مجسمههای عجیب و شبه واقعی برای نقد اجتماعی!
پارسینه: یک هنرمند آمریکایی به نام «مارک جنکیز» مجسمههای ناشناسی را در خیابانهای شهرهای مختلف دنیا قرار میدهد و به ثبت واکنشهای مردم میپردازد.
«جنکیز» تمایل زیادی دارد تا این مجسمهها وضعیّت تحریک کنندهای داشته باشند تا واکنش مردم را مشاهده کند و اغلب این مجسمههای عجیب از انسانها، نوعی انتقاد اجتماعی در خود دارند و هدف از آنها ایجاد تشکیک و تردید در مردم در رابطه با واقعیتشان است.
اسم این هنر «نمایش شهری» نام دارد، این مجسمههای شبیه به واقعیت، واکنشهای متعددی در برداشته تا جایی که به هنر رفتاری چند بعدی تبدیل شده است.
اسم این هنر «نمایش شهری» نام دارد، این مجسمههای شبیه به واقعیت، واکنشهای متعددی در برداشته تا جایی که به هنر رفتاری چند بعدی تبدیل شده است.
او مجموعهای بزرگ از مجسمههای عجیب و استرس آور را گرد آورده و واکنشهای ناخودآگاه بینندگان نیز به عجیب بودن این مجسمهها اضافه میشود و صحنههایی بدیع از این هنر خاص و منحصر به فرد را به نمایش میگذارد.
جنکیز، فعالیت خود در زمینه مجسمههای خیابانی را از سال ۲۰۰۳ میلادی آغاز کرد، گام نخست او قرار دادن مجسمه در سطلهای زباله «ریو دو ژانیرو» بود تا به این روش به معضل کودکان زباله گرد خیابان اشاره کند.
از آن زمان به بعد او فعالیتهای خلاقانه خود را در نمایشگاههایی همچون «لازاریدس» و «کونستال وین» ادامه داد و در برخی شهرهای جهان از بودجه دولتی برای پیشبرد امور هنری بهره برد. خیابان تنها جایی نیست که چنگیز برای نمایش مجسمه هایش استفاده میکند بلکه طبیعت و ساختمانها نیز از دیگر مکانهای او برای اجرای هنری است.
جنکیز، فعالیت خود در زمینه مجسمههای خیابانی را از سال ۲۰۰۳ میلادی آغاز کرد، گام نخست او قرار دادن مجسمه در سطلهای زباله «ریو دو ژانیرو» بود تا به این روش به معضل کودکان زباله گرد خیابان اشاره کند.
از آن زمان به بعد او فعالیتهای خلاقانه خود را در نمایشگاههایی همچون «لازاریدس» و «کونستال وین» ادامه داد و در برخی شهرهای جهان از بودجه دولتی برای پیشبرد امور هنری بهره برد. خیابان تنها جایی نیست که چنگیز برای نمایش مجسمه هایش استفاده میکند بلکه طبیعت و ساختمانها نیز از دیگر مکانهای او برای اجرای هنری است.
او قصد دارد به قسمتهای تاریک زندگی تمرکز کند و در یکی از مصاحبه هایش میگوید: این مجسمهها اغلب نماینده افراد به حاشیه رانده شده و یا گاهی افراد منزوی است و رنگ و بویی شاعرانه، اما تیره دارند. برای مثال، جوانی در کنار رودخانه دستهای بادکنک گرفته و گویی ابزاری برای خروج سحرانگیزش از مکانی است که در آن به سر میبرد.
او میگوید دوست دارد که مردم را به سؤال پرسیدن از خود وادارد، او این روزها مردم را میبیند که مشغول گوشیهای همراه خود هستند، و تمام چیزی که او میخواهد واداشتن مردم به توجه به اطراف است. از برخی از مردم سؤال و جواب کرد و نظرشان را پرسید و در نهایت به مجسمههای شاعرانهتر و جادویی تری دست یافت.
ارسال نظر