ماجرای استعفای تاریخی تیمملی ایران چه بود؟
پارسینه: حالا ۳۲ سال از آن روز تاریخی میگذرد اما فراموش کردن آن غیرممکن است.
هشتم اسفند ۱۳۶۵ روزی تاریخی در فوتبال ایران است. روزی که تیم ملی ایران با کاپیتانی مواجه بود که برای اولین بار پیراهن کشورش را می پوشید. روزی که یازده ملی پوش ایران روی همدیگر ۲۰ بازی ملی هم در کارنامهشان نداشتند. در مقدماتی المپیک سئول، ایران با ترکیبی مقابل کویت قرار گرفت که از یازده نفر اصلی، شش نفر اولین بازی ملی خودشان را جشن می گرفتند. در آن روز ها فوتبال ایران درگیر دو جنگ تحمیلی بود. یکی جنگ با عراق که همه اتفاقات کشور را تحت تاثیر خودش قرار داده بود و دیگری جنگی داخلی و تحمیلی که در اردوی تیم ملی فوتبال ایران آغاز شده بود.
پنج ماه قبل از آن بازی و در بازی های آسیایی سئول، خیلی از بازیکنان تیم ملی ایران بازی نکردند. از ناصر محمدخانی تا حمید درخشان، هیچ کدام به میدان نرفتند و پرویز دهداری هم به جوانان تیمش اعتماد کرد. ایران دو بازی را با پیروزی پشت سرگذاشت؛ نپال و ژاپن. مرتضی فنونی زاده درباره آن بازی ها می گوید: «به نظرم مرحوم دهداری شایسته سالاری را به معنای واقعی وارد فوتبال ایران کرد. او به من گفت همه کاشته های تیم ملی را تو بزن. اما کاشته مقابل ژاپن را ناصر محمدخانی زد و به زیبایی گل شد. شب پس از بازی مرحوم دهداری به من گفت مگر نگفتم خودت بزن؟ من گفتم چه فرقی می کند؟ توپ که گل شد.» حمید درخشان درباره رفتار دهداری می گوید: «بعد از آن اتفاق مرتضی فنونی زادگان باید فردا صبح راهی تهران می شد.» حمید درخشان درباره رفتار های پرویز دهداری می گوید: «او به ما می گفت با صف حرکت کنید. این حرکات او صدای سایر ورزشکاران را هم درآورده بود. همه ما را مسخره می کردند. همه با گرمکن به بیرون از هتل می رفتند، ما باید با کت و شلوار می رفتیم بازار.»
فنونی زادگان درباره بازدید فراموش نشدنی دهداری با تیم ملی می گوید: «بچه های ما هیچکدام حتی دیپلم هم نداشتند. ما موزه را می خواستیم چه کار؟ اگر باغ وحش می بردند بهتر بود. آقای وطنخواه به ما گفت بعد از نهار می رویم بیرون.» درخشان حرف های او را تکمیل می کند: «ایشان یک بستنی خورد. آیا باید رفتارش را توقیف می کردند؟ آیا به عنوان یک بازیکن تیم ملی این رفتار درست بود؟ در دانشگاه به شما نمی گویند چطوری غذا بخورید. شما این جا بازیکن تیم ملی هستید.»
چهارده نفر تیم ملی را ترک کردند. به خیال این که مسئولان فدراسیون فوتبال با خروج آنان دهداری را اخراج می کنند. پس از آن اتفاق اما دهداری ماند و گفت قرار نبوده در اردوی بعدی تیم ملی هم آن ها را دعوت کند. او از لیگ های مختلف را بازیکن های مختلف را دعوت کرد. گم نام هایی که برخی ستاره شدند و تعدادیشان هم فقط و فقط اسفند 65 را به عنوان یک خاطره فوتبالی به یادماندنی در ذهن دارند. فنونی زادگان درباره استعفا می گوید: «آقایان درخشان، حاجیلو، چنگیز و چند نفر دیگر اولین بار مطرح کردند. اما ناصر محمدخانی کاری نکرده بود. یکی از بازیکنان تیم ملی آمد به من گفت اینجا را امضا کن این پول را از کمیته المپیک گرفته ایم. من هم امضا کردم. صد دلار بود که آن موقع هر دلار هم 69 تومان بود. پدر من دوست صمیمی مرحوم دهداری بود. فردای آن اتفاق آمد به من گفت چرا از تیم ملی استعفا کردی؟ من اصلا نمی دانستم چه می گوید. بعد فهمیدم از تیم ملی استعفا کرده ام.
درخشان درباره شرایط آن روز های تیم ملی می گوید: «مگر می شود شما عضوی از تیم ملی باشید و در آن تصمیم گیرنده نباشید؟ من این را قبول ندارم. مرحوم قایقران هم امضا کرده بود و بعد آمد گفت من اشتباه کرده ام. ما هم قبول کردیم.» فنونی زادگان به تیم ملی باز می گردد و تیم فنی دهداری هم در لباس تیم ملی ماند. چهارده نفر از آن تیم جدا می ماندند. دهداری بعد ها گفت مقابل او عذرخواهی کنند تا همه چیز تمام شود. بیژن طاهری درباره بازی مقابل کویت که بدون ستاره های تیم ملی مقابل کویت قدرتمند بود می گوید: «ما آن بازی را بردیم. من با فریاد از آقای علوی خواستم کنار برود و شوتم را گل کردم. چند دقیقه بعد گل خوردیم. روحیه تیم افت کرد. سیروس قایقران پس از خوردن گل خیلی ناراحت بود. ما به مساوی هم راضی بودیم اما عابدزاده در دقیقه نود بلند زد، کریم باوی توپ را مستقیم گل کرد.» تیم ملی آن بازی را برد. اما هشت روز بعد در همان ورزشگاه، در دقیقه 89 پنالتی کویتی ها گل شد. تیم ملی ایران از صعود به آخرین المپیک با تیم های ملی بازماند. آخرین تصویر این بازی، خروج سربازان سبزپوش دهداری بود، تیمی شکست خورده اما منظم.
ارسال نظر