در زمان مرگ عزیزان با کودکان چه کنیم؟
پارسینه: کودکان میتوانند از وقایع زندگی درسهای مهمی بگیرند. کودک باید از پدر و مادرش بیاموزد که کدام پیشامدها و اتفاقات ناراحت کننده و کدام یک فاجعه هستند
هر یک از کودکان زمانی که با مسئله فوت یکی از اعضای خانواده و یا آشنایان روبه رو میشوند، ممکن است واکنشهای متفاوتی از خود نشان دهند.
از جمله رایجترین این واکنشها در ادامه بیان میشوند.
۱- اختلالات رفتاری
اغلب کودکان خردسال هنگام از دست دادن یکی از افراد فامیل و یا دوستان ممکن است ناراحتی چندانی از خود بروز ندهند، تا حدی که تصور میکنید آنها اساساً درکی از موضوع ندارند. در حالی که کودکان احساسات و عواطف خود را بیشتر با عکس العملها و رفتارهایشان - و نه با کلمات و گفتارشان - نشان میدهند. به عبارت سادهتر کودک ممکن است ناراحتی و غم خود را با بروز رفتارهای نابهنجاری مثل؛ ناخن جویدن، شب ادراری و... نشان دهد.
۲- پرخاشگری و خشم
گروهی از کودکان ممکن است در قبال مسئله مرگ به همان اندازه که ناراحت و دلگیر میشوند، عصبانی و خشمناک نیز بشوند، زیرا فردی را از دست داده اند که نقش عمدهای در حفظ امنیت و آرامش او داشته است. به طور مثال، ممکن است ناراحتی خود را با انجام بازیهای خشن و پرخاشگرانه نشان دهند و یا ممکن است بداخلاق و زودرنج شوند و درصدد اذیت و آزار کودکان دیگر برآیند.
۳- اضطراب و نگرانی
کودکی که یکی از اعضای خانواده اش را از دست میدهد، ممکن است شدیداً مضطرب و پریشان شود، چرا که تصور میکند این احتمال وجود دارد که دیگران را هم از دست بدهد و تنها و بی پناه شود. تحقیقات نشان میدهند کودکان خردسال بیشتر از آن که نگران مرگ خود باشند، نگران از دست دادن والدین و نزدیکان خود هستند. برخی از کودکان ۱۰-۸ ساله خود را مسئول فوت دیگران میدانند و ممکن است نگرانی و اضطراب خود را با سرکشی و نافرمانی از خواستههای اطرافیان نشان دهند.
۴- احساس گناه و شرم
گاهی کودک تصور میکند که فوت دیگری ناشی از افکار شوم و نارضایتی او از فرد متوفی بوده است و شدیداً دچار احساس گناه میشود، و یا ممکن است احساس کند که اگر روابط بهتر و صمیمانه تری با متوفی میداشت، اکنون او زنده بود و مرگ وی تقصیر او بوده است.
۵- افسردگی و غمگینی
برخی از کودکان ۱۳-۱۱ ساله برای بیان احساسات و عواطف شان دچار مشکل میشوند و نمیتوانند به راحتی درباره آن صحبت کنند و یا آن را بروز دهند، در نتیجه غمگین و افسرد میشوند و گوشهای تنها مینشینند. در مواردی نیز دیده میشود که کودک روزها گریه میکند و در جستجوی فرد متوفی از اتاقی به اتاق دیگر میرود. کودکان غم زده ممکن است علیرغم میل بزرگترها، به عکسهای متوفی نگاه کنند و خواستار شنیدن خاطرات و گفتههای او شوند.
۶- بی تفاوتی و سکوت
گروهی از کودکان خردسال هنگام از دست دادن اعضای خانواده و یا دوستان شان، عکس العمل خاصی از خود بروز نمیدهند و طوری رفتار میکنند که گویی اتفاقی نیفتاده است. در حالی که این شیوه رفتار آنان، دفاعی در برابر ناراحتی آنهاست. در این گونه شرایط کودکان به علت ضعف و عدم تحمل این گونه رویدادها ممکن است سعی کنند تا مدتی افکار مربوط به واقعه را از هوشیاری خود برانند. گاهی نیز با سکوت و صحبت نکردن درباره فرد متوفی و یا نادیده گرفتن موضوع مرگ او، قصد دارند خود را از اضطراب و تشویش ناشی از رویداد مرگ مصون دارند.
۷- اختلالات مربوط به خواب
اگر برای توصیف مرگ از کلمه «خواب ابدی»، «خواب طولانی» و یا واژگانی که به نوعی با خواب همراه هستند، استفاده شود، ممکن است موجب ترس کودک از خواب و خوابیدن شود. شدت این ترس و اضطراب گاهی به حدی است که کودک را دچار بی خوابی مزمن میکند و از این که والدین و نزدیکانش بخوابند و دوباره بیدار نشوند، شدیداً به هراس میافتد. از دیگر مشکلات مربوط به خواب که در بین کودکان سوگوار مشهود است، میتوان از راه رفتن در خواب، کابوسهای شبانه، از خواب پریدن و خوابهای پریشان نیز نام برد.
۸- مشکلات تحصیلی
یکی از اولین مشکلاتی که ممکن است کودکان سوگوار در خصوص آموزش و تحصیل دچار شوند، کاهش توجه و عدم تمرکز است. خاطرات مربوط به فرد متوفی ممکن است موجب پریشانی و فقدان انگیزش لازم برای انجام وظایف و کارهای درسی - کلاسی او گردد. وقایع دردناک و سوگ کودکان ممکن است جلوههایی در آثار، نوشتهها و نقاشیهای کودک نیز داشته باشد.
۹- خیال پردازی و بدبینی نسبت به آینده
یکی از شیوههایی که برخی از کودکان هنگام مواجه شدن با فوت نزدیکانشان به کار میبرند، خیال پردازیهای گوناگون و در برخی از موارد «منفی گرایی» و بدبینی نسبت به آینده است. کودکان ممکن است به تصور این که فرد متوفی دوباره زنده خواهد شد و آنها میتوانند دوباره با او ارتباط برقرار کنند، به خیال پردازی بپردازند، حتی ممکن است واقعه را در ذهن خود به صورت دیگری تجسم کنند و شروع به داستان سرایی و خیال بافی کنند.
جنبه منفی خیال پردازی نیز آن است که کودک تصور کند که او موجب فوت متوفی شده است و فرد مرده برای انتقام جویی باز خواهد گشت. در این حالت کودک دچار ترس و وحشت میشود. گاهی نیز کودک با بدبینی نسبت به آینده و تصور این که با فوت متوفی دنیا به پایان رسیده است و او هیچ انگیزهای برای ادامه فعالیتهای عادی و روزمرهی خود ندارد، با مسئله مرگ رو به رو میشود. در چنین شرایطی ممکن است کودک با گوشه نشینی و انزوا طلبی خود را از سایرین جدا کند.
راه حلهای پیشنهادی
با صداقت به سوالاتش پاسخ دهید. شاید راحتتر باشد که نیمی از پاسخهای شما واقعی باشد و نیمی محافظه کارانه، اما بهتر است تا آنجا که میتوانید واقعیتها را بگویید. پاسخ سوالات باید متناسب با سن کودک باشد.
وقتی فرزند چهارساله شما میپرسد:وقتی مادر بزرگ مرد کجا رفت؟ از پاسخهای پیچیده خودداری کنید. پاسخ شما میتواند بر اساس اعتقادات مذهبی شما باشد. برای نمونه میتوانید از این پاسخ ساده استفاده کنید:"رفته به دنیای دیگر، پیش خدا. "
از واژههای مناسب استفاده کنید.
از به کار بردن واژههایی مانند کشته شدن یا مردن خودداری نکنید، زیرا کودک معنی آنها را درک میکند.
از پرداختن به داستانهای دروغین خودداری کنید. هنگامی که پدربزرگ فوت کرده است، به کودک نگویید که پدر بزرگ به یک سفر طولانی رفته است، زیرا ممکن است فکر کند که پدر بزرگ او را دوست نداشته است و یا اینکه سرانجام، روزی بر میگردد. باید به کودک القا کنید که پدر بزرگ علاقه زیادی به او داشته است، اما دیگر نمیتواند پیش خانواده اش بازگردد. مرگ را به یک خواب همیشگی تشبیه نکنید. به او نگویید که پدر بزرگ به این علت مرد که بیماری سختی داشت، زیرا این مساله موجب نگرانی شدید کودک در مواقع ابتلاء به بیماری میشود.
بر روی زندگی تمرکز کنید. پس از آنکه به کودک اجازه دادید احساس خود را بیان کند و پاسخ سوالاتش را بگیرد، بر روی زندگی و زنده بودن تمرکز کنید. در مورد روشهای سالم زندگی که موجب طول عمر میشود، بحث کنید. برای مثال تغذیه صحیح، معاینات پزشکی مرتب، ورزش منظم و.
چرخه زندگی را برای کودک شرح دهید.
بهترین راه برای افزایش آگاهی کودک در مورد مرگ، درک زندگی است. اگر فرزندتان به سن مناسب رسیده است، اجازه دهید گیاهی را بکارد و مراحل مختلف حیات را مشاهده کند.
با کودکتان درباره بیماریهای وخیم هم صحبت کنید.
وقتی یکی از نزدیکان یا دوستان، بیمار است، بزرگترها اغلب، کودکان خود را در جریان وضعیت بیمار قرار نمیدهند و میکوشند در حضور آنها صحبت خاصی پیش نیاید، اما بهتر است با توجه به سن و شخصیت کودک، تا حدی آنان را در جریان بگذارید.
کودکان را در جریان بیماری بگذارید. بهتر است کودکان از بیماری بستگان نزدیک، آگاه باشند، اما تشریح و وخامت بیماری ضروری نیست. برای مثال ابتدا به آنها بگویید که پدر بزرگ مریض شده است و دکترها در تلاش هستند تا او را خوب کنند. چند روز بعد میتوانید بگویید که هنوز حال پدر بزرگش خوب نشده است. قبل از هرگونه اتفاق مهمی، کودکان را آگاه کنید. در غیر این صورت ممکن است به نتیجه نادرستی برسند. برای نمونه، فکر کنند که در مرگ آن شخص به این دلیل که روزی از دست او عصبانی شده اندمقصر هستند.
اجازه دهید کودک، احساساتش را بیان کند.
وقتی فرزند شما از بیماری یا مرگ شخصی خبردار میشود، احساسات زیادی بروز خواهد داد. ممکن است احساس انکار، ناراحتی، ناامیدی، تقصیر یا ترس داشته باشد. به ویژه، ممکن است بترسد که مبادا چنین اتفاقی برای خودش یا کسانی که دوستشان دارد رخ دهد. بگذارید در مورد احساساتش با شما صحبت کند. شما نیز به جای انکار احساساتش، به او اطمینان دهید و از او حمایت کنید.
َ
منبع: سیمرغ
ارسال نظر