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله بود و فرمود که میخواهد مردم را به حال و هوای دوران نبی مکرم اسلام برگرداند، امام سرشناسان و خواص جامعه روش ابوبکر و عمر را به رخ او میکشیدند.
شهادت امام علی علیهالسلام آنگاه رقم خورد که میخواست بدعتهای خلفای پیشین را بشکند و عملکرد و خطای آنها انتقاد کند، اما سخنانش را قطع کرده و به او اعتراض کرده و فریاد وا ابابکرا و وا عمرا سر میدادند.
شهادت آن حضرت هنگامی رقم خورد که در حکمیت آن وجود مقدس را با معاویه لعنهالله در یک سطح قرار دادند، به گونه ایشان فرمود: «الدّهر أنزلنی ثمّ أنزلنی حتّى قیل معاویه و على» یعنی روزگار من را چنان پایین آورده است که گفته میشود علی و معاویه.
زمانی زمینه شهادت امام علی علیهالسلام رقم خورد که با خیانت حکمها، عبدالله عمر بن خطاب بنا بود به عنوان خلیفه رسول خدا صلیالله علیه و آله معرفی شود و مقدس نمایان احمق، عبدالله بن عمر را در امر خلافت به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام ترجیح دادند.
شهادت آن حضرت بیش از این هم در صفین هنگامی رقم خورد که آن حضرت در برابر توطئه به نیزه کردن قرآنها قرار گرفت، ایشان را تهدید به قتل کردند و نسبت کفر دادند؛ لذا این زمینهها، مجموعاً، فضایی را فراهم کرد تا در سحرگاه نوزدهم رمضان توسط شقیترین مردمان، وجود مقدس حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در محراب مسجد کوفه ضربت خورد و در ۲۱ رمضان روح مقدسش به ملکوت اعلاء پرواز کند.
* اشاره کردید که یکی از ریشهها و زمینههای شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، جهل مردم بود و اینکه آن حضرت را با معاویه لعنهالله علیه یکسان میدانستند و نام مبارکشان را با آن ملعون میبردند. در ماجرای شهادت هم مشاهده میکنیم که توطئه قتل در آن شب برای سه نفر یعنی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، معاویه و عمر بن عاص لعنهالله علیهما طراحی شده بود. این ماجرا چه بود و چه شد که در این زمان هم آن حضرت را با عمروعاص و معاویه همردیف دانستند؟
این زمینهها از قبل فراهم شده بود و حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام پیش از آنکه ترور فیزیکی شود، از روز رحلت پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله ترور شخصیتی شده بود؛ شخصیت آن حضرت هدف قرار گرفته و ترور شده بود و هنگامی که به خلافت میرسد، وقتی میخواهد سیاستهای الهی خود را پیاده کند و سیره رسول خدا صلیالله علیه و آله را احیاء کند، در برابر آن حضرت چالشها و بحرانها پدید میآورند و ایشان را به نوعی جلوه میدهند که گویی ایشان در پی کسب قدرت است، همانگونه که معاویه به دنبال به دست آوردن قدرت است.
خوارج -که لعنت خدا بر آنها باد- بعد از جنگ نهروان به این نتیجه رسیدند که تا حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، معاویه بن سفیان لعنهالله علیهما و عمربن عاص لعنهالله علیه که در صدر جایگاه و قدرت عالم اسلام قرار دارند، جامعه و امت را روی صلاح و رستگاری نخواهد دید. با این توجیه که امام علی علیهالسلام به عنوان خلیفهای که بعد از قتل مردم به خواست مردم به قدرت رسیده، بر بخش اعظم عالم اسلام حکومت داشت، معاویه لعنهالله که از زمان عمر بن خطاب در حکومت شام نشسته بود و بعد از به خلافت رسیدن امام علی علیهالسلام عزل شده بود، ولی حاضر به کنارهگیری نبود شام را در اختیار داشت و عمربن عاص هم در اثر تبانی با معاویه، در اثر حیلههای خود توانستند در صفین امام علی علیهالسلام را از رسیدن به پیروزی نهایی بازدارند، با همراهی و هدایت معاویه موفق شده بود مصر و شمال آفریقا را از قلمرو آن حضرت جدا کنند و عمربن عاص در مصر حکومت میکرد.
از این رو بود که خوارج پنداشتند این سه کس که در عالم اسلام قدرت را به دست دارند، اگرچه با هم ناسازگارند و امام علی علیهالسلام، معاویه و عمربن عاص را برنمیتابد، اما این سه نفر باید از بین بروند تا جامعه اسلامی به صلاح و رستگاری برسد؛ لذا تصمیم گرفتند در یک زمان و یک موقعیت هر سه را از میان بردارند.
*به این ترتیب در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری برداشت سطحی و جاهلانه خوارج، توطئهای بزرگ را رقم زد که منجر به شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام شد.
درست است. در سحرگاه نوزدهم رمضان غیر از کوفه و مسجد جامع که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام ضربت خورد، معاویه لعنهالله هم در همان موقع در مسجد شام موردحمله قرار گرفت و بنا هم بود عمربن عاص در مسجد جامع مصر هدف قرار گیرد که او به جای خود، قاضی مصر را فرستاده بود که قاضی کشته شد و معاویه هم مجروح شد.
این برداشت سطحی و جاهلانه خوارج بود که امام علی علیهالسلام را در سطح یک مدعی قدرت کنار این دو تبهکار قرار داده بودند. البته این، صرفاً نظر خوارج نبود بلکه شماری از سرشناسان و خواص عالم اسلام بهخصوص در کوفه چنین دیدگاهی داشتند و بعضاً به خلافت رسیدن معاویه را بر تداوم خلافت امام علی علیهالسلام ترجیح میدادند.
*چطور ابن ملجم بعد از ماجرای نهروان، همچنان جزء خوارج محسوب میشد؟
ابن ملجم همراه با هشت نفر دیگر، زخمی از مهلکه نهروان جان به در بردند. امام علی علیهالسلام پیش از وقوع جنگ، خطاب به یکی از یارانش فرموده بود در پی وقوع جنگ بین ما و آنها، از ما بیش از ده نفر به شهادت نمیرسد و از آنها بیش از ده نفر زنده نمیماند. ابن ملجم همراه هشت نفر دیگر از نهروان به سمت مکه فرار کردند و در مکه اقامت داشتند تا در آنجا به این نتیجه رسیدند که باید این سه نفر را از رأس عالم اسلام کنار زد و آن توطئه را عملی کردند.
*میدانیم که سالها قبل از شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام، عدهای از یمنیها به سرکردگی ابن ملجم خدمت آن حضرت آمده و با ایشان بیعت کرده بودند. ماجرای بیعت چه بود و چه اتفاقی که ابن ملجم به عنوان یکی از ارادتمندان، ایشان را به شهادت رساند؟
یمنیها این افتخار را داشتند که در سال دهم هجرت رسول خدا صلیالله علیه و آله، توسط امام علی علیهالسلام یعنی نماینده نبی مکرم اسلام، به اسلام دعوت شده و مسلمان شدند. در حقیقت یمنیها اسلام خود را مدیون امام علی علیهالسلام بودند. البته ما چهرههای سرشناس و شاخصی از مردم یمن داریم که اینها جزء بهترین اصحاب امام علی علیهالسلام هستند، مانند مالک اشتر، کمیل بن زیاد نخعی، حجر بن عدی و حارث همدانی.
اما به دلیل ترور شخصیتی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، مشاهده میکنیم شماری از یمنیها که در کوفه ساکن بودند و بخش بیشتری از مردم کوفه را تشکیل میدادند و پایگاه اجتماعی حضرت بیشتر در قبایل یمنی بود، اما جامعه چنان از ارزشهای الهی دور شده و دچار تشتت و دنیازدگی و انحراف از مسیر حق شده که جریان خوارج در بین یمنیها رخ میدهد. اشعث بن قیس کندی لعنهالله علیه، رئیس قبایل یمنی در کوفه بود، این فرد، چون در دوران عثمان فرمانروای آذربایجان بود و رانتهای بسیاری در اختیار داشت، توسط امام علی علیهالسلام عزل شده و اموال از او باز پس گرفته شده بود، نسبت به آن حضرت کینه داشت و دنبال ضربه زدن به ایشان بود. از سویی هم نمیتوانست وقتی امام علی علیهالسلام اعلام آمادهباش داده و بهسوی صفین حرکت میکند، حضور نداشته باشد؛ لذا او یکی از سرشناسان حاضر در سپاه امام علی علیهالسلام است، اما نمیخواهد آن حضرت به پیروزی برسد. به همین دلیل وقتی قرآنها به نیزه رفت، اولین کسی که باعث توقف جنگ و تحمیل حکمیت به آن حضرت شد، همین اشعث بن قیس است که توانست در بسیاری از یمنیها تأثیرگذار باشد. حتی بسیاری از مورخین او را عامل پیدایش خوارج میدانند، اگرچه با زیرکی خود را از آنها جدا کرد.
طبق نقلهای قطعی که در تاریخ داریم، ابن ملجم لعنهالله علیه هنگامی که از مکه به کوفه آمده بود در محله کنده، یعنی قبیله اشعث بن قیس منزل کرده بود و در سحرگاه نوزدهم رمضان، قبل از آنکه امام علی علیهالسلام به مسجد بیایند، حجر بن عدی در مسجد دید که اشعث با ابن ملجم نجوا میکند و، چون از بغض و کینه او نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام آگاه بود، شنید که اشعث به ابن ملجم میگوید «در کار خود بشتاب پیش از آنکه صبح تو را رسوا کند». حجر متوجه شد اینها توطئهای بر ضد جان امام علی علیهالسلام دارند و بهصراحت به اشعث گفت: «ای یکچشم! تو قصد جان حضرت امیرالمؤمنین کردهای. نخواهم گذاشت این توطئه را عملی کنی.» حجر رفت تا به امام علی علیهالسلام خبر دهد، اما آن حضرت از مسیر دیگری عازم مسجد بود. زمانی حجر به مسجد رسید که شنید امام علی علیهالسلام را ضربت زدهاند؛ بنابراین زمینهها از قبل فراهم شده بود. حتی گروهی از یمنیهایی که اسلام خود را مدیون وجود مبارک امام علی علیهالسلام میدانستند، اینها هم حضرت را در جایگاه خلافت برنمیتافتند و افرادی مانند ابوبکر و عمر را ترجیح میدادند. چراکه بعد از انتشار خبر حکمیت، خوارج پیش از آنکه جنگ نهروان را به پا کنند، وقتی شنیدند که بنا بوده حکمها امام علی علیهالسلام را از عراق و معاویه را از شام عزل کنند و عبدالله بن عمربن خطاب را به عنوان خلیفه معرفی کنند که عمربن عاص خیانت و کرد و قضایا را به نفع معاویه رقم زد، خوارج راضی و خشنود بودند که اگر عبدالله بن عمر خلیفه میشد، برای عالم اسلام مناسبتر بود. این مسئله یکباره اتفاق نیفتاد. حاصل ۲۵ سال خیانت و ترور شخصیت امام علی علیهالسلام بود، که حتی روی یمنیهایی مدیون آن حضرت بودند چنین اثری گذاشت.
*همان طور که اشاره کردید ابن ملجم لعنهالله علیه از گروه خوارج بود. اما طبق نقل شهید مرتضی مطهری، خوارج مردند، اما روحیه خارجی گری همچنان زنده است. به نظر شما روحیه خوارج و خارجی گری چه مختصاتی دارد و در طول تاریخ کجاها بروز کرده است؟ آیا هنوز هم خوارج فعال هستند؟
خوارج بعد از جنگ نمردند. اتفاقاً آنها بعد از صلح تحمیلی امام حسن علیهالسلام، بر ضد معاویه قیامهای متعددی کردند و از معضلات دستگاه غاصب خلافت بودند. اگرچه معاویه با حیله و تزویر بعد از چند جنگ موفق شد خوارج را بخرد و آنها را از قیام و شورش بازدارد، اما مشاهده میکنیم بعد از مرگ یزید لعنهالله، خوارج باز هم به عرصه میآیند و علیه حکومت زبریان فعالیت گستردهای دارند. بعد هم در حکومت شاخه مردمی بنیامیه از معضلات بزرگ بنیامیه هستند. حتی بعد از سقوط بنیامیه و روی کار آمدن بنیعباس هم جولان میدهند. از عراق به خوزستان و از آنجا به فارس و کرمان و سپس به سیستان کشیده شدند و تا قرن سوم، خوارج در عرصه سیاسی، اجتماعی، فکری و فقهی عالم اسلام خودنمایی میکنند؛ بنابراین این طور نیست که از بین رفته باشند.
اگرچه خوارج در قرن سوم دیگر دارای قدرت و محلی برای ابراز وجود نبودند، ولی خوارج تا عصر امروز باقی ماندهاند. البته اینها دچار تفرقههای بسیاری شدهاند و امروز بازمانده خوارج به نام یکی از آنها به نام «اباضیه» باقی است که در کشور عمان و سودان و لیبی هنوز وجود دارند. البته آن تندرویها و ناسزاگویی نسبت به حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام را ندارند.
اما روحیه خارجی گری یعنی قائل بودن به اینکه برداشتن ما از دین صحیحترین حالت است و هرکسی غیر از ما فکر کند، کافر و محضورالدم است، همان طرز تفکر تکفیری است که امروز هم داریم و در طول تاریخ با فراز و فرودهایی وجود داشته است. درواقع باید گفت: خوارج نخستین جریان تکفیری است که در عالم اسلام پدید آمد، منشأ ضربات شدید و جبرانناپذیری به اسلام شد و امروز هم در قالب جریانهای تکفیری سلفی و وهابی مشاهده میکنیم که چگونه با تفکر باطل و جاهل و عملکرد سفاکانه و خونریزانه خود چهره اسلام را مخدوش کردهاند.
*مشخص است که خوارج به دلیل سرپیچی از ولایت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام دچار انحطاط شدید فکری و عملی شدند. با توجه به اینکه این روحیه همچنان زنده است، در این روزگار، وظیفه ما نسبت به ولایتفقیه چیست؟
عالم اسلام از آن روز ضربه خورد، دچار تفرقه شد و از مسیر الهی دور شد که به ولایت خیانت صورت گرفت و ولایت خانهنشین شد. به لطف خداوند ۴۰ سال است که ولایت در ایرانزمین، در زمین امام زمان علیهالسلام حاکم است و اینکه در این ۴۰ سال جهان استکبار نتوانسته این کشور را از پای درآورد، فقط و فقط به سبب وجود نظام ولایی است. همانگونه که امام خمینی رضوانالله علیه فرمود: «پشتیبان ولایتفقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد.» این حقیقتی است. به اعتبار حاکمیت ولایت است که توطئههای گوناگون و گسترده نظام سلطه و استکبار که یکی از اینها کافی بود تا کشوری بسیار نیرومند و قوی را از پای درآورد، در این سرزمین خنثی و نابود شده است.
ما نهتنها از بعد اعتقادی و دینی باید پیرو و پشتیبان ولایت باشیم تا سرافراز باقی بمانیم و جلوی سلطه بیگانگان را بر کشور بگیریم، حتی اگر کسی اعتقاد دینی ندارد، ولی عرق ملی دارد، اگر خوب نگاه کند در طول تاریخ این سرزمین هیچگاه عظمتی که کشور داشته است و در برابر توطئهها و دشمنیها پایداری کرده و موفق شده است، مانند این ۴۰ سال تشکیل و تأسیس نظام ولایی نبوده است؛ لذا آن کسی هم که اعتقاد محکمی به دین ندارد، ولی عرق ملی دارد، باید مدافع نظام ولایتفقیه باشد تا کشور محفوظ بماند.
ارسال نظر