آیا میرحسین موسوی حق دارد گلایه کند؟
درست است که سیاست، بحث کوچه و بازار ما است و هر ایرانی وظیفه خود می داند که در هر محفلی نظرات گرانبهای خود را با سایرین در میان بگذارد، اما اینگونه هم نیست بازار سیاست، محله برو بیا باشد و هرکسی هر وقت خواست وارد عرصه شود و به دلخواه کناری برود و رو به استراحت بیاورد.
سیاست ورزی و سیاستمداری آدابی دارد که اهالی سیاست اگر به آن پایبند نباشند بدنام ترین آدمیان شده و حرفه ای ها می توانند خوشنامی ابدی برای خود فراهم بیاورند.
از جمله آداب سیاست ورزی یکی هم به موقع برخاستن از سر میز است. سیاستمدار باید بداند چه زمان وقت خداحافظی می رسد و با چه تدبیری می تواند بیشترین منافع را به دست آورد. اما این فقط دیر بلند شدن از سر میز نیست که شکست سیاستمداران را رقم می زند، ورود نا به جا و سکوت نا به جا هم می تواند در کار سیاست، مشکل افرین باشد.
در دنیای سیاست بزنگاه هایی وجود دارد که سیاستمدار باید وارد عمل شود و یا به موقع موضع گیری کند، زمان که از دست برود دیگر هیچ اقدامی کارساز نیست. این را داشته باشید تا به امروز برسیم.
میر حسین موسوی در سال 76 یک بار و در سال 84 بار دیگر از این بخت برخوردار بود که ورودی قدرتمندانه و باشکوه به دنیای سیاست داشته باشد. دست ردی که او در هر دو مقطع بر سینه فعالان سیاسی زد باعث شد وی برای همیشه از محل توجهات خارج شود، چنین بود که در آستانه انتخابات دهم هیچ کس سراغ خانه میر حسین را نگرفت و هیچ کس حتی تعارفی نزد که فلانی امسال قصد آمدن داری یا خیر.
این اتفاق نتیجه منطقی سکوت میر حسین در دو دهه گذشته و عدم ورود به عرصه انتخابات در بزنگاه های لازم بود. میر حسین هم اکنون تاوان وقت ناشناسی خود را می دهد و نباید از بی توجهی اهالی سیاست گله ای داشته باشد، چون خود او با رویکردهای انزوا گرایانه اش بود که باعث شد در کنجی تنها گرفتار شود. همین بلا البته ممکن بود سر خاتمی هم بیاید اگر امسال به درخواست ها بی تفاوتی می کرد و در دفتر کارش آسوده خاطر می نشست. خاتمی بی شک به گوشه ای رانده می شد اگر در این مقطع وارد عرصه نمی شد و در بلند مدت سرنوشتی شبیه میر حسین می یافت.
به گمانم میر حسین امسال از این همه بی توجهی به خود گلایه دارد، از این که کسی تعارفی نثارش نمی کند شاکی است و دلخور است که فراموشش کرده اند. اما مگر این فراموشی و این انزوا تقصیر فعالان سیاسی است؟ میر حسین ظاهرا توقع داشت امسال هم، همه سراغ خانه اش بیایند و مرتب قربان صدقه اش بروند که تصدقت، نور چشم ما هستی، بیا و چاره درد ما شد. حالا که این اتفاق نیفتاده و میر حسین بی هیچ توجه و تعارفی در گوشه تنهایی گرفتار امده، ظاهرا احساس نگرانی کرده، از حذف تدریحی خود سخت پریشان شده و این همه تحرکات را نشان می دهد که تا خود را در دید عموم قرار دهد.
دوستان سابق حالا به کمکش آمده اند، سایت برایش راه می اندازند و ملاقات عمومی ترتیب می دهند تا جلب توجه کند. میر حسین پس از مدت ها، مصاحبه و سخنرانی می کند تا به همگان بگوید هنوز هم دل در گرو کار سیاسی دارد.
جالب است که بی تفاوتی فعالان سیاسی نسبت به علاقه وی برای کاندیداتوری ادامه پیدا می کند و میر حسین جری تر می شود. اطرافیانش ستاد می زنند و مرتب شایعه پراکنی می کنند تا نشان دهند میر حسین جدی است وشوخی ندارد و این بار آماده ورود به صحنه است. اما افسوس که سیاست آدابی دارد و رعایت نکردن این اداب تبعات سختی به همراه خواهد داشت و حالا میر حسین تاوان ناز و کرشمه های سال84 را پس می دهد.
میر حسین چهره قابل احترامی است و تحرکات وی هم قابل توجه است. اما او و اطرافیانش نباید انتظار داشته باشند پس از سال ها آویختن کفش ها، روزی که پا به توپ می شوند بلافاصه در ترکیب اصلی هم قرار گیرند و در نقش مهاجم به کار گرفته شوند.
میر حسین فعلا باید مدتی دور زمین گرم کند، شرایط را بسنجد، آمادگی جسمانی اش را نشان دهد و بازی های تدارکاتی انجام دهد تا عیارش مشخص شود. او با فعالیت سیاسی، مصاحبه با روزنامه ها، سخرانی های سیاسی و اظهار نظر در خصوص مسائل روز می تواند، کم کم شرایط بازی را به دست بیاورد؛ اما این که انتظار داشته باشد پس از سال ها سکوت و انزوا، با تحرکات اخیر، بلافاصه در ترکیب اصلی قرار گیرد و بازوبند کاپیتانی را به بازو ببندد انتظار گزافی است.
طبعا آماده ترین و با تجربه ترین، چهره باید کاندیدای اصلاح طلبان شود، اما ما که هنوز میر حسین را در دو بازی تدارکاتی جانانه ندیده ایم چطور باید بدون گرم کردن و بدون تست های آمادگی لازم، او را راهی میدان مسابقه کنیم؟
منبع: وبلاگ مهجاد
ارسال نظر